مساعی میر سیدعلی همدانی در گسترشِ عرفان اسلامی و زبان فارسی / دکتر قاسم صافی

1394/10/15 ۰۹:۱۶

 مساعی میر سیدعلی همدانی در گسترشِ عرفان اسلامی و زبان فارسی / دکتر قاسم صافی

کشمیر ملقب به «ایران صغیر»، اکنون سرزمینهایی را شامل می‌شود که مرزهای آن از شمال به بلتستان و گلگت (پاکستان) و ترکستان چین، از شرق به تبت، از غرب به ایالت پنجاب پاکستان و از جنوب به پنجاب هند و ایالت هیماچل پردش هند متصل است. کشمیر از نظر جغرافیایی به دو اقلیم تقسیم شده و سلسله جبال عظیم هیمالیا که از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد دارد، حد فاصل آن دو است. طبیعت زیبای آن مثال خاص و عام دارد. قله‌های بلند، دریاچه‌های زیبا، چشمه‌های زلال، باغهای سبز و باصفا، چمنزارهای وسیع، مزارع حاصلخیز، جنگل‌های انبوه، دشتهای پهناور و پر گل و بوته، مردم زیبا و خونگرم، آثار باستانی متعدد، خانقاههای مجلل، مساجد پرشکوه و موقعیت ممتاز سوق‌الجیشی، جمله عواملی‌اند که بر اهمیت کشمیر می‌افزایند.

اشاره: نویسنده بنا به دیدار و ملاحظه سرزمین کشمیر و آشنایی با مردم آن و با استناد به منابع معتبر در راه روابط فرهنگی ایران و شبه‌قاره و تبیین موقعیت زبان و ادب فارسی در دوره‌ای از تاریخ، به بررسی شرح احوال و شخصیت میرسیدعلی همدانی با اشاره‌ای کوتاه به تاریخ و جغرافیای کشمیر می‌پردازد و نقش و تأثیر میرسیدعلی را در توسعه فرهنگ اسلامی و زبان و فرهنگ فارسی بیان می‌کند. جان کلام در این مقاله، اشاره به شخصیتی سرافراز در عالم ادب و عرفان و صاحب دانش و بینش، روش و منش و عالمِ عامل در عرصه ترویج معارف اسلام، گسترش فرهنگ ایران و توسعه زبان و ادب فارسی در شبه‌قاره است که به جد و جهد و با توان و تلاش بسیار چشمگیر و با روش جامع و زیبا در مسیر هدف پرثمر خود، سرزمین کشمیر را فرّ و شکوه بخشید و به «آفریننده ایران صغیر» لقب یافت.

 

مقدمه

کشمیر ملقب به «ایران صغیر»، اکنون سرزمینهایی را شامل می‌شود که مرزهای آن از شمال به بلتستان و گلگت (پاکستان) و ترکستان چین، از شرق به تبت، از غرب به ایالت پنجاب پاکستان و از جنوب به پنجاب هند و ایالت هیماچل پردش هند متصل است. کشمیر از نظر جغرافیایی به دو اقلیم تقسیم شده و سلسله جبال عظیم هیمالیا که از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد دارد، حد فاصل آن دو است. طبیعت زیبای آن مثال خاص و عام دارد. قله‌های بلند، دریاچه‌های زیبا، چشمه‌های زلال، باغهای سبز و باصفا، چمنزارهای وسیع، مزارع حاصلخیز، جنگل‌های انبوه، دشتهای پهناور و پر گل و بوته، مردم زیبا و خونگرم، آثار باستانی متعدد، خانقاههای مجلل، مساجد پرشکوه و موقعیت ممتاز سوق‌الجیشی، جمله عواملی‌اند که بر اهمیت کشمیر می‌افزایند.۱

کشمیر روابط فرهنگی و معنوی دیرینه با ایران دارد. فرهنگ و تمدن آن از ارزشهای والای بشری و اسلامی سرچشمه گرفته و شالوده آن بر اساس ارزشهای فرهنگی ایرانی ریخته شده است. پس از اینکه یکی از شاهزادگان لداخ بر تخت کشمیر دست یافت و با نام سلطان صدرالدین۲ بر کشمیر فرمانروایی کرد. اسلام رسماً این جنت زمینی را با پرتو درخشان خود منور ساخت. با ورود میرسیدعلی همدانی به آن دیار و اطرافش و ترویج اسلام به همت او، بنیادهای فرهنگی و معنوی کشمیر ریخته شد. مبلغان و عرفای ایرانی همراه او، بیش از هر خطه دیگر از شبه‌قاره، کشمیر را تحت تأثیر قرار دادند، به طوری که امروزه از صنایع دستی گرفته تا آداب و رسوم مردم ایران، تأثیر خاص خود را بر آنجا گذارده است و از این روی، کشمیر لقب «ایران صغیر» گرفته است.

گسترش اسلام در کشمیر، با مسلمان شدن راجه هندی حکمران بودایی آن ایالت که بعدها صدرالدین لقب یافت، به واسطه مبلغ مسلمانی به نام «بلبل شاه» و فعالیت عظیم و استوار میرعلی همدانی در قرن چهاردهم میلادی (اواسط قرن هشتم هجری) به اوج رسید. شهاب‌الدین و قطب‌الدین پادشاهان کشمیر، برای میرعلی احترام زیادی قائل بودند و فرامینش را کاملاً اجرا می‌کردند و در به ثمر رسانیدن هدفهای او، نقش به‌سزایی ایفا می‌نمودند.

 

نسبنامه میرسیدعلی همدانی

میرسیدعلی حسینی همدانی ملقب به «علی ثانی» از علما و عرفای برجسته ایران با عنوان «امیرکبیر، شاه همدان» و معروف به «آفریننده ایران صغیر»، دوازدهم رجب ۷۱۴قر۱۳۱۴م در دوره سلطنت محمد خدابنده (اولجایتو) پادشاه ایلخانی(۷۰۳ـ ۷۱۶ق) در همدان (مرکز عمده مطالعات اسلامی وقت)، تولد یافت.۳ در طفولیت به کسب علوم متداول و حفظ قرآن اهتمام داشت و به‌سرعت دانشهای رسمی ادبیات پارسی و تازی و حکمت عملی اخلاق و سیاست، مدنیت و عرفان، کلام، فقه، حدیث، تفسیر و غیره را فرا گرفت و بعدها همه این علوم را در سرزمین پهناور شبه‌قاره، پخش و نشر کرد. همزمان با عبادت و ذکر و فکر، به تصفیه باطن و تهذیب نفس خویش پرداخت و بتهای درون را شکست و به خدمت خلق درآمد و در این راه، ریاضتها و مجاهدتها و تشنگی‌ها و گرسنگی‌ها متحمل شد و سرانجام در علم و عمل و تقوا به مقامی بلند رسید.

نسب میرسید از طرف پدر با هفده واسطه به مولای متقیان علی بن ابیطالب می‌رسد. نام پدرش را سید شهاب‌الدین ـ از حاکمان همدان ـ نوشته‌اند. از سوی مادر (فاطمه خانم) نیز علوی بود و به این ترتیب او از سادات اصیل علوی حسینی است. در خلاصه‌المناقب نسب وی چنین ذکر شده است: «سیدعلی، بن شهاب‌الدین، بن محمد، بن علی، بن یوسف، بن محمد، بن جعفر، بن عبدالله، بن محمد، بن علی، بن حسین، بن حسین، بن علی زین‌العابدین، بن حسین، بن علی علیهم‌السلام».۴ همان طور که نقل شد نام او علی است و در آثارش این نام ذکر شده، لکن او در بیشتر اشعارش «علایی» تخلص کرده است. میر سیدعلی در بعضی از رسایل خود، به موطن خویش همدان اشاره کرده است.

پرسید عزیزی که: «علی، اهل کجایی؟»

گـفتم: «به ولایت عـلی، کز همدانم

نـی زان همـدانـم کـه ندانـد عـلی را

من زان همدانم که علی را همه دانم»

 

در محضر سیدعلاءالدین سمنانی

میر سید سه برادر و دو خواهر داشت و به واسطه ذوق و استعداد فوق‌العاده‌ای که داشت، پدر و مادرش برای تعلیم و تربیت او، تسهیلات فراهم کردند و او در علوم مختلف پیشرفت شایانی کرد. در جوانی به مریدی و شاگردی شیخ ابوالبرکات تقی‌الدین علی دوستی درآمد و پس از وفات او، پیوند ارادت خویش را با شیخ شرف‌الدین بن محمود مزدکانی استوار کرد و به راهنمایی او، به سیاحت عالم پرداخت و از محضر کسان بی‌شماری از اولیاءالله، کسب فیض کرد و از دایی خویش سید علاءالدوله سمنانی، از عارفان بزرگ نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم (متوفی ۷۳۶ق) نیز رموز تصوف را فراگرفت. سمنانی قبل از ورود به وادی عرفان و ترک علایق، حاکم سمنان بود و در تربیت مراتب معنوی میرسید، سعی بسیار داشت و مراتب تربیت مؤثر او موجب شد که میر بعدها پیشوای شریعت و طریقت و از اقطاب «سلسله همدانیه (ذهبیه)» گردد.

 

شخصیت تأثیرگذار

میر سیدعلی حسینی در سده هشتم هجری به سبب شدت هجوم و قتل و غارت تیمور لنگ، با هفتصد تن از سادات و مریدانش ـ که شامل عارفان و هنرمندان و معماران و سنگ‌تراشان از همدان و سمنان بودند ـ با مشکلات وسایل نقلیه آن روز، هجرت بیست و یک ساله‌ای را به سوی شبه‌قاره آغاز کرد و سرانجام، رهسپار کشمیر شد۵ و با رفیقان و همراهان خود در محله علاء‌الدین پوره (سرینگر) اقامت کرد و در نواحی جامو و کشمیر و گلگیت و بلتستان، نفوذ خویش بگسترد و چنان حرمت و تقدسی در نظر میلیونها مردم ـ از ملیت‌ها و مذاهب مختلف ـ یافت که کمتر کسی از بزرگان اسلام را دست داده است. مردم از شخصیت وکرامات و کمالات او، بسیار متأثر گردیده، مشرف به اسلام می‌شدند و از اثر مساعی او و روشهای مطلوبی که او به کار می‌برد، هزاران هندو به اسلام گرویدند و هزاران مسلمان ظاهری به مقام مسلمان حقیقی ارتقا پیدا کردند و در نتیجه، تمدن و فرهنگ ایران و تصنیف و تألیف به زبان فارسی بخصوص در دوره حکومت سلطان اسکندر(۷۹۶ـ ۸۲۶ق) رواج یافت و در زمان حکومت سلطان زین‌العابدین ( ۸۲۷ـ ۸۷۸ق)، این فروغ علم و ادب به اوج کمال رسید۶ و توسعه زبان فارسی و ترویج فرهنگ فضیلت‌خواهی انسانی، راه خود را پیش گرفت و در سرگذشت تاریخ مؤثر افتاد.

همراهان میرسید نیز در رشته‌های گوناگون علمی، فنی و صنعتی سرآمد روزگار و موجب ترویج مهارت و هنرهای خویش در آن سرزمین شدند که به نام چند شخصیت از معروفترین آنها اشاره می‌شود که جملگی مرید و خلیفه او بودند و در مسیر ترویج اسلام و زبان فارسی بسیار درخشیدند: سید تاج‌الدین همدانی (پسرعموی میرسید)، میرسید حسین سمنانی، نورالدین جعفر بدخشی، خواجه اسحاق ختلانی، فخرالدین، بهاء‌الدین گنج‌بخش، میر سیدحیدر، سید شمس‌الدین اندرابی، سید محمد بیهقی، شیخ محمد قریشی، شیخ احمد قریشی، شیخ سلیمان اول، سید جلال‌الدین عطایی، سید جمال‌الدین محدث، سید رکن‌الدین، سید محمد کاظم مشهور به «سید قاضی»، میرسید کمال ثانی و غیره.۷

نوشته‌اند که خود سید به تنهایی سی و هفت هزار تن را به دایره اسلام آورد و به سبب رفتار بخردانه و تفکرات عاقلانه و همت والای او در ترویج و اعتلای اسلام، بتهای مردم کشمیر شکسته شد و او به «بت‌شکن» لقب یافت.۸ علامه محمد اقبال ـ فیلسوف، ادیب و متفکر بزرگ ـ در مورد انتقال فرهنگ اسلامی و ایرانی به دست میر سیدعلی و همسفرانش به کشمیر، در کتاب «جاویدنامه»، از وی تجلیلی کم‌نظیر کرده و اشعاری ماندگار سروده است:۹

گـفت رومی آنچه می‌آید نگر

دل مده با آنچه بگذشت ای پسر

شاعر رنگین لوا، طاهر غنی

فقر او، باطن غنی ظاهر غنی

نغمه‌ای می‌خواند آن مست مدام

در حضور سید والامقام

سید سادات، سالار عجم

دست او معمار تقدیر امم

تـا غزالی درس الله هو گرفت

ذکر و فکر از دودمان او گرفت

سید آن کشور مینونظیر

میر و درویش و سلاطین را مشیر

خطه را، آن شاه دریاآستین

داد علم و صنعت و تهذیب و دین

آفرید آن مرد، «ایران صغیر»

بـا هنرهای غریب و دلپذیر

یک نگاه او گشاید صد گره

خیز و تیرش را بدل راهی بده!

 

شیوه تعلیمات و ویژگیهای ممتاز

حقیقت آن است که شخصیت‌ها و افراد بسیاری در ادوار مختلف به شبه‌قاره رفت و آمد کرده‌اند و میلیونها ایرانی به این دیار وارد شده‌اند که خدمات همه آنان، از یک طرف و کوشش میرسید علی از جانب دیگر قابل مطالعه و دقت نظر است. شیوه و طریقی که میرسید برای معرفی اسلام و مسلمان کردن هندوها و ترویج و گسترش مبانی فرهنگ و ادب ایران برگزید، از همت والا و اخلاص و ایمان متقن او در امر سعادت خواهی بشریت نشأت می‌گرفت. میر جهانگرد و جهان‌دیده بود و با وجود مشکلات وسایل نقلیه آن روز، به هند سفر کرد و با بردن عده کثیری از علویان همدان و عارفان سمنان و هنرمندان و دیگر مردم ایران به آن منطقه و گماردن آنها به کارهای مختلف، فرهنگ اسلامی و تمدن ایرانی را رواج داد و منطقه کشمیر را در مدت اقامت پنج ساله خود (پس از تجربه بیست و یک سال سیاحت معنوی در معموره عالم و ملاقات با ۴۳۴ تن از اولیای خدا و مناظره با افرادی از مذاهب مختلف)، به «ایران صغیر» نامور کرد.۱۰ او ضمن تبلیغ اسلام، به تدریس معارف اسلامی و تربیت شاگردان و تربیت مبلغ پرداخت و برای آوردن انسانها تحت پوشش توحید، نیازهای آنها را تأمین می‌کرد و در این زمینه، هنرمندی به خرج می‌داد و موفقیت‌های شایانی به دست آورد.

میر سید بعد از ادای نماز صبح و ذکر و ورد، در جای بلندی می‌نشست و تعلیماتش را با لحنی شیرین و جذاب و به زبانی که مردم عادی آن را درک کنند، بیان می‌کرد و مخاطبان را پند و اندرز می‌داد. او صوفی باصفا و عارفی پاکباز بود که مهمترین مرحله در تصوف را عبادت و مقصود از اوراد و اذکار را، ریاضت و مجاهده نفس و پیش از همه، ارادت و اخلاص، و آنگاه تحقیق و تثبیت، و در نهایت، آراستگی به مکارم اخلاقی می‌دانست. میرسید برای رسیدن به این مراتب، ده اصل بنیادی می‌آموخت که برای توضیح و تشریح آنها، «رساله ده قاعده» را تألیف کرده است. این قواعد، حاوی خلاصه تعلیمات اوست که عناوینش عبارتنداز: توبه، زهد، توکل، قناعت، عزلت، ذکر، توجه، صبر، مراقبه، رضا.

از بررسی و مطالعه احوال میرسید برمی‌آید که او برای تعلیمات اخلاقی و تدریس معارف اسلامی، زبان فارسی را برگزید و ضمن آموزش محصلان و تربیت مبلغان، به ‌کار علمی، فنی و اجرایی نیز می‌پرداخت. در ترویج هنرها و صنایع مختلف ایرانی و کشمیری، از جمله در ترویج هنر شالبافی، نقش مهمی ایفا می‌کرد، به ‌نحوی که از پرتو خدمات او، صنایع قالیبافی، منبت‌کاری، نقره‌کاری، ظروف‌سازی، مینیاتور و غیره در مناطق کشمیر رواج یافت و در صنعت کاغذسازی و صحافی و در کتابت نستعلیق و نسخ، پیشرفتهایی حاصل شد و صنایع کشمیر، شهرت و معروفیت جهانی پیدا کرد. مدارس و خانقاههای بزرگی در سرینگر و بلتستان و نواحی دیگر ساخته شد و مرجع و مرکز تعلیم فرهنگ ایران زمین قرار گرفت. به گفته مؤلف «رساله مستورات»، سید مردم کشمیر را به طوری به اسلام و معارف اسلامی شیفته و گرویده کرد که آنان، معبدهای قدیمی را به مسجد مبدل کردند.

میر سیدعلی اساساً ویژگیهای ممتاز و منحصری داشت که موجب موفقیت و سربلندی‌اش گشت. وی به واسطه برخورداری از فضیلت علمی و روحیه آزادی‌خواهی و آزادگی، با تیمور و حکام سلاطین جبار درافتاد و در این راه، مصائب و گرفتاریهای زیادی را تحمل کرد. او از مناعت طبع برخوردار بود و با وجود داشتن مقام عظیم روحانی و معنوی و علمی، معاشش را نه از حکام زمانه و یا نذورات، بلکه از راه کار و صنعتگری و فعالیتهای سازنده تأمین می‌کرد.۱۱

میر سیدعلی اساساً ویژگیهای ممتاز و منحصری داشت که موجب موفقیت و سربلندی‌اش گشت. وی به واسطه برخورداری از فضیلت علمی و روحیه آزادی‌خواهی و آزادگی، با تیمور و حکام سلاطین جبار درافتاد و در این راه، مصائب و گرفتاریهای زیادی را تحمل کرد. او از مناعت طبع برخوردار بود و با وجود داشتن مقام عظیم روحانی و معنوی و علمی، معاشش را نه از حکام زمانه و یا نذورات، بلکه از راه کار و صنعتگری و فعالیتهای سازنده تأمین می‌کرد.۱۱ همچنین در اجرای وظایف فردی و خانوادگی و اجتماعی و کسب حلال، دقت داشت و با پیشه کلاه‌دوزی و شالبافی و قالیبافی، امرار معاش می‌کرد و با تمام ارادتی که حکام وقت و مردم عادی به وی می‌ورزیدند، از هیچ کس هدیه نمی‌پذیرفت، بلکه از دستمزد خویش می‌زیست و از آن، به مستمندان نیز یاری می‌کرد و به مریدانش سفارش می‌کرد کار و هنری در پیش گیرند و بدین وسیله حلال‌خور باشند و به دیگران نیز بهره‌ای برسانند و خود را با احراز صفات و ویژگیهای اهل فتوت، تربیت‌یافته و ممتاز گردانند.

از ویژگیهای دیگر میر سیدعلی این بود که براساس معتقدات غلط اجتماع سخن نمی‌گفت و در پرده الفاظ و لفاظی به تظاهر نمی‌پرداخت؛ از تملق و تعریف و تمجیدهای وقت‌گیر و تمجیدپسندی و پرگویی و ناسزاگویی به دور بود و علم و هنر و فضیلت و تقوا و درستکاری، سرمایه اساسی‌اش بود. از اهمیت تألیف کتاب و تحریر رساله نیز غافل نبود و رساله‌هایی در علوم مختلف اسلامی و عرفانی و اخلاقی و ادبی و سیاحت و حدیث و سیره ائمه به زبانهای فارسی و عربی به نظم و نثر به یادگار گذاشت.۱۲ در مجموعه مکتوبات او، نامه‌هایی به نام پادشاهان و امیران دیده می‌شود که با کمال صراحت و با لحن بی‌باک، امرا را ضمن اندرز دادن، به اجرای اوامر و نواهی وا می‌داشت که نشانی از شخصیت فوق‌العاده با نفوذ میرسید و نظارت او بر اصلاح امور و اجرای احکام الهی و انسانی در صحنه اجتماع اوست. جمیع این صفات، نفوذش را در دل مردم عمیق می‌کرد و منبع الهام برای پژوهشگران تازه‌نفس قرار می‌گرفت. برای مثال، به دو نامه او به شاهان عصر اشاره می‌کنیم که حاکی از احساس مسئولیت میر سید در قبال منافع عامه مردم و کوشش او برای حسن اجرای امور جامعه و جلوگیری از منکرات و مفاسد زمامداران است. این دو نامه، ضمن سبک نگارش ساده و گاهی مصنوع و مسجع، بی‌تکلفی رایج زمان او را نیز می‌رساند. خطاب به شاه می‌نویسد:

«روز قیامت کار پادشاه و حاکم از همه سخت‌تر است… اگر آن‌روز توقع عفو و غفران‌‌ داری از آن حضرت، امروز با بندگان او به ‌عدل و احسان معامله کن و این، وقتی میسر شود که پیرانِ رعایا را چون فرزند باشی و جوانان را چون برادر و طفلان را چون پدر و مظلومان را ناصر و ظالمان را قامع و فاجران را فاضح و تایبان را ناصح و مطیعان را معین و در قول، صادق و در عهد، واثق و در نعمت، شاکر و در محنت، صابر و در عمل، مخلص و در رفعت، متواضع و در جمال، پارسا.

ای عزیز! پادشاه، امین و وکیل و خزانه‌دار حق است. بر تو باد که در خزانه حق به‌ هوای نفس و تسویل شیطان تصرف نکنی و آنچه بگیری، به‌ حق گیری و حق به مستحق رسانی تا در عذاب و فضیحت هولِ فزع اکبر نمانی… ای عزیز! اگر در ولایت تو یک گرسنه یا برهنه یا ظلم رسیده باشد و تو را از حال وی خبر نبود و تفقد حال وی نکنی، تو را از مرتبه اهل تقوا نصیب نیست…»

در نامه‌ای دیگر یکی از سلاطین وقت را به خاطر سستی در جلوگیری از منکرات و مفاسد سرزنش می‌کند و سپس می‌نویسد: «اگر خاطر عزیز آن می‌خواهد که اهل این دیار به این ضعیف آن کنند که یزید کرد با حسین، سهل است که ما این جفاها را سعادت خود می‌دانیم. این ضعیف را به حضرت صمدیت عهدی است که اگر جمله زمین آتش گیرد و از آسمان شمشیر بارد، آنچه حق باشد، نپوشد و به جهت مصلحت فانی، دین به دنیا نفروشد…»

و سپس می‌گوید: «بی‌حرمتی به اهل ایمان که در این عصر مشهود است، شگفت‌آور نیست؛ زیرا پیامبر(ص) خبر داده است که: سَیَأتی علی الناس زمانُ یکونُ جیفهُ حمارٍ أحبَّ الیهم من مؤمنٍ یأمُرهُم بالمعروف و یَنهاهُم عن المُنکر…»۱۳

 

تألیفات و توانمندی‌ها

میرسید نویسنده پرآثار و از عارفان بسیارنویس ایران است که با خدمات و آثار و کردارش، مجهز به همه اوصاف کمال، جنبه‌های حیات مردم شبه‌قاره را عموماً و کشمیریان و بلتستانیان را خصوصاً متأثر کرده و مقبول عامه مردم شده است و به دلیل وجود مزارش در کولاب استان ختلان، در تفکر و تصور اهالی تاجیکستان، نفوذ چشمگیر یافته است. تألیف ۱۷۰ کتاب و رساله به زبانهای فارسی و عربی در مسائل عرفانی و اخلاق و سلوک به او نسبت داده‌اند که «ذخیرهُالملوک» آرای اهل مدینه فاضله او از همه معروفتر است و دیگر، فتوت‌نامه، منهاج العارفین، شرح بر فصوص ابن عربی، شرح منظومه ابن فارض (ابوحفض عمربن فارض، شاعر عارف مصری، متوفای ۶۳۲ق)، شرح اسماءالحسنی، مجمع الاحادیث، آداب المریدین، مرآت التائبین، رساله ذکریه، رساله منامیه، رساله وجودیه، رساله عقبات، رساله آداب سفره، رساله فی الطب، رساله اصطلاحات، وارادات غیبیه، سرّ‌الطالبین، انتخاب منطق الطیر، علم القیافه، مکارم الاخلاق، مودّه‌القربی، چهل اسرار، مکتوبات و مستورات، در معرفت صورت و سیرت انسان، در حقایق توبه، در بیان روح و نفس، و رساله همدانیه که توضیحی است از «واژه همدان» و نتیجه و چکیده‌ای است از مجموعه آثار میر در جواب پرسش یکی از مریدانش و در بیان معنی نام «همدان» و تفسیر «همه‌دان» به روش عرفانی با استشهاد به آیات قرآن و احادیث تدوین شده است.

در بخش آخر این کتاب بیان شده است که علم حقیقی، آن است که انسان همه وسوسه‌ها و تأثیرات خارجی را از بین ببرد و خود را در معرفت خداوندی چنان غرق و محو سازد که در هستی مطلق فنا شود و زبان و چشم و گوش خدا شود، حق بگوید و حق ببیند و حق شنود، آنگاه می‌تواند ادعای علمیّت کند. بعضی از کتابها و رساله‌های مذکور در «مجموعه رسایل موجود در کتابخانه موزه بریتانیا» و بعضی در «کتابخانه ملی پاریس» و جز آن نگهداری می‌شوند و تعدادی از آنها به زبانهای دیگر ترجمه شده‌اند و عمده آنها از سادگی بیان و تأثیر و دلنشینی برخوردارند.۱۴

کتاب «ذخیره‌الملوک» درباره لوازم قواعد سلطنت صوری و معنوی مبنی بر ذکر احکام و حکومت و ولایت و تحصیل سعادت دنیوی و اخروی برای راهنمایی و هدایت سلاطین در ده باب تألیف شده است. «اوراد فتحیه» حاوی مجموعه اوراد و وظایف مختلفی است که این زمان نیز مردم نواحی کشمیر با خشوع، در خلوت و در مجالس به ورد آن می‌پردازند. از رسایل دیگر او، تلقینیه، فتوتیه، داوودیه، فقریه، امیریه و رساله عقبات است. «تلقینیه» که به نامهای آداب مبتدی و رساله التوبه در کتابخانه‌ها نگهداری می‌شود، در بیان آداب طالبان و سالکان مبتدی راه حق نوشته شده است.

«رساله فقریه» به التماس و مکاتبات ملک‌شرف‌الدین خضرشاه ـ از مریدان همدانی و حاکم بلخ و بدخشان ـ تحریر شده و با نام «آداب و سیر اهل کمال» و «نسبت خرقه‌پوشی» هم بین همدانی‌شناسان شهرت دارد. «رساله داوودیه» همچون ده رساله فقریه از ارشادنامه‌های میرسید و حاوی مطالب مهمی است که میان صوفیان و عارفان رایج بوده و هنوز متداول مانده است و متضمن طی منازل مقامات عرفان و تصوف مریدانی است که به این مراتب نایل شده و از پیران طریقت و مرشدان حقیقت خرقه پوشانیده می‌شوند و ارشادنامه می‌گیرند که تبلیغ و اشاعت در امور شریعت و طریقت انجام دهند.

«رساله فتوتیه» درباره فتوت و جوانمردی و زنجیره طریقت میر سیدعلی است و در معنی و مقصود فتوت و پیشینه آن و تفسیر معنی لفظ «اخی» و معنی عام و معنی خاص که اصطلاحی است میان ارباب قلوب و تحقیق و سالک مقام فتوت، و می‌نمایاند که فتوت اگرچه مقامی است از مقامات فقر، اما اصل جمیع مقامات است و همه مقامات مبنی بر وی است و بلکه قواعد و اساس جمیع کمالات انسانی به آن منوط است و این معنی، جمیع درجات مکارم اخلاق را شامل می‌شود. میرسید در این کتاب به شرطهای ضروری برای درآمدن به آیین فتوت و مراتب جوانمردی از زبان بزرگانی چون حسن بصری، حارث محاسبی، فضیل عیاض و سایر عرفا پرداخته است و به تأثیر این فرقه بر فرهنگ و سیاست اشاره کرده است.۱۵

«رساله عقبات» از آثار مهم میر سید است و به نامهای «قدوسیه» و «حقیقت ایمان» نیز ذکر می‌شود. در آن از حُسن اعمال گفته شده است که انسان را به صفات قدوسی، متصف می‌سازند و ذکری از چهار عقبه شده است که به نظر شاه همدان، در میان خدا و بنده حائلند و باید از راههای مختلف به حفظ آن اهتمام کرد. این رساله را میرسید به درخواست سلطان قطب‌الدین نوشته و در آن، او را از «عقبات» و مضایق فرایض سلطنت آگاه ساخته است و تأکید کرده که بزرگترین عقبه برای پادشاه مسلمان این است که از عهده عدل و مساوات عملی برای زیردستان خود برنیاید. در نامه‌ای نیز خطاب به او، وی را در اجرای اوامر و نواهی دین اسلام نصیحت می‌کند و هشدار می‌دهد که مردم عصر ما بی‌خود ادعای دینداری دارند: «حقیقت این است که ای عزیز! اگر دینداری آن است که صحابه و تابعین داشتند و مسلمانی آن که در قرن اول ورزیدند، جای آن است که گبران و مغان از تر‌دامنی ما ننگ دارند…

گر برهمن حال من بیند، براندازد درم

زانکه چون من بدکنش را پیش بت هم بار نیست

*

ز هر بدی که تو دانی، هزار چندانم

کسی چه داند آن بد ز من که من دانـم؟»

«مکتوبات امیریه» عنوان دیگری از مجموعه دستنویس‌های میرسید است. مخاطب این نامه‌ها عبارتند از سلطان قطب‌الدین شاهمیری (۷۷۵ ـ ۷۹۶ق)، پادشاه معروف کشمیر و از مریدان میرسید، مولانا نورالدین جعفر بدخشی (م۷۹۷ق) از مریدان دیگر سید و مؤلف «خلاصه‌المناقب»، مولانا شیخ محمد خوارزمی از یاران و همسفران سید، سلطان طغان خان حاکم کونار، سلطان غیاث‌الدین حاکم ناحیه پاخلی متصل به «کنز» (نزدیک مرز افغانستان و پاکستان)، سلطان محمد بهرام شاه حاکم ناحیات بلخ و بدخشان، میرزا ده میرکا از امیرزادگان بلخ و بدخشان، سلطان علاءالدین حاکم پاخلی، ملک شرف‌الدین خضر شاه جانشین سلطان غیاث‌الدین از مریدان سید که نامه خطاب به وی، به عنوان «وصیت‌نامه» شهرت یافته است.

«چهل اسرار»، اثر دیگر میرسید و شامل چهل غزل عارفانه در مسائل تصوف است که در یک شب برای مریدان خود سروده است و در آن، خلوص و تأثیرگذاری زیادی دیده می‌شود.۱۶ در اشعار، تشبیهات و استعارات به کار نرفته و آهنگ بحر، طوری است که موضوع به آسانی در ذهن حفظ می‌شود. و اگر در محفل سماع خوانده شود، به واسطه حالت و آهنگی که در آنها هست، در شنوندگان حالت وجد پدید می‌آورد.

 

تک بیتهایی از غزلیات

عاشقان، عکس رخت در همه اشیا بینند

سرّ سودای تو در سینه، هـویدا بینند

سالکان، توشه این ره ز قناعت سازند

دولت آخرت، از محنت دنیا بینند

*

در ملامتگه عشّاق که دیوان قضاست

پاکی یوسف جان را ز زلیخا شنوند

مصر دل را چو ز فرعون هوا پاک کنند

صدق موسای هُدی از ید بیضا شنوند

*

گر دَمی وصلش به صد جانت میّسر می‌شود

رو گرانجانی مکن، چون دوست ارزان می‌کند

*

چـون همای قافِ قربی، بال همت برگشای

در فضای لامکان با قدسیان انباز شو

*

ای «علی»، لفظ ما و من حق است

چون ز ما بگذری چه ماند؟ حق

*

روحانیون علوی در رشک و حسرت افتند

چون بیدلی نشیند با یاد تو، زمانی

نمونه‌های دیگر از «چهل اسرار»

زین خرابی گر تو می‌خواهی در آبادی شوی

جهد کن تا بنده فرمان آزادی شوی

بر بساط عاشقان چون کوه، ثابت کن قدم

ورنه، اندر راهشان، چون کاه بر بادی شوی

*

تا که باشد یاد غیری در حساب

ذکر مولی باشد از تو در حجاب

تا تو با خویشی، عدد بینی همه

چون شوی فانی، اَحَد بینی همه

بازی که همی دسـت ملک را شاید

منقار به مردار کجا آلاید؟

بر دست ملک نشیند آزاد

خود در بند اشارتی که او فرماید

*

ز حسنت هر کسی‌ هر دم حدیث دیگر آغازد

رخت ‌گر‌ جلوه‌ای‌ سازد، نماند ‌آن‌ حکایت‌ها

*

الا ای هوشمند خوب کردار

بگویم با تو رمزی چند ز اسرار

چو دانش داری و هستی خردمند

بیاموز از فتوت، نکته‌ای چند

اگر خواهی که این معنی بدانی

«فتوت‌نامه عطار» خوانی

خدا یار تو باشد در دو عالم

چو مردانه درین ره می‌زنی دم

*

ارباب ذوق در غم تو آرمیده‌اند

وز شادی و نعیم دو عالم رمیده‌اند

*

دلی را کز‌ غم عشقش سر مویی خبر باشد

ز تشریف بلای دوست بر ‌وی صد اثر باشد

*

قومی که دل به مجلس جانان همی برند

اقبـال مایه‌ای اسـت که ایشان همی برند

*

گر نسیم وادی اسرار خواهی، تن گداز

ور تجلی جمال یار خواهی، جان بباز

*

دوشم به گوش هوش درآمد صدای عشق

کای بی‌خبر ز لذت درد و بلای عشق

تا نیفشانی درین ره دامن جان از جهان

از جهان جان نیابی فیض اندر سر جان

نقد حیات خواهی، جان کن فدای جانان

کاین است در ره عشق، آیین مهربانان

 

آثار منظوم و منثور میرسید علی، هم به لحاظ زیادی و هم به لحاظ سبک و طرز انشا و مضمون و محتوا، در کنار فعالیتهای پردامنه اقتصادی و اجتماعی مفید، از وی چهره‌ای ممتاز در عرصه دانش و فرهنگ و عرفان و ادب و دیانت ساخته است. مجموعه آثار او، قدرت اندیشه و توانمندی قلمزن پرکاری را نشان می‌دهد که علاوه بر اشتغالات متعدد در امور اجتماعی و حرَف مختلف و ایجاد مؤسسات عام‌المنفعه عمرانی و رفاهی و اهتمام در انجام عبادات واجب و مستحب و تلاش در تأمین معاش زن و فرزند و مکاتبات عدیده به اشخاص و رجال و جهاد و مجاهده در راه حق و وعظ و خطابه ـ که بخش عظیمی از عمر وی را صرف می‌کرده ـ توانسته نتایج مطالعات وسیع و مشاهدات و تجربیات سفرها و جهانگردی‌ها و وقایع پر‌مشقت زندگی و گرفتاری‌های ناشی از برخوردها با حکومتها و ایجاد فضاهای گسترده و دامنه‌دار در جهت فعالیتهای تبلیغی، ارشادی، آموزشی و اجتماعی را به نیکوترین وجه به نگارش درآورد و اگرچه در عرصه شعر نیز، قصد و فرصت هنرنمایی نداشته و اساساً شاعر حرفه‌ای نبوده، لکن پاره‌ای از اشعارش که برای مقاصد اصلاح‌طلبانه و راهنمایی دیگران گفته و دارای جنبه‌های عرفانی و درونی است مؤید توانایی و ذوق هنری او در این زمینه است و در نوع خود از بهترین‌ها به ‌شمار می‌رود و هم نشان می‌دهد که میرسید به شعرای سبک خراسانی و عراقی هر دو نظر داشته و سوز و هیجان اشعار حکیم سنایی و سعدی و حافظ و عطار و مولوی و عراقی در اشعار او تأثیر بسزا داشته است؛ از آنها تضمین کرده و میان سروده‌های خود، مصرع یا ابیاتی از آنان را آورده و در بسیاری از موارد، به واسطه حافظه نیرومندش، گفته این سخنوران و دیگر شاعران را به عنوان شاهد و تفسیر گفتار و اندیشه‌های خود، در میان نظم ونثر گنجانده است؛۱ نظیر غزلی با مطلع: «گـر براندازد زمانی از جـمال خـود نقابر در کسوف آرد رخ خود، از خجالت، آفتاب» در استقبال غزلی از مولوی با مطلع زیر (دیوان کبیر، به اهتمام فروزانفر، ج۲، ص۲۹۶):

آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقابر از درون سو، کاه‌تاب و از برون سو، ماهتاب

و نیز در معنی این بیت عطار است:

گر رخ او ذره‌ای جـمال نماید

طلعت خورشید را زوال نماید

و یا: «راحت ار خواهی، بیا با درد او همراز شور دولت ار جویی، برو در عشق او جانباز شو» که الهام‌گرفته از غزل عطار در بحر کوتاه به وجه زیر است (دیوان، ص۴۶۸):

ای دل! به میان جان فرو شو

کلی به دل جهان فرو شو

گر هیچ در امتحان کشیدت

مردانه در امتحان فرو شو

 

نتیجه

اگر بگوییم عرفای ایرانی و فارسی زبان بیش از هر کس دیگر در تبلیغ اسلام و گسترش فرهنگ اسلامی در شبه‌قاره، نقش برجسته‌ای داشته‌اند و از مهمترین منابع و سرچشمه‌های شیرین پارسی‌گویی به شمار می‌روند، مبالغه نکرده‌ایم. این عرفا که خود تابع یا بنیانگذار یکی از فرق عرفانی و تصوف اسلامی مانند سهروردیه، قادریه و چشتیه بودند، در گوشه و کنار شبه‌قاره هند خانقاهها، تکایا و مراکزی تأسیس کردند که هر یک کانون و مرکز تبلیغ دین و فرهنگ به‌ شمار می‌روند و در ترویج و اشاعه زبان و ادبیات فارسی و رواج آداب و سنن ایرانی، خدمات شایان توجهی انجام دادند. بعضی از آن عارفان، مانند میرسید علی همدانی ـ که از نظر عملی، لوازم و شرایط فتوت را ملکه ساختند و ـ بی‌باکانه و با اخلاص، به ارشاد و راهنمایی خلق پرداختند و پیشوای شریعت و طریقت گردیدند، به‌کلی فرهنگ منطقه‌ای را دگرگون کردند و در انتقال فرهنگ و تمدن ایران، از راههای گوناگون، نقش بسیار مؤثری ایفا کردند؛ نظیر منطقه کشمیر که بعدها به «ایران کوچک» یا «ایران صغیر» معروف شد.

نحوه زندگی و شیوه خدمات سید همدانی به اسلام و زبان فارسی که در بهترین شکل ممکن و بسیار گسترده و فراگیر و عمیق انجام گرفت و امروز نیز، حضور معنوی و روحانی او و آثارش در شبه‌قاره، به‌رغم تمامی موانع، همچنان محسوس است و به حقیقت حضور فرهنگ و تمدن ایران است، می‌تواند الگویی بسیار مناسب برای توسعه روابط فرهنگی ایران با سایر ممالک باشد. فلسفه سیاسی او، یکسره مردمی و انسان‌گرا با آزادی ذهن انسانی، برادری و برابری به قاعده جمعی و مقرون با عدالت اجتماعی بود و بر سفیران و نمایندگان فرهنگی و مبلغان دینی است که با پیروی از شیوه زندگی و نحوه خدمات و تبلیغات او و با کسب دانش و تحصیل هنر و فضیلت، در جذب جهانیان به فرهنگ اسلام و زبان و فرهنگ فارسی و مآلاً در خدمت به خلق گام بردارند و مراقب باشند در اندیشه و گفتار و رفتار و طرز زندگی و کسب معاش، از شیوه‌های دافعه‌انگیز و دین ستیز دوری جویند.

به‌ یقین نقش و روش و شیوه‌های کاربردی و چگونگی زندگانی این مرد بزرگ و کم‌مانند، گزینشگر شیوه‌ها ‌و راههای خردپسند و سازنده و فضیلت‌پرور، هنوز برای نمایندگان فرهنگی، عالمان و مبلّغان دینی، رهبران سیاسی و اجتماعی و علاقه‌مندان به چگونگی تعامل افکار و حسن مناسبات ملتهای منطقه تازگی خواهد داشت و زندگانی او، به اقتضای طبیعت رسالتش، برای همیشه کارایی دارد و الگو و معیاری مناسبی است و اگر به هر علتی، به بحث درباره شیوه زندگانی و کار و خدمات او پرداخته شود، باز هم گفتنی درباره او فراوان است و هرگز مکرر نخواهد بود.

میرسید در ۷۳ سالگی (۶ ذیحجه ۷۸۶ق) درگذشت و در خانقاه خود در «ختلان» در مرکز شهر «کولاب» که امروز ولایتی است در جمهوری تاجیکستان، به خاک سپرده شد18 و مزارش اکنون زیارتگاه مردم این کشور و جمهوری‌های همسایه و اهل علم و ادب و جهانگردان گردیده است و حسن توجه مردم این نواحی را به آرمانهای او، پایدار داشته و قرابتی بین ملتهای ایران و افغانستان و تاجیکستان و پاکستان و هندوستان پدید آورده است. مولانا یعقوب صرفی کشمیری، از صوفیان برجسته و علما و فضلای کشمیر (متوفی۱۰۰۳ق)، مزار سید را چنین توصیف می‌کند:19

بـه کولاب ابدالیم رو نمود

به اسرار پنهان و کنه وجود

مشرف شد آنجا فقیر حقیر

به طرف مزار امیرِ کبیر

 

مزار پر انوار سیدعلی

که هستم به جان بنده آن ولی

قطعه تاریخ وفات میرسید در «وقایع کشمیر (راج ترنگینی)» اثر پاندیت کُلهن بهت، و «نگارستان کشمیر» (ص۲۴۷) بدین صورت ذکر شده است: مفخر عارفان، شه همدان کز دَمش باغ معرفت بشکفتر عقل، تاریخ سال رحلـت او: «سید ما علیِ ثانی» گفت (۷۸۶ق)

پس از درگذشت میرسید علی، فرزندش سیدمیر محمد همدانی، مسجدی بزرگ در «خانقاه معلی» معروف به «شاه همدان» بنا کرد و به ادامه راه پدر پرداخت. دختر میرسید نیز صاحب شهرت و کمال بود و اخلاف میر اکنون در همدان، ختلان، بلخ، لاهور، اتک، پیشاور، بهاولپور، کیمبل پور، علیگره و کانپورآباد زندگی می‌کنند.

 

 

پی‌نوشتها:

۱٫ در اواخر قرن ۱۹ میلادی، انگلیس بر قسمت اعظم مناطق شبه‌قاره فرمانروایی می‌کرد و در نتیجه بر فرهنگ، تمدن، اقتصاد و سایر زمینه‌های زندگی مردم تأثیر گذاشت. در کشمیر، خانواده دوگره هندو، بر اکثریت مسلمانان حکومت می‌کرد و در دوره آنان، ظلم و ستم بر مردم کشمیر فزونی یافت. مردم کم‌کم به شورش دست زدند و درنتیجه، دولت دوگره وادار به تأسیس مجلس قانونگذاری شد. به‌تدریج شورشهای مردمی علیه دولت دوگره افزایش یافت به حدی که مردم کشمیر به کمک سردارهای محلی، چندین بار علیه دولت شوریدند. در سال ۱۹۴۷ بنابر قانون تفویض استقلال شبه‌قاره هند به دو کشور «هند» و «پاکستان»، انتظار می‌رفت کشمیر بزرگ مسلمان‌نشین در الحاق پاکستان قرار گیرد. لکن به سبب استمرار دخالت انگلیس، این امر صورت نگرفت و تنها قسمتی از کشمیر بزرگ، جزو ملحقات پاکستان شد که آن را «آزاد کشمیر» می‌گویند. قسمتی دیگر از آن به خاک هند منضم شد که به ایالت «جمو و کشمیر» شهرت دارد. قبل از تقسیم شبه‌قاره، مساحت کشمیر طبق آمار ۱۹۴۶م،۸۴۷۷۱ مایل مربع بوده است و پس از تقسیم، سرنوشت جنجالی داشته و در حال حاضر بین کشورهای هند، پاکستان و چین تقسیم شده است. بر اثر اختلافات سیاسی این سه کشور و زد و خوردهای مرزی و تصرف زمینهای مرزی، مساحت کنونی کشمیر مشخص نیست. جمعیت استان کشمیر (کشمیر در اختیار هند، کشمیر آزاد، بلتستان و گلگت) طبق آمار ۱۹۳۱م، ۳۶۳۶۹۹۰ نفر بوده است و اکنون جمعیت کشمیر (کشمیر در هند) حدود ۲۰ میلیون و آزاد کشمیر واقع در پاکستان بیش از ۳ میلیون نفر تخمین زده می‌شود.

۲٫ اسم اصلی سلطان صدرالدین، رینگچن شاه است.

۳٫نفحات‌الانس، ص۴۴۷؛ طرایق‌الحقایق، ج۲، ص۳۰۲،۳۰۱٫

۴٫ تاریخ ادب فارسی در پاکستان. ص۲۹۲ به نقل از خلاصه المناقب.

۵٫ تاریخ ادبیات ایران. ج۲، ص۱۲۹۶؛ تحایف‌الاسرار، ص۹٫

۶٫ تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۱۲۹۶٫

۷٫ تذکره صوفیان سرحد، ص۳۸۰٫

۸٫ طرایق‌الحقایق. ج۲، ص۳۰۲،۳۰۱ر مجالس المؤمنین، ص۳۰۱ به بعد؛ تاریخ نظم و نثر در ایران، ص۱۹۵؛ صدها هزار افرادی که خویشتن را پیرو طریقت و سلسله او می‌شمرند و هنوز هم بقایای ایشان هستند در پاکستان به نام «نوربخشی»‌ها و در ایران با عنوان «ذهبی»‌ها و «اویسی»‌ها یاد می‌شوند.

۹٫ کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال، جاویدنامه، ص۳۵۸٫

۱۰٫ مروج اسلام در ایران صغیر، ص۳۹ به نقل از رساله انیس‌السالکین.

۱۱٫ مطلع الانوار؛ احوال دانشوران شیعه هند و پاکستان. ص۳۶۳ر ریاض العارفین. ص۱۷۸

۱۲٫ طرایق الحقایق. ج۲، ص۳۰۲،۳۰۱ ر تاریخ نظم ونثر در ایران.ص ۱۹۵

۱۳٫ احوال و آثار میرسید علی همدانی. ص۱۲، ۱۴

۱۴٫ رسایل او در موزه بریتانیا ۸۳۵-۸۳۶ Charles Riew ppر فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه ملی پاریس، ص۱۵۶-۱۵۷

۱۵٫ مروری بر فتیان و فتوت‌نامه‌ها. مجله فرهنگ، ش۲۵ و ۲۶، ص۳۱۱

۱۶٫ چهل اسرار یا غزلیات میرسید علی همدانی. مجله وحید. ش۵، آبان ۱۳۴۷٫

17، نگاه شود به رساله مرآت‌التائبین، ص۱۰۰، ۱۰۷ و چهل اسرار، ص۲۱۸ تا ۲۲۵ مندرج در مجموعه آثار و اشعار میرسید علی به کوشش محمد ریاض.

18، حبیب‌السیر، ج۳، ص۵۴۲٫

19، مغازی‌النبی، ص۱۱٫

 

منابع:

۱٫ آزاد، سید محمود (۱۹۹۰م)، تاریخ کشمیر. مظفرآباد. سیادت پلیکشنو.

۲٫ آفتاب رای لکهنوی (۱۳۶۱ش)، ریاض‌العارفین. تصحیح حسام‌الدین راشدی، اسلام‌آباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.

۳٫ اذکایی، پرویز (۱۳۷۰ش)، مروج اسلام در ایران صغیر، همدان.

۴٫ بخاری، سید اشرف (۱۳۴۷ش)، چهل اسرار یا غزلیات میرسید علی همدانی، وحید، ش۵٫

۵٫ بدخشی، نورالدین، جعفر (۱۳۷۴)، خلاصه‌المناقب. تصحیح سیده اشرف ظفر. اسلام‌آباد، مرکزتحقیقات فارسی ایران و پاکستان.

۶٫ جامی، عبدالرحمن (۱۳۷۵ش)، نفحات‌الانس٫ تهران. علمی.

۷٫ ریاض، محمد (۱۳۶۴)، احوال و آثار و اشعار میرسید علی همدانی. اسلام‌آباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.

۸٫ سروش، احمد (۱۳۴۳)، کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال، سنایی.

۹٫ سیو هاروی، قاضی ظهور الحسین (۱۳۵۲ق)، دهلی

۱۰٫ شوشتری، نورالله (۱۳۵۷)، مجالس‌المؤمنین. تهران. اسلامیه.

۱۱٫ صرفی کشمیری، یعقوب (۱۸۸۱م)، مغازی النبی. لاهور بی تا.

۱۲٫ صفا، ذبیح‌الله (۱۳۷۳). تاریخ ادبیات ایران، تهران، فردوس٫

۱۳٫ ظهورالدین احمد (۱۳۸۵). تاریخ ادب فارسی در پاکستان، ترجمه و تحشیه شاهد چرهدری. تهران، علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۱۴٫ علاقه، فاطمه (۱۳۷۷ش)، مروری بر فتیان و فتوت‌نامه‌ها، مجله فرهنگ، ش۲۵ـ ۲۶٫

۱۵٫ غیاث‌الدین، حسینی (۱۳۳۳ش)، حبیب‌السیر، تهران، خیام .

۱۶٫ قدوسی، اعجازالحق (۱۹۹۶م)، تذکره صوفیای سرحد، لاهور، مرکزی اردو بورد.

۱۷٫ مسکین، محیی الدین (۱۳۳۹)، تحایف‌الاسرار، هند، چاپ امرتسر.

۱۸٫ معصوم شیرازی، محمد(۱۳۱۸ش)، طرایق‌الحقایق. با تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران، بارانی

۱۹٫ نفیسی، سعید (۱۳۴۴)، تاریخ نظم و نثر در ایران، تهران، فروغی.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: