شاعران ایرانی کشمیر / دکتر سید انوار احمد – بخش اول

1397/4/13 ۰۹:۳۹

شاعران ایرانی کشمیر / دکتر سید انوار احمد – بخش اول

فرهنگ، زبان، اساطیر و تاریخ باستانی ایران و هند در هم تنیده است و این وضع تا قرنها پس از گسترش اسلام در شبه‌قاره هند، تا حدود زیادی در برخی عرصه‌ها برقرار ماند. در این میان زبان فارسی از جایگاه خاصی برخوردار بوده که دکتر انوار در نوشتار زیر تنها به بخش پارسی‌گویان ایرانی کشمیر پرداخته است. از آنجا که مؤلف هندی است، کوشش شده متن با کمترین تغییر در اختیار خوانندگان گرامی قرار بگیرد تا با ویژگی‌های سبکی بخشی از پارسی‌نویسان معاصر هند آشنا شویم.

 

اشاره: فرهنگ، زبان، اساطیر و تاریخ باستانی ایران و هند در هم تنیده است و این وضع تا قرنها پس از گسترش اسلام در شبه‌قاره هند، تا حدود زیادی در برخی عرصه‌ها برقرار ماند. در این میان زبان فارسی از جایگاه خاصی برخوردار بوده که دکتر انوار در نوشتار زیر تنها به بخش پارسی‌گویان ایرانی کشمیر پرداخته است. از آنجا که مؤلف هندی است، کوشش شده متن با کمترین تغییر در اختیار خوانندگان گرامی قرار بگیرد تا با ویژگی‌های سبکی بخشی از پارسی‌نویسان معاصر هند آشنا شویم.

نشانات تأثیر و نفوذ فرهنگ و ادب ایران به طول و عرض کشمیر از اوایل قرن چهاردهم میلادی وقتی که این دیار زیر سلسلة سلاطین کشمیری بود، به ظهور آمدن آغاز کرد. در ظرف این زمان سیدعلی همدانی معروف پیشوای دین مبین اسلام خاک کشمیر را به مقدم پُرمیمنت خود مشرف نموده بود. در این اوان سلطان شهاب‌الدین بر اریکة پادشاهی متمکن بود. سیدموصوف در این وادی فرحبخش تا مدت چهار ماه اقامت داشتند و به مساعی تبلیغی تودة مردم را به فیوضات دین و ایقان بهره‌مند کردند. از برای یاد دادن عقاید و اصول دین به مردم این منطقه، سید و همراهانش زبان فارسی را به کار می‌بردند و در وهلة دوم سید به دورة فرمانروای سلطان قطب‌الدین بر این سرزمین قدم رنجه فرمودند. تاریخ‌نویسان گزارش داده‌اند که در این سفر دعوت و عزیمت تقریبا هفتصد تن رفقا در معیت سید همدانی بودند و تا مدت شش ماه این گروه مؤمنین در اطراف و اکناف این ریاست به کار و ابلاغ دین سعی کردند و هنگامی که حضرت موصوف به سفر معاودت رهسپار شدند، رفقای عدید را برای اشاعت دین در این خطه گذاشتند.

در عهد سلطنت این پادشاه ورود صوفیان و اشاعت‌کنندگان اسلام از ایران و دیارهای شرق میانه آغاز شد و در نتیجه‌ گشت و گذار این مجاهدین اسلام به‌قصد ابلاغ دین، زبان و ثقافت (فرهنگ) ایران در میان ساکنان این ایالت ترویج یافت. سلطان قطب‌الدین با وجود گرفتاری‌های انتظام سلطنتی، هوادار علم و ادب بود و به‌شعر فارسی گرایش فراوان می‌داشته. از یک غزلش دو شعر به ‌شرح زیرین مندرج می‌گردد:

ای به‌گرد شمع رویت عالمی پروانه‌ای

وز لب شیرین تو شوری‌ست در هر خانه‌ای

من به‌چندین آشنایی می‌خورم خون جگر

آشنا راحال این است، وای بر بیگانه‌ای!

در زمانی که حضرت سیدعلی همدانی به‌منظور ارشاد و هدایت به‌این وادی ورود فرموده بودند، چند سخنور فارسی‌گو اینجا موجود بودند؛ مثلا یک شاعری بود موسوم به ‌سیدمحمد خاوری که بر ورود مسعود سید همدانی به ‌سرزمین کشمیر، قطعه‌ مندرجه زیرین را سراییده بود:

میـر سیدعلـی، شـه مردان سیر اقلیم سبـعه کرد نکـو

شد مشرف ز مقدمش کشمیر اهل آن شهر از او هدایت‌جو

سـال تاریـخ مقـدم او را گفتم از «مقدم شریف» بجو

حضرت سید یک سالک با صفا، یک درویش دوراندیش و هم یک عالم برجسته و عالی‌مقام بود و رساله‌های به‌شمار معتنابه به ‌معرض تحریر آورده بود؛ مثلا «رساله‌ منهاج‌العارفین»، «رساله‌ مکتوبات»، «رساله‌ ذکریه»، «رساله‌ کشف‌الحقایق» و «رساله‌ نفسیه» و غیره. این رسایل و دیگر نوشتارهای سید در کتابخانه‌ مرکز تحقیقات سرینگر مضبوط است.

سلطان زین‌العابدین برجسته‌ترین حکمرانان شهمیری به‌ حساب می‌آید. خیلی دانشمند، جسور و جزم‌اندیش بود و به‌صفات سعه‌ نظر، بی‌تعصبی، خوش‌محضری و وارستگی طبع آراسته بود. سلطان موصوف تا مدت طویل به ‌دربار امیر تیمور ماندگار بوده و فروغ پیشرفت و ارتقا در شعبه‌ صنعت و هنر تحت انتظام ملک تیمور را او به‌چشم خود مشاهده کرده بود و او از مواقع معاشرت و ارتباط با ارباب فضل و دانش، مقامات ذی‌اقتدار و شاعران عالی‌مقدار بهره‌ور شده بود و هنگامی که زمام حکمرانی این وادی را به‌دست گرفت، بر بنای مشاهدات و معلومات خود به‌منظور بهتری و بهبود آوردن در طرز و آیین سلطنت، اقدامات جدید به‌عمل آورد و همزمان این فعالیت‌های ترقی خواه راجع به‌ اسباب و مسائل مادی، شعر و ادب فارسی هم به‌توجه و علاقه‌مندی فراوان این سلطان بر جاده‌ اعتلا و ارتقا به‌استواری گامزن بود. دوره‌ سلطان زین‌العابدین از این رو برای ترویج و گسترش ادب و ثقافت فارسی خیلی مساعد و با برکت بود.

از «تزک جهانگیری» این اطلاع به‌دست می‌آید که در چهاردهمین سال سلطنت جهانگیر، بابا اصفهانی در کشمیر زندگی می‌کرد و عمرش در آن زمان حدود صد رسیده بود. قطع نظر از دانشوران محلی، علمای عظام و صوفیان کرام از ایران و ترکستان در این ایام به‌سرزمین کشمیر وارد شده بودند. برخی از این مشایخ و دانشوران ارجمند به‌قرار ذیل بودند: ملا علی شیرازی، مولانا حسین غزنوی، ملا حافظ بغدادی، مولانا جلال‌الدین، قاضی میرعلی، سید ناصرالدین بیهقی و حضرت بهاءالدین گنج‌بخش و غیره.

یکی از کارهای ارزنده و درخور تحسین که در حوزه‌ ادب و فرهنگ فارسی به ‌اهتمام سلطان زین‌العابدین به‌هدف توفیق رسید، تأسیس «دارالترجمه» بود. این مؤسسه‌ مفید و مهم یکی از شعبه‌های «دارالعلوم» نوشهره بود. اساتید شایسته و قدرتمند از این دارالعلوم به‌خدمات مترجمی مشغول بودند. علاوه بر کتاب‌های عربی، آثار گرانمایه‌ سنسکریت هم در این مؤسسه برگردانده می‌شد. به‌قصد توسیع و تداول علم و هنر در میان مردم عامه از طبقات مختلف سلطان می‌خواست موانع و اشکال لسانی برطرف گردد. برای برگردان کتاب‌های سنسکریت این اداره خدمات پاندیتها قابل اعتنا بود که آنان به‌زبان فارسی هم به‌ نحو احسن مسلط بودند و بر این بنا ملا احمد کشمیری به‌یاری و معاونت این برهمنان، «مهابهارت» و «راج‌ترنگینی»، یک اثر بی‌نظیر و خیلی مفید متعلق به‌تاریخ‌شناسی را به‌زبان فارسی درآورد و تاریخ‌نویسان متذکر شده‌اند که معکوسا کتاب‌های عربی و فارسی هم به‌زبان سنسکریت برگردانده می‌شد.

بعد از سلطان زین‌العابدین دیگر سلاطین مانند سلطان حسن شاه و سلطان حیدر شاه در ضمن توسعه و ترویج ادب و فرهنگ فارسی، کارهای مفید ایفا کرده بود. به‌عهد سلاطین چک، محیط سیاسی و اجتماعی دیار کشمیر رضایت‌بخش و استوار نبود؛ ولی با وجود عوامل فتنه‌انگیز و اضطراب‌آمیز در جریان زیرین احوال اجتماعی این خطه، صورت حال ادب و شعر قابل تحمل بود و زیاد دستخوش آشفتگی و خرابی نگشته بود. سلاطین چک که مسلک شیعان علی(ع) را پیروی می‌کردند، به‌تشویق و سرپرستی شعرا و ارباب فضل و دانش متمایل بودند. یوسف شاه و حسین شاه خود سخن‌سرا بودند و در حمایت و تقویت هنروران اهمال نمی‌کردند. پیر غلام حسن در این مورد اظهار داشته است: «پس در عهد چکان، حسین شاه چک که در سخن‌گستری طبع عالی داشت و پرورش و قدردانی سخنوران بسیار می‌کرد، حرفه‌ شعر و سخن اندک رواج یافت.»

شعرا و هنروران معروف از ایران و قرب و جوار ایران چون درباره‌ بذل توجه و قدردانی از جانب شاهان کشمیر آگاهی یافتند، به‌عده‌ معتنابه سوی این دیار حرکت کردند. از میان این صاحبان هنر، ملا نامی، بابا طالب اصفهانی، امیر علی و مولانا مهدی درخور ذکرند. میر علی علاوه بر هنر سخن‌سرایی، در اصناف علوم دیگر هم استعداد فوق‌العاده می‌داشت. پیرغلام حسن او را «علامه‌ زمان، فاضل دوران و صاحب نطق و بیان» می‌گوید. او تحت سایه‌ حمایت شاه حسین به‌سکون و آرامش زندگی می‌گذراند.

یوسف شاه خود شاعر خوشفکر و معنی‌یاب بود. پیرغلام حسن درباره‌ قریحه‌ شعری وی می‌گوید که: «طبعی موزون داشت و اشعار فارسی، هندی، و کشمیری بدیهه می‌گفت.» چند شعر از غزلهای او به‌شرح ذیل می‌باشد:

لیلا جمازه را برِ مجنون به‌خود نراند

زور کمند جذبه‌ معجزنمای اوست

*

دل پر درد من جانان، به سان غنچه‌ پرخون است

چه بی‌رحمی، نپرسیدی که احوال دلت چون است؟

شعرا از قبیل مولانا احمد و محمد امین مستغنی به‌دربار یوسف شاه وابسته بودند. مولانا احمد شاعری چیره‌دست بوده و به‌ویژه در واقعه‌نگاری مهارت کامل نشان می‌داد. در ایام سلطنت یوسف شاه یک‌بار کشمیر قحطی‌زده شده بود. مولانا احمد در اشعار ذیل بر این واقعه اشاره می‌نماید:

گر نظر بر هلال می‌کردند لب نانی خیال می‌کردند

گردن خود دراز می‌کردند دهن آز باز مـی‌کردنـد

با وجود اینکه یوسف شاه خود هنرپرور و شاعری هنرمند بود، اوضاع ادب و فرهنگ به‌عهد او روی هم رفته آشفته و متمایل به‌پستی بود و این صورت واقعی نتیجه‌ اسفناک احوال شرانگیز و فتنه‌خیز بود که به‌علت خصومت و نفرت فرقه‌ای مابین شیعان و اهل‌سنت در آن ایام به‌ظهور آمده بود. هردو گروه با یکدیگر در جنگ و جدال، و کشت و قتال گرفتار بودند و در ایام حکومت یعقوب شاه ـ پسر و جانشین یوسف شاه ـ اوضاع این مملکت خیلی زبون و تباه بود. مناقشات مابین پیروان سنت و شیعان فزون‌تر گشته بود. در این کشاکش و ستیزه‌گری چند علمای عظام مانند قاضی میر موسی متأسفانه شهید شده بودند.

جلوگیری از این اوضاع وخیم از حیطه‌ قدرت مردم کشمیر بیرون بود و احوال هر روز فاسدتر می‌شد، لاجرم باباداوود خاکی همراه شیخ یعقوب صرفی عازم هندوستان شدند و از احوال زشت و موحش دیار کشمیر، شهنشاه جلال‌الدین اکبر را مستحضر کردند و برای مداخلت و معاونت در این معامله‌ فجیع تقاضا کردند و این قضیه خیلی طول کشید تا اینکه خطه‌ کشمیر تحت تصرف مغولان هند درآمد و به‌سال ۱۵۸۶ جلال‌الدین اکبر این ایالت را به‌ مملکت خود الحاق کرد. قدرت و نفوذ حکومت سلطانی چک متدرجا در این ایام رو به‌کاهش و شکست متمایل بود و بالمقابل لشکر منظم و یکپارچه‌ مغولها در یک مدت کوتاهی به ‌هزیمت مواجه شده از میان رفت. اگرچه بعد از شکست‌خوردگی، یک‌چند ساکنان کشمیر بر بنای تغیر سیاسی و حاکمیت بیگانه دلشکسته شده بودند، ولی در صورتی‌که این تبدل موجب فلاح و خوشحالی در معیشت و معاشرت بود و استحکام و استقلال در انتظام سلطنتی پدیدآمده بود، به‌زودی این صورت جدید را اهل کشمیر موجب سعادت تلقی کردند و تحت انتظامات اداری مأموران مغول همراه آشتی و سلامت در تمام شعبه‌های زندگی مانند صنعت و هنر، تجارت، باغبانی، فنون ظریفه و ادب و فرهنگ وضعیت مثبت و ترقی پدیدآمد.

مقارن این احوال، مشایخ و صوفیان متعلق به ‌سلاسل مختلف از ایران و مناطق خاورمیانه به‌کشمیر تشریف آوردند، به‌ مساعی این بزرگان حق‌اندیش و صفاکیش حال و هوای صلح و آشتی، اخوت و دلسوزی، مهربانی و فداکاری در میان مردم عامه‌ کشمیر به‌ ظهور آمد و اوضاع اجتماعی کشمیر در عهد شاهان مغول برای پرورش و پیشرفت شعر و ادب فارسی بی‌سابقه خیلی مساعد شد. بدین علت از میان سخنگویان فارسی که از ایران و همسایگی ایران به‌ترغیبات شاهان هند به‌جهت بذل و بخشش، جوق جوق به‌سرزمین هند وارد شدند، عده‌ زیاد هم به‌وادی کشمیر پا گذاشتند. محیط کشمیر در آن زمان به ‌اعتبار صورت و معنی برای این شعرای ارجمند خیلی سازگار و مساعد بود. بعضی از این شعرا که به‌کشمیر آمده بودند، تا یک مدتی اینجا اقامت داشته به‌وطن خود مراجعت نمودند، درحالی که برخی از اینها در این ناحیه دلنشین خوشتر از بهشت‌برین توطن اختیار کردند و ایام آخر حیات ایشان اینجا سپری شد. چند شعرا از این قبیل مورد مطالعه‌ اجمالی قرار داده می‌شود.

 

بابا طالب اصفهانی

باباطالب اصفهانی در آغاز ایام شباب به ‌هند ورود کرده بود. در شاه‌جهان‌آباد و هم شهر و دیار دیگر این کشور چندی سکونت داشت و بعداً عازم کشمیر گشته، آنجا ماندگار شد. بابا اصفهانی چندی قبل از هجوم‌آوری و تسلط‌یابی جنبش جلال‌الدین اکبر به ‌دیار کشمیر، آنجا ورود کرده بود. جمال و جذابیت جلوه‌های طبیعت در این سرزمین بابا طالب را مسحور و مفتون ساخته و تحت تأثیر نقشهای رنگ رنگ این خطه‌ ارض، روش قلندرانه اختیار کرد و بی‌قید و وارسته زندگی می‌گذراند و غالب اوقات در عبادت و ریاضت مستغرق می‌ماند.

بابا اصفهانی را ملازمت و مصاحبت ارباب عالی‌مقدار از دولت مغول هند مانند شیخ ابوالفضل، فیضی، حکیم ابوالفتح گیلانی و غیره میسر بود. یک‌بار مشارٌالیه با سمت سفیر از طرف پادشاه اکبر و والی تبت گسیل داشته بود. این مسئولیت مهم و دیپلماتیک را بابا اصفهانی با فراست فوق‌العاده انجام داده بود و بعد معاودت از این مسافرت او متضمن عجایب و غرایب آن منطقه یک رساله‌ای ترقیم نموده به‌خدمت ابوالفضل تقدیم داشته که مؤخرالذکر آن سفرنامه‌ مختصر را در «اکبرنامه» داخل کرد. سپس وقتی‌که جهانگیر اورنگ‌نشین شد، بابا طالب اصفهانی بر عهده‌ صدر اعظم استان گجرات منصوب گشته بود و اینجا او با عبدالرحیم‌خان خانِ ‌خانان تماس حاصل کرد و در ستایش وی قصیده‌ها سرایید.

بابا طالب اصفهانی بعد از انجام دادن خدمات جلیله در حضور اکبر و جهانگیر به ‌کشمیر بازگشت. از تزک جهانگیری این اطلاع به‌دست می‌آید که در چهاردهمین سال سلطنت جهانگیر، بابا اصفهانی در کشمیر زندگی می‌کرد و عمرش در آن زمان حدود صد رسیده بود. معتمدخان مؤلف «اقبال‌نامه‌ جهانگیری» این ملاحظه‌ تزک جهانگیری درباره‌ باباطالب اصفهانی را تصدیق می‌کند و می‌افزاید که او در اواخر فرمانروایی جهانگیر رخت از جهان بست و در آن هنگام سنش از صد تجاوز کرده بود. باباطالب اصفهانی یک دانشمند ارجمند بود و در هنر سخن‌سرایی قریحه و استعداد طبعی وی بسیار عالی بود. به‌ویژه‌ رباعیات این شاعر خیلی معنی‌خیز و لطیف می‌باشد. یکی از رباعیات وی به‌شرح ذیل مندرج می‌گردد که جهانگیر آن را در تزک خود درآورده است:

زهرم به‌ فراق خود چشانی که چه شد

خون ‌ریزی و آستین فشانی که چه شد

ای غافل از آنکه تیغ هجر تو چه کرد

خاکم بفشارتا بدانی که چه شد

و این هم از اوست:

دی فتنه از آن سرو خرامان می‌ریخت

وز طرح نگاهش آب حیوان می‌ریخت

می‌رفت و عقاب می‌چکید از نازش

می‌آمد و از کرشمه‌اش جان می‌ریخت

این یک بیت هم از اوست:

بیرون میا که شهره‌ ایام می‌شوی

ما کشته می‌شویم و تو بدنام می‌شوی

طوری‌که در «نشتر عشق» به ‌ذکر آمده است، وفات بابا طالب اصفهانی به‌سال ۱۰۳۰ به‌وقوع آمده بود.

 

حاجی محمدجان قدسی

وی حدوداً به‌سال ۹۹۱ ق مطابق ۱۵۸۳م در مشهد مقدس زاییده شد. بر بنای اینکه به‌زیارت روضات مقدس مشرف گشته بود، تخلص خود را تیمناً «قدسی» کرد. تقی اوحدی در تذکره‌ خود آورده است که قدسی در اوایل زندگی عطار پیشه بود؛ ولی بعد از زیارت حرمین شرفین و دیگر اماکن متبرک، در گرایش ذهنی او تغییر پدید آمد. بخت یاوری کرد و عازم مسافرت هند شد و به‌ عهد شاه‌جهان به‌دهلی پاگذاشت و بلافاصله اجازه‌ شرفیابی به‌ دربار دریافت کرد و در ردیف ملازمان شاه‌جهان شامل شد. کمی قبل از باریابی به‌دربار شاهی، قدسی قصیده‌ای در مدح عبدالله‌خان که یکی از امرای شاه‌جهان و منصب‌دار هفت‌هزاری بود، سرود. عبدالله از استماع این قصیده آن درجه شیفته و از خود رفته گشته که او را مشتاقانه در آغوش گرفت و پهلوی خود نشانید و لباسی را که پوشیده بود، از تن بیرون کرده، به‌ وی اعطا کرد و مشارٌالیه چندین بار قدسی را به‌طور صله‌ مدح‌سرایی به‌جایزه‌های گرانبها مستفیض فرموده بود و پس از این به‌توجه و مساعدت او به‌دربار شاه‌جهان به‌سال ۱۰۴۲ق مطابق ۱۶۳۲م رسایی یافت. اولین قصیده‌ای که قدسی در مدح پادشاه سرود از لحاظ محسنات صورت و معنی خیلی جالب و نغز بود و آنقدر مورد پسند خاطر شاهجهان افتاد که به‌قول مؤلف «مرأه‌‌الخیال» در صله‌ قصیده‌ هذا دهان قدسی را هفت‌بار از جواهر پر کرد.

اولین قصیده‌ای که قدسی [زاده حدوداً ۹۹۱ قر ۱۵۸۳م] در مدح شاه‌جهان سرود، از لحاظ محسنات صورت و معنی خیلی جالب و نغز بود و آنقدر مورد پسند خاطر شاه‌جهان افتاد که به‌قول مؤلف «مرأه‌‌الخیال» در صله، دهان قدسی را هفت ‌بار از جواهر پر کرد. عبارت «مرأه‌‌الخیال» در این بابت این‌طور می‌باشد: «محمدجان قدسی قصیده‌ زیباتری در مدح صاحبقران ثانی خوانده، پادشاه بخشش عبدالله شنیده بود، گفت که انعامی را که عبدالله به‌شما داد، کسی دیگر نمی‌تواند بدهد و سپس انواع جواهر را خواست و دستور داد که هفت ‌بار دهن قدسی را از جواهر پر کنند. در جلوی او تشتی از طلا نهاده شده بود و هرگاه که دهنش پر می‌شد، جواهر را در آن می‌ریخت.» چند شعر از قصیده‌ فوق‌الذکر درج ذیل می‌گردد:

ای قلم بر خود ببال از شادی و بگشا زبان

در ثنای قبله‌ دین، ثانی صاحبقران

آبروی آفرینش کعبه صدق و صفا

قبله‌ اقبال خاقان زمن، شاه‌جهان

اختر برج کرامت، مضمر لطف اله

جوهر شیخ شجاعت، مصدر امن و امان

و در آغاز سال ۱۰۵۴ هجری هنگامی‌که قدسی به‌مناسبت شفایابی جهان‌آرابیگم ـ دختر شاه‌جهان ـ از علالت آتش‌زدگی، یک قصیده‌ای مبنی بر تبریک و تهنیت سرایید و در صله‌ این قصیده به‌همت‌آوری یک مبلغ هنگفتی از شاه دریافت کرد. علاوه بر این جایزه‌های مزبور، قدسی به‌مناسبت برگزار جشنهای متنوع به ‌انعامات چشمگیر مشرف گشته بود و سرانجام به‌خطاب «ملک‌الشعرا»یی سرفرازی یافت. قدسی به‌سال ۱۰۵۶ هجری، مطابق ۱۶۴۶م در کشمیر واصل به‌حق شد. میرزا ابوطالب کلیم سال وفاتش از مصرع‌ زیرین برآورده است: «دور از آن بلبل قدسی، چمنم زندان شد» (۱۰۵۶ ه). شاه‌جهان او را برای نظم کردن شاهنامه مأمور کرده بود؛ ولی به‌علت مرگ ناگهانی این وظیفه‌ عظیم را نتوانست به‌اتمام برساند.

کلیات آثار قدسی مشتمل بر قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و قطعه می‌باشد. مثنوی موسوم به«ظفرنامه‌ شاه‌جهانی» در هفت‌هزار بیت به‌بحر متقارب سراییده شده، یک مثنوی در ستایش باغات شاه‌جهان در کشمیر، یک مثنوی دیگر هم در تعریف کشمیر نوشته است و دو ساقی‌نامه به‌نظم کشیده است. مثنویی که در توصیف کشمیر و کوه و دمن آن دیار گفته، خیلی جالب است که در آن مناظر طبیعت را به‌ حسن و هنرمندی بیان کرده است. چند شعر از این مثنوی به‌شرح ذیل می‌باشد که اول مشکلات راه کشمیر را توضیح می‌دهد:

بود قطع ره کشمیر مشکل

به حق نتوان رسید از راه باطل

مگر زین راه باریکت خبر نیست

که گویی کوه را موی کمر نیست

ز بیم این ره باریک خونخوار

خَلد موی کمر در دیدة‌ خار

گروهی دست از جان برفشانده

در این ره چون گره در تار مانده

ره فقـر از ره کشمیر پیداست

که گام اول او ترک دنیاست

از این ره چون توان آسان گذشتن

که گام اول است از جان گذشتن

ولی چون شاعر این راه صعب و دشوار را عبور کرد و بر سرزمین جنت‌نشان کشمیر قدم نهاد و جلوه‌های جمیل سبزه‌زارهای این خطه را تماشا کرد، مشاهدات خود را این‌طور به‌نظم آورده است:

خوشا کشمیر و خاک پاک کشمیر

که سر برزد بهشت از خاک کشمیر

چو کشمیـر آبروی هفت کشور

نـگاه از دیدن او تازه و تر

چه کشمیر؟ آبروی باغ و بستان

اسیر هر نهالش صد گلستان

سوادش سرمه‌ چشـم بهار است

بهشت و جوی شیرین آب لار است

بود نشو و نما اینجا روان را

بهار دیگراست این کاروان را

قدسی یکی از غزل‌سرایان ممتاز در عصر خود بود. شعری چند از یکی از غزلهاش مثلا اینجا درج می‌گردد:

دارم دلی، اما چه دل؟ صد گونه حرمان در بغل

چشمی به خون در آستین، اشکی به‌ طوفان در بغل

باد صبا گر بگذرد از کوی تو سوی چمن

گل غنچه گردد تا کند بوی تو پنهان در بغل

نازم خدنگ غمزه‌ات از لذت دیدار او

از هم جراحت‌های دل دزدیده پیکان در بغل

روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامه‌ای

من نیز حاضر می‌شوم تصویر جانان در بغل

ای باغبان، کی می‌کشم منت برای سیر گل

از داغهای سینه خود دارم گلستان در بغل

برقع ز عارض برفگن یک صبحدم تا از ضیا

گردد خرامش صبح را خورشید تابان در بغل

 

کلیم کاشانی

میرزا ابوطالب متخلص به «کلیم» اصلا از همدان بود، ولی اوقات آموزش و تربیت تا مدتی طویل در کاشان طی شده بود. بر این بنا او به‌کاشانی بیشتر شهرت دارد. در اوان جوانی به‌منظور تحصیلات عالیه عازم شیراز شد و بعد به‌پایان رساندن تعلیمات خود در زمان سلطنت جهانگیر به‌ سرزمین هند قدم گذاشت و به‌ سلک ملازمان شاهنواز خان پیوسته شد. ولی کلیم بدین جهت که از رنج فراق و دوری از وطن مألوف خود خیلی دلتنگ بود و هم به‌موجب آنکه بدبختانه متاع هنر و فضل او موافق آرمان و آرزویش مورد توجه نزدیک امرای آن وقت نشده بود، لاجرم به ‌وطنش مراجعت نمود؛ ولی آنجا هم او را فراغ بال و آرامش نصیب نشد و بعد دو سال و نیمی، بار دوم صعوبت سفر هند کشید و در این وهله کلیم با میرجمله متخلص به «روح‌الامین» رحل اقامت افکند. روح‌الامین که به ‌دربار جهانگیر نفوذ و اعتبار زیاد می‌داشته، مقدمش را محترم داشت و با حرارت و اشتیاق او را استقبال کرد.

با وجود این بذل توجه مخصوص و احترام شایسته‌ای از جانب میرجمله کلیم به ‌دربار جهانگیر در حصول مقام و مرتبت توفیق نیافت. یکی از اسباب موجه این ناکامی و محرومی، این بوده که شهبانو نورجهان نظر کرم و عنایت سوی این شاعر معطوف نمی‌داشت و بیشتر اوقات اشعار کلیم را مورد خرده‌گیری و تنقیص قرار می‌داده.

در آن زمان کلیم در جستجوی یک سرپرستی حامی و کرَم‌گستر در شهرهای این کشور سرگردانی می‌کرد و در طی این ولگردی، به ‌بیجاپور رسید و به ‌خدمت ابراهیم عادلشاه فرمانروای آن دیار قصیده‌ای تقدیم نمود؛ ولی به‌هدف خود نایل نیامد و افزون بر این به‌یک رخدادی افسوسناک در بابت اتهام جاسوسی او را دستگیر کردند و بالنتیجه او تا مدتی به‌زندان ماند. آخرالامر به‌ میانجی‌گری و شفاعت شاهنواز خان از اسارت رهایی یافت و بعد از این متدرجا التفات و مرحمت اعیان دربار شاه‌جهان را توانست تحصیل بکند و بر بنای استعداد خداداد و جوهر طبعی به‌زودی مورد پسند منصب‌داران و ارباب امور مملکت گشت و بعد از وفات حاجی محمد جان قدسی، او سمت افتخار ملک‌الشعرایی را دریافت کرد.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: