1394/5/25 ۰۹:۳۴
یکی دیگر از نهادهایی که در گسترش انقلاب ایران و نیز در پاسداری از نهادهای دمکراتیک سهم بهسزایی داشت، انجمنها بودند. براون در گزارش خود به وجود دو نوع انجمن اشاره دارد: انجمنهای رسمی (دولتی) و غیر رسمی (غیردولتی). انجمنهای رسمی به آن دسته از انجمنهایی اطلاق میشود که تشکیل آنها براساس یک نظامنامه قانونی صورت گرفته است؛ مانند شورای شهرداریها، شورای استانها و انجمنهای (شورای) روستایی (ایالتی) و اما انجمنهای غیررسمی (غیردولتی)، آنهایی هستند که خود مردم به وجود آوردهاند و هدفشان پیشبرد و پرداختن به مسائل مربوط به امور سیاسی یک جغرافیای محلی، بشردوستی و به طور کلی دیگر موضوعاتی میباشد که به موجب ماده ۲۱ متمم قانون اساسی هفتم اکتبر ۱۹۰۷ (۱۵ مهر ۱۲۸۶) تصویب شده است.
انجمنها
تعدادی از این انجمنها ذاتاً ساختار و نماد انقلابی داشتند و نقش برجستهای در گذرگاه تاریخ انقلاب و «بهویژه در به ناکامی کشاندن دو کودتا ایفا کردهاند و در واقع این انجمنها تشکیلدهنده ستون فقرات احزاب مردمی بودند.» انجمنها در ایران با کمک انجمنهای مشابه که توسط ایرانیان در خارج از کشور به وجود آورده بودند، کشورهای دیگر را مرتباً در جریان پیشرفت سیر وقایع ایران قرار میدادند و در خنثی کردن اخبار نادرست که توسط عوامل ضد دمکراسی انتشار مییافت، بسیار فعال بودند.
به عقیده سر پرسی سایکس (یک مقام رسمی انگلیسی) انجمنهای رسمی بخش اصلی نظام جدید حکومتی را تشکیل میدادند و انجمنهای غیررسمی یا باشگاهها، «عموماً سیاسی و غالباً دچار هرج و مرج و بیقانونی بودند و شباهت خیرهکنندهای به باشگاههای زمان انقلاب فرانسه داشتند.» انجمنهای دیگری هم بودند که به صورت پنهان فعالیت میکردند و به گفته لمبتون، «نقش بااهمیتی هم در مراحل آغازین این جنبش برای مدرنیزه کردن و سازگاری و پذیرش فرهنگ غربی داشتند که نهایتاً به انقلاب قانون اساسی ۱۹۰۵ـ۱۹۰۶ (۱۲۸۴ـ۱۲۸۵خ) انجامید.» یاپ میگوید: «برخی از علما، کارمندان ادارات دولتی و نیز جمعی از اندیشمندان لائیک در این انجمنهای پنهانی عضویت داشتند. آنها سرچشمه ایدههای افراطی (رادیکال) و گاهی هم راهکارهای عملی در سالهای ۱۹۰۵ـ۱۹۰۶ و پس از آن نیز بودند.»
شوستر در تفسیر خود از اوضاع سیاسی ایران مینویسد: «تا هنگامی که ظاهراً قانون اساسی در مخاطره نبود، انجمنها، سیاستی نظارهگر و انفعالی داشتند؛ اما هنگامی که ایدهآلهای آنها مورد تهدید قرار گرفت، با قدرت وارد میدان شدند. در بسیاری از موارد، اعضای این انجمنها را به عنوان فداییان میشناختند و آنها همیشه آماده دفاع مسلحانه از اصول اعتقادی خود بودند.»
نقش زنان
زنان ایرانی که در تحریم موفقیتآمیز تنباکو در سالهای ۱۸۹۰ـ۱۸۹۲ (۱۲۷۹ـ۱۲۸۱خ) فعالانه شرکت داشتند، اندکی پس از آن، «انجمنهای زنان را به وجود آوردند و کمی بعد، شاهد انتشار مجلههایی توسط زنان و برای زنان در ایران بودیم.»
به باور شوستر «زنان ایرانی، به جهانیان نشان دادهاند که نماد برجستهای از توانایی و استعداد افکار روشنی هستند که میتوانند در اندک زمانی یک ایده کاملاً نو را جذب کنند و همانند یک مجاهد آرمانگرا آن را در راستای برآوردن ایدهآلهای خود به کار ببندند.» شوستر میگوید از اینکه توانسته بود اعتماد مجلس شورای ملی ایران را به دست آورد، آدمی خوشبخت بوده است. «مجمعی که به طور شایسته، نماینده امیدها و آرزوهای توده بزرگی از مردم ایران است.» و اضافه میکند خیلی زود او را آگاه کردند که «انجمن مهم و با نفوذ دیگری، هرچند پنهانی، عملکرد او را با حسادت، اما نگاهی مهربانانه زیر نظر دارد. کمابیش دهها انجمن مخفی در میان زنان ایرانی بودند که زیر نظر یک سازمان مرکزی اداره میشدند.»
شوستر از پشتیبانی برخی از انجمنهای زنان از خود، نمونههایی را نقل کرده است. او در یک مورد میگوید که انجمنهای زنان به او هشدار دادند که همسرش «بایست از رفت و آمد با برخی از خانوادههای اعیان و صاحبان قدرت بپرهیزد»؛ چرا که او خود یکی از دشمنان دولت قانونی بوده است و این گونه دیدارهای همسرش، ایرانیان را نسبت به شوستر بدگمان خواهد کرد.
در یک مورد دیگر، شوستر نقل میکند هنگامی که جمعیت انبوهی از زنان تنگدست علیه او و به اعتراض در یک باغ تجمع کرده بودند، چون خزانهداری قادر به پرداخت حقوق بازنشستگی آنها نبود، او (شوستر) «پیامی با توضیحاتی ساده در مورد تنگناهای مالی خزانهداری به یکی از انجمنهای زنان ارسال داشت.» شوستر میافزاید: «هرچند امکان پرداخت حقوق بازنشستگان میسر نشد، ولی دیگر هرگز تجمع اعتراضآمیزی توسط زنان در این مورد صورت نگرفت.» مثلی است مشهور در تهران که میگوید: «هنگامی که زنان در یک شلوغی علیه دولت شرکت کنند، به این معناست که وضعیتی دشوار و جدی پیش آمده است.» شوستر در جای دیگری «جایگاه زنان ایرانی را تقریباً در یک قدمی مترقیترین، اگر نگوییم پیشروترین، زنان جهان در سال ۱۹۰۷ (۱۲۸۶خ) ارزیابی میکند. هرچند که این اظهار نظر باورهای قرون متمادی را دگرگون میکند، اما تغییری در این واقعیت به وجود نخواهد آورد… که زنان بانی کارهای بیشماری برای زنده نگاه داشتن جوهر آزادی بودهاند.»
هنگامی که دولت در دسامبر ۱۹۱۱ (دی ۱۲۹۰) به تمامی خواستههای روس گردن نهاد و مجلس برای پرهیز «از به وجود آمدن یک حادثه ناگوار، تنها یک مخالفت صوری بسنده کرد»، شوستر میگوید: «این زنان ایرانی بودند که حرکتی باشکوه و میهنپرستانه را به نمایش گذاشتند؛ حرکتی که هزاران نفر از پیشینیان آنها از آغاز رستاخیز ایران، در آن نقشآفرینی کرده بودند.»
بر اساس مطالعات نیکی کدی (Nikki Keddie)، انقلاب سالهای ۱۹۰۵ـ۱۹۱۱ (۱۲۸۴ـ۱۲۹۰) در ایران «دارای ویژگیهای متعددی است که به انقلابهای بزرگ کشورهای اروپای غربی در قرنهای نوزدهم و بیستم، شباهت فراوان دارد… جنبش انقلابی مردمی… تظاهرات تودهها… انقلابهای مردمی و طویلالمدت، در رویدادهای تاریخ معاصر خاورمیانه، در واقع فاقد پیشینه تاریخی هستند.» اما جنبشهای مردمی و تظاهرات تودههای مردم در ایران در فاصله زمانی سالهای ۱۸۸۰ و ۱۹۱۰ (۱۲۷۰ و ۱۲۹۰خ) و نیز سالهای دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۳
(۱۳۲۰، ۱۳۳۲خ) و بار دیگر در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ (۱۳۵۰خ) و سالهای ۱۹۸۰ (۱۳۶۰خ) از چنان اهمیت و عظمتی برخوردار بودند که گاهی دولت چارهای جز تن دادن به خواستههای مردم را نداشت.
واپسین تظاهرات جنبشهای تودههای مردم در ایران در انقلاب سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷خ) رخ داد. انقلابی که در آن صدها هزار نفر در اقصینقاط ایران و میلیونها نفر در تهران علیه حکومت خودکامه محمدرضا شاه برخاستند و او را ناگزیر به فرار از کشور کردند.
در دوران کودتای بدون خونریزی دسامبر ۱۹۱۱ که انگلیسیها و روسها طرحریزی و مدیریت کرده بودند و روسها بازیگر اصلیاش بودند، حکومت فردی جایگزین حکومت مردمی در ایران شد. کراشیویلیامز از نمایندگان پارلمان بریتانیا در یک بحث پارلمانی، به دولت یادآور شد که «دولت مشروطه ایران میبایست از فرصت و مجالی لازم برای نشان دادن خود برخوردار باشد.» در چنین شرایطی، روسیه (و در این مورد بریتانیا نیز) «ناگزیر از معامله و کنار آمدن نه با شخص شاه، بلکه با مردم خواهد شد»؛ چرا که «تطمیع یک فرد، به گفته این نماینده به مراتب آسانتر از رشوه دادن و به فساد کشاندن افراد بسیار است.»
دو سال پیش از این نیز اچ.بی.لینچ (H.B.Lynch) یکی دیگر از نمایندگان پارلمان بریتانیا، ضمن تشبیه انقلاب ایران با عثمانی، «به سنگینتر بودن کفه ترازوی ایران در این مقایسه اشاره میکند.» بنا بر اظهارات لینچ «تا آن جایی که جهانیان به یاد دارند، هیچ انقلابی به برجستگی و بزرگی انقلابی که اخیراً در ایران روی داده، در تاریخ ثبت نشده است.» لینچ میگوید در حالی که «جوانان ترک» آزادانه فعالیت میکردند، «ملّیون ایرانی، بهرغم تعرضات و نکوهشهای دو قدرت بزرگ ـ بریتانیا و روسیه ـ که تسلط خود را در شمال و جنوب ایران گسترده بودند، دلیرانه مبارزه میکردند.»
لینچ خطاب به پارلمان خاطرنشان کرد که هر دو کشور قدرتمند که سرپرستی ایران را به عهده گرفتهاند، بارها نیروهای ناسیونالسیت را مورد تعرض و نکوهش قرار داده و مصرانه مانع پیشروی آنها به طرف تهران شدهاند… هنگامی که قشون ملّیون به پایتخت رسید، نمایندگان هر دو کشور روسیه و بریتانیا به اطلاع رهبران ملی رساندند… که تنها راه جلوگیری از مداخلات خارجی، دادن فرصت به قانون اساسی میباشد که اکنون برقرار شده است… (اما ناسیونالسیتها) مصمم بودند… که به پایتخت بروند و نهایت تلاش خود را برای به دست آوردن تضمین اجرای درست و بیکم و کاست قانون اساسی،با برکناری شاه از تاج و تخت سلطنت، به انجام برسانند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید