1394/5/27 ۰۹:۵۱
پایان جنگ اول جهانی آغاز حل اختلافات انگلیس و فرانسه بر سر سوریه و لبنان بود. از پیامدهای سازش آنها، ایجاد یک کشور مسیحی، لبنان (برای برآوردن خواستههای فرانسه) و پدید آوردن اسرائیل (یک کشور یهودی برای خشنود کردن بریتانیا) بود. اجرای این توافق بین انگلیس و فرانسه، بدون کوچکترین توجهی به آمال و آرزوهای اکثریت قاطع مردم سوریه و فلسطین صورت گرفت
پایان جنگ اول جهانی آغاز حل اختلافات انگلیس و فرانسه بر سر سوریه و لبنان بود. از پیامدهای سازش آنها، ایجاد یک کشور مسیحی، لبنان (برای برآوردن خواستههای فرانسه) و پدید آوردن اسرائیل (یک کشور یهودی برای خشنود کردن بریتانیا) بود. اجرای این توافق بین انگلیس و فرانسه، بدون کوچکترین توجهی به آمال و آرزوهای اکثریت قاطع مردم سوریه و فلسطین صورت گرفت. پس از آن، نوبت سازش بر سر مرزهای عراق، اردن، سوریه، لبنان و فلسطین بود. در خلیجفارس و نواحی اطراف آن بریتانیا به عنوان تنها قدرت تصمیمگیرنده در مورد مرزها و دیگر مسائل، ظاهر شد و بر پایه این واقعیت بود که سِر پرسی کاکس ـ کمیسر عالی بریتانیا در عراق ـ در سال ۱۹۲۲ (۱۳۰۱خ)، بدون هیچ گونه دغدغهای با یک قلم قرمز، مرزهای بین کویت، عراق و عربستان را مشخص کرد!
قرارداد ۱۹۱۹
مشخصاً پس از انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷ (۱۲۹۶خ)، بریتانیا به عنوان تنها قدرت در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد. و از آنجایی که ایران تنها کشور مستقل در منطقه بود، بریتانیا برای «بازپس گرفتن جایگاه خود در ایران تصمیم گرفت تا از این فرصت استثنایی به نفع خود بهرهبرداری کند» و برای تسلط کامل بر ایران، با طرح نقشه پیماننامه ایران و انگلیس، در سال ۱۹۱۹ (۱۲۹۸خ)، و تحمیل آن بر مردم ایران، به هر وسیلهای که باشد حتی تهدید و رشوه دادن، آن را به اجرا درآورد. براساس قرارداد ۱۹۱۹، خزانهداری ایران، امور اداری و ارتش در اختیار بریتانیا قرار میگرفت. هنگامی که در سال ۱۹۱۹ هیأت نمایندگی ایران می کوشید تا در کنفرانس صلح پاریس، به عنوان یک کشور مستقل و یک ملت حاکم بر سرنوشت خود شرکت کند، «با دخالت و جلوگیری توهینآمیز بریتانیا روبرو شد.» وزیر مختار بریتانیا در تهران، با اعمال فشار بر نخستوزیر ایران به طور پنهانی تلاش میکرد تا او آن معاهده را بپذیرد.
نخستوزیر و وزیر امورخارجه، مذاکرات را از سوی ایران هدایت میکردند و حتی احمدشاه هم از جزئیات این مذاکرات آگاه نبود. وزارت خارجه بریتانیا حتی به طور رسمی چنین پیمانی را به دولت ایران پیشنهاد نکرده بود. قرارداد ایران و انگلیس در نهم اوت ۱۹۱۹ (هفدهم مرداد ۱۲۹۸) به امضا رسید؛ اما این «قرارداد لازمالاجرا و عملی نبود مگر اینکه به تصویب مجلس شورای ملی میرسید.» خیالات و آرزوی بریتانیا برای تبدیل قرارداد ۱۹۱۹ به یک واقعیت و اجرایی کردن آن «با همکاری سه تن از سیاستمداران طراز اول ایران که در میان نخبگان کشور به دوستداران انگلیس شهرت داشتند، هموار شده بود.» «مذاکرات و نهایتاً امضای این قرارداد از طرف ایران توسط این سه تن، یعنی وثوقالدوله (نخستوزیر)، شاهزاده فیروزمیرزا و شاهزاده اکبرمیرزا، یکی از نوادگان ناصرالدینشاه، صورت گرفت… و بر کسی پوشیده نبود که نافع شخصی آنها در میان بوده است… و مبالغ دریافتی را در کشورهای خارجی و در جایی امن پنهان کردهاند… و به آنها اطمینان داده شده بود که در صورت لزوم، در یکی از کشورهای امپراتوری بریتانیا به آنها پناهندگی (سیاسی) داده خواهد شد.» اعتقاد بر این است که نخستوزیر و وزیر امورخارجه «۱۳۱ هزار پوند پاداش دریافت کردهاند.»
بر پایه ماده ۹۴ قانون اساسی ایران مصوبه ۳۰ دسامبر ۱۹۰۶
(۹ دی ۱۲۸۵) «اعتبار پیماننامهها و معاهدهها منوط به تصویب مجلس شورای ملی است»؛ بنا بر این قرارداد ۱۹۱۹ که نخستوزیر امضا کرده بود، هنگامی از اعتبار قانونی برخوردار میشد که به تصویب مجلس میرسید؛ اما نخستوزیر تمایلی به دعوت نمایندگان مجلس در حال تعلیق نداشت، چرا که انجام چنین دعوتی از نمایندگان مستلزم استعفای هیأت وزیران بود «که ممکن بود خودداری مجلس را که همیشه در دفاع از ناسیونالیسم ایرانی در خط مقدم قرار داشت، از برگزیدن مجدد این سه «یار دبستانی» به دنبال داشته باشد، بهویژه پس از امضای قراردادی که به طور روزافزونی مصداق رسوایی و خیانت به حق حاکمیت ایران قلمداد میشد.» از ماه می ۱۹۱۸ (خرداد ۱۲۹۷)، بریتانیا مقرری ماهیانهای را به احمدشاه پرداخت میکرد تا هنگامی که وثوقالدوله بزرگترین سیاستمدار حامی بریتانیا را در مقام نخستوزیری نگاه دارد.
افشای متن قرارداد ۱۹۱۹ با هیاهو و جنجال در داخل و خارج از ایران روبرو شد. افکار و احساسات ایرانیان تقریباً به اتفاق آرا علیه این قرارداد بود. ابتکار این توطئه دور از انتظار و ناگهانی توسط بریتانیا، هنگامی برملا شد که دولت انقلابی روسیه تمامی تفاهمنامههای آشکار و پنهان بریتانیا و دولت تزاری روسیه را در مورد ایران محکوم و از کلیه امتیازات و منافع خود صرف نظر کرده و علاقه خود را به داشتن روابطی دوستانه با ایران اعلام کرده بود. رابطه روسیه با دولت و ملت ایران، به یک رابطه گرم و دوستانه مبدل شد و روسها همصدا با ایرانیان خواستار خروج نیروهای بریتانیا از خاک ایران شدند. بر پایه یافتههای میلسپو (C. Millspaugh) در حالی که دولت شوراها (روسیه) در مواضع امپریالیستی خود نه تنها «در گفتار که عملاً نیز تجدیدنظر کرده بود»، بریتانیا تلاش میکرد تا امتیازات اقتصادی خود را همچنان تداوم بخشد و دقیقاً به همین منظور، قرارداد شوم ۱۹۱۹ زمینه بر انگیختن یک بدگمانی اصولی و منطقی را نسبت به نیات واقعی بریتانیا در ذهن مردم به وجود آورد که بریتانیا نه تنها به دنبال گسترش امتیازات خود، که خواهان سلطه اداری و سیاسی خود نیز بر ایران میباشد.»
از ۲۶ نشریهای که در آن زمان در تهران منتشر میشد، همه جز یکی، به نام روزنامه رعد که در اختیار سید ضیاء بود (شخصی که ظاهراً حقوقبگیر بریتانیا بود)، این قرارداد را محکوم کردند و با پذیرش بیم سرکوب از جانب دولت، دولتی که امضاکنندة قرارداد بود، تمامی آن ۲۵ روزنامه، قرارداد را یک «تلاش آشکار» «در جهت تسلط استعماری شگفتآور و بدون هزینه ایران، توصیف کردند.» در حالی که دولت آمریکا قرارداد ۱۹۱۹ را محکوم میکرد و به رغم مخالفت بریتانیا، مایل به پذیرش هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس بود، روزنامه رعد، طرفدار بریتانیا، به منظور خلط مطلب بسیار راحت و پوستکنده نوشت: «آمریکا، تنها کشوری که میتوانست به ایران یاری برساند، او را ناکام گذاشت!»
احمدشاه جوان هم این قرارداد را نمیپسندید و از تأییدش خودداری کرد. احمدشاه شخصیتی کاملاً متفاوت با پدر خود داشت و ظاهراً احساسات مردم را درک میکرد. چند ماهی پس از امضای قرارداد ۱۹۱۹، بریتانیا از احمدشاه دعوت به عمل آورد تا از انگلستان بازدید کند، به این امید که او صمیمانه و بی هیچ قید و شرطی این قرارداد را تأیید و پشتیبانی خود را از آن آشکارا ابراز کند. احمدشاه در ماه اکتبر ۱۹۱۹ (مهر ۱۲۹۸) وارد انگلستان شد و شاه جُرج در سخنرانی خود در میهمانی کاخ باکینگهام (که به افتخار احمدشاه برگزار شده بود، مترجم) از قرارداد ایران و انگلیس ستایش کرد؛ اما احمدشاه در پاسخ به سخنرانی پادشاه بریتانیا هیچ اشارهای به این قرارداد نکرد. اندکی پس از آن، لُرد کرزن (Curzon)، در سخنرانی خود که در مهمانی گیلدهال (Guildhall) برگزار شده بود، چاپلوسانه و به گونهای تملقآمیز قرارداد ۱۹۱۹ را ستود و «احمدشاه برای دومین بار و عالماً عامداً به قرارداد ایران و انگلیس اشارهای نکرد.» شاهزاده فیروزمیرزا وزیر امورخارجه ضمن ارائه متن سخنرانی به احمدشاه که میبایست در همان شب ایراد میکرد، به شاه خاطرنشان کرد: «بیپرده بگویم که بروز کمترین سرپیچی از سوی شما، ممکن است دودمان قاجار را به مخاطره اندازد!» نقل شده است که شاه در نهایت تسلیم میشود و در یک سخنرانی در کارلتون هاوس (Carlton House) در پاسخ به کرزن، خرسندی خود را از امضای قرارداد ۱۹۱۹ ابراز میکند.
بریتانیا از اینکه ناگزیر شده بود تا این اندازه شاه را زیر فشار بگذارد و به ناچار از طریق وزیر امورخارجه ایران و آن هم با تخویف و تحریک، تأیید اکراهآمیز او را بگیرد، سخت ناخرسند و عصبانی بود. با وجود این و با گذشت زمان این قرارداد همچنان با خشم مردم روبرو بود. «تا اینکه در ماه ژوئن ۱۹۲۰ (تیر ۱۲۹۹)، احمدشاه با محکوم کردن قرارداد ۱۹۱۹ که از هر نظر ایران را به قیمومیت انگلیس درمیآورد، ضربه ویرانکنندهای به پیکر امپریالیسم بریتانیا وارد آورد.»
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید