در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش هشتم

1394/5/13 ۰۹:۰۹

در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش هشتم

در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱ (هشتم آذر ماه ۱۲۹۰) روسها با تسلیم یک «اولتیماتوم دیگر به دولت ایران ۴۸ ساعت فرصت دادند: ۱ـ شوستر و لوکفر (Lecoffre) را اخراج کند،

 

 

در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱ (هشتم آذر ماه ۱۲۹۰) روسها با تسلیم یک «اولتیماتوم دیگر به دولت ایران ۴۸ ساعت فرصت دادند:

۱ـ شوستر و لوکفر (Lecoffre) را اخراج کند،

۲ـ تعهد بسپارد که بدون اخذ موافقت نمایندگی‌های روسیه و بریتانیا، از استخدام مشاوران اتباع بیگانه خودداری ‌کند، و

۳ـ پرداخت غرامت به دولت روسیه بابت هزینه‌های لشکرکشی اخیر روسیه به ایران را بپذیرد.»

برای بررسی و به رأی گذاشتن توصیه هیأت دولت به منظور پذیرش اولتیماتوم روسیه و جلوگیری از خطر حمله نظامی روسها؛ در یکم دسامبر (دهم آذر ماه) مجلس تشکیل می‌شود. یکی از نمایندگان مجلس که شخصی روحانی بود، برخاست و چنین گفت: «این شاید تقدیر الهی است که ما آزادی و تمامیت ارضی خودمان را با زور سرنیزه از دست بدهیم؛ ولی نباید با دستان خودمان مسبب چنین ضایعاتی شویم.» او در تأکید به اهمیت این تصمیم مجلس، خطاب به نمایندگان اضافه می‌کند: «آن هنگامی که رأی‌گیری به پایان می‌رسد، همه شما نمایندگان ملت ـ از پیر و جوان، مذهبی و عامی ـ بدانید که به گونه‌ای بی بازگشت سرنوشت خود را با رأی خود رقم زده‌اید…» و سپس رأی‌گیری آغاز می‌شود و تمامی نمایندگان مجلس به عدم پذیرش اولتیماتوم روسیه رأی می‌دهند. هرچند که روسها یک نیروی نظامی ۱۵۰۰۰ نفری را برای اشغال تهران بسیج کرده بودند، ملیّون قادر به فراخواندن حتی نصف این تعداد نیروی نظامی هم نبودند. با این وصف چهار حزب سیاسی به طور همزمان تصمیم گرفتند تا «در مقابل پیشروی سربازان روس به طرف پایتخت، مقاومت کنند.»

«دولت ایران، نگران از دفع یک اشغال باز هم گسترده‌تر نظامی توسط روسها، روز ۲۴ دسامبر ۱۹۱۱ (سوم دی ۱۲۹۰)، رأی مجلس را نادیده گرفت و روز بعد شوستر را از کار برکنار کرد.» شوستر «به تهدید غیرقابل تحملی برای منافع بریتانیا و روسیه تبدیل شده بود»؛ بنابراین می‌بایست برود.

 

کودتای بیست وسوم ژوئن ۱۹۰۸ (دوم تیر۱۲۸۷)

محمدعلی‌میرزا پادشاه مستبدی که پس از پدرش، صاحب تاج و تخت شده بود، کمترین محدودیت قدرت مطلقه خود را برنمی‌تافت. خودداری از دعوت نمایندگان مجلس برای تشریفات تاج‌گذاری خود، در نوزدهم ژانویه ۱۹۰۷ (۲۸ دی ۱۲۸۵) در راستای یکی از نخستین علائم قدرت‌طلبی مطلقه او ارزیابی می‌شود؛ رفتاری که خشم نمایندگان مجلس را برانگیخت. جلوگیری از حضور وزیران در مجلس و پاسخ به پرسشهای نمایندگان نمونه‌ای دیگر از بی‌اعتنایی او نسبت به مجلس بود؛ اما هنگامی که نخست‌وزیر پیش‌نویس طرح وام چهارصد هزاری را که در روسیه تنظیم شده بود و انگلیسی‌ها نیز با آن موافق بودند برای تأیید به مجلس فرستاد، مجلس شورای ملی «از تصویب این معامله استنکاف کرد و بدین وسیله به صورت شفاف نشان داد که نظم تازه‌ای در کشور حکمفرما شده است.»

مجلس قانون‌گذاری نه تنها با گرفتن وام از بیگانگان قویاً به مخالفت برخاست، بلکه مجموعه‌ای از برنامه‌های اصلاحی در ادارات دولتی، امور مالی و نیز ایجاد یک بانک ملی را در دستور کارخود قرار داد.

در پانزدهم دسامبر ۱۹۰۷ (۲۴ آذر ۱۲۸۶)، نخستین تلاش کودتای محمدعلی شاه با ناکامی همراه بود. در این کودتای نافرجام، شاه مزدورانی را برای تحریک گروههای اشرار و اوباش علیه مجلس به خدمت گرفت و یک یگان از سربازان قزاق را نیز برای ارعاب نمایندگان گسیل داشت. برخی از وزیران کابینه که یک روز پیش از این کودتا استعفا کرده بودند، دستگیر شدند. این کودتا نه تنها در تهران که در سرتاسر کشور خشم ملت را برانگیخت. و مردم همبستگی و وفاداری خود را نسبت به مجلس اعلام کردند. مردم به شاه هشدار دادند که در صورت مشاهده کوچکترین خصومت و دشمنی با قانون اساسی، با نیروی نظامی به آن پاسخ خواهند داد. روز بعد شاه از مواضع خود عقب‌نشینی کرد و با فرستادن پیکی به مجلس، انحلال موقت آن را برای برقراری نظم و قانون خواستار شد. نمایندگان مجلس با شدت و تندی درخواست شاه را رد کرده و آن را نپذیرفتند. پس از دریافت پاسخ منفی نمایندگان، شاه اخراج و برکناری تعدادی از نمایندگانی را که با آنها میانه خوبی نداشت، مطرح کرد که این بار هم با پاسخ منفی نمایندگان روبرو شد.

پس از کودتای نافرجام شاه در دسامبر ۱۹۰۷ (آذر ۱۲۸۶)، مجلس شورای ملی در اجرای اختیارات قانونی خود، آشتی ناپذیری بیشتری را به نمایش گذاشت. در ماه فوریه ۱۹۰۸ (بهمن۱۲۸۶)، اتومبیل شاه مورد حمله قرار گرفت و بمبی به سوی آن پرتاب شد. در این حادثه، شاه هیچ گونه آسیبی ندید، اما یک نفر جانش را از دست داد. با وجود اینکه نمایندگان مجلس شورای ملی و ملیّون‌ در این حادثه دستی نداشتند، شاه مخالفان خود در مجلس و رسانه‌های گروهی را به این توطئه متهم کرد.

در ماه می ‌۱۹۰۸ (خرداد ۱۲۸۷)، مجلس شورای ملی خواستار شد که شاه شش نفر از درباریان را از کار برکنار سازد و آنها را به خارج از تهران تبعید کند. در مقابل شاه درخواست کرد که «روزنامه‌ها و سخنرانان محبوب مردم از ابراز بیانیه علیه اوخودداری کنند.» نهایتاً آن شش نفر در یکم ژوئن ۱۹۰۸ (دهم خرداد ۱۲۸۷) از کار در دربار بر کنار، اما در تهران یا نزدیکی‌های تهران ساکن شدند.

در دوم ژوئن ۱۹۰۸ (یازدهم خرداد ۱۲۸۷)، وزیر مختار روسیه، ام.د.‌هارت ویگ (M. de Hartwig) و کاردار بریتانیا چارلز مارلینگ (Charles Marling)، خطاب به وزیر امورخارجه ایران اظهار داشتند: «انجمن‌ها و ناسیونالسیت‌ها، با تجاوز و سرپیچی و نادیده گرفتن تمامی خطوط قرمز، اکنون در سودای سلب قدرت و عزل شاه هستند. ما این را تحمل نخواهیم کرد و چنان که نقشه آنها به اجرا درآید، روسیه ناچار به مداخله خواهد شد و ما این کار را با تصویب بریتانیا انجام خواهیم داد.»

در سوم ژوئن ۱۹۰۸(دوازدهم خرداد ۱۲۸۷) بیش از ۲۰۰۰ نفر از سربازان شاه درخیابانها و بازار تهران با «عربده‌کشی، تیراندازی و تخریب اماکن عمومی، موجب رُعب و وحشت در سرتاسر شهر شدند. در حالی که اغتشاش و سراسیمگی همه جا را فرا گرفته بود، شاه پنهانی و آرام در حالی که سربازان قزاق او را در میان گرفته بودند و شاپشال‌خان (Shabshal Khan)، معلم روسش با شمشیری در دست در کنارش بود، کاخ سلطنتی را ترک کرده و در باغشاه، باغ بزرگی در حومه تهران، اردو زد.»

در یازدهم ژوئن (بیستم خرداد) شاه در اولتیماتومی که توسط یک پیک به مجلس شورای ملی می‌فرستد، متذکر می‌شود چنان که ازدحام جمعیت در مسجد، ظرف دو ساعت پراکنده نشود، برای متفرق کردن آنها از نیروی قهریه استفاده خواهد کرد. برای جلوگیری از خونریزی و آدمکشی، ملیّون‌ از جمعیتی که تعدادشان تقریباً به ده‌هزار نفر بالغ می‌شد، خواستند تا از آن محل متفرق شوند و مردم این درخواست را با بی‌میلی و اکراه فراوان پذیرفتند. انجمن‌ها که به گفته سایکس «ستون فقرات انقلاب را تشکیل می‌دادند»، هر کدام یک یا دو نماینده جهت بررسی و حل دشواریهای موجود برگزیدند. تنها یک روز بعد، شاه خواهان تبعید هشت نفر از رهبران بلندپایه مخالفان، نظارت بر مطبوعات و پراکنده شدن مردم شد.

در هفدهم ژوئن (۲۶خرداد) بازار تهران به صورت تعطیل درآمد و بازرگانان و صنعتگران و دیگر قشرهای مردم در مسجدی نزدیک بهارستان ـ محل مجلس شورای ملی ـ دست به تحصن زدند. در این حیص و بیص، هنگامه و غوغا بیشتر استانهای کشور را فرا گرفته بود. برخی از این استانها دست به کار سازماندهی شبه‌نظامیان داوطلب شده بودند تا آنها را برای محافظت از مجلس و قانون اساسی به تهران بفرستند. شاه وانمود کرد که حاضر به سازش است و اعلام کرد که تمامی مسائل مورد مشاجره بین او و مردم به کمیته‌ای که اعضای آن ترکیبی از درباریان و ملیون باشد، واگذار می‌شود. پس از این تضمین‌های شاه، مردم در تهران پراکنده شدند (به خانه‌های خود رفتند.) در پگاه ۲۳ ژوئن (یکم تیر)، سربازان قزاق به فرماندهی سرهنگ لیاخوف (Liakhoff) و شش افسر روسی دیگر به مجلس شورای ملی و مسجد سپهسالار تاختند و آن محل‌ها را به اشغال خود درآوردند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: