1394/9/30 ۱۱:۱۴
مژگان جعفری: آرامآرام صدایش میآید. نمیدانم تو هم صدایش را میشنوی یا نه! صدای پای آمدناش را میگویم که روی برگهای خشک و رنگرنگ درختان افرا پا میگذارد. اگر کمی گوشهایت را تیز کنی، میتوانی صدای خشخش گامهایش را با همه وجودت احساس کنی. آخر دیگر وقتاش است. وقت آن رسیده که بشماریاش. یک، دو، سه جوجهها را میگویم. پاییز کمکم چمدانش را میبندد. یلدا فرارسیده است؛ شبی بلند که سیاهی شب سرانجام با آن پایان مییابد و روشنایی، دوباره همه جا را فرامیگیرد. یلدا را میگویم که در راه است.
مژگان جعفری: آرامآرام صدایش میآید. نمیدانم تو هم صدایش را میشنوی یا نه! صدای پای آمدناش را میگویم که روی برگهای خشک و رنگرنگ درختان افرا پا میگذارد. اگر کمی گوشهایت را تیز کنی، میتوانی صدای خشخش گامهایش را با همه وجودت احساس کنی. آخر دیگر وقتاش است. وقت آن رسیده که بشماریاش. یک، دو، سه جوجهها را میگویم. پاییز کمکم چمدانش را میبندد. یلدا فرارسیده است؛ شبی بلند که سیاهی شب سرانجام با آن پایان مییابد و روشنایی، دوباره همه جا را فرامیگیرد. یلدا را میگویم که در راه است. چیزی تا رسیدناش نمانده است. اگرچه با آمدناش، پاییزِ رنگرنگ با همه زیباییهایش را به خاطرهها میسپارد اما در پی آن زمستانی سپید و سرد به امید بهاری گرم و سبز را مژده میدهد؛ شبی پر از گرمی وجود افرادی که این آمدنها و رفتنها را جشن میگیرند؛ شبی که همه خانه مادربزرگ و پدربزرگ گرد هم میآیند تا لحظاتی را کنار هم، زندگی را به شادی بگذرانند. همه این اما برای گذران لحظاتی از شب نیست، که در پسِ آن اندیشهای پنهان از گذشتگان نهفته است، تا ما هم یاد بگیریم چگونه پاییزهای زندگی را به امید بهارهای سبز بدرقه کنیم و شبهای بلند و سیاه را با بودن کنار هم به صبح روشن تبدیل کنیم. «ايرانيان عيد ملي و مذهبي و ايام عزاداري بسيار دارند. اين اعياد يادآور وقايع و حادثات سرورانگيز و بهجتآور ميباشند. ... ايرانيان در جشنها و گردهمآييها، و هر زمان فراغت و فرصت يابند به شنيدن شعرهاي نغز و دلكشي كه حاصل انديشهها و تخيلات روياآفرين شاعران بزرگ آنهاست خويش را شاد و سرمست ميدارند. خوانندگان خوشالحان اين اشعار بديع و شيرين را همراه با آهنگهاي جاودانه و دلفريب ميخوانند». روایت ژان شاردن، جهانگرد و شرقشناس فرانسوی دوره صفوی از آییندوستی ایرانیان در گذر روزگار، واقعیتی را در خود نهفته دارد؛ پدیدهای که در روایت یکی دیگر از اروپاییانِ آمده به ایران در دوره قاجار هم مورد تاکید قرار میگیرد؛ آنجا که كنلل ييت در کتاب سفرنامه «خراسان و سيستان» مینویسد «ايرانيان معمولا هر عيد يا ولادتي را يك شب قبل جشن ميگيرند». برگزاری جشن شب یلدا و گرامیداشت این آیین ایرانی که همچون بسیاری دیگر از سنتهای ملی با دگرگونی طبیعت همراه است، طبیعتا پیشینهای دراز دارد. این را به گونهای تخمینی میتوان از پیوند چند هزار ساله مردمان این سرزمین با طبیعتشان دریافت. چنین رخدادی اما به دلیل شیوه برگزاریاش کمتر در منابع معتبر تاریخی بروز و حضور یافته است، مگر در خاطرهنویسیها و زندگینامهها. جشن یلدا نسبت به دیگر سنتها و آیینهای ایرانی، یک مراسم خانوادگی و تقریبا خصوصی به شمار میآید که بروز و حضورش در گردهمآییهمایی اجتماعی بیرون از خانواده کمتر است؛ برخلاف آیینهایی چون نوروز و چهارشنبهسوری. زمان برگزاری یلدا، یعنی شب و مکان آن، یعنی در خانه و کنار اعضای خانواده، آن هم در فصل سرما موجب شده است، این جشن، جنبهای خودمانی به خود بگیرد. از همینرو است که اشاره به شب یلدا و جشن آن در منابع تاریخی، بیشتر به توصیفی کلی و اشارههایی به نمادهای آن محدود شده است. به عنوان نمونه قهرمان میرزا سالور «عینالسلطنه» در کتاب «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» در توصیف یلدا اینگونه آورده است «یكشنبه ١٦- شب یلدا و اول چله بزرگ است. دیروز و امروز باد میآید و هوا را سرد كرده. چند سال است در قوس سرما نمیشود. امسال بسیار خوش گذشت. ابدا مثل سالهای سابق نیست كه در قوس آنقدر سرما شود برف بیاید». جای دیگر باز میافزاید «غروب شعاعالدین میرزا آمد. صحبت دیگری جز رفتن سفارت عثمانی نبود. تا دو ساعت از شب رفته اینجا ماند. شب یلدا و اول چله بزرگ بود. هندوانه علیالرسم بود خوردیم. جواهر خانمی هم پیدا شده بود میخواند و میزد». این تاریخنگار دوره قاجار، در زمره اندک نویسندگانی است که به این آیین ایرانی توجه داشته است تا «معمول ترک نشده باشد». او باز در روزنگاری رخدادهای سالی دیگر به یلدا چنین اشاره میکند «هوا پس از برف یكی دو شب سرد كرد، نصف یخچال را مملو از یخ كردیم. بعد ابر شد و برفها آب میشود. دیشب كه شب چله بزرگ است ایرانیها معمول دارند هندوانه بخورند این تهیه را نداشتیم. اتفاقا سلیمان آفتابدری محض گرفتن مبلغی پول و یك خروار غله یك دانه آورد كه ما فال فال كرده به همه چشاندیم تا معمول ترك نشده باشد». هندوانهخوری شب یلدا هم پدیدهای است که هرچه تاریخ را به گذشته بازگردانیم، دستکم تا دوره قاجار میتوان حضور آن را در میان خانوادههای ایرانی دید. عبدالله مستوفی دیگر تاریخنگار دوره قاجار نیز در کتاب «شرح زندگاني من» به این سنت اشاره دارد «برادرم آقاي فتح الله مستوفي ميفرمودند: كه در سال ١٣١٢ قمري كه بفارس ميرفتيم در باغشاه فين كاشان منزل كرده بوديم. روز اول سرطان و اول روز تابستان بود، در اين روز مثل هندوانه خوردن شب اول چله زمستان يا بهتر بگويم برعكس آن آبتني عمومي بخصوص در دهات و شهرهاي كوچك معمول است». دستیابی به جزییات شیوه رفتار ایرانیان در برگزاری جشن یلدا، از میان نوشتههای کتاب های تاریخی به دلیل کمرنگی حضور این سنت، کاری دشوار مینمایاند؛ به این دلیل بسیاری از مردمشناسان و پژوهشگران حوزه ایرانشناسی برای توصیف این پدیده به پژوهشهای میدانی و تاریخ شفاهی روی آوردهاند. در اینجا به پارهای از آیینها و رفتارهای مردمان مناطق گوناگون ایران بر پایه همین پژوهشها اشاره میکنیم. اگرچه آیینهای شب یلدا در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده اما همچنان در مناطق مختلف ایران مورد توجه است. هنوز هم جلوهها و نمادهایی از سنتهای ویژه روزگاران گذشته را میتوان در مناسبتهایی مانند شب یلدا به تماشا نشست. در استان مرکزی و در روزهایی کمی دورتر، سه شب پیاپی با عناوین شب چله بزرگ، وسطه و کوچیکه برگزار میشد. خویشان و دوستان سفرهای از مهر میگشودند. دیدار بزرگان و سالخوردگان فامیل از آیینهای آنان بوده است. آنها در همایشی صمیمی، دور کرسی چوبی جمع میشدند، به قصههای بزرگترها گوش میسپردند و پس از صرف شام و خواندن دعای شکر در پای سفره، همگی از شادیها و غمها میگفتند. در این شب، بزرگان با کودکان همبازی میشدند و بازی گل یا پوچ و مشاعره، گرمابخش جمع همه اعضای خانواده بود. آیین شب یلدا (چله) در اصفهان به دو نام چلهزی و عموچله تقسیم میشود. اصفهانیها دو شب را به عنوان شب چله برپا میکنند. این آیین خانوادگی برپا میشود و با پهن کردن سفرهای به نام سفره شب چله صورت میگیرد. از دیگر بخشهای این آیین در اصفهان قدیم، پهن کردن همه لباسها و رختخوابها در هوای آزاد به ویژه در برابر نور خورشید با هدف خوشآمدگویی به عمو چله و چلهزی بوده است. یلدا در خراسان پیشینهای داراز دارد. مردمان این خطه با تفال به حافظ که توسط بزرگترها صورت میگیرد، آرزوی بهروزی و شادکامی کرده و مراد خود را میخواهند. اگر برف باریده باشد، برف و شیره خورده و با این معجون سرد با سرمای زمستان آشتی میکنند. همچنین بزرگترها با دادن حلوا قلقلی، بچهها را پذیرا میشوند. در خراسان جنوبی، مراسمی به نام کفزدن هست که در آن ریشه گیاهی به نام چوبک یا بیخ را در آب خیسانیده و بعد از چند بار جوشاندن در ظرفی بزرگ و سفالی میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوب نازک درخت انار، مایع یادشده را آنقدر به هم میزنند تا به صورت کف درآید. این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر، آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی برده میشود. در این میان، گروهی از جوانان پیش از شیرین کردن کف با پرتاب آن به سوی یکدیگر و مالیدن کف به سر و صورت هم، شادی و نشاط را به جمع میهمانان میافزایند. در آذربایجان، بزرگان خانواده به نقل حکایت و داستانهای ملی این سرزمین و ضربالمثلها پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و گفتوگو مشغول میشوند. زنان معمولا تا پایان چله کوچک خانهتکانی نمیکنند و اعتقاد دارند اگر در طول دو چله کسی خانهتکانی کند، چله، او را نفرین کرده و به نکبت و بدبختی گرفتار میشود. در روستاهای آذربایجان رسم است در این شب، مردان برای نامزدهای خود هدایایی در خوانچه یا طبق بفرستند. در این خوانچه برای عروس پارچه، جواهر، کلهقند و هفت نوع میوه جای میدهند. خوراکی محبوب آذریها به مناسبت شب چله، «چیلله قارپیزی» یا هندوانه چله است که با خوردن آن، سوز و لرز سرما به تنشان تاثیر نداشته و آن را تا پایان زمستان حس نمیکنند. مردم آذربایجان همچنین در این شب با آش دوغ از مهمانان خود پذیرایی میکنند. یلدا در قزوین با شیرینیهای ویژه همراه است. مردم این خطه باور دارند اگر در شب ننهسرما گریه کند باران میآید، اگر پنبه لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبندی پاره شود تگرگ میبارد. همچنین در این شب، مادربزرگها در آوردن تنقلات تاخیر میکنند و بچهها با خواندن شعر «هرکی نیاره شب چره- انبارشو موش بچره»، مادربزرگ را به آوردن خوراکیها تشویق میکنند. در تهران، همه فرزندان خانواده در منزل پدربزرگ و مادربزرگ جمع میشوند و شب یلدا را جشن میگیرند تا سنتهای زیبای قدیم در هیاهوی زندگی مدرن حفظ شود. مردم کرمانشاه براساس آیینهای کهن، در این شب بیدار میمانند و شب را به امید طلوع خورشید به جشن و سرور میپردازند. آنان از شادیها سخن میگویند تا پلیدی دور شود. همچنین برگزاری جشنها و نشستهای خانوادگی همراه با بیان اعتقادات اسطورهای، شبی خاطرهانگیز را برای خانوادههای زاهدانی به ویژه جوانان و نوجوانان فراهم میکند. در مازندران، زنان خانواده برای شیرین کردن کام افراد خانواده در جشن یلدا، شیرینیهای سنتی و محلی میپزند که در مازندران رواج دارد. آنها شیرینیهای ویژه این شب را با نامهای پشتزیک (کنجدی و سوهان کنجدی) پِسکنده (شیرینی با آرد برنج و شکر قوام آمده) و ماکلمه (برنجک) طبخ کرده و با خوردن آنها شاد میشوند. یکی از آیینهای شب یلدا در ایران، تفأل به دیوان حافظ شیرازی است. مردم دیوان لسانالغیب را با نیت بهروزی و شادکامی میگشایند و فال دل خویش را میطلبند. شاهنامهخوانی در برخی از نقاط هم رواج دارد. نقل خاطرات و قصههای بزرگان خانواده نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر میکند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید