داوری اردكانی در نشست ما وطبیعت: عقل می‌خواهد بر همه‌چیز غلبه كند

1394/8/23 ۰۹:۵۶

داوری اردكانی در نشست ما وطبیعت: عقل می‌خواهد بر همه‌چیز غلبه كند

از قدیم طبیعت یكی از پررنگ‌ترین مباحث و الهام‌بخش‌ترین آنها در میان فیلسوفان بوده است. چه در زمان یونان باستان كه بر مبنای طبیعت پارادایم فلسفه بنا می‌كردند و چه امروزه كه نسبت‌مان با طبیعت در ذیل فلسفه اخلاق بحث می‌شود. اگر در قدیم طبیعت تنها وجهی رازآلود و الهام‌بخش برای اندیشمندان داشت، امروزه رفتارمان با طبیعت خود به مساله‌ای مهم تبدیل شده است.

 

 از قدیم طبیعت یكی از پررنگ‌ترین مباحث و الهام‌بخش‌ترین آنها در میان فیلسوفان بوده است. چه در زمان یونان باستان كه بر مبنای طبیعت پارادایم فلسفه بنا می‌كردند و چه امروزه كه نسبت‌مان با طبیعت در ذیل فلسفه اخلاق بحث می‌شود. اگر در قدیم طبیعت تنها وجهی رازآلود و الهام‌بخش برای اندیشمندان داشت، امروزه رفتارمان با طبیعت خود به مساله‌ای مهم تبدیل شده است. در همین راستا نشست «ما و طبیعت» به مناسبت روز جهانی فلسفه (۲۵ آبان ـ ۲۰ نوامبر) از سوی انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران با همكاری گروه فلسفه دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در این روز و در تالار كمال دانشكده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست رضا داوری اردكانی درباره «عقل و طبیعت»، محمدرضا حسینی بهشتی درباره «پرسش‌های نو در باب انسان و طبیعت» و علی اصغر مصلح درباره «فرهنگ و طبیعت» سخنرانی كردند. گزارشی از سخنرانی داوری اردكانی را در ادامه بخوانید.

رییس فرهنگستان علوم ایران به عنوان نخستین سخنران این مراسم گفت: یك نفر در جایی نوشته بود كه داوری اردكانی هرجایی دعوت می‌شود، می‌رود و بعضا حرف‌های اشتباه هم می‌زند ولی این مجلس جزو مجلس‌هایی است كه بعید می‌دانم حتی آن فرد جاهل بگوید كه من اشتباهی آمدم. خیلی خوب است كه بدون هرگونه تشریفات، یك روز جهانی برای فلسفه داشته باشیم و اگر مراسمی كه برای این روز گرفته می‌شود روح و باطن هم داشته باشد مغتنم است.

 

فلسفه بالذات سیاسی است

وی افزود: در باب ما و طبیعت حرف‌های زیادی می‌توان زد چون فلسفه، با طرح طبیعت شروع می‌شود و طبیعت مساله‌ای است كه در آغاز فلسفه قرار دارد. سقراط و هم دوره‌ای‌هایش آغاز‌كننده فلسفه بودند. در قرآن هم، طبع در جایی آمده كه محبوب نیست و با كفر و سرپیچی همراه است. اما وقتی فلسفه آمد، طبع و طبیعت معنی دیگری پیدا كردند. امام علی (ع) هم عقل را به دو دسته عقل مطبوع و عقل مسموع دسته‌بندی و عقل مطبوع را به عقل مسموع مقدم می‌كند به این معنا كه اگر عقل مطبوع نباشد از عقل مسموع كاری برنمی‌آید. در اینجا مطبوع معنی پسندیده دارد.

این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: در زبان ما طبع، اغلب معنی بدی ندارد، مثلا می‌گوییم شعر‌زاده طبع است یا طبع شعر كه هر دو محبوب است اگرچه گاهی هم طبیعت معنی خوب و پسندیده نداشته و در تقابل با ماده یا جان تلقی شده است. با اینكه از نظر ارسطو مبدا حركت به سكون است ولی از اول بنا براین بوده كه طبیعت امر و موضوعی تلقی بشود كه اعراض ذاتی آن حركت به سكون است. بنابراین طبیعی است كه طبیعت از معنی و حقیقت اولش دور بشود. درك و دریافت یونانی از طبیعت چیزی نیست كه وارد فلسفه شده و به صورت فلسفه طبیعی درآمده است. مرادم از فلسفه طبیعی، فلسفه‌ای است كه در عرض الهیات و ریاضیات قرار دارد.

این چهره ماندگار فلسفه گفت: وقتی ما تاریخ فلسفه را می‌خوانیم، فلسفه به نظری و عملی و فلسفه نظری خودش به سه قسم تقسیم می‌شود: فلسفه الهی، فلسفه ریاضی و فلسفه حكمت. در این تقسیم‌بندی موضوع علم طبیعت، پایین‌تر از علم الهی و ریاضی قرار می‌گیرد. از دیدگاه ارسطو مبحث نفس جزو مباحث طبیعیات است ولی وقتی به ملاصدرا می‌رسیم، ملاصدرا طبیعت را تنزل می‌دهد و نفس را جدا می‌كند. در نظر ارسطو، نفس مبدا حركت است ولی ملاصدرا نفس را در مبحث بین الهیات و طبیعیات قرار می‌دهد و توجه كنید این تغییرات معنادار است به این معنا كه تلقی از طبیعت تفاوت كرده است. معهذا تا دوره جدید طبیعت معنی ماده، جسم و امری كه قابل تصرف ما باشد را می‌داد.

رییس فرهنگستان علوم با اشاره به اینكه سوفسطاییان نخستین كسانی بودند كه از قانون بحث كردند و طرح كردند كه قانون چیست، گفت: سوفسطاییان گفتند قانون طبیعت بر همه‌چیز غالب است. بحث این نبوده كه عقل و فهم ما همیشه با طبیعت موافقت دارد بلكه از نظر افلاطون و ارسطو قانون، قانون طبیعت است و ما كاشفان قانون طبیعت هستیم. در اینجا مراد از عقل، عقل طبیعت است. توجه داشته باشید كه لفظ طبیعت را به تنهایی به كار نبریم چون نازل است، به جای آن بگوییم عقل طبیعت چون عقل موجود و نظام مدینه، نظام روابط جهان است. مدینه ایده‌آل افلاطون، مدینه‌ای است كه عقل در آن حكومت می‌كند، مدینه‌ای كه عقل متعلق به من نیست، متعلق به عالم بالاست.

وی افزود: به عبارت دیگر علم، ادراك چیزی است كه هست ولی از زمان فلسفه جدید به بعد دیگر علم این‌طور نیست و علم ادراكی است كه به خارج راجع می‌شود. در دوره جدید موضوع حق طبیعی مطرح می‌شود و در اعلامیه حقوق بشر برابری و آزادی حق طبیعی مردمان به شمار می‌آید. این حق طبیعی را یونانیان و رواقیان مطرح كردند. همین جا خاطره‌ای بگویم؛ یادم است مرحوم صدیقی یك بار سركلاس گفتند: «فلسفه افلاطون بالذات سیاسی است. » اما من می‌گویم: «فلسفه بالذات سیاسی است».

 

جداناپذیری عقل و طبیعت

نویسنده «فلسفه، سیاست و خشونت» تصریح كرد: در دوره جدید حقوق علاوه بر قراردادی، طبیعی هم است. در این دوره درك، درك واقع نیست و همه ادراكات حتی علم، امری اعتباری است، علم «فهم من است»، است و فهم من صورت بخش علم و جهان طبیعت است. طبیعت در فكر یونانی حضور دارد ولی در دوره جدید طبیعت از دنیا می‌رود و می‌میرد، برای دكارت دو جوهر وجود دارد: جوهر روان (خدا) و جوهر مادی كه صفتش بُعد است. عالم جدید با این طرح ساخته شده كه این دو هیچ ارتباطی با یكدیگر نداشته باشند بنابراین علم غالب می‌شود. ارتباط عقل و طبیعت، در دوره جدید با ارتباط عقل و طبیعت در زمان ارسطو و افلاطون فرق می‌كند، چون عقل قدیم پذیرا بود ولی عقل جدید فعال و سازنده و عقل قرارداد است. عقل قرارداد، عقل عملی است و دوره جدید عقل عملی و نظری را درهم آمیخته است.

این فیلسوف با تاكید بر اینكه در صدر تاریخ فلسفه، عقل و طبیعت باهم همبسته شده‌اند و این تا زمان ما ادامه پیدا كرده است، گفت: عقل و قرارداد و قانون طبیعت كه آغاز بحث فلسفه بوده به صورت‌های مختلف با سیاست در ارتباط بوده است و موجب تقابل‌هایی هم شده است ما از تقابل «حكمت عملی و حكمت نظری» و تقابل «نظر و عمل» و «هست و باید» می‌گوییم، ارسطو از تقابل «تفكر غایت اندیشی و تفكرمكانیكی» می‌گوید تفكر غایت اندیش، طبیعت را تصدیق می‌كند، چون لازمه تصدیق طبیعت را اعتقاد به غایت می‌داند و این درست برخلاف تفكر مكانیكی است.

داوری اردكانی در پایان گفت: اگر بخواهم به صورت خلاصه از نسبت میان عقل و طبیعت بگویم، باید عرض كنم كه باید از این تفكر كه عقل چیزی معین و مشخص است صرف نظر كنیم، ما از بیان حد تام عقل و طبیعت عاجزیم یعنی فهم ما احاطه برطبیعت (به معنی یونانی اش) پیدا می‌كند و برطبیعت مقدم می‌شود ولی در تاریخ تفكر عقل ما قادر به احاطه بر طبیعت نیست، ما طبیعت را نمی‌‌شناسیم و نمی‌توانیم معین كنیم چیست، عقل را هم نمی‌شناسیم ولی با هر دو هستیم یعنی هم با عقلیم و هم با طبیعت و این دوبا هم نسبت اضافی از نوع اضافه اشراقیه دارند، به همین دلیل عقل و طبیعت از هم جدا نمی‌شوند.

وی در پایان گفت: ممكن است بپرسید وقتی طبیعت می‌میرد تكلیف عقل چه می‌شود. باید بگویم كه من نگفتم این دو لازم و ملزوم همدیگرند، طبیعت در عالم جدید هنوز از بین نرفته چون ما هنوز درباره آن و محیط زیست حرف می‌زنیم و هنوز طبیعت به معنی قدیمش در كلام ما جاری است و با عقل هم نسبت دارد. پاسخ اینكه این پیوند چیست، این است كه عقل جدید می‌خواهد به همه‌چیز غلبه كند و حتی طبیعت را هم ساخته و پرداخته خودش كند، نتیجه این نسبت و پیوند هم در تاریخ روشن و آشكار می‌شود.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: