مهرماه با رفتن استاد آواز ایران در تاریخ شعر و موسیقی این سرزمین بوی دیگری خواهد داشت؛ آنکه دیروز زیر سایه فردوسی آرمید، روزی بر پلکان مقبره حافظ تکیه زد و راوی غزلهایش شد.
دکتر روحالله هادی، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، بنیان شعر حافظ را عشق میداند و معتقد است، شعر او جهانی، انسانی و اسلامی است.
امروز، بیستم مهر، روز بزرگداشت حافظ است. او از جمله شاعرانی است که با مطالعه آثار گذشتگان و آموختن از آنها، توانسته است اشعاری بسراید که امروز هم علاقهمند و مخاطب دارد. در این گزارش به این موضوع میپردازیم.
در باب مصرع «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد»، مبانی قرآنی و عرفانی مهمی در تاریخ اندیشة ما وجود دارد. سو قرآن در برخی آیات به بیان دعای فرشتگان برای مؤمنان و در آیتی دیگر دعای آنان بر تمامی ساکنان زمین (لمن فی الارض) اشارت فرموده است. ابنعربی که نزدیک به یک قرن پیش از حافظ میزیست، باب ۱۵۴ «فتوحات مکیه» را به «ولایت ملکی» و شرح «دعای ملائک برای بشر» اختصاص داده است. گفتار حاضر به بررسی مبانی قرآنی و عرفانی مصرعی در یکی از زیباترین غزلهای خواجه شمسالدین محمدشیرازی میپردازد
انسانیم؛ نفَس میکشیم، میبالیم؛ و زیرِ «این سقفِ بلند ساده بسیارنقش» راه میپوییم و «آه! از این راه که در وی خطری نیست که نیست». جهان، نظارهگر غوغای درون و برون ماست؛ از همراهی و همدلیهایمان، تا «جنگ هفتاد و دو ملت» که ره افسانه میزنند. اگر در جایگاه خودآگاهی بایستیم و نظارهگرِ خویش باشیم، آشوب و غوغایی در درون خود مییابیم. در گوشهکنارهای نفس گفتوگویی برپاست؛ یکی میگوید: «رمز عشق نگویید و نشنوید»؛ دیگری میگوید: «مشکل حکایتی است که تقریر میکنید». یکی پیکارجو و تُندخو و دیگری اهل موافقت و مروت است. یکی محتسب و دیگری مست است و این آغاز ماجراست.
: به شهادت دیوان و حکمت مستور در یکایک ابیاتش، مولانا شمس مِلَّه و الدین، خواجه حافظ شیرازی رحمه الله علیه ؛ در زمرۀ بزرگترین شاعران و حکیمان تاریخ ادب و تمدن ایران است. آموزههای اخلاقی و معرفتی جهانشمول نهفته در اشعار او تا بدان جاست که در سرتاسر جهان متمدّن از قرون دور و نزدیک گذشته تا به امروز؛در کنار مشتاقان بی شمار ایرانی؛مریدان، مبلّغان و شیفتگان بلند آوازۀفراوانی چون:«سودی بسنوی» در امپراطوری عثمانی،«جان ولفگانگ گوته» در آلمان، «جوزفهامر» در اطریش، «سر ویلیام جونز» و «جان نوت در انگلستان»، «ژان باتیس نیکولا» و «شارل دو ویلر» در فرانسه و غیره از هواخواهان فرنگی این نازنین صنم ادبیات فارسی بوده اند.
جنگی که بر صلح رجحان دارد، جنگی است که معشوق با عاشق میکند. ارزش این جنگ بهخصوص از این جهت است که معشوق آن را اختیار کرده است، و چون معشوق آن را اختیار کرده است، باعث محکمتر شدن پیوند عاشق و معشوق میشود. لذا غزالی میگوید که عاشق جنگ و عتابی را که معشوق اختیار کرده باشد «دوستتر از ده آشتی دارد» (سوانح، ص۱۸). حافظ نیز اگرچه به دوست میگوید «مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما»، ولی باز در مصراع بعد گویی میخواهد حرف خود را پس بگیرد، به او میگوید هر چه میتواند، بکند: «بکن هر آنچه توانی که جای آن داری».
مقاله ی پیش رو می کوشد نگاهی دیگرگون به زبان اخلاق در غزل پارسی به ویژه از سنایی تا حافظ داشته باشد و بیان کند دلیل اختیار نمادها و مضامین ملامی و بهره گیری از مسلک ها و آیین هایی که انتساب آن ها به خودْ موجب تلقّی منفی و جلب ملامت در جامعه ای اسلامی می شد، چه بوده است. پیش از سنایی، زبان اخلاق، اندرز، عقیده ی دینی یا مذهبی و امثال این معانی، بیشتر خشک، صریح، یک رویه، بیش از حد خطابی، تحکّمی و در مجموع کمتر برخوردار از روح شعری و هنری بود.
حافظ «خاک پای دوست» را روشناییبخش چشم (یا چشمه، یا چنان که در جای دیگر گفته است: «خرگه») خورشید دانسته: گرچه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است روشناییبخش چشم اوست خاک پای تو
یکی شدن عاشق و معشوق در مقام مشاهده و نظر، مرتبهای است که در عرفان نوحلاجی وصال خوانده میشود. در این مرتبه اگرچه ناظر و منظور یکی است، ولی با این حال هنوز سایهای از دویی در میان است. به همین دلیل این مرتبه را بالاترین مرتبه در عشق نمیدانند. بالاترین مرتبه که «حقیقت وصال» خوانده میشود، وقتی است که هیچگونه شائبه دویی در میان نباشد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید