بهار عرفان اسلامی / حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود صادقی

1395/2/6 ۱۵:۱۴

بهار عرفان اسلامی / حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود صادقی

کتاب «فصوص‌الحکم» از کتب مشهور عرفان نظری است و برخی آن را مهمترین اثر ابن‌عربی شمرده‌اند. به دلایلی از جمله دشواری فهم و رمزی بودن متن، تا کنون بر این اثر بالغ بر صد شرح نوشته شده که یکی از آنها شرح قیصری است که آن نیز خود نیازمند شرح و بسط است و جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی به این کار همت گماشته‌اند و آقای سیدمحمود صادقی تنظیم، تحقیق و نگارش بخش مقدمه‌اش را عهده‌دار شده‌اند و آن را در کتابی با عنوان «تحریر توحید» در دسترس عموم قرار داده‌اند. ضمناً جناب پیشگفتار مفصلی بر آن افزوده‌اند که بسیار مفید و راهگشاست و آنچه در پی می‌آید، بخشهایی ناپیوسته از آن است.

 

اشاره: کتاب «فصوص‌الحکم» از کتب مشهور عرفان نظری است و برخی آن را مهمترین اثر ابن‌عربی شمرده‌اند. به دلایلی از جمله دشواری فهم و رمزی بودن متن، تا کنون بر این اثر بالغ بر صد شرح نوشته شده که یکی از آنها شرح قیصری است که آن نیز خود نیازمند شرح و بسط است و جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی به این کار همت گماشته‌اند و آقای سیدمحمود صادقی تنظیم، تحقیق و نگارش بخش مقدمه‌اش را عهده‌دار شده‌اند و آن را در کتابی با عنوان «تحریر توحید» در دسترس عموم قرار داده‌اند. ضمناً جناب پیشگفتار مفصلی بر آن افزوده‌اند که بسیار مفید و راهگشاست و آنچه در پی می‌آید، بخشهایی ناپیوسته از آن است.

***

برخی محققان، قرنهای دوم تا ششم هجری قمری را دوره اول در تاریخ عرفان اسلامی نام می‌‌نهند. دلیل اصلی این نامگذاری نیز ظهور نابغه بی‌بدیل عرفان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. محمد بن علی ‌بن احمد بن عبدالله حاتم طایی معروف به «محیی‌الدین ابن‌عربی» در سال ۵۶۰ق دیده به جهان گشود. شیخ اکبر با شخصیت‌های بزرگی چون ابن‌فارض (م۶۳۲ق)، شیخ شهاب‌الدین سهروردی (۵۳۹ـ۶۳۲) و نجم‌الدین کبری معاصر بوده است. ابن‌عربی با گنجینه‌ای از آثار علمی و یافته‌های شهودی، مباحث و مسائل علم عرفان نظری را تحولی عظیم بخشید؛ به گونه‌ای که بسیاری به حق وی را پدر این علم یا تصوف علمی دانسته‌اند.۱ در حقیقت تاریخ عرفان را می‌توان به دو دوره پیش و پس از ابن‌عربی تحلیل کرد، چرا که وی با توانایی‌های اعجاب انگیز خود، فصلی نو را در گسترش و تعمیق این دانش گشوده است. در حقیقت محیی‌الدین به واسطه نبوغ خاص خود، شهودهای ناب و مقامات ویژه عرفانی را با آموزه‌های فلسفی همراه نمود و به این ترتیب با بهره‌گیری از زبان علمی متداول آن روز، اندیشه عرفانی را به اوج و شکوفایی رساند.

تبیین آموزه‌های محوری و اساسی «وحدت وجود» و لوازم و پیامدهای آن، به همراه تحلیل عارفانه از چینش نظام هستی در این اندیشه، و نیز طرح مسئله «انسان کامل» و «ختم ولایت» در کتابهای وی، موجب می‌شود که ظهور ابن‌عربی را بهار عرفان نظری و رویش دانش تنومند تصوف علمی نامگذاری کنیم.

توجه به این نکته ضروری است که ابن‌عربی مهمترین آثار عرفانی خود را در نیمه دوم عمر و در قرن هفتم هجری نگاشته است. با این همه نباید فراموش کرد که وی از دوران کودکی شهودهای باطنی شگفت‌انگیزی داشته است. ماجرای دیدار وی با ابن‌رشد که خود نیز در کتاب الفتوحات‌المکیه بدان اشاره کرده است، نشان‌دهندة نبوغ ویژه وی در این دوره است.

نکته حائز اهمیت این است که با ظهور ابن‌عربی، برای نخستین بار نظام هستی‌شناختی مستقل بر پایه شهود عارفانه شکل می‌گیرد. در حقیقت او در آثار متعددش همه فروع، لوازم و مبانی این نظام هستی‌شناختی را بیان می‌کند. ابن‌عربی اگرچه ادعای فلسفه‌ورزی و تأمّل عقلانی ندارد، لیکن چنان‌که در آثارش پیداست، با جریان‌های فکری معاصر به‌درستی آشناست و به دلیل همین آشنایی، با بهره‌گیری از اصطلاحات رایج در میان ایشان، معانی و مفاهیم جدیدی را در عرفان نظری بنیان می‌افکند. با این همه باید به این امر التفات داشت که اگرچه همه مباحث و مسائل علم عرفان نظری در آثار و نوشته‌های متعدد ابن‌عربی سازمان یافته است، لیکن ظهور و اوج‌گیری این اندیشه، پس از مرگ وی و با همت شاگردانش، به‌خصوص فرزند معنوی او، صدرالدین قونوی صورت پذیرفته است.

 

نگاهی به احوال و آثار ابن‌عربی

ابوعبدالله محمد ابن‌العربی الطائی الحاتمی۲ در سال ۵۶۰ق (۱۱۶۵م) در مرسیه اندلس (اسپانیا) دیده به جهان گشود؛ پدرش علی ابن محمدبن عبدالله، کارگزاری در حکومت محلی این شهر بود. چنان‌که در تاریخ حیات ابن‌عربی آمده است، مرسیه در سال ۵۶۷ق (۱۱۷۲م) تصرف شد و پدر ابن‌عربی خانواده‌اش را به اشبلیه انتقال داد و خود نیز بار دیگر در دستگاه حکومتی آن شهر به خدمت درآمد. به این ترتیب ابن‌عربی در محیطی منتسب به حاکمان دیار خود پرورش یافت؛ لیکن در نوجوانی ندایی روحانی وی را به رؤیتی از ذات مقدس حق فراخواند و وی را چنان مسحور خود ساخت که هرآنچه پس از این گفته یا نوشته است، تفصیل آن امر کلی است.

پدر چون از این تحول آگاهی یافت، مسئله را با ابن‌رشد، دوست فیلسوف خود که قاضی شهر بود، در میان گذاشت و ابن رشد نیز چنان‌که ابن‌عربی روایت کرده است، خواهان ملاقات با وی شد. آنچه میان ابن‌عربی و ابن‌رشد در این ملاقات رفته است، در دوره‌های اخیر محور پژوهش‌های بسیاری قرار گرفته است؛ به ‌خصوص شرق‌شناس شهیر فرانسوی، هانری کربن در تحقیقات خود در این باره کوشیده است شکاف و فاصله گسترده میان ابن‌عربی و تفکر رایج و رسمی حاکم بر اندیشه اسلامی را در این دیدار نشان دهد.

به هر حال ابن‌عربی این تحول عظیم و این رؤیت شگرف را در نوجوانی تجربه کرده است و چنان‌که خود گفته است ملاقاتش با ابن‌رشد، پیش از برآمدن موی بر روی وی، صورت پذیرفته است.

ابن عربی در بیست سالگی برای نخستین بار اندلس را به قصد تونس ترک می‌کند و این در حالی است که در این سن، بسیاری آثار شیوخ متصوفه و نیز مکتوبات مهم جهان اسلام را مطالعه کرده است. سپس رؤیایی وی را وا می‌دارد که به شرق سفر کند. در سال ۵۹۷ق (۱۲۰۲م) برای ادای فریضه حج به مکه معظمه رفت و در این بین با مجدالدین اسحاق دیدار کرد و به همراه وی به منطقه آناتولی بازگشت و در طی راه، مدتی در موصل توقف کرد و در آنجا خرقه‌ای تشریفاتی از ابن‌الجامع دریافت که البته او خود آن را از حضرت خضر(ع) گرفته بود.

شیخ اکبر در طی این سالها نواحی مختلف روم (ترکیه کنونی)، سوریه و مصر امروزی را شهر به شهر سفر کرد و بار دیگر نیز در طی همین سالها به زیارت مکه و مدینه مشرف شد. وی در طی سالهای ۶۰۶ـ۶۰۷ق به همراه مجدالدین اسحاق که از طرف خلیفه مأمور قضاوت در بغداد بود، در این شهر سکونت گزید. سال ۶۰۸ق (۱۲۲۳م) در دمشق رحل اقامت افکند و از آن پس تا واپسین دم حیات به سال ۶۳۸ق (۱۲۴۰م) در آن شهر باقی ماند.

شیخ اکبر همچنین پس از مرگ مجدالدین اسحاق با بیوه او ازدواج کرد و فرزندش صدرالدین قونوی را تحت پرورش و تربیت خود گرفت و قونوی بعدها مهمترین و برجسته‌ترین شاگرد مکتب او گردید.

درباره ابن‌عربی توجه به این نکته خالی از لطف نیست که وی در طول حیات خود شاگردان چندانی تربیت نکرده است. اگرچه تأثیرات وی را می‌توان در آثار بسیاری معاصران ایشان مشاهده کرد، لیکن حقیقت این است که قونوی تنها شاگرد تربیت یافته در محضر ابن‌عربی است و البته احیاکننده و سامان‌دهنده مکتب شیخ نیز هم اوست.

با این همه باید توجه داشت که اگرچه شیخ در تربیت تلامیذ متعدد چندان توفیقی نداشته، در نگارش آثار بی‌نظیر عرفانی بسیار موفق بوده است؛ به گونه‌ای که به باور همه اندیشمندان، ابن‌عربی پرکارترین نویسنده در جهان اسلام بوده است و تا به امروز نیز نویسنده‌ای در عدد آثار نگارشی به وی نرسیده است؛ زیرا برخی محققان شمار آثار وی را تا ۸۴۶ اثر گزارش کرده‌اند. گرچه بسیاری از این آثار هم‌اکنون در دسترس نیست و در گذر زمان مفقود شده و از بین رفته‌اند.

از میان این نوشته‌های کوچک و بزرگ، دو کتاب سترگ، درخشش زائدالوصفی یافته‌اند؛ در حقیقت دو کتاب «فصوص‌الحکم» و «الفتوحات المکیه» جامع‌ترین کتابها در باب عرفان نظری محسوب می‌شوند؛ به‌خصوص کتاب سترگ فتوحات، دایره‌المعارف بزرگ عرفانی است که همه مباحث مطرح در عرفان نظری را در خود جای داده است. برخی محققان درباره این کتاب گفته‌اند: «تاکنون فقط معدودی از متخصصین مدعی شده‌اند که تمامی فتوحات را خوانده‌اند؛ بماند که خواندن امری است و فهمیدن امری دیگر. آثار ابن‌عربی هماره در زمره مشکل‌ترین نوشته‌ها ملاحظه شده است. این امر چند علت دارد. علی‌الخصوص می‌توان به دانش شگفت‌انگیز، مباحث پیوسته متعالی، دیدگاه‌های دائم التغییر و سبکهای متنوع شیخ، اشارت نمود. تحلیل و توضیح یک صفحه از فتوحات، چند صفحه متن عربی را طلب می‌کند و اگر ترجمه چنین متنی به زبانهای غربی منظور باشد، این وظیفه بسیار بغرنج‌تر می‌گردد. ممکن است گمان شود که دشواری آثار ابن‌عربی به واسطه آن است که او آثار اسلاف را بی‌مورد و به نحوی پیچیده تکرار نموده است؛ ولی در واقع ما با رویکردی از معارف اسلامی مواجه هستیم که به گونه‌ای قابل توجه بدیع و بی‌مثیل است، چنان‌که نمی‌توان برای او سلفی را تصور نمود.»۳

به هرحال، با ظهور ابن‌عربی فصلی نو در تاریخ عرفان اسلامی رقم خورد و از این پس همه حرکت‌ها و پویش‌های عرفانی در جهان اسلام، بر محور و مبنای اندیشه ابن‌عربی شکل می‌گیرد.

 

همرهی تا همدلی فلسفه و عرفان

ابن‌عربی در قامت مبدع علم عرفان نظری همه تلاش خود را بر این اصل معطوف می‌دارد که لوازم معرفتی مکتب خود را در یک نظام منسجم هستی‌شناختی (بر پایه شهود) استوار سازد. او اگرچه (چنان‌که از محتوای آثارش پیداست) با جریان‌های فکری معاصر خود (مانند کلام و فلسفه اسلامی) آشنایی کاملی دارد، هیچ‌گاه ادعای فلسفه‌ورزی نمی‌کند و همواره راه شهود را در مقامی بالاتر و برتر از مرتبه عقل و فلسفه می‌نشاند. با این همه آشنایی و تسلط شیخ بر دانش فلسفه و کلام، و نیز دغدغه‌های جدی هستی‌شناختی و معرفتی او موجب می‌شود که وی در پایه‌ریزی مکتب نوبنیاد عرفان نظری، اصطلاحات فلسفی و کلامی رایج در آن عصر را به خدمت بگیرد و با درآمیختن این اصطلاحات با معانی جدید، فصل جدیدی را در معانی واژه‌های مصطلح فلسفی بگشاید. البته در پی آن فرصت جدیدی را نیز برای گفتگو میان دو دانش فلسفه و عرفان فراهم می‌آورد.۴

پس از وداع شیخ با جهان خاکی، شاگردان و پیروانش نیز همین راه را پی گرفته‌اند؛ در حقیقت شاگردان شیخ کوشیده‌اند که میراث برجای مانده از او را در یک نظام منسجم عقلانی ارائه دهند و در این میان صدرالدین قونوی در جامه مرجع اصیل و اولی تفسیر و تشریح آموزه‌های شیخ، نقشی اساسی و محوری دارد. قونوی با بسیاری بزرگان اهل نظر همدوره بوده و مکاتبات بسیاری نیز با خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف شهیر ایرانی داشته است. در حقیقت قونوی و تلاش‌های پیگیر وی را باید طلوع و آغاز همراهی و همزبانی عرفان و فلسفه اسلامی دانست. او با بهره‌گیری از هوش سرشار و دانش ممتاز خود، عرفان نظری و تصوف علمی را در جامه یک علم با روش، غایت، موضوع، مسائل و مبادی خاص خود مطرح می‌کند و مطالب آن را در یک نظام سازمان‌یافته ارائه می‌دهد.۵

این روند در میان شاگردان قونوی ادامه می‌یابد؛ افزون بر اینکه از این پس بیشتر شاگردان قونوی با زبان فارسی نیز آشنایی کاملی دارند و این زبان را نیز به عنوان زبان علمی برای بیان مقاصد علم عرفان نظری می‌پذیرند. نگاهی کوتاه به تلاش‌های علمی شاگردان قونوی این حقیقت را به‌روشنی نمایان می‌سازد که در این دوره تحولی شگرف در مسئله همگرایی فلسفه و عرفان روی داده است. تلاش‌های علمی سعیدالدین فرغانی و ملاعبدالرزاق کاشانی موجب می‌شود که این دوره را نقطه عطفی در این حرکت علمی نام نهیم. تا پیش از تلاش‌های علمی این دو عارف نامدار، اصطلاحات و واژگان رایج در زبان اهل معرفت، به دلیل عدم استقرار، گاه معانی مختلفی را تحمل می‌کرد و این معانی نزد عارفان مختلف متفاوت می‌گردید، همین امر موجب می‌شد که آرای ابن‌عربی و موضع دقیق وی درباره برخی مسائل ظریف، در انبوهی از معانی مطروحه پنهان شود و فهم آرای وی را با ابهام و تشویش همراه سازد.

فرغانی و کاشانی هر دو کوشیدند، هر یک از واژگان مصطلح نزد اهل معرفت را در معنایی خاص به کار گیرند و به هر یک در معنایی خاص استقرار بخشند و معنای مراد از هر یک را به صورتی کاملاً مشخص نمایان سازند. این کوشش در ایجاد هم‌زبانی موجب می‌شود که آثار مهم نگاشته شده پس از این دو، از اصطلاحات جعل شده ایشان بهره گیرند و راه را برای فهم اندیشه‌های عرفانی هموار سازند.

افزون بر این، تبحّر، قدرت و قوّت فلسفی شاگردان قونوی، چنان‌که گذشت، همزمان بر همگرایی و همراهی میان فلسفه و عرفان می‌افزاید. نگاشته‌های بر جای مانده از کاشانی به درستی نشان‌گر این حقیقت است که وی از قوّت فلسفی خاصی بهره می‌گیرد. مقدمه کوتاه وی بر شرح فصوص‌الحکم خویش، این ادعا را به درستی ثابت می‌کند.

این حرکت که در این دوره شتاب خاصی نیز می‌گیرد با ظهور عارفان و محققانی چون داوود بن محمود قیصری، صائن‌الدین علی بن محمد ترکه و محمدبن حمزه فناری روزهای اوج را تجربه می‌کند و در نهایت با طلوع خورشید درخشان حکمت صدرایی، صدرالدین محمد شیرازی به قله مرتفع «همدلی» کامل عرفان و فلسفه می‌رسد.

 

شرف‌الدین قیصری

با توجه به توضیح ارائه شده، جایگاه مهم و رفیع شیخ شرف‌الدین داوود بن محمود قیصری (م.۷۵۱ق) در سیر اندیشه عرفانی مشخص می‌شود. در حقیقت قیصری در عصری ظهور می‌کند که مکتب ابن‌عربی در آن به استواری و استقرار کامل بار یافته است و قیصری نیز با بهره‌گیری از این فرصت، فروع و لوازم منطقی این نظام عقلانی را با تلاش‌های فلسفی خویش استخراج و سپس تبیین می‌کند.

قیصری را می‌توان برآیند و محصول تلاش همه عارفان محقق تا آن زمان معرفی کرد. عارفان قرن هشتم، تا پیش از محقق قیصری، جملگی از قوت فلسفی خاصی بهره‌مند بودند و قیصری نیز افزون بر قوت فلسفی، با آرا و اندیشه‌های عرفانی اساتید و اساطین علم و عرفان نظری تا آن روز، آشنایی کاملی داشته و البته در نگارش مهمترین کتاب خود (شرح فصوص‌الحکم) به آثار و نوشته‌های ایشان نظر داشته است. دسته‌بندی‌های جدید و منظم وی در مکتب عرفانی ابن‌عربی و نیز ارائه تحقیقات جدید و طرح آرای و نظرات محققانه خود در آن باب، قیصری را به محققی بزرگ در اندیشه عرفانی مبدل کرده است.

 

مکتب فکری تشیع و مکتب عرفانی ابن‌عربی

قرن هشتم هجری با ظهور شخصیت‌هایی چون کاشانی، قیصری و ابوحامد ترکه، به قرن غنای عقلانی در عرفان نظری مبدّل گردید. این رویداد مهم موجب می‌شود که قرن هشتم در اندیشه عرفانی تمایز خاصی بیابد. افزون بر این، رویداد دیگری نیز این قرن را در سیر اندیشه عرفانی متمایز می‌سازد؛ این عامل امتیاز، نزدیکی میان مکتب فکری تشیع و مکتب عرفانی ابن‌عربی است که آن نیز با ظهور عارف نامدار شیعی، سیدحیدر آملی (۷۱۹ـ۷۸۷ق) رخ می‌دهد.

در حقیقت نقش بی‌بدیل و بی‌نظیر سیدحیدر آملی در ادغام و انطباق مکتب محیی‌الدین با معارف شیعی موجب می‌شود که برخی وی را مهمترین شخصیت در سیر اندیشه عرفانی در قرن هشتم بنامند.۶ هانری کربن شرق‌شناس شهیر فرانسوی و مدیر انجمن ایران‌شناسی فرانسه، پس از سالها تلاش و دقت در آرای سیدحیدر، در مقدمه مبسوط خود بر کتاب ارزشمند جامع‌الاسرار می‌نویسد: «اهمیت آثار سیدحیدر آملی از دیدگاه فلسفی با اهمیت آثار ملاصدرا قابل مقایسه است. از این پس بحث در فلسفه شیعی و حتی فلسفه اسلامی، به طور کلی بدون توجه به آثار حیدر آملی امکان‌پذیر نخواهد بود.»۷

در حقیقت زمینه‌های موجود در مکتب ابن‌عربی، در طول زمان، نزدیکی این مکتب به مکتب فکری اهل‌بیت(ع) را موجب شده بود و در نهایت با تلاش‌های بسیار سیدحیدر آملی و پس از او صدرالمتألهین، این نزدیکی به انطباق و در نهایت ادغام این دو مکتب انجامید. مباحث مهم ابن‌عربی و پیروانش در مسئله انسان کامل و ختم ولایت، در اوج خود با معارف شیعی در مسئله امامت، تطابقی حیرت‌آور داشته است و سیدحیدر نیز با توجه به این انطباق، مبانی عرفانی آن را با معارف شیعی درهم می‌آمیزد.

از سوی دیگر، تلاش‌های سید حیدر موجب می‌شود که در فهم شیعه از روایات اهل‌بیت(ع) نیز تحولی رخ دهد و نگاه شیعه به این روایات از توجه ظاهری، به ابعاد باطنی گسترش یابد و در نهایت نیز جنبه‌های باطنی مکتب تشیع قوت بگیرد. در حقیقت نگاشته‌های برجای مانده از اندیشمندان شیعی مذهب، از این پس بر اثر اندیشه برآمده از تلاش‌های سیدحیدر، همواره نگاه به بواطن متون دینی را در نظر داشته‌اند، به گونه‌ای که هانری کربن در بخشی از مقدمه خود می‌نویسد: «حکمت شیعی یکی از بلندترین کاخهای اندیشه و معنویت خود را مدیون اوست.»۸

از سیدحیدر آملی آثار و نوشته‌های بسیاری بر جای مانده است، لیکن مهمترین این آثار در حوزه مباحث عرفان نظری به این شرح است: جامع‌الاسرار و منبع الانوار، نص‌النصوص فی شرح الفصوص، اسرار الطریقه و اطوار الحقیقه، رساله نقد النقود فی معرفه الوجود و تفسیرالمحیط الاعظم. سیدحیدر با نگارش این آثار به چند رهاورد دست یافته است: یکی پیوند منطقی تشیع و عرفان، دوم جریان عرفان محیی‌الدینی در شریان حوزه شیعی، سوم پیوند ناگسستنی شریعت، طریقت، حقیقت؛ چهارم بررسی گسترده وحدت شخصی وجود از دو منظر تحلیل فلسفی و تبیین وحیانی و پنجم گامی بلند در جهت نگرش تأویل صحیح قرآن کریم و گسترش نگاه تفسیری.۹

 

فصوص‌الحکم، تجلی اندیشه ابن‌عربی

ابن عربی در میان اندیشمندان اسلامی پرکارترین است و برخی فهرست‌نویسان بیش از چهارصد اثر بر جای مانده از وی را فهرست کرده‌اند؛ التجلیات، الفناء فی المشاهده، منزل قطب‌ و الامامین، التراجم، منزل المنازل، مشاهده الاسرار القدسیه، الفتوحات المکیه، و ترجمان الاشواق و بسیاری آثار دیگر از این جمله‌اند.

الفتوحات المکیه مهمترین اثر موجود از شیخ است که همه مسائل مطرح در عرفان نظری را در خود جمع دارد؛ در حقیقت الفتوحات المکیه دایره‌المعارف بزرگ عرفان نظری است که مسائل مد نظر شیخ را در باب ماوراءالطبیعه، الهیات، کیهان‌شناسی، انسان‌شناسی روحانی، روان‌شناسی و فقه، معانی درونی شعائر اسلامی، منازل سالکین در سیر الی الله و فی‌الله، طبیعت سلسله مراتب کیهانی، مفهوم روحانی و هستی‌شناسی حروف الفبای عربی و… در خود جای داده است.۱۰

به هرحال آثار ابن‌عربی به دلایل مختلف در زمره مشکل‌ترین نوشته‌ها جای گرفته است. این مسئله به همراه گستردگی مطالب و موضوعات مطرح شده در فتوحات، موجب گردیده که این کتاب همواره تنها به صورت کتاب مرجع، محل رجوع اهل تحقیق قرار گیرد. در حقیقت حجم زیاد مطالب در فتوحات مانع از آن می‌شود که این کتاب به عنوان کتابی در دسترس، در اختیار همه پژوهندگان مکتب عرفانی ابن‌عربی باشد؛ گرچه این کتاب جامع همه آرا و اندیشه‌های صاحب مکتب است.

ابن عربی نگارش الفتوحات المکیه را در سال ۶۲۷ هجری به پایان برد و پس از آن و در دهه پایانی عمر خود، نگارش کتابی را آغازید که در حقیقت مهمترین اثر برجای مانده از وی است و ابن‌عربی شهرت جهانی خود را مرهون همین کتاب است. «فصوص‌الحکم و خصوص الکلم» عصارة همه اندیشه‌های او را در خود جای داده است. شیخ اگرچه کتاب «نقش الفصوص» را پس از این کتاب و در دو سال پایانی عمر خود نگاشت، لیکن بر اهل تحقیق پوشیده نیست که کتاب مذکور نیز خلاصه فصوص‌الحکم است و در حقیقت فصوص‌الحکم آخرین اثر نگارشی او و در بر دارندة همه تحولات عمیقی است که شیخ در طول حیات خود تجربه کرده است.

 

تأملی در فصوص الحکم

ابن عربی آن‌گونه که خود آورده است، در دهه آخر ماه محرم سال ۶۲۷ق در شهر دمشق، در رؤیایی صادقانه و مبشره به حضور پیامبر گرامی(ص) شرفیاب گردید و آن حضرت کتاب مزبور را که خود در عالم رؤیا، «فصوص‌الحکم» نام نهاده بود، به ابن‌عربی اعطا کرد و او وظیفه عرضه آن را به مردمان برعهده گرفت. درباره ماهیت این «مبشره» شارحان و مفسّران فصوص‌الحکم، اقوال مختلفی بیان کرده‌اند؛ چنان که برخی آن را رؤیای صادقه‌ای دانسته‌اند که در حالت منامیه بر شیخ عارض شده و برخی دیگر با توجه به معنای «مبشره»، در وقوع آن در «منام» تشکیک کرده و آن را حالتی روحانی، از سنخ آنچه شیخ در فص هودی نقل کرده، دانسته‌اند. استاد آیت‌الله حسن‌زاده آملی در تعلیقات خود بر شرح فصوص‌الحکم خوارزمی، به تفصیل در این باره سخن به میان آورده، و وقوع آن را در حالت منامیه رد کرده است.۱۱

«فصوص»، جمع «فص» است و فص به معنای نگین انگشتر است. «حکم» نیز جمع حکمت است که آن را «ادراک حقایق اشیاء آن گونه که هست» معنا کرده‌اند. این معنا، همان معنای مرادف با فلسفه است که به نظری و عملی منقسم می‌شود؛ اهل معرفت اما معنایی از حکمت ارائه می‌دهند که از جهتی مدلول فلسفی آن توافق دارد؛ لیکن از جهتی دیگر با آنچه اهل نظر اراده کرده‌اند، مختلف است. در حقیقت اهل معرفت با توجه به آیه شریفه «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمه»،۱۲ بر این باورند که کلمه «کتاب» در آیه، تعالیم دینی و احکام و شرایع ظاهری است و کلمه «حکمت» در آیه، به معنای تعالیم باطنی است که پیامبر گرامی(ص) و وارثان پس از او بدان اختصاص یافته‌اند. از این رو «کتاب» در نظر ایشان، علم ظاهر و حکمت «علم باطن» است.

بر این اساس می‌توان گفت که فصوص‌الحکم، به معنای مجموعه‌ نگین‌هایی است که اسرار عالم غیب را در خود دارد. این کتاب بیست و هفت فص را شامل می‌شود. شیخ این ۲۷فص را بر اساس نام مبارک پیامبرانی که ذکر ایشان در قرآن آمده است، نامگذاری کرده است. نکته جالب درباره آثار ابن عربی این است که وی همه نوشته‌ها، درسها و تصانیف خود را برگرفته از قرآن کریم معرفی می‌کند؛ در حقیقت ابن‌عربی بر این باور است که گنجینه بی‌نظیری که از وی بر جای مانده، جملگی محصول فهم وی از قرآن کریم است.

به این بیان همه نوشته‌های شیخ، محصول فهم و ادراک وی از کلام خدا و اسمای حسنای اوست و نکته‌های غامض و اشارات و اسرار نهفته در مکتویات او، در کلام الهی ریشه دارد و البته به همین دلیل فهم کلمات وی، بدون توجه به سرچشمه‌های قرآنی آن ممکن نیست. فصوص‌الحکم نیز که از زمره مهمترین آثار شیخ و گویی مهمترین اثر وی است، از این قاعده مستثنا نیست. این کتاب برجسته‌ترین نکته‌ها و دقایق و ظرایف معارف اهل معرفت را در خود جای داده است. همین مسئله خضوع و خشوع محققان ادوار مختلف را در برابر این کتاب سترگ موجب شده است، به‌گونه‌ای که شارحان آگاه و استادان زبردست عرفان، از اینکه به حل مشکلات و توضیح کنایات و اشارات آن پرداخته‌اند، به خود بالیده‌اند. استاد آیت‌الله حسن‌زاده آملی که خود از جمله شارحان و مفسّران فصوص‌الحکم‌اند، درباره عظمت و سترگی آن چنین نگاشته‌اند: اگر شیخ بزرگوار محیی‌الدین در کتاب شریف فصوص‌الحکم هیچ مطلب علمی جز همین یک مسئله نمی‌داشت، در شأن وی و کتاب او کافی بود. آنچه از این بزرگوار نقل کردیم، هر کلمه آن خود کتابی است و بسیاری از امّهات مطالب اصول عقاید و مسائل حکمی عقلی که بیان اسرار عده‌ای از آیات قرآن و روایات اهل بیت طهارت و عصمت(ع) است، بدین اشارات و لطایف که از کلک این ابرمرد الهی به تقریر و تحریر درآمد، مبرهن و مستدل می‌گردد و واضح و روشن می‌شود.۱۳

اهمیت فوق‌العاده و تأثیر شگرف کتاب فصوص‌الحکم در سیر اندیشه معنوی جوامع اسلامی موجب گردید که این کتاب طی سالهای متمادی در سراسر جوامع اسلامی، به‌خصوص در حوزه‌های علمیه و مراکز علمی ایران، به عنوان کتاب درسی در تعلیم عرفان نظری به کار گرفته شود. اساتید و مدرسان زبردست عرفان نظری، این کتاب را با شور و شوق بسیار در سطوح عالی مراکز علمی تدریس می‌کرده‌اند و محصول سالها تلاش خود را در قالب شروح مختلف یا تعلیقات و توضیحات متعدد، در اختیار آیندگان قرار می‌دادند.

این تلاش پیگیر و کوشش مستمر موجب گردید که شروع بسیاری به زبانهای مختلف فارسی، عربی و ترکی بر این کتاب نوشته شود. باید توجه داشت که افزون بر شروح یاد شده، نوشته‌های بسیار در باب فصوص‌الحکم و آرای صاحب او به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اردو به قلم آمده که شمارش آن در فرصت این وجیز نمی‌گنجد. جالب توجه اینکه شارحان فصوص‌الحکم، هر یک شروح نگاشته شده پیش از خود را پیش رو داشته‌اند، لیکن جملگی بر این باور بوده‌اند که آنچه پیش از این در صورت شرح فصوص‌الحکم در آمده، بیانگر همه ظرایف و لطایف این کتاب نیست و به همین دلیل نیز دست به قلم برده، کوششی نو را ترتیب داده‌اند و البته این امر، صحنه زورآزمایی فحول دانش عرفان نظری را شکل داده و زمینه را برای نوشته شدن شروح متعدد بر این کتاب فراهم آورده است.

 

شرح فصوص‌الحکم قیصری

پیش از این به نقش محوری شیخ شرف‌الدین داوود بن محمود قیصری در گسترش مکتب ابن عربی اشاره گردید. «اهمیت قیصری و شرح وی در این دو نکته مهم نهفته است که وی با قرار گرفتن در عصری که مکتب ابن‌عربی استواری یافته و مبانی آن تبیین شده است، می‌کوشد فروع و لوازم منطقی این نظام عقلانی را با تلاشهای فلسفی خود استخراج کند. در حقیقت دسته‌بندی‌های جدید قیصری در مکتب ابن عربی، وی را به یک محقق بزرگ در عرفان تبدیل می‌کند.»۱۴

شیخ شرف‌الدین ظاهراً از اهالی قرمان در جنوب شرقی قونیه بوده است، لیکن آن گونه که برخی محققان نگاشته‌اند، در کاشان در نزد شیخ عبدالرزاق کاشانی به تعلم و تلمذ پرداخته بوده و ملاعبدالرزاق مرشد و مربی وی در طریقت بوده است. قیصری بعدها به مصر رفته و از آن پس تا پایان عمر در آنجا زیسته است؛ لیکن آنچه از وی بر جای مانده، بیش از همه، حوزه‌های علمی و مکاتب عرفانی ایران را متأثر ساخته است.۱۵

قیصری در دوره طولانی اقامت در ایران، آثار بسیاری را به رشته تحریر درآورده که شرح نفیس و ارزشمند کتاب فصوص‌الحکم از آن جمله است۱۶ و نیز رساله‌ای ارجمند در «تأویل بسم‌الله». مقدمه وی بر این رساله نشان می‌دهد که شیخ وی عبدالرزاق کاشانی، رساله‌ای در تأویل بسم‌الله بر صورت حقیقت انسانیه نگاشته بود که با طعن و قدح مخالفان مواجه گردید و وی این رساله را به اشارت شیخ خود نگاشت تا کلام او را ایضاح کند.۱۷

قیصری شرحی هم در «تائیه» ابن‌فارض نگاشته است. با این همه آنچه موجب شهرت و نشان‌دهندة اقتدار وی در عرفان نظری و تصوف علمی شده، همان شرحی است که بر فصوص‌الحکم نگاشته است. ویژگی‌های خاص و منحصر به‌فرد قیصری و قدرت علمی و قوت و اقتدار فلسفی وی، این شرح را به یکی از متون اصلی فراگیری عرفان، به‌خصوص در دوره‌های اخیر مبدل ساخته است.

«شرح قیصری» برای کسانی که بخواهند متن کتاب را به‌درستی بفهمند، بهترین کتاب است؛ لذا اساتید حوزه‌های علمی اصفهان و تهران این شرح را برای تدریس مناسب‌تر دیده‌اند. شرح کاشانی عمیق‌تر و علمی‌تر و حاکی از انظار شخصی مؤلف است؛ ولی باز قیصری مهارت خود را حفظ کرده و آنچه به رشته تحریر می‌آورد، حاکی از عمق نظر و احاطه‌اش به آرای قونوی و دیگر استادان این فن می‌باشد.۱۸

«قیصری دقت نظر بسیار و فهم والای خود را با سلیقه‌ای مثال‌زدنی همراه کرده و در ضمن تحقیق در غوامض مسائل این کتاب» مشکلات آن را حل کرده و حتی‌المقدور «معضلات آن را روشن ساخته است». در حقیقت می‌توان گفت که تفاوت اصلی شرح کاشانی و شرح قیصری در این است که کاشانی در شرح خود بیشتر به تحقیقات خود توجه داشته و از این رو «گاهی به غموض متن کتاب افزوده است»؛ اما قیصری به کلمات محیی‌الدین احاطه کامل دارد و «مراتب و مقاماتی را که در فصوص به نحو اجمال و در فتوحات به گونه تفصیلی» بیان شده است، در سیطره علمی خود درآورده و به این روش، از عهده حل مشکلات کتاب و روشن ساختن عویصات آن به خوبی برآمده است.

شاید بتوان رابطه میان شرح قیصری و کاشانی را با رابطه میان قونوی و ابن‌عربی مقایسه کرد. چنان که قونوی در بیان مسائل عرفانی بهتر از استاد و مقتدای خود عمل کرده و مطالب و مسائل عرفانی را به گونه‌ای بهتر در سلک تحریر درآورده است و از نظر تنظیم مسائل عرفانی بر استاد خود ترجیح دارد، قیصری نیز در مقام تحریر و تنظیم مسائل عرفانی دقت و سلیقه بیشتری مبذول می‌دارد و از این رو کتابش با اقبال عام متعلمان عرفان نظری مواجه شده است.۱۹

با این همه نباید از نظر دور داشت که قیصری شرحش را پس از مطالعه آثار نفیس صدرالدین قونوی و نیز شرح کامل استاد خود ـ ملاعبدالرزاق کاشانی ـ نگاشته است و از مزایا و دقایق آنها استفاده کرده است. از این رو می‌توان گفت که این شرح افزون بر ویژگی‌ها و دقت نظرهای خاص او، تلاش‌های کاشانی در شرح را نیز در درون خود نهفته دارد. آنچه شرح قیصری را در میان همه اقران پیش و پس از خود ممتاز می‌سازد، مقدمه استادانه وی بر کتاب است. پیش از توجه و تأمل به ویژگی‌های مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم، باید به این نکته توجه کرد که نگارش مقدمه‌ای با این گستره بر فصوص‌الحکم، تا پیش از قیصری سابقه نداشته است و تنها کاشانی نوشته کوتاهی را به عنوان مقدمه بر کتاب خود افزوده است و چنان که گذشت، نکات مختصری را در باب عرفان نظری یادآوری می‌کند.

پیش از قیصری نیز سعیدالدین فرغانی بر دو کتاب «مشارق‌الدراری» و «منتهی المدارک» خود که هر دو شرح تائیه ابن‌فارض، یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان عربی است، دو مقدمه باارزش نگاشته است که اصول مهم مکتب عرفانی ابن‌عربی را در خود جای داده است. پس از قیصری نیز سیدحیدر آملی بر شرح فصوص خود مقدمه‌ای ارزشمند نگاشته است. همچنین شیخ عبدالرحمن جامی مقدمه‌ای مبسوط بر کتاب خود «نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص» نگاشته که نکات ارجمندی را در آن جای داده است؛ لیکن باید به این نکته توجه داشت که هیچ یک از مقدمات یاد شده، از نظر جامعیت، با مقدمه قیصری بر فصوص مقایسه نمی‌شود. دلیل اصلی آن نیز این است که فهم بسیاری از مطالب و مسائل موجود در فصوص‌الحکم، بر فهم و درک مباحثی که در این مقدمه مطرح شده است، استوار است. در حقیقت می‌توان گفت فهم و درک مسائل و مباحث فصوص‌الحکم، به درک مسائل مطرح در این مقدمه وابستگی مستقیم دارد و از این جهت مقدمه قیصری دروازه ورود به گستره معانی و مفاهیم مندرج در فصوص‌الحکم است. چنان که پیش از این گذشت، علت رجحان فصوص‌الحکم بر دیگر کتب تحقیقی عرفان، تطبیق مبانی و اصول تصوف با آیات قرآن کریم و روایات نبوی(ص) است و قیصری نیز در مقدمه خود، به همین روش، اصول و مبانی عرفان را به رشته تحریر درمی‌آورد. این مقدمه به‌رغم اختصار، همه اصول اولی و لازم عرفانی را با تحقیقی عمیق و قلمی روان در خود جمع دارد. این همه موجب شده است که بسیاری محققان مقدمه قیصری را چون «تمهیدالقواعد» ابن‌ترکه اصفهانی، به عنوان نخستین کتاب در فراگیری عرفان به مبتدیان معرفی کنند: «محصلان این علم، قبل از قصوص، یا همین مقدمه را نزد استاد ماهر قرائت می‌نمودند و یا کتب تحقیقی دیگر مثل تمهیدالقواعد ابن‌ترکه را می‌خواندند و سپس شروع به قرائت فصوص می‌نمودند.»۲۰

به هر حال توجه به این نکته خالی از لطف نیست که قیصری، خود این مقدمه را طلیعه ورود به معانی فصوص‌الحکم دانسته و از این رو آن را «مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص‌الحکم» نام نهاده است. قیصری این مقدمه را در دوازده فصل سامان می‌دهد و در هر یک از این فصول، یکی از مبانی و اصول اصلی و اولی مکتب عرفانی ابن‌عربی را به قلمی محققانه تحلیل می‌کند.

محقق قیصری در تقریر مکتب عرفانی ابن‌عربی، راهی متفاوت با پیشینیان خود پیموده است. به این معنی که وی در تحریر یکی از اصلی‌ترین آموزه‌های عرفانی این مکتب که مسئله چینش نظام هستی است، طریقه‌ای‌ دیگر را پی گرفته که با آنچه صدرالدین قونوی و تابعانش تقریر کرده‌اند، تفاوت اساسی دارد. این نکته محوری را به اختصار می‌توان به این صورت توضیح داد که در نگاه قونوی و پیروان وی، مراتب وحضرات کلیه نظام هستی، در غیب و هویت (مقام ذات)، تعیّن اول (مقام احدیث)، تعین ثانی (مقام واحدیت)، عالم ارواح، عالم مثال، عالم اجسام و کوْن جامع (حقیقت انسانیه) چیده می‌شود، لیکن محقق قیصری بر این باور است که پس از مقام غیب‌الغیوبی (احدیث ذاتیه)، مراتب کلیه هستی در حضرات واحدیت، عالم ارواح، عالم مثال، عالم ملک و کوْن جامع چینش یافته است. در حقیقت تفاوت اصلی دو دیدگاه در این است که از نگاه صدرالدین قونوی، حضرت غیب عام، دارای سه مقام غیب هویت، تعین اول و تعین ثانی است، لیکن در نظر شرف‌الدین قیصری آن حضرت، در دو مقام حضرت احدیت و حضرت واحدیت است و مرتبه‌ای به نام «تعین اول» میان این دو وجود ندارد.

این دو نگاه تا به امروز در میان اساتید و اساطین معرفت پیروانی داشته است. توجه به این نکته لازم است که پس از محقق قیصری، علی‌رغم سیطره فکری وی در محافل علمی عرفانی، اساتید و محققان این فن، به روش و منش قونوی روی آوردند که از آن جمله می‌توان به آثار ابوحامد محمد ترکه و علی بن محمد الترکه و نیز ابن‌حمزه فناری اشاره کرد. با این همه، پس از دوره رکود و با اوج‌گیری دیگرباره مکتب عرفانی ابن‌عربی در حوزه‌های علمی اصفهان و تهران، تفاوت موجود در نگاه، مباحثات علمی بسیاری را در میان محققان این فن موجب گردید و این تکاپوی علمی همچنان یکی از مباحث مهم در سیر اندیشه عرفانی ـ اسلامی محسوب می‌شود. توجه به این لطیفه لازم است که در دوره‌های متأخر، استاد بزرگ علم عرفان نظری، آقای محمدرضا قمشه‌ای در مسئله چینش نظام هستی، از پیروان محقق قیصری محسوب می‌شده است، لیکن برجسته‌ترین شاگردش، آقا میرزاهاشم اشکوری و سلسله تلامیذ وی تا امام خمینی(ره)، در این مسئله از صدرالدین قونوی تبعیت می‌کنند.۲۱

قیصری با حکمت و فلسفه متداول آن روزگار آشنایی کاملی داشته و سهمش در تبیین عقلانی مسائل عرفانی بی‌بدیل است. شرح وی نیز از نظر قوت فلسفی و تبیین‌های عقلانی بی‌مانند است و باید اذعان کرد که همه شروحی که پس از این شرح بر فصوص نگاشته شده، لاجرم از آن تأثیر پذیرفته است.

*تحریر توحید

 

پی‌نوشتها:

۱ـ ر.ک: اطلاعات حکمت و معرفت، شماره اول؛ مقاله عرفان نظری و تصوف علمی و اهمیت آنها در دوران کنونی؛ دکتر سیدحسین نصر.

۲ـ ابن‌عربی آثار خود را به این نام امضا کرده است.

۳ـ ابن‌عربی وارث انبیا، ص۱۸٫

۴ـ ر.ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص۳۵٫

۵ـ ر.ک: همان، ص۳۹ـ۴۰٫

۶ـ ر.ک: همان، ص۴۸ـ۴۹٫

۷ـ جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، ص دوازده (مقدمه مصحح).

۸ـ همان، ص چهل (مقدمه مصحح).

۹ـ هستی‌شناسی عرفانی از دیدگاه میرزا هاشم اشکوری، ص۳۲٫

۱۰ـ ر.ک: ابن‌عربی وارث انبیاء، ص۲۸٫

۱۱ـ شرح فصوص‌الحکم خوارزمی، ص۶۸ تا ۷۳٫

۱۲ـ سوره بقره، آیه ۱۵۱٫

۱۳ـ گنجینه گوهر روان، ص۲۳۳٫

۱۴ـ ر.ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص۴۷٫

۱۵ـ ر.ک: دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۱۳۲٫

۱۶ـ دلیل آنکه محقق قیصری این شرح را در ایران نگاشته، این است که وی در مقدمه کتاب آن را به امیر غیاث‌الدین اهدا کرده است که از امرای دوره ایلخانی در ایران است و مکاتبه کاشانی با علاء‌الدوله سمنانی نیز نشان‌دهنده ارتباط کاشانی با ایشان است.

۱۷ـ ر.ک: دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۱۳۳٫

۱۸ـ شرح مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم، ص۲۶٫

۱۹ـ ر.ک: همان، ص۵۵ـ ۵۶٫

۲۰ـ همان، ص۶۰٫

۲۱ـ ر.ک: هستی‌شناسی عرفانی از دیدگاه میرزا هاشم اشکوری، ص۶۷ـ ۶۸؛ کتاب تحریر توحید نیز به تفصیل در این باره سخن به میان می‌آورد.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: