در جریان کار سترگ تحقیق امیرکبیر و ایران، ایدة پژوهش در فرایند جنبش مشروطیت به ذهن آدمیت نقش بسته بود. ضمن آنکه شناخت امیرکبیر و عملکردش در شکلگیری، تحول و تکامل شخصیت آدمیت نیز تأثیری ژرف داشت.
اهل ادب ایران، شادروان سیدمحمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰ـ ۱۳۷۶ش) را خوب میشناسند؛ فرزانهای پربار و داستاننویسی بزرگ و پرکار که کتابهای اجتماعی زیاد نوشته و با گروهی از اهل قلم سالیان دراز دوستی و مکاتبه داشته است. بسیاری از خوانندگان درباره تاریخ مشروطیت و فداکاری مردم ایران، اطلاعات تاریخی گسترده دارند. اشارهگذرای نگارنده در این مورد، بر حسب ارادت و آشنایی با مرحوم جمالزاده، دوست بزرگواری است که با او از آغاز سالهای تدریس علوم و فنّاوری در دانشگاههای سوئیس و دانمارک (۱۹۶۱ـ۱۹۶۲م) دوستی و مراوده و مکاتبه داشتم.
مولوی در آغاز دفتر پنجم مثنوی (بیتهای ۴۲۳۷ـ ۴۲۳۶) نیز به همین نکته اشاره میکند. به نظر او مثنوی مانند هر کتابی و بلکه مانند هر شخصی، در چشم عدهای از آدمیان خوش میآید و برخی دیگر آن را ناخوش میدارند؛ زیرا که هر کس خود را در آن میبیند:
آشنایی من با استاد ابوالحسن نجفی از سال 76 شروع شد که دانشجوی زبان فرانسه دانشگاه تبریز بودم. آنجا استادی نداشتم که مترجمی از او یاد بگیرم و استادان من درواقع مترجمان خوبی بودند که در حوزه ادبیات فرانسه کار میکردند. میرفتم و کتابها را به زبان اصلی از کتابخانه دانشگاه میگرفتم و آنها را با ترجمههای فارسی تطبیق میدادم و اصولا مترجمان این کتابها به فارسی هم سه نفر بیشتر نبودند:«ابوالحسن نجفی»، «رضا سیدحسینی» و «مهدی سحابی». یادم میآید همان زمان کتابهایی مثل پرندگان میروند در پرو میمیرند، ضدخاطرات و کتاب دیگری را که آقای نجفی و سیدحسینی با هم ترجمه کردند به صورت تطبیقی خواندم و بعدها هم که کتاب شازدهکوچولو به ترجمه آقای نجفی بیرون آمد، این کتاب هم به همان شکل ترجمه کردند.
ابوالحسن نجفی سال ۱۳۳۸ (۱۹۵۹) به فرانسه رفت. دو سال پیش از آن، چامسکی «ساختهای نحوی» را منتشر کرده بود. این سالها دوره شکوفایی چندین جریان بسیار مهم و دامنهدار در حوزه زبانشناسی، ازجمله زبانشناسی نقشگرا (Functional grammar)، و نطفهبستن چند جریان مهم دیگر بود. مارتینه، استاد نجفی در فرانسه، از چهرههای موثر در روند شکلگیری مکتب زبانشناسی پراگ و از چهرههای مهم زبانشناسی ساختگرای فرانسوی، همچنین از مهمترین چهرههای زبانشناسی نقشگرا، بنیانگذار «انجمن زبانشناسی نقشگرا» و از مهمترین نمایندگان گرایش فرانسوی این رویکرد به شمار میآید.
محوطه تاریخی بیستون - که سنگنوشته بیستون، یکی از مهمترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهمترین متن تاریخی در زمان هخامنشیان - را در خود جای داده است در 22 تیرماه 1385 به عنوان هشتمین اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران به ثبت رسیده است. از قرن 19 تاکنون، منابع فراوانی وجود دارند که نشان میدهند این محوطه و کتیبه و نقش برجسته داریوش، منبع مطالعاتی مهمی به شمار میرفته است.
نخستین روزهای زمستان سال 521 پیش از میلاد مسیح داریوش هخامنشی پس از 19 نبرد آخرین شورشی از 9 شورشی که داریوش یکم هخامنشی آنان را شاهان دروغین میخواند از پای درآمد. مقرر شد یک کتیبه بزرگ از همه کارها و دستاوردهای او گزارش دهد و برای این منظور مکان مناسبی را بر سر جاده قدیمی ماد به بابل برگزیدند. (در نزدیکی کرمانشاه امروزی)
نوشتار حاضر را به عنوان مقدمه بر مجموعه مقالات مرتبط با محبوب ترین شاعر معاصر یا حافظ عصر حاضر، استاد شهریار که از سوی بنیاد شهریار آماده شده است؛ به قلم می آورم. شهریار، شاعری است که در قرن اخیر در فرهنگ ایران و ادبیات غنی فارسی و آذری، با خلق آثاری چون «علی ای همای رحمت» و «حیدر بابایه سلام» جاودانه شده است. من به نوبت خود مباهی و سرفرازم که بر بعضی از آثار شهریار مقدمه و تقریظ نوشته ام و بسیاری از کتاب ها و مقاله هایی را که راجع به شهریار نوشته شده است، در کتابخان? شخصی خود دارم .
چگونگی ولیعهدگزینی و انتخاب جانشین شاهنشاه از مسایل ابهامآلود ساختار حکومتی ساسانیان است؛ به گونهای که در تاریخ چهارصدسالهی ساسانیان، سرنوشت جانشینی شاهنشاه را جدال میان دودمان سلطنت، روحانیان قدرتمند مَزدیسنی و خاندانهای بزرگ فئودال رقم میزد. طبق قانون مرسوم ساسانیان، به طور معمول حق سلطنت از آن "نخستزادگان" بود؛ هر چند در مواردی شاهنشاه به صلاحدید خود حکم به جانشینی فرزند کوچکتر میداد. یکی از جنجالیترین رقابتها بر سر تصاحب تاج و تخت، نبرد میان نرسه و بهرامها (بهرام یکم، بهرام دوم و بهرام سوم) است که به مدت سه نسل داغ نفاق را بر تارک خاندان سلطنت نهاد. این درگیری با چنان شدت و حدتی تداوم یافت و چنان بازتاب گستردهای بر شواهد کتیبهای، سکهشناختی و نگارکندهای صخرهای بر جای نهاد که نمیتوان از آن همچون جدالهای مرسوم میان درباریان یا حرص و آزی صِرف برای نیل به سلطنت یاد کرد.
قالب های شعری، درست مانند محتوای شعر، با نیاز مخاطبان، نسبتی مستقیم داشته است. فردوسی زمانی داستان های بلند را به نظم در می آورد که مردم ایران از دربار تا مکتب و کوی و بازار، به احیای فرهنگ ایرانی و گریز از حکومت بیگانگان گرایشی چشمگیر داشتند. آنان مشتاق شنیدن حکایت های حماسی ایران زمین بودند و چه قالبی بهتر از مثنوی آهنگین شاهنامه؟ همین پسندِ عمومی در آن دوران سبب شد که فردوسی حتی داستان های عاشقانه ای مانند بیژن و منیژه، گشتاسپ و کتایون، زال و رودابه و سیاوش و سودابه را هم در همان قالب شاهنامه ای و با شعرهایی بسیار بلند بسراید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید