ادبیات فارسی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی | از شاعران نام‌آور زبان فارسی در سدۀ 6 ق / 12م، که ظاهراً در اوایل سدۀ مزبور زاده شده بود. به گواهی شعر خود او (ص 82) و منابع کهن، نام وی محمد، و نام پدرش عبدالرزاق بوده است (راوندی، 33؛ جاجرمی، 1 / 46؛ عوفی، 2 / 402؛ شمس‌ قیس، 401؛ دولتشاه، 136)، اما آذربیگدلی (ص 175) و به تبع او هدایت (ریاض ... ، 283) به‌اشت...
  • جمال‌زاده | محمدعلـی، پـایه‌گذار داستـان نـویسی جـدید فارسی و مؤلف گنج شایگان، نخستین تحقیق اقتصادیِ علمی به روش غربی. او در جمادی الآخر 1309 / ژانویۀ 1892 در اصفهان به دنیا آمد.
  • جمالی دهلوی | حامد بن فضل‌ الله، معروف به درویش جمالی و شیخ جمالی، شاعر و نویسندۀ پارسی‌گوی، و یکی از مشایخ صوفیۀ هند. وی از قبیلۀ کنبوه ــ که در پنجاب و اطراف دهلی ساکن بودند ــ در نیمۀ دوم سدۀ 9ق / 15م (احتمالاً در دهۀ 60 از این سده) در یکی از نواحی دهلی متولد شد (آزاد، 177؛ راشدی، 5).
  • جمع | در لغت به معنی گرد کردن و گرد آوردن، و در دانش بدیع چنان است که گوینده دو، یا چند چیز را در صفتی ادعایی موسوم به جامع یا وجه شبه گرد آورد؛ چنان‌که شاعر چشم خود و چشم ستارۀ پروین را از بابت «در خواب نشدن» (= جامع = وجه شبه) جمع کرده، یعنی به یکدیگر تشبیه کرده است: همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت / و آنچه در ...
  • جمله | در لغت به معنی همه و همگی چیزی است (صفی‌پوری، آنندراج، نفیسی)، و در اصطلاح دستور زبان فارسی صورتی از کلمه یا ترکیبی از کلمات است که مستقل و دارای معنای تمام باشد؛ بدین‌معنا که جزئی از گروه بزرگ‌تری به شمار نیاید و برای تمام شدن معنی نیازمند گروهی دیگر نگردد (خانلری، 235).
  • جمیله اصفهانی | بانوی شاعر و سخنور ایرانی در سدۀ 11ق / 17م. تذکره‌نویسان زادگاه وی را اصفهان یا یزد نوشته‌اند (اوحدی، 284؛ صبا، 628؛ خاضع، 244).
  • جنگل، نشریه | روزنامۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به مدیریت و سردبیری حسین کسمایی و غلامحسین کسمایی. این روزنامه به صورت متناوب از 19 شعبان 1335ق / 11 ژوئن 1917م تا 4 ربیع‌الآخر 1337ق / 7 ژانویۀ 1919م در 8 صفحۀ چاپ ژلاتینی، و سپس چاپ سنگی، به خط نستعلیق و به عنوان ارگان جنبش جنگل (هیئت اتحاد اسلام) در کَسما از توابع فومن گیلان...
  • جنگ | واژه‌ای به معانی جدال، قتال، کارزار، ستیزه، نبرد، ناورد، پیکار، غزوه، حرب، رزم و هیجاء ( لغت‌نامه ... )؛ که آن را به زد و خورد و کشتار با جنگ‌افزار میان گروهها، اقوام، یا سپاهیان دو یا چند کشور دشمن تعریف کرده‌اند (انوری؛ عمید).
  • جنید شیرازی | مـعـیـن‌الـدیـن ابوالقاسم بن محمود، شاعر پارسی‌گوی، نویسنده و از واعظان شیراز در سدۀ 8 ق / 14م.
  • جناس | یا تجنیس، تجانس، مجانست (در لغت به معنی همگونی و مشابهت)، نیز عطفِ رَجَز، در اصطلاح بلاغت، یکی از صنایع برجسته و موسیقی آفرین بدیع لفظی، به معنای آوردنِ واژه‌هایی همگون در لفظ ، با معناهایی ناهمگون. برای مثال در این بیت فردوسی «خرامان بشد سوی آب روان / چنان چون شده باز یابد روان» (چ ژول مُل، 405، بیت 1122)، و...
  • جنیدی |
  • جوان | کاظم‌علی، ادیب، سخنور و شاعر نامدار اردوزبان هندی در سدۀ 13ق / 19م. وی اهل دهلی بود (سکسینه، 11؛ قادری، 120) و با حملۀ احمدشاه ابدالی در 1174ق / 1761م مجبور به ترک آنجا و مهاجرت به لکهنو شد (منگلوری، 81).
  • جوانمردی |
  • جودت | عبدالله، شاعر، مترجم، فعال سیاسی، اندیشمند، طبیب و ناشر ترکیه‌ای و از بنیان‌گذاران جمعیت اتحاد و ترقی. او در جمادی الاول 1286ق / سپتامبر 1869م در عربگیر ــ قصبه‌ای در ولایت معمورة العزیز که امروزه الازیق نامیده می‌شود و در منطقۀ فلات علیا قرارگرفته است (میدان لاروس، II / 627؛ آق بایراق، 9) ــ در یک خانوادۀ کر...
  • جودی خراسانی | عبدالجواد، شاعر مرثیه‌گوی سدۀ 13ق / 19م. برخی او را میرزای جودی هم گفته‌اند، زیرا میرزا لقب عمومی سرایندگانی بود که در آن دوره می‌زیسته‌اند و برخی از آنها با جودی معاصر بوده‌اند؛ از قبیل میرزا عباس علی اختر طوسی (د 1335ق / 1917م) (ساعدی، 10).
  • ثاقب مدراسی | ثاقِبِ مِدْراسی، میرمهدی حسینی (ز 1223ق/ 1808م) متخلص به ثاقب، شاعر و هنرمند سدۀ 13ق/ 19م. وی در مدراس (جنوب شرقی هندوستان) به دنیا آمد. خانوادۀ او از سادات حسینی مدراس بودند که اجدادشان سالها قبل، از مشهد خراسان به جنوب هندوستان مهاجرت کرده‌ بودند (بینش، 64). ثاقب، برادر بزرگ مرتضى بینش، مؤلف تذکرۀ اشارات بو...
  • ثانی‌خان | ثانیْ‌‌خان، علی‌اکبر هروی، معروف به ثانی‌خان، از شاعران پارسی‌گوی هند در سدۀ 11ق/ 17م. وی از امیران دورۀ سلطنت همایون‌شاه (سل‍ 937-963ق/ 1531-1556م) و جلال‌الدین اکبرشاه (سل‍‍ 963-1014ق/ 1556/ 1605م) بود (اوحدی، 1/ 246؛ واله، 1/ 463؛ سلیم اختر، 309)، چنان که از نسبتش پیدا ست، موطن او هرات بود و نسبش به طایفۀ ...
  • ثروت فنون | ثِرْوَتِ فُنون، جریانی ادبی در عثمانی که نام خود را از مجله‌ای به همین نام گرفته است. ثروت فنون به طوری که از نامش برمی‌آید، مجله‌ای بود که بیشتر مطالبش به علوم و فنون و تازه‌های طب، حفظ الصحه، کشاورزی، دامداری و... مربوط می‌شد و در عین حال، از مطالب ادبی نیز خالی نبود؛ چنان‌که احمد احسان توق‌گوز (1868-1942م/...
  • ثریا، نشریه | ثُرَیّا، نشریۀ سیاسی ـ خبری که در فاصلۀ سالهای 1316- حداقل 1328ق/ 1898-1910م، در 3 دورۀ انتشاراتی در شهرهای قاهره، تهران و کاشان منتشر می‎شد:
  • ثریا تهرانی | ثُرَیّا تِهْرانی، میرزا حیدرعلـی (1250-1318ق/ 1834-1900م)، شاعر، ادیب و خوشنویس، متخلص به ثریا و ملقب به مجدالادبا، در دورۀ ناصرالدین شاه قاجار. او گاهی مجد نیز تخلص می‌کرد. ثریا در کرمانشاه متولد شد. وی تحصیلاتش را در همان شهر به پایان رساند، سپس به تهران رفت و نزد حاج سیدصادق طباطبایی ظاهراً به پیشۀ محرری ا...
  • ثمر نائینی | ثَمَرِ نائینی، سید حسین (د 1280 یا 1282ق/ 1863 یا 1865م)، از سادات طباطبایی نائین، شاعر و تذکره‌نویس دورۀ محمدشاه قاجار. وی با تخلص «ثمر» یا «سمر» شعر می‌سرود و برخی اشعارش نیز در ستایش از محمدشاه است (محمود میرزا، 2/ 493؛ بقایی، 61). ثمر نائینی در الٰهیات و علوم طبیعی بهره‌ای داشت (گروسی، 509). او از هم‌نشین...
  • ابن عربشاه، شهاب الدین | شهاب‌الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن عبدالله ابن ابراهیم حنفی دمشقی (791-854ق / 1389-1450م)، مورخ، ادیب. فقیه، لغوی و قاضی. وی به سبب اقامت طولانی در آسیای صغیر «رومی» نیز خوانده شده است.
  • ثنایی مشهدی | ثَناییِ مَشْهَدی، خواجـه حسین بن غیاث‌الـدین محمـد (د 996ق/ 1588م)، از پیشگامان برجستۀ سبک هندی و از قصیده سرایان بزرگ قرن 10ق/ 16م. ثنایی چنان که خود در مقدمۀ دیوانش یاد کرده، نامش حسین و نام و لقب پدرش غیاث‌الدین محمد المشهدی، و شهرتش ثنایی است (ص 4). از این‌رو، قول عبدالنبی فخرالزمانی (ص 198) و اسماعیل پاش...
  • جاجرمی، محمد | جاجَرْمی، محمد بن بدر، از شاعران و ادیبان سدۀ 7-8 ق/ 13-14م، و گردآورندۀ اثر معروف مونس الاحرار فی دقائق الاشعار. دانسته‌های اندکی از زندگی او در دست است؛ حتى از اثر او نیز جز چند اشارۀ کوتاه، اطلاعات چندانی به دست نمی‌آید. جاجرمی در مونس الاحرار، نام خود را به گونه‌های مختلفی آورده است، از جمله: محمد بن بدر ...
  • جاجرمی، طالب | جاجَرْمی، طالب، از شاعران فارسی‌گوی سدۀ 9ق/ 15م. او اهل جاجرم از توابع بسطام خراسان، و از بزرگ‌زادگان و شاعران معروف آن دیار بود (دولتشاه، 424؛ آفتاب رای، 1/ 409؛ هدایت، 377؛ نفیسی، 1/ 301). وی در شعر و شاعری شاگرد شیخ نورالدین آذری طوسی به شمار می‌آید (دولتشاه، هدایت، همانجاها؛ طاشکندی، 99؛ آذر، 74؛ نفیسی، ه...
  • جام جهان‌نما | جامِ جَهانْ‌نَما، از نشریات فارسی‌زبانِ هند که در 5 رجب 1237ق/ 28 مارس 1822م در شهر کلکته آغاز به انتشار کرد و به مدت 54 سال، یعنی تا 1293ق/ 1876م، به حیات خود ادامه داد.
  • جام جم | جامِ ‌جَم، منظومه‌ای به زبان فارسی و در قالب مثنوی، از اوحدی مراغه‌ای (ه‍ م، د 738ق/ 1338م)، شاعر و عارف ایرانی.
  • جامع | جامِع، تخلص چند شاعر:
  • جام کیخسرو |
  • جامی، پوربها |
  • جامی رومی |
  • جامی، نورالدین | جامی، نورالدین (یا عمادالدین)، ابوالبرکات، عبدالرحمان ابن نظام‌الدین احمد بن محمد (817-898 ق/ 1414-1493م)، متخلص به جامی، شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نام‌آور و خاتم‌الشعرای بزرگ پارسی‌گوی سدۀ 9ق/ 15م.
  • جاوید، تخلص | جاوید، تخلص چند شاعر ایرانی در سده‌های مختلف تاریخ ادبیات ایران (از اواخر سدۀ 10ق/ 16م تا زمان معاصر):
  • جاوید خرد | جاویدِ خِرَد، نامی است که شیخ اشراق شهاب‌الدین یحیى سهروردی (د 587 ق/ 1911م) در یکی از رساله‌های فارسی خود به نام «مونس العشاق» یا «فی حقیقة العشق» ذکر کرده است.
  • جاویدان خرد | جاویدانْ خِرَد، عنوان کتابی در اندرز‌نامه‌نویسی از ابوعلی مسکویۀ رازی. محمد ارکون بر آن است که ابوعلی این کتاب را در سالهای 376 تا 382ق/ 986-992م، پس از فراغت از تألیف دو اثر مهم خود، تهذیب الاخلاق و تجارب الامم، تدوین کرده است (ص 4). جاویدان خرد، به خلاف تهذیب الاخلاق که نخستین رسالۀ مبسوط و مهم در بخشی از ح...
  • جاهی |
  • جدایی | جُدایی، تخلص چند شاعر پارسی‌گوی که در سده‌های مختلف در ایران و هند می‌زیسته‌اند:
  • جرس تهرانی | جَرَسِ تِهْرانی، میرزا محمدمهدی، متخلص به جرس، از شاعران فارسی‌گوی نیمۀ دوم سدۀ 13ق/ 19م. پدرش حاجی میرزا جانی (شعری، 167؛ دیوان‌بیگی، 1/ 367؛ نیز نک‍ : آقابزرگ، 9(1)/ 193؛ منزوی، 3/ 2270)، از زمان آقامحمدخان قاجار تا اواسط دولت محمدشاه یکی از کدخدایان برجسته و نامیِ بازار تهران، و شخصیتی معتبر به شمار می‌آمد...
  • جوری | ابراهیم چلبی، شاعر دیوانی و خطاط عثمانی که به سبب وابستگی به طریقت مولویه به جوری دده و جوری چلبی (پاکالین، 410 ff.، I / 342) نیز معروف بوده است، وی ظاهراً در دهۀ نخست سدۀ 11ق / 17م در استانبول به دنیا آمد («دائرةالمعارف دیانت1»، VII / 460؛ «دائرةالمعارف ترک2»، X / 294).
  • جونز | ویلیام3 (1746- آوریل 1794م / 1159- رمضـان 1208ق)، خاورشناس، مترجم، حقوق‌دان و پژوهشگر انگلیسی و بنیان‌گذار انجمن آسیایی بنگال.
  • جویای تبریزی | میرزا داراب، معروف به جویای تبریزی و جویای کشمیری، فرزند ملاسامری، از شاعران پارسی‌گوی سدۀ 12ق / 18م در شبه قارۀ هند. اجدادش تبریزی بودند و به هند مهاجرت کردند. میرزا داراب و برادرانش میرزا کامران متخلص به «گویا» و میرزا فتح‌علی متخلص به «تسکین» هر 3 در کشمیر زاده شدند (ابراهیم‌خان خلیل، 44؛ علی‌حسن‌، 110؛ مح...
  • ابن عماد خراسانی | علاءالدين محمد بن عمادالدين (د 800ق / 1398م)، از شاعران پارسی گوی سدۀ 8ق / 14م.
  • ابن مزاحم |
  • تربیت، میرزا محمدعلی | میرزا محمدعلی‌‌خان(1256- 26 دی 1318ش/ 1877- 16 ژانویۀ 1940م)، روزنامه‌نگار و از رجال فرهنگی و سیاسی آذربایجان در تاریخ معاصر ایران. او را بیشتر منابع فرزند میرزا صادق، پسر میرزا جواد، پسر میرزا علی‌اکبر، پسر میرزا مهدی‌خان استرابادی (د ح 1173ق)، وزیر نادرشاه افشار و مؤلف درۀ نادری و تاریخ جهانگشای نادری دانست...
  • ترجمان البلاغه | نخستین کتاب بلاغی به زبان فارسی تألیف محمد بن عمر رادویانی (سدۀ 5ق/ 11م)، در زمینۀ برخی از صنایع مربوط به هنر شعر، اعم از صنایع بدیعی و بیانی.
  • ترجیع‎بند و ترکیب بند | قالبهای شعر فارسی با شمارۀ ابیات متنوع، شامل بندهای مستقل، با قافیه‎های جداگانه در هر بند، هم‎وزن و مرتبط با بیتی مقفا.
  • ترجمه تفسیر طبری | از کهن‌ترین آثار منثور زبان فارسی، برجای مانده از اوایل نیمۀ دوم سدۀ 4ق. این کتاب نخستین ترجمۀ قرآن به زبان فارسی است که در دوران سلطنت منصور بن نوح یا منصور اول سامانی (350-365ق/ 961-976م) و هم به دستور او، محتملاً در 352ق/ 963م از روی تفسیر محمد ابن جریر طبری به زبان فارسی نگارش یافته است. ابوجعفر محمد بن ج...
  • ترسل |
  • ترقی | عنوان دو نشریۀ فارسی زبان که در دو مقطع جدا از هم، در دوره‌های قاجار و پهلوی در تهران منتشر می‌شد:
  • ترصیع | در لغت به معنای آراستن، گوهر نشان کردن و زینت دادن (با زر یا گوهر) (نک‍ : ابن‌ منظور، ذیل رصع؛ لین، III/ 1093)، و در دانش بدیع به معنای همسانی در وزن و رَویّ میان یک یا چند لفظ از مصراع اولِ یک بیت یا بخش اول یک جمله با یک یا چند لفظ در مصراع یا بخش دوم جمله؛ مانند این عبارت از حریری (د 516ق/ 1222م): فَهُوَ ی...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: