پزشکی اسلامی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 24 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/229429/پزشکی-اسلامی
جمعه 19 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
یك روش رایج همگانی در جامعههای اولیه و سنتی برای درمان بیماران ذهنی ـ روانی نوای موسیقی بوده است. در این روش درمانی با آهنگ موسیقی و آواز و برخی حركات و بازیهای نمایشی به درمان دردها، آشوبها و ناآرامیهای ذهنی بیماران میپرداختند و از راه پالایش روح و روان بیماران را از چنگال كابوسهای آزاردهنده و رؤیاهای پریشان و ترسناك رها میساختند و میكوشیدند تا نابهنجاریهای روان ـ رفتاری آنها را تصحیح كنند (یادداشتهای مؤلف). كار موسیقی درمانی بیشتر در دست گروهی شمن یا جادو - پزشك و عزایم خوان مرد و زن، یا به اصطلاح مردم تركستان «پری خوان» و مردم تركمن «پُرخوان» و سواحلنشینان جنوب ایران «بابازار» و «مامازار» بوده كه كارشان میانجیگری روح و برقرار كردن ارتباط میان ارواح و انسانها و كنترل و تسخیر روح بوده است (بلوكباشی، «هویت سازی...»، 38؛ فیرث، 296). برخی از اطبا و حكمای قدیم ایران نیز برای درمان دردها و مرضهای خاص از برخی سازها بهره میبردند تا فكر بیمار را از بیماری دور و ذهن و روان او را از خیال واهی پاك و آرام كنند. مثلاً شمس العلماء در كتاب ساز و آهنگ باستان مینویسد: «اطبا در بعضی امراض برای صرف خیال مریض از توجه به مرض خویش، نواختن نی را امر میكردند و فایدۀ آن محسوس است» (ص 21). مردم برخی نواحی ایران در آغاز ظهور اسلام با نواختن طبل درمان درد قولنج میكردند. بنا بر نوشتۀ سنگلجی «چون لشكر عرب به ایران مسلط آمد، طبلی یافتند... كه هر كس به قولنج مبتلا میشد آن را مینواخت و این درد از او دور میشد. اما اگر دیگری آن صدا میشنود، به تفتیح مبتلا میشد» (ص 11). درگذشته تركمنها بیماریهای روانی را با نواختن نی و ساز چاره میكردند و بر بالین بیمار چنگ و تار مینواختند. در این زمان هم مردم برخی از نواحی تركمن صحرا برای درمان بیماری سرخك بر بالین بیمار «تونیك» (= نی) مینوازند (گلی، 288، نیز حاشیه). بابازارها و مامازارهای بلوچستان و سواحل و جزایر خلیج فارس با نواختن تمبیره یا تنبیره (سازسیمی شبیه تار)، سارنگی (ساز زهی چوبی شبیه قیچك)، نی، زَمَری (سازبادی به شكل كَرنا) و انواع دهلها، بادهای زیان رسان را از درون بیماران بادزده، یا زارگرفته بیرون، و آنها را از چنگ این جن ـ بادهای خبیث آزاد میسازند (بلوكباشی و شهیدی، 60؛ برای عمل جن ـ بادها یا ارواح خبیث و پنداشت عامه دربارۀ آنها و شیوههای درمان بیماری باد زدگی، نک : ه د، اهل هوا؛ دربارۀ بررسی و تحلیل اجتماعی ـ فرهنگی این بیماری، نک : بلوكباشی، «هویت سازی»، 33-43).
یكی دیگر از روشهای بسیار كهن و رایج درمان بیماریها، مداوای بیماران از راه خواندن كلمات مقدس، یا دعا - درمانی بوده كه اساساً زمینۀ روان درمانی داشته است. به نوشتۀ دینكرد، زردشت «پزشكی و طبیعت شناسی» را «از راه دانش ایزدی و بینش مینوی» به دست آورد. او «از راه دین وردهایی را برای دور كردن بلا و شكست دادن دیو و پری و بیاثر كردن جادوگری و پریگری و درمان كردن بیماریها» و درمان تمام «بیماریهایی كه بیرون از اندیشۀ پزشكان بود»، به مردم بنمود (آموزگار، 108- 109). یكی از شیوههای دعا درمانی در میان پیروان دین مزدیسنا این بود كه پس از شست و شوی بیمار مواد و گیاهان خوشبو را در آتش میریختند و منثرخوان با آدابی خاص برای بیمار دعا میخواند و از این راه بر روان بیمار اثر میگذاشت و بیمار از آن رضای خاطر و امید در خود احساس میكرد (نجم آبادی، 1 / 199). در جامعۀ اسلامی ایران و جهان نیز مانند جامعۀ ایران كهن بیماریها و دردها را بلای آسمانی و ناشی از فراوانی گناه یا «كثرت معصیت» میپنداشته، و كم و بیش همچون بیماریهای روانی با كلام مقدس و دعا و اوراد درمان میكردهاند. آیاتی از قرآن كریم و دعاها و تعاویذی از پیامبر اكرم (ص) و ائمۀ اطهار (ع) و اذكار و اورادی از كتب حدیث و ادعیۀ شیعه برای شفای بیماریها، تسكین دردها، برطرف كردن ناخوشیها، دور كردن آفت و بلا، و دفع جن و شیاطین از خانه و كاشانه خوانده، و یا به صورت رقیه، افسون، حرز و تعویذ به كاربرده میشود. سورههای مُعَوَّذتان (سورههای فلق و ناس)، حمد و توحید، آیۀ وَ اِنْ یكادُ ... (قلم / 68 / 51)، عبارت ماشاءالله لاحولَ و لاقوۀ الا بالله العلی العظیم، تعویذ مخصوص اللهمَّ ربّ مَطَرٍ حابس ... و بسیاری آیات و ادعیه و اوراد دیگر از جملۀ این دعاهای درمان بخش به شمار میروند (كلینی، 2 / 521؛ قمی، 319-320، حاشیه؛ نیز نک : ه د، باطل سحر؛ بلوكباشی، «درمان»، شم 101، ص 134). از شمار فراوان كتابهایی كه در آنها اوراد و ادعیۀ گوناگون گردآوری، و موارد كاربرد و اثر آنها در درمان بیماریها توضیح داده شده است، كتاب مشهور مجمع الدعوات، نوشتۀ ابن غیاثالدین محمدعبدالمطلب است (نک : سراسر كتاب). این كتاب در یك مقدمه و 8 باب و یك خاتمه، مرضها ودردها و طرز مداوای آنها را با دعاهای خاص بیان میكند. مقدمه در 5 فصل، در بیان درمان جمیع علل و امراض و اوجاع: فصل اول در بیان ادعیه و تعویذها در دفع هر گونه علت و مرض؛ فصل دوم در بیان مداوای امراض به ادعیه برای اعضای بدن؛ فصل سوم در بیان مداوای علل و امراض به تربت و آب نیسان؛ فصل چهارم در بیان مداوای علل و امراض به تصدق دادن و قربانی كردن و جز آنها؛ فصل پنجم در ادعیه و دوای درد مفاصل و جمیع دردها و ضربان عضوها. 8 باب به ترتیب دعاهایی دربارۀ دفع علل مشوّهۀ مستكرهه و رفع آنها؛ دفع شرور و بلیات؛ دفع اقسام تب؛ دفع دردهای اعضا؛ دفع ضررها و ترسها؛ رفع هموم و غموم؛ دفع ضرر دواب و هوام؛ و در دفع امراض اطفال و زنان. دعا نویسان افسونها، رقیهها، حرزها و تعویذهایی بر پوست، كاغذ، پارچه و سفال مینوشتند و یا آنها را بر روی فلز و نگین میكندند و برای شفای درد و بیماری به دردمندان و بیماران میدادند (یادداشتهای مؤلف؛ برای برخی دعاها و افسونها و تصاویری چند از رقیههای دعانویسان، نک : همایونی، 349-362). پزشكان نیز وقتی كه در معالجۀ بیماران درمیماندند، دست به دعا برمیداشتند و شفای بیماران را از خداوند میخواستند. مثلاً خواجه امام ابوبكر دقّاق طبیب نقل كرده است كه چون از بهبود بیماری كه به قولنج مبتلا بود، ناامید شد، دو ركعت نمازگزارد و سورۀ فاتحه و آیۀ شفا: «وَ نُنَزَّلُ مِنَ الذقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤمِنینَ وَ ... » (اسراء / 17 / 82) را خواند و برای بیمار دعا كرد. بیمار از بركات فاتحۀ الكتاب كه شربتی از داروخانۀ ربانی بود، شفا یافت (نظامی، 109؛ فقیهی، 755-756). از دیگر راههای درمان بیماریها، به ویژه بیماریهای سخت و درمانناپذیر، توسل به مقدسان دین و مذهب و نیاز و مراد خواهی از آنان بوده است. اگر دارو و درمان، به هر صورت و از هر راهی، اثربخش نمیبود و بیماری را بهبود نمیبخشید، خود بیمار یا خویشان نزدیك او به پنج تن آل عبا، امامان و امامزادگان، به ویژه حضرت علی بن ابیطالب (ع)، حضرت فاطمه (ع) و حضرت ابوالفضل عباس (ع) و پیران و درختان مقدس محلی و قدمگاهها و سقاخانهها متوسل میشدند و با نیایش و دعا و پخش خوراك، مانند انواع آشهای نذری، حلوا و سمنو، انداختن سفرهای نذری، مانند سفرۀ امالبنین، سفرۀ حضرت ابوالفضل(ع)، سفرۀ حضرت فاطمه (ع) و گرفتن انواع ختمها، مانند ختم قرآن (خواندن یك دوركامل قرآن)، ختمامیرالمؤمنین و ختم دعا، رفع بیماری و سلامت بیمار را میطلبند (بلوكباشی، «درمان»، شم 101، ص 136؛ برای شرح برخی آشها و سفرههای نذری، نک : فرهنگنامه ... ، 1 / 122؛ ه د، امالبنین؛ شكورزاده، 25-76؛ برای آداب و دعا و اوراد ختم امیرالمؤمنین، نک : هدایت، 64-65). در توسل و اهدای نذری، عقیده و عمل و احساس و قصد و نیت خالص و پاك توسل جوینده، و پاكیزه و حلال بودن اسباب و مواد خوراكیهای نذری، ادعیه و اوراد مخصوص توسل جویی و نذریها و كامل و دقیق انجام دادن اعمال مربوط به این گونه مراسم و شعایر در برقرار كردن ارتباط میان دردمندان و حاجتداران با مقدسان، نقشی مهم ایفا میكند و در رسیدن آنان به خواستها و شفای بیمارانشان بسیار مؤثر است (ه د، 10 / 186). وقتی كه نذر صاحبان سفرۀ نذری پذیرفته شود، به اعتقاد زردشتیان «دختر شاه پریان»، و به اعتقاد شیعیان «حضرت فاطمه (ع)» یا «حضرت ام البنین» پیش از شروع مراسم بر سر سفره میآیند و علامتهایی روی خوراكها میگذارند و آنها را متبرك میكنند (همان، 10 / 188). از قدیم مردم مسلمان برای شفای بیماران خود به درختان مقدس نیز توسل میجسته، و به شاخههای آن جامه، زیور، سلاح و دخیل میبستهاند. مثلاً در شهر نجران درخت نخلی بود كه مردم در جشن سالانۀ خود به آن جامههای فاخر و لباسهای زنانه میآویختند. مردم مكه نیز همهساله به نخلی مقدس توسل میجستند و جامه و سلاح و تخم شترمرغ و هدایای دیگر بدان میآویختند. گاهی نیز روغن بر تنه و شاخههای درخت میمالیدند و از شاخه و برگ و اندامهای دیگر درختان مقدس در درمان بیماران و مراسم تطهیر و مناسك شعیرهای استفاده میكردند. در احادیث منقول از پیامبر(ص) نیز دربارۀ «ذات انواط» (درختی كه به آن اشیاء میآویزند) صحبت شده است (اسمیث، 185, 195). مردم قریش همه ساله به روزی معین به درخت ذات انواط گرد میآمدند و سلاحهای خود را به آن میآویختند و بر آن طواف میكردند و حیوانهایی را ذبح و قربانی میكردند ( لغتنامه ... ، ذیل ذات انواط). سواحل و جزیره نشینان جنوب ایران برخی از درختچهها و درختان مانند خَرگ و كُنار (سدر) را مقدس میدانند و برای برآوردن آرزو و شفای بیماریها و بچهدار شدن به شاخههای آنها دخیل میبندند. مثلاً درخت كنار خواجه كریم در كنار بركۀ تِلا، در بندر لافت جزیرۀ قشم كه عمری حدود 200 سال دارد و مردم شكستن و سوزاندن شاخههای آن را ناشایست و گناه میپندارند و زنان برای برآورده شدن حاجاتشان تكه پارچههای سبز رنگ به شاخههای آن میبندند (بلوكباشی، جزیره ... ، 50-51).
مردم ایران و سرزمینهای عرب از دیرباز آب را مقدس و پاك كننده و درمان بخش میانگاشتند و از آن برای تطهیر و درمان برخی بیماریها استفاده میكردند. ایرانیان از عهد باستان آب باران را پاك كنندۀ زمین و محیط زیست و از میان برندۀ امراض میدانستند. در وندیداد (ص 174)، باران رفع كنندۀ درد و مرگ بیهنگام و زودمرگی است كه جن میآورد. اگر مرضی در روز تباهی آورد، باران در شفقِ شام درمان آن كند، و اگر مرضی در شفق شام تباهی آورد، باران در شب درمان تباهی كند، و باران بامداد مرض شب را درمان كند و چون باران ببارد، آب تازه، زمین تازه، و گیاه تازه و درمان تازه و كشت خرم تازه پیدا شود. باران نیسان را (بارانی كه در ماه هفتم سریانی كه مطابق با 30 روز از فروردین و اردیبهشت است، میبارد) مردم شفابخش میدانند و قطرات آن را جمع میكنند و بر آن دعاهایی میخوانند و برای حفظ تندرستی مینوشند (معین، فرهنگ ... ، ذیل نیسان)، یا برای شفابخشی به بیماران مینوشانند، چنان كه مردم لیان (ریشهر) در مجاورت بوشهر، با دانههای باران نیسان تشفی میجستند (مظاهری، 417). مردم جهان چشمههای مقدس شفابخش را زیستگاه جن ــ كه به شكل مار و اژدها درمیآمدند ــ میدانستند كه به آب آن چشمهها خاصیت معجزه آسای درمان بخشی میداد. مردم عرب و عبری زبان باور داشتند كه یك اژدهای بزرگ یا هیولا در آب چشمهها میزید. آب چشمۀ زمزم از این آبها بود كه آن را برای شفای بیماری به خانههایشان میآوردند (اسمیث، 168, 176). در آیین ایلامیان، مار حافظ آب، خرد و ثروت به شمار میآمد. از اینرو، نقش مار را بر روی بسیاری چیزها، از جمله كوزهها و آبدانها میانداختند. مار در فرهنگ ایلامی نیروهای شیطانی را از انسان دور میساخت (بهار، از اسطوره ... ، 140). در مراكش چشمههای درمان بخش را مرتبط با قدیسان (وسترمارك، 98) و مقدس میپنداشتند و آب این چشمهها را برای درمان بیماریها میآشامیدند و برای حفظ سلامت در آب این چشمهها خود را میشستند (همو، 124). آب این چشمهها، به ویژه آب روز عاشورا و میانۀ تابستان را بركتزا و بهترین تطهیر كننده میدانستند. نوشیدن این آبها بیماریها را درمان، و ناباروری ناشی از آسیب جن را رفع میكرد. این آبها را برای دور كردن جن نیز به كار میبردند (همو، 99). در سوریه چشمههای مقدسی هست كه مردم برای درمان بیماری به آنها متوسل میشوند. در قرون وسطى مردم باور داشتند كه كسی كه به هنگام بهار در منبع آب رود فرات شست و شو كند، در تمام طول سال بیماری از او دور خواهد بود. این قدرت درمان دهی به خود آب مربوط نبود، بلكه مربوط به گیاهانی بود كه در پیرامون این آب روییده و پراكنده بودند (اسمیث، 183). مردم ایران از قدیم به تقدس و خواص درمانی چشمههای آبگرم پیبرده بودند و از آب و گل و لای آنها برای شفای بیماریهایشان بهره میبردند. در نوشتههای كهن جغرافیایی و تاریخی ایران و اسلام به برخی از آبگرمها و كیفیت درمان بخشی آنها اشاره شده است. آبگرم چشمههای پراكنده در سرزمین ایران برخی برپایۀ خاصیت درمانی، مانند «آب درمان» و «آب شفا»، و برخی دیگر بر اساس درمان نوعی خاص از بیماری، مانند «آب كچلی»، «آب مفاصل» و «قوتور سویی» (آب جرب) نامگذاری شدهاند. برخی از آنها نیز به نام مقدسان دین و مذهب، مانند چشمۀ «آب علی» «حوض امام رضا» و چشمۀ «سیداسماعیل» موسوماند (برای آگاهی دربارۀ این چشمههای آبگرم شفابخش، نک : ه د، آبگرم). در «سیشو» (سیبار شست و شو) كه از مراسم خاص زردشتیان است، آب نقش مهمی در تطهیر دارد. زردشتیان شریف آباد یزد در این مراسم نخست 9بار پَجو (گُمیز) بر بدن میمالند تا اندام را گندزدایی كنند. آنگاه 9 بار شن و 9 بار آب و دست آخر نیز از نو 3بار بدن را با آب میشویند تا تطهیر كامل شود (بویس، «دژ»، 110، نیز برای آگاهی بیشتر دربارۀ تطهیر با آب و گمیز و مراسم «سیشو»، نک : «تاریخ»، I / 312-313، برای تطهیر با آب در میان زردشتیان شریف آباد یزد، نک : «دژ»، 37). دربارۀ مجموعهای از بیماریها و انواع دردها و روش درمان و كم و كیف معالجات این بیماریها و دردها و داروها، اعمال و آدابی برای درمان آنها در طب عامه در خراسان به كار میرود (نک : شكور زاده، 199-287؛ برای بیماریها، زخمها، بادها، دردها و جز آن، و شیوههای درمان آنها و مشخصات برخی گیاهان دارویی در طب عامۀ لرستان و ایلام، نک : اسدیان، 251-291). درمانگران عامه: درگذشته بجز درمانگران روحانی، دعانویسان، جادو پزشكان، عزایم خوانان، گروهی «گلین باجی» و «خاله خانم باجی» و «بابا»های كهنسال بودند كه بیش از دیگران گیس و ریش سفید و پیراهن پاره كرده بودند و در خانه به طبابت و مداوای بیماران قوم و خویش و آشنایان خود میپرداختند. اینان با برخی بیماریها و ناخوشیهای ساده و دوا و درمان آنها آشنا بودند و آگاهیهای طبی - درمانی را از گذشتگان به ارث برده بودند و یا به تجربه در زندگی آموخته بودند. درمانگرانی هم در جامعههای سنتی شهری و روستایی بودند كه عملاً به طبابت و جراحی و شكستهبندی و مامایی یا قابلگی میپرداختند و در میان مردم به این كارهای پزشكی شناخته شده بودند. در این میان میتوان به عطاران، سلمانیها، دلاكان و ماماها اشاره كرد كه به سبب شغلشان با همۀ مردم محلۀ خود در شهر و یا روستا آشنا و با خانوادههای آنها رفت و آمد داشتند (یادداشت مؤلف). طبیبان بیسوادی هم بودند كه از راه تجربی پزشكی و داروشناسی آموخته بودند و در جامعه به طبابت و درمانگری اشتغال داشتند. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء مینویسد كه ماسویه پدر یوحنا، از طبیبان معروف عصر عباسی كه در بیمارستان جندیشاپور داروسازی میكرد، سواد نداشت و به هیچ زبانی نمیتوانست چیزی بخواند. او 30سال در آن بیمارستان خدمت كرد؛ سپس به بغداد رفت و در انواع بیماری، به ویژه كحالی (چشم پزشكی) مریضان را مداوا میكرد (نک : فقیهی، 755). عطاران در هر كوی و برزن شهر و روستا یك یا چند دكان عطاری بود. عطاران كار طبیب و داروساز را یك جا برعهده داشتند. مردم به عطاریها مراجعه میكردند و درد و بیماری خود را شرح میدادند و عطاران دواهایی از طبلۀ خود برای آنها جور میكردند و نسخۀ آنها را میپیچیدند و با دستورعمل به آنها میدادند (بلوكباشی، «درمان»، شم 101، ص 136؛ ساعدی، خیاو، 133-134). سلمانیها و دلاكان شهر و روستا چند كاره بودند و بجز شغل اصلی خود به كارهای جراحی و شكستهبندی هم میپرداختند. مثلاً دندان كشی با كلبتین؛ ختنه و حجامت كردن با «استره» (تیغ دلاكی) یا نی یا میل و قمیش؛ بادكش كردن با شاخ استخوانی یا ظرف شیشهای؛ نیشترزدن بر دمل از جمله كارهای پزشكی آنان بود (یادداشت مؤلف؛ برای طبابت سلمانیها در یكی از روستاهای ساوجبلاغ كرج، نک : میرشكرایی، 59- 68؛ برای كار ختنۀ دلاكان، نک : بهالگردی، 24- 25). مامایان یا قابلگان زنانی بودند كه در كار زایاندن زنان و به دنیا آوردن كودك و مسائل جنبی مربوط به طب عامۀ زنان و مامایی آگاهی و تجربه داشتند. بسیاری از اعمال مربوط به آبستنی، زایمان، دورۀ ضعف زائو، بهداشت و مراقبت نوزاد، مانند شست و شوهای اولیه، قنداق كردن، تر و خشك كردن نوزاد تا روز حمام زایمان و برخی كارهای دیگر مربوط به طب و بهداشت زنان و نوزادان، مانند «ناف برداشتنِ» زنانی كه نافشان در اثر سنگینی بار و جابهجایی آن افتاده است، «حصار مریم» كشیدن دور زائو برای گریزاندن آل، سوراخ كردن گوش نوزاد دختر برای آویختن گوشواره، و «برداشتن سق» یا «كام برداشتن» (كام نوزاد را با انگشت عسلی كرده به بالا فشار دادن تا راه دهان او برای گرفتن پستان گشوده شود) از وظایف قابلهها بود (برای آگاهی بیشتر دربارۀ این اعمال، نک : بلوكباشی، «زایمان»، 63-71؛ كتیرایی، 1- 38). در برخی روستاها همسران سلمانیها و زنان دلاك هم به كار مامایی دست میزدند. ماماها به برخی اعمال طبی دیگر مانند بچه افكنی یا سقط جنین و یا پیشگیری از افتادن بچه نیز با كمك گرفتن از دیگر زنان میپرداختند (برای آگاهی دربارۀ اعمال گوناگون قابلگان در ساقط كردن بچۀ زن حامله یا راههایی را كه آنها در پیشگیری از افتادن بچۀ زنان آبستن به كار میبردند، نک : ه د، آبستنی؛ دربارۀ بیماریها و اعمال طبی ـ درمانی مربوط به زنان حامله و زائوها و نوزادان در دیار خراسان، نک : شكورزاده، 121بب ).
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زردشت، تهران، 1372ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، تهران، 1335 ش؛ ابن غیاثالدین محمد عبدالمطلب، مجمع الدعوات كبیر، چ سنگی، تهران، 1353 ش؛ اسدیان خرم آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1382 ش؛ بلوكباشی، علی، جزیرۀ قشم، تهران، 1379 ش؛ همو، «درمان بیماریها و ناخوشیها در پزشكی عامیانه»، كتاب هفته، تهران، 1342ش، شم 101، 102، 103؛ همو، «زایمان»، پیام نوین، تهران، 1344ش، شم 8؛ همو، «نگاهی به ترجمۀ انگلیسی كتاب طب نبوی»، نشردانش، تهران، 1379ش، س 17، شم 4؛ همو، «هویت سازی اجتماعی از راه بادزایی گشتاری»، نامۀ انسان شناسی، 1381ش، س 1، شم 1؛ همو و یحیی شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، 1381ش؛ بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به كوشش ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران، 1377 ش؛ همو، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1362ش؛ بهالگردی، عبدالله، «ختنه سوران در بیرجند»، هنر و مردم، تهران 1342ش، شم 15؛ بهزادی، رقیه، قومهای كهن در قفقاز، ماورای قفقاز، بین النهرین و هلال حاصلخیز، تهران، 1382ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به كوشش زاخاو، لایپزیگ، 1933م؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها (هم )؛ همو، تفسیر بر خرده اوستا، برلین، 1310ش / 1931م؛ پویان، محسن، گیاهان دارویی جنوب خراسان، تهران، 1368ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به كوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش؛ چایلد، گوردن، انسان خود را میسازد، ترجمۀ احمدكریمی حكاك و محمدهل اتایی، تهران، 1357ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به كوشش محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350ش؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن (مشرقزمین گهوارۀ تمدن)، ترجمۀ احمد آرام و دیگران، تهران، 1365ش؛ دوست خواه، جلیل، حاشیه بر اوستا (هم )؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1355ش؛ همو، خیاو یا مشكین شهر، تهران، 1354ش؛ سلامی، عبدالنبی، طب قدیم ایران: طب سنتی دوان، تهران، 1381ش؛ سنگلجی، شریعت، اسلام و موسیقی، تهران، 1355ش؛ شكورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شمسالعلماء میرزا محمدحسین، ساز و آهنگ باستان، تهران، 1362ش؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامۀ علایی، به كوشش فرهنگ جهان پور، تهران، 1362ش؛ شییرا، ادوارد، الواح بابِل، ترجمۀ علیاصغر حكمت، تهران، 1341ش؛ غیاثاللغات، غیاثالدین محمدرامپوری، تهران، 1337 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ فرهنگنامۀ كودكان و نوجوانان، تهران، 1371ش؛ فضایی، یوسف، «جادوی عملی و مسری ابتدایی، منشأ پیدایش علم پزشكی»، چیستا، تهران، 1369ش، س 8، شم 3؛ فقیری، ابوالقاسم، «معتقدات مردم شیراز»، هنر و مردم، تهران، 1351ش، شم 123؛ قرآن كریم؛ قزوینی، زكریا، عجائب المخلوقات، به كوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361ش؛ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، تهران، 1391ق؛ كتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348ش؛ كریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1367ش؛ كلینی، محمد، الكافی، به كوشش علیاكبر غفاری، بیروت، 1401ق؛ گریمال، پیر، اساطیر یونان و رم، ترجمۀ احمد بهمنش، تهران، 1356 ش؛ گلی، امین الله، سیری در تاریخ سیاسی و اجتماعی تركمنها، تهران، 1366 ش؛ لغت نامۀ دهخدا؛ لهسایی زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1371 ق؛ مظاهری، علی اكبر، خانوادۀ ایرانی در دوران پیش از اسلام، ترجمۀ عبدالله توكل، تهران، 1373ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ همو، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، 1338 ش؛ میرشكرایی، محمد، «سلمانی و نقش آن در روستای ولیان»، مردم شناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1356 ش، شم 3؛ نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام، تهران، ج 1، 1371ش، ج2، 1353ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به كوشش محمدقزوینی و محمدمعین، تهران، 1333ش؛ وندیداد، ترجمۀ محمدعلی حسنی، حیدرآباد دكن، 1367 ق / 1327 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348ش؛ همایی، جلالالدین، حاشیه بر التفهیم بیرونی، تهران، 1362 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به كوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1356 ش؛ یادداشتهای مؤلف؛ نیز:
Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden, 1974; id, A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977; Browne, E. G., Arabian Medicine, Cambridge, 1962; Eliade, M., Patterns in Comparative Religion, tr. R. Sheed, London, 1971; Firth, R., Tikopia Ritual and Belief, London, 1967; Lambert, H., «Medical Anthropology», Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed. A. Barnard and J. Spencer, London, 2002; Levey, M., The Medical Formulary or Aqrābādhin of al-Kindī, London, 1966; Nasr, H., introd. Medicine of the Prophet of Ibn Qayyem-al-Jawziyya, Cambridge, 1998; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1966; Smith, W. R., The Religion of the Semites, New York, 1972; Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilization, London, 1973.علی بلوكباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید