دکتر محمد مصدق یکی از چهرههای برجسته تاریخ معاصر ایران با ملیکردن صنعت نفت باعث موجی از حمایتهای مردمی در کشورمان و دیگر کشورهای منطقه شد که حوادث گوناگونی را در آتیه خود رقم زد. واقعه ٣٠ تیر تنها تأثیر ملیکردن صنعت نفت نبود، راهی که او با این اقدام انقلابی آغاز کرد، در دهههای بعد به شکل مبارزات آزادیخواهانه در خاورمیانه و جهان آن روز ادامه پیدا کرد.
زمانی که مسأله یا موضوعی در دانشگاهها یا محافل علمی طرح میشود، متخصصان علوم مختلف در هنگام سخنرانی یا نوشتن مقاله یا بحثهای آکادمیک، از واژهها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی رشته خود بهره برده و سخن، رأی و ادعای خود را طرح میکنند و این بسیار طبیعی است؛ زیرا مخاطبان آنها، با آن واژهها، مفاهیم و اصطلاحات آشنا هستند؛ اما وقتی این افراد متخصص پا به عرصه اجتماعی گذاشته و مردم را مخاطب قرار میدهند، ضرورت دارد بیآنکه از عمق سخن خود بکاهند، آن را در اندازه فهم و درک عمومی بیان کنند و با زبانی ساده و همهفهم بگویند و بنویسند، نه اینکه با بهرهگیری از واژهها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی، سخنرانی کنند و یا مقاله بنویسند.
کمتر ایرانی است که با نوشتههای دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن آشنا نباشد، نثر روان و پخته وی که ریشه در رگ و خون فرهنگ پربار ایرانی دارد، هر خواننده را بر سر وجد میآورد. آثاری همچون: «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «ایران را از یاد نبریم»، «به دنبال سایه همای»، «صفیرسیمرغ»، «جام جهانبین»، «پنجرههای بسته» و دهها کتاب و مقاله دیگر و اکنون هم «روزها» که سرگذشت و یادبودههای از ۴ تا ۱۴ سالگی وی را طی سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۸ در بر میگیرد. در گذشته از راه کتاب «پنجرههای بسته» وی با سه داستان که از خاطرههای کودکی نویسنده در ندوشن سرچشمه گرفتهاند و «گوشههایی هستند از زندگی ساده و مشقتبار روستایی» آشنا شدیم.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن محقق و نویسنده کمنظیری است که بدون مطالعه و بدون تعمق، قلم به دست نمیگیرد و این برای نسل جوان ما آموزنده است. رمز موفقیت او در نویسندگی، دقیق نگریستن است. جوانان ما وقتی آثار و مقالاتش را مطالعه کنند، متوجه میشوند که وی زیاد مطالعه میکند و عمیقاً به مسائل میاندیشد. نسبت به چیزی تعصب نمیورزد و برخلاف خیلی از نویسندگان، اعتدال در آثار و افکارش برجستگی بیشتری دارد.
گاه در دشت و بیابانی، گاه بر تپهای یا کوهی عریان و خشک، تکدرختی میبینی که حیرت میکنی که اگر این دشت و آن کوه درختپرور است، چگونه است که جز این تکدرخت نپرورانیده، و اگر درختپرور نیست، راز آن تکدرخت در چیست؟ گویی فرهنگ و ادب ایرانزمین نیز چنین است. ناگهان از کنجی دور تکنوای حنظله بادغیسی به گوش میرسد که نوزایی زبان فارسی را نوید میدهد، سپس جداجدا، تکدرختها جان میگیرند و پدیدار میشوند، خواه در شعر و ادب، خواه در فلسفه و ریاضیات و علوم و هیئت: رودکی سمرقندی، ابنسینا، ابوریحان بیرونی، فردوسی طوسی، ابونصر فارابی، خیام نیشابوری، خوارزمی، جلالالدین بلخی، نظامی گنجوی، ابوالفضل بیهقی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی، سعدی و حافظ شیرازی،… گویی بادغیس و سمرقند، بخارا و فرغانه و طوس و بلخ و گنجه و بیهق و فاریاب و زاکان و حتی شیراز همچون مکاتب فلسفی معاصر فرانکفورت و شیکاگو و پاریس محافل دانشگاهی آنچنانی و پژوهشکدههای ویژهای داشتهاند که اینان فرآوردههایشان بوده باشند.
پرداختن به پژوهش و تحلیل ساختاری اساطیر در ایران کاری بسیار تازه وجوان است. بجز چند تن از ایرانیان، آن هم از دانش آموختگان حوزۀ فرهنگ وزبان های باستانی و زبان شناسی و ادبیات فارسی، انسان شناسان ایرانی کمتر به اسطوره شناسی و تحلیل ساختاری و تطبیقی اسطوره های ایرانی و تحقیق در بن مایه های اجتماعی و فرهنگی آنها همت گمارده اند. خانم دکتربهار مختاریان هم یکی از دانش آموختگان رشتۀ فرهنگ و زبان های باستان ایران هستند که بنابر علاقه شان به شناخت اساطیر ایران، از سال ها پیش برای دریافت هرچه بیشتر جوهرۀ اساطیر ایران به مطالعۀ آثارانسان شناسی و پژوهش های انسان شناسان در زمینۀ اسطوره شناسی پرداختند.
شهر همدان دانشمندخیز است و یکی از برجستهترین این دانشمندان ایرانشناس در دوران معاصر استاد اذکایی است. وی انسانی فرهیخته و پژوهشگری جامعالاطراف است. اینجانب افتخار داشتم در مراسمی که چندی پیش از سوی انجمن علمی تاریخ در بزرگداشت ایشان برگزار شد نکاتی را مطرح کنم و اکنون نیز از فرصت استفاده میکنم تا چند نمونه از وجوه ارزشمند ایشان را در زمینه ایرانشناسی متذکر شوم.
دستاوردهایی که بیش از همه برای مردم خسته از ضعف و بیارادگی در سرنوشت ملی خود مهم بود، اما این دستاوردها هم پس از مدتی به دلایل مختلف؛ از استبداد داخلی و ارتجاع گرفته تا دخالت خارجی از دست رفت. پس از آن بار دیگر با اشغال ایران در جنگ جهانی و سپس رویکارآمدن رضاخان، استعمار و استبداد بر ایران خیمه زدند.
بررسی زندگی و خدمات دکتر محمد مصدق بهویژه دوران کوتاه ٢٨ ماهه نخستوزیری آن زندهیاد، نشان میدهد که راهبرد او گفتمان اصلاحطلبی و انجام اصلاحات در چارچوب قانون و با روش مسالمتآمیز و تدریجی یا «گامبهگام»، متناسب با شرایط اجتماعی بوده است. باوجود حضور پررنگ فرهنگ مارکسیسم بهویژه حزب توده و القای روشهای رادیکال در ادبیات سیاسی آن دوران، دکتر مصدق همواره با واقعبینی در برنامههای خود بر این استراتژی پایبند ماند و تسلیم نیروهای فشار نشد. برپایه چنین نگاهی میتوان مصدق را نماد و الگوی جنبش اصلاحطلبی ایران بعد از انقلاب مشروطه ارزیابی کرد و اندیشه و برنامههای او را «نقشه راه» جنبش اصلاحطلبی دانست.
اگر پرسش این باشد که اگر مصدق نبود چه میشد، باید به مطایبه گفت که اگر او نبود، این همه دوست و دشمن هم برایش ساخته نمیشد! برآنم که دکتر محمد مصدق، در آن برش و برهه تاریخی، سمبلی از یک مقاومت و واکنش ملی در برابر زیاده خواهیها و سلطهجوییها و منافع طلبیهای امپریالیستی آن روزگار ایران است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید