در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش شانزدهم

1394/6/9 ۰۹:۲۳

در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش شانزدهم

استخدام بیگانگان: ایران انتظار داشت همان گونه که در قرارداد ۱۹۳۳ آمده بود، شرکت نفت انگلیس به تعهدات خود در مورد آموزش و استخدام ایرانیان پایبند باشد؛ اما این شرکت با نقض مفاد قرارداد، نه تنها تعداد کارمندان خارجی خود در ایران را کاهش نداد، بلکه استخدام آنها سیر صعودی پیمود. برای نمونه در سال ۱۹۳۴ (۱۳۱۳خ)، این شرکت تعداد کارکنان انگلیسی خود را ۷۴۰ نفر گزارش کرده بود،

 

ت) استخدام بیگانگان: ایران انتظار داشت همان گونه که در قرارداد ۱۹۳۳ آمده بود، شرکت نفت انگلیس به تعهدات خود در مورد آموزش و استخدام ایرانیان پایبند باشد؛ اما این شرکت با نقض مفاد قرارداد، نه تنها تعداد کارمندان خارجی خود در ایران را کاهش نداد، بلکه استخدام آنها سیر صعودی پیمود. برای نمونه در سال ۱۹۳۴ (۱۳۱۳خ)، این شرکت تعداد کارکنان انگلیسی خود را ۷۴۰ نفر گزارش کرده بود، در حالی که در سال ۱۹۵۰ (۱۳۲۹خ)، این رقم به ۲۷۳۵ نفر افزایش پیدا کرد. در سال ۱۹۳۴ ( ۱۳۱۳خ) تعداد کارکنان اداری و فنی که بیشترشان از اتباع هند بودند، ۱۰۵۹ نفر شمارش شده بود؛ اما این تعداد تا سال ۱۹۵۰ (۱۳۲۹خ) به ۱۷۷۸ نفر افزایش پیدا می‌کند… با جلوگیری از ترقی و پیشرفت و عدم برخورداری از حقوق و مزایای مناسب، شرکت نفت عملاً سیاست تبعیض‌آمیزی نسبت به کادر فنی و اداری ایرانیان شاغل در آن شرکت را به اجرا گذاشته بود… همچنین نبود سیاست تأمین منازل مسکونی مناسب و پرداخت حقوق منصفانه به ایرانیان، موجب شده بود که این شرکت زیر ضربات انتقاد فزاینده‌ای قرار بگیرد… حصیر‌آباد و چادرآباد، دو قرارگاه مسکن شناخته‌شده برای کارگران ایرانی بودند که تنها نام این دو قرارگاه حاکی از چگونگی مسکن ایرانیان بود. «سیاست کاری این شرکت بر اساس نگه داشتن ایرانیان شاغل در سطح یک کارگر ساده تعریف شده بود.»

شرکت نفت انگلیس درخواست ایران را برای بازنگری وضعیت حاکم نادیده می‌گرفت و دولت بریتانیا با ناچیز شمردن موج احساسات ملی در حال جوشش در میان ایرانیان، و فراموشی تجربه‌های خود در کشورهای مکزیک و ونزوئلا، قاطعانه به حمایت از شرکت نفت انگلیس برخاسته بود.

پس از ملی شدن صنعت نفت در ایران، دولت بریتانیا با دست‌زدن به سلسله اقداماتی به منظور خنثی کردن تلاشهای ایران برای دستیابی به اهداف ملی خود، به پشتیبانی شرکت نفت انگلیسی برآمد. از نخستین اقدامات دولت بریتانیا، مستقر کردن یگانهای نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود در مناطق شرقی دریای مدیترانه و خلیج‌فارس بود که تماماً در حال آماده‌باش برای عملیات جنگی به سر می‌بردند. در پاسخ به این آرایش نظامی، دولت ایران قصد خود را برای منفجر کردن تمامی تأسیسات نفتی در صورتی که خاک ایران مورد تجاوز نیروهای خارجی قرار بگیرد، رسماً اعلام کرد.

دومین اقدام دولت بریتانیا مراجعه به شورای امنیت سازمان ملل و درخواست مداخله این نهاد در حل اختلافات شرکت نفت انگلیس با ایران بود. در این فاصله نیز بریتانیا رسماً علیه ایران به دادگاه بین‌المللی لاهه شکایت برد. پس از بحثهای طولانی و نفسگیر، شورای امنیت در نوزدهم اکتبر ۱۹۵۱ (۲۹مهر۱۳۳۰) با این استدلال که چون قرار است دادگاه بین‌المللی لاهه در مورد اینکه آیا قانون ملی شدن نفت در ایران منحصراً در حوزه اختیارات قانونی کشور ایران قرار می‌گیرد یا خیر، رأی خود را اعلام کند و بی‌هیچ اشاره‌ای به صلاحیت قانونی خود، طرفین دعوا را به بازگشت به میز مذاکره… بر طبق اصول منشور سازمان ملل متحد فراخواند!

پس از بررسی مدارک ارائه شده از سوی دولتهای بریتانیا و ایران و استماع دادخواهی آنها، دادگاه بین‌المللی لاهه در ۲۲ژوئیه ۱۹۵۲ (یکم مرداد ۱۳۳۱)، خود را فاقد صلاحیت حقوقی برای بررسی درخواست مکتوب و رسمی ۲۶ ماه می‌۱۹۵۱ (۵ خرداد ۱۳۳۰) دولت بریتانیا اعلام کرد. و بنابراین حکم قبلی و موقت خود در پنجم ژوئیه ۱۹۵۱ (پانزدهم تیر ۱۳۳۰)، مبنی بر اقدامات محافظتی از شرکت نفت انگلیس را کأن لم یکن اعلام کرد. بنابراین دولت بریتانیا در استفاده از شورای امنیت و دادگاه بین‌المللی لاهه به منظور دستیابی به اهداف خود ناکام ماند. هماهنگی و سازماندهی تحریم نفت ایران توسط شرکتهای نفت تحت کنترل کشورهای غربی، تهدید و برحذر داشتن خریداران بالقوه نفت ایران از سوی شرکت نفت انگلیس، سومین اقدام دولت بریتانیا علیه ایران بود. همچنین شرکت نفت انگلیس، آن دسته از شرکتهای نفت را که زیر نفوذ کشورهای غربی نبودند، تهدید کرد که در صورت عدم رعایت تحریم نفت ایران، آنها را مورد پیگرد قانونی قرار می‌دهد.

رکن چهارم از سلسله اقدامات بریتانیا علیه ایران، زیر منگنه قرار دادن هرچه بیشتر ایران با اعمال فشارهای اقتصادی بود. عملاً تمامی کشورهای صنعتی جهان که شامل ایالات متحده نیز می‌شد، در پیاده کردن طرح فشار و ایجاد تنگنا‌ها بر ایران به طور مؤثری شرکت کرده بودند. ایران با داشتن اندوخته‌های فراوان نفت و آمادگی فروش آن به نصف قیمت، برای پیدا کردن خریدار با دشواری روبرو شده بود.

و اما اقدام پایانی، پیوستگی و اتحاد شرکتهای بزرگ نفت و اخطار و تهدید شرکت نفت انگلیس به پیگرد قانونی هر شرکتی خارج از حوزه اتحاد برادری شرکتهای نفت بود که مبادا درصدد خرید نفت مورد مناقشه ایران باشند. نه تنها دیگر شرکتهای بزرگ نفت با شرکت نفت انگلیس و اتحاد برادری آنها، همصدا شدند، بلکه با افزایش عرضه نفت در بازار توانستند جبران توقف جریان نفت ایران را فراهم کرده، موقعیت ایران را در بازار بین‌المللی نفت ضعیف‌تر کنند.

 

ورود سیا به میدان

از آنجایی که کاملاً محرز شده بود تمام اقدامات بسیار سختی که قبلاً به آنها اشاره شد، فاقد کارایی لازم علیه ایران بوده است، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) برای پایان دادن به این کار وارد میدان شد. پیروزی حزب جمهوری‌خواهان در انتخابات ۱۹۵۲ (۱۳۳۱خ) آمریکا و به قدرت رسیدن آیزنهاور، موجبات تسهیل پیاده کردن طرح بریتانیا علیه ایران را فراهم آورد. دیری نپایید که آیزنهاور حمایت آمریکا از مواضع بریتانیا در مقابل ایران را به‌روشنی و به دور از هیچ ابهامی بیان کرد. آمریکا با همدستی بریتانیا برای سرنگونی دکتر مصدق از قدرت، پنهانی با یکدیگر به توافق رسیده بودند. و این کار در ماه اوت ۱۹۵۳ (مرداد ۱۳۳۲) به انجام رسید و سازمان جاسوسی سیا (C.I.A) در به ثمر رساندن این طرح یک نقش کلیدی ایفا کرد.

به عقیده رابرت انگلر(Robert Engler): «پرسشهای مربوط به نقش آمریکا در ایران و همچنین درباره فعالیتهای سیا، سازمانی که کارکنان و بودجه اداره آن از کنترل مردم و حتی کنگره نیز خارج است به طور کلی موضوعاتی هستند که بایست در مکان امنی نگهداری شوند که به بیرون درز نکند، چرا که معمولاً دردسرآفرین‌اند و یا اگر هم اظهار نظر در این موارد شود، به صورت غیر رسمی صورت می‌گیرد و هیچ مقامی مسؤلیت پذیرش آن را برگردن نمی‌گیرد.»

سرلشکر جرج سی. استوارت (George C. Stewart)، رئیس اداره کمک‌های نظامی وزارت دفاع آمریکا در یک جلسه رسمی دولتی که در کنگره آمریکا تشکیل شده بود، چنین گواهی داده است: «هنگامی که این بحران سر باز کرد و همه چیز در حال فروپاشی بود، ما با نادیده گرفتن و نقض معیارهای معمول و حاکم بر عملکردمان، بی‌درنگ و بر اساس روند کمک‌های اضطراری به یاری ارتش شتافتیم. فراهم کردن پوشش (پتو)، ژنراتورهای برق، لباسهای متحدالشکل، عرضه کمک‌های پزشکی، و چند فروند کشتی، بخشی از اقداماتی بود که جوی را به وجود آورد که آنها (ارتشیان) توانستند از شاه حمایت کنند… تفنگ‌هایی که آنها در دست داشتند، کامیونهایی که بر آن سوار بودند، خودروهای نظامی ارتشیان که در خیابانها حرکت می‌دادند و ارتباطات رادیویی که کنترل ارتش بر اوضاع را میسر کرده بود؛ همه و همه از طریق برنامه کمک‌های نظامی فراهم شده بود… چنانچه این برنامه اجرا نمی‌شد، احتمالاً امروز یک دولت نامناسب برای ما، و با رفتاری غیردوستانه نسبت به آمریکا در ایران هنوز هم بر سر قدرت بود!»

کرمیت روزولت (Kermit Rosevelt)، کارگردان و عامل برون مرزی سیا که مأموریت سرنگونی دولت مصدق را برعهده داشت،

ـ آژاکس نام رمز این عملیات بود ـ در روایت خود می‌گوید که پیشنهاد اصلی عملیات آژاکس در واقع «پس از بیرون راندن شرکت نفت انگلیس از ایران و ۹ ماه قبل از این عملیات، هنگامی که تمامی تلاشهای این شرکت برای واداشتن مصدق به لغو قانون ملی کردن شرکت نفت انگلیس ناکام ماند، توسط این شرکت صورت گرفته بود.» روزولت در ادامه حکایت خود می‌گوید که طرح آژاکس «یک عملیات مشترک مخاطره‌آمیز برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بود. هم‌پیمانان این نقشه عبارت بودند از: شاه ایران، وینستون چرچیل، آنتونی ایدن، و برخی دیگر از نمایندگان انگلیسی، با پرزیدنت آیزنهاور، جان فاستر دالس (John Foster Dulles) و سازمان جاسوسی آمریکا. تشکیل این اتحاد به منظور عوض کردن نخست‌وزیر ایران، دکتر محمد مصدق بود.»

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: