قدمت حضور قوم باستانی یهود در ایران را تا سه هزار سال پیش تخمین زده اند. اما به طور دقیق تر، می توان گفت که قوم یهود حدود دو هزار و ششصد سال پیش، توسط قوم بابل، به درون سرزمین ایران رانده شدند، تا زمانی که کورش بزرگ، قوم بابل را شکست داده و به یهودیان، اجازه مراجعت به سرزمین فلسطین را داد. اما گروهی از یهودیان در سرزمین ایران باقی مانده و در سایه رواداری امپراتوری پارسی، فرهنگ و آيین خود را حفظ کردند. این حیات آزادانه در تمامی دوران هخامنشی، ادامه یافت.
جشنهای خیابانی از آن دسته پدیدههایی است كه در همه جوامع و كشورها وجود داشته و پدیده مدرنی نیست. در واقع این پدیده بهانهای برای انسانها شمرده میشود تا در تعامل با دیگران قرار گیرند و این روح جمعی انسان است كه این تمایل را در آدمی ایجاد میكند تا تحت هر شرایطی در معرض دید دیگران قرار گیرد و با دیگران بودن را تجربه كند.
دکتر یوسف اباذری در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» سخنرانیای داشت با دو ادعای اصلی؛ اول اینکه اکنون فلسفه و گفتمان فلسفی عرصه را بر جامعهشناسی و گفتمان اجتماعی تنگ کرده است: «فلسفه الان دارد بلایی سر جامعه ایران میآورد که جا را برای جامعهشناسی تجربی تنگ کردهاست» دوم اینکه فراخوان میدهد برای نسل آینده که «به شریعتی و آلاحمد برگردید... جامعهشناس امروز باید عمیقاً برگردد به ریشههایش و شروع به خواندن کند. به منابع اصلی رجوع کنید، محکومید این کار را بکنید وگرنه از بین میروید.»
آنچه در این یادداشت آمده و اگر خداوند توفیق فرماید در نوشتههای بعد تکمیل خواهد شد، تلاش برای تغییر نگرش از شعارهای ناکارآمد به واقعیات و کوشش برای پذیرش ادبیاتی واقعگراتر برای توضیح مسائل پیرامونی است.
ذهن ما یا رویكردی كه به طور كلی در فرهنگهای مدرن یا امروزی وجود دارد در حقیقت اساس و پایه چیزی است كه كانت در قرن هجدهم تحت سه عنوان نقد خرد ناب، نقد خرد عملی و نقد قوه حكم یا نقد داوری آن را پایهریزی كرد. این در جامعه غیرشرقی رواج پیدا كرد و جزو لاینفك فرهنگ آنها شد. اما در جامعه ما معمولا نقد به این صورت، به آن معنا جا نیفتاده است و بنابراین نقدی كه در آن چارچوب، بر حسب آن برداشتها و پیشزمینههای فلسفی شكل گرفت، نقدی است كه به اصطلاح اپیستومولوژیك است؛ نقدی است كه میتوان گفت مبنای آن معرفتشناختی است. ولیكن ما نقد را ارزششناختی میبینیم یعنی به طور كلی تفاوت عمدهای وجود دارد بین نگاه ارزششناسانه و نگاه معرفتشناسانه. نگاه معرفتشناسانه نگاه مدرن به نقد و نگاه ارزششناسانه نگاهی پیشامدرن است.
وقتی هدف نقد گسترش دانش و بصیرت باشد اساسا از قلمرو انصاف و عدالت دور نمیشود چون هدف آگاهیرسانی است اما وقتی نقدی جنبه شخصی یا گروهی پیدا كرد یا حرفهای مورد نقد قرار گرفت و لحن آن نقد با گزارههای ارزشمحور تدوین شد ممكن است رعایت عدل و انصاف دشوار شود و در بعضی موارد نیز ممكن است منتقد به عمد از این حوزه دور شود. اگر نگاه به موضوع نقد نگاهی معرفتشناختی باشد بیانصافی و بیعدالتی كمتر اتفاق میافتد. افلاطون در «جمهوریت» میگوید: «بین دانش و ارزش نوعی رابطه تنگاتنگ وجود دارد» وقتی هدف دانش بود ارزش نیز والا میشود و وقتی ارزش والا شد بیعدالتی جایی در آن چارچوب نخواهد داشت
اما علمای شیعی به مصلحت پیشدرآمدی برای زمینهسازی امپراتوری اسلامی شیعی در قرن چهارم توسط آلبویه سیاستی فرهنگی و مطلوب و مناسب پیشه کردند و برای شناساندن مکتب تشیع در جهان اسلام کتابهای خود را به عربی نوشتند در ۳۲۵ق معزالدوله دستور داد روز عاشورا در بغداد دکانها را ببندند و سوگواری کنند و عید غدیر همان سال هم دستور جشن و سرور و آذینبندی شهر را داد. در دوران آلبویه فقه و کلام و حدیث و رجال و به طور کلی [علوم مذهبی] شیعه نضج گرفت و به ثمر رسید. افول کُلینی برابر است با طلوع آلبویه، سیدرضی گردآورنده نهجالبلاغه، شیخ مفید، شیخ توسی و سیدمرتضی، که همه از بزرگان علمای شیعهاند، در همین عصر و همه در بغداد زندگی میکردند و ابنبابویه با رکنالدوله دیلمی مجالس گفتگو داشت و مورد احترام او بود، شبیه همین رابطه را بهاءالدوله دیلمی با سیدرضی داشت.۱۰در همین قرن چهارم، نهضت علویان ایران (یارسان) از سرزمین کردستان آغاز گردید. همزمان با ظهور آلبویه که به روایتی شیعیان زیدی بودند(رک: کرمر، جوئل ل، احیای فرهنگی در عهد آلبویه، ص۷۸).
خلیج فارس «خلیج عربی» صرفاً یک استعاره است که در معادلات قدرت برساخته میشود. معمولاً سیاست در بسیاری موارد از فنون استعاری یعنی بدیلهای زبانی به جای هم بدون پایهی تاریخی بهره میجوید. بدیل زبانی مذکور حاصل دوران جدید و عامل قدرت است که میکوشد نماد تاریخی خلیج فارس را ساختارشکنی کند. خلیج فارس نام جغرافیایی است که بار تاریخی و فرهنگی دارد و از آغاز حضور آریاییها در فلات ایران و اسکان در سواحل آبی تاکنون به قدرت خود باقی است.
بخش عمدهاي از نقدناپذيري جامعه ما شايد ناشي از فقدان روحيه اجتماعي باشد و اينكه ما، آن گونه كه بايد نتوانستهايم حيات اجتماعي را بسط دهيم. نقدناپذيري به يك معنا ناشي از نوعي روحيه فردگرايانه افراطي است و اينكه هر كسي خود را عقل مطلقي ميپندارد كه نيازي به اظهارنظر ديگري ندارد. دليل آن نيز اين است كه افراد در زندگي روزمره با جمع بودن را به خوبي تجربه نميكنند. اگر با جمع بودن براي افراد جامعه بيشتر شكل ميگرفت شايد احساس ميكردند كه براي داشتن زندگي اجتماعي خوب، نياز به مشورت يكديگر و اظهارنظر ديگران دارند. گذشتگان هميشه تجربههايي در چنته داشتند و براي بهبود كيفيت زندگي اين تجارب را در اختيار يكديگر قرار ميدادند اما اين متعلق به زماني بود كه حيات اجتماعي جريان داشت و روابط اجتماعي غنيتر از روابط امروزي بود.
برای رسیدن به دلیل نقدناپذیری جامعه ابتدا باید اصطلاح نقد را مورد بررسی قرار داد. نقد در لغت یعنی جدا كردن سره از ناسره و همچنین به معنای پول و سكه است. حافظ هم وقتی میگوید: «نقدها را بود آیا كه عیاری گیرند» توجه به همین معنا دارد ولی در اصطلاح یعنی بحث كردن و صحبت كردن در خصوص موضوعی كه برای تحلیل و بررسی مورد مطالعه قرار میگیرد. بنابراین كسی كه به عنوان منتقد موضوعی را مورد بحث قرار میدهد قرار بر این نیست كه تنها به ایرادات آن موضوع توجه كند بلكه نیك و بد یك مساله را توامان مورد بررسی قرار میدهد زیرا چنان كه گفته شد نقد یعنی جدا كردن سره از ناسره ولی در جامعه ما این مساله فراموش شده است یا مورد توجه قرار نمیگیرد به این معنا كه غالب منتقدان گمان میكنند كه در بررسی یك موضوع یا تجزیه و تحلیل یك مساله تنها باید به معایب و ایرادات آن توجه كرد، حال آنكه وقتی موضوعی در مرتبه نقد قرار میگیرد یعنی اینكه آن موضوع اصولا در حد بررسی و توجه است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید