اخلاق و فلسفه / دکتر اصغر دادبه - بخش چهارم

1394/6/18 ۰۹:۵۱

اخلاق و فلسفه / دکتر اصغر دادبه - بخش چهارم

اسپینوزا می‌گفت: از آنجا که انسان در خود «کمالی» می‌یابد و سعادت خود را در رسیدن به آن می‌بیند، می‌توان گفت: آنچه انسان را بدان کمال نزدیک سازد، «خیر» محسوب می‌شود و آنچه آدمی را از آن دور کند، «شر» به‌ شمار می‌آید.

 

 

اسپینوزا می‌گفت: از آنجا که انسان در خود «کمالی» می‌یابد و سعادت خود را در رسیدن به آن می‌بیند، می‌توان گفت: آنچه انسان را بدان کمال نزدیک سازد، «خیر» محسوب می‌شود و آنچه آدمی را از آن دور کند، «شر» به‌ شمار می‌آید.

بنا بر آنچه گفته شد، کسی به «کمال» دست می‌یابد و به زندگی «سعادتمندانه» می‌رسد که: نخست: این حقیقت را دریابد که جریان حوادث قبلاً تعیین شده است (یعنی همه چیز جبری است). دوم: این مسأله را به عنوان یک واقعیت بپذیرد و باور دارد که آنچه «باید» و لازم است روی دهد، روی می‌دهد:

هر چیز که هست، آنچنان می‌باید

هر چیز که آنچنان نمی‌باید، نیست

نیروی انسان محدود است و ستیز در مقابل طبیعت و روزگار، کاری است بیهوده؛ فی‌المثل دوستی عزیز «دامن کفن زیر پای خاک کشید» یا سرمایه‌ای بزرگ و ورطة نابودی در افتاد و یا خانمانی بر باد رفت، نباید شیون کرد؛ زیرا همة این جریانات جزئی از نظام عظیم طبیعت است و لزوماً باید روی دهد؛ بنا بر این خیر است و قبول و تسلیم در برابر آن ضروری است.۱

سوم: خود را از سلطه هواها و خواهشهای نفس برهاند و تسلیم خرد خویش شود که «فضیلت همانا زندگانی با راهنمایی خرد و مطابق با اصول خرد است».

چهارم: نیروی تفکر خود را تقویت کند تا به بالاترین مرتبه معرفت یعنی معرفت شهودی و علم حضوری برسد؛ زیرا در این مرحله است که انسان به هرچه بنگرد، آن را مظهر ذات حق (خدا) می‌داند، خود را با خدا یکی می‌بیند، همواره شاد است و همه را دوست دارد. آن کس که به چنین مرتبه‌ای رسید، زندگی‌اش «حکیمانه» است. چنین شخصی به مرحله «کمال» رسیده و «کیمیای سعادت» را یافته است.

۱٫ نظریه سودگرایی: سودگرایی (Utilitarianism) به عنوان یک نظریة اخلاقی در تاریخ تفکر، سابقه‌ای طولانی دارد و هنوز هم مورد قبول بسیاری از فلاسفه آمریکایی و انگلیسی است. مشهورترین فیلسوفانی که از نظر سودگرایی دفاع کرده‌اند، جرمی بنتام (J.Bentham 1832ـ ۱۷۴۸) و جان‌ استوارت‌ میل (J.S.Mill،۱۸۷۳ـ ۱۸۰۸) ـ فیلسوفان انگلیسی هستند.

۲٫ به نظر سودگرایان معیار بازشناختن عمل خیر (نیک) از شر (بد)، اصل سودمندی است. برمبنای اصل سودمندی، هر عملی که بیشترین سعادت و شادی را برای بیشترین افراد ایجاد کند، خیر و نیک است. نظریة سودگرایی، صواب (خیر) یا خطا (شر) بودن یک عمل را از خوب یا بد بودن عامل آن جدا می‌سازد و تأکید می‌کند که انگیزه و نیت عامل عمل مهم نیست.۲ موارد زیادی دیده شده است که در آن، انسانها بر مبنای بهترین انگیزه و نیت عمل می‌کنند، معذلک نتایج عمل آنها ویرانگر و موحش است؛ فی‌المثل هیتلر با انگیزه‌ای خیر و با آرزوی سروری آلمان و ملت آن، جنگ را آغاز کرد و پنداشت با کشتن دشمنان می‌تواند به هدف خود برسد، اما نتیجة آن ویرانی و تباهی آلمان بود. بنابراین آنچه مهم است، نتیجة عمل است و چنانچه آثار سودمند یک عمل بیش از آثار زیانمندش باشد، آن عمل، صواب (خیر) است، در غیر این صورت خطا (شر) است.در ادامة‌ مطلب خلاصة نظریة اخلاقی جرمی بنتام و جان استوارت میل را طرح می‌کنیم:

نظریة اخلاقی بنتام: به نظر او هدف انسان، سودخواهی و جلب خوشی است. بنابراین نیک (خیر) عملی است که از او سودو خوشی زاید و بد (شر) عملی است که رنج و زیان به‌بار آورد. بدین‌ترتیب‌ باید عملی را برگزید که خوشی و سود ناشی از آن با دوام‌تر باشد و افراد بیشتری را شامل گردد و از اعمالی که نتیجة آنها رنج است، دوری گزید.

جان استورت میل معتقد بود که انگیزة نیکوکاری، اکتسابی است. ابتدا حسن همدردی که شاید فطری باشد، انسان را از خوشی دیگران شاد می‌کند، به‌تدریج بر اثر تجربه، ملکة۳ نیکوکاری در انسان به وجود می‌آید و آدمی درمی‌یابد از آنجا که مجبور است در اجتماع زندگی کند، خیر و خوشی او در خیر و خوشی دیگران است. بدین‌ترتیب انسان به غیرخواهی روی می‌آورد و خواهان خوشی همگان می‌شود و سرانجام این حس غیرخواهی به جایی می‌رسد که شخص به خاطر سود دیگران، از سود خویش نیز می‌گذرد و باور می‌دارد که باید «انسان بود».

از میان متفکران معاصر آمریکا ویل دورانت (W.Durant ) طرفدار سودگرایی است. وی به صراحت اعلام می‌دارد که «معیار اخلاق همان صلاح جامعه است»؛ یعنی خیر آن است که به صلاح جامعه باشد و شر آن است که با سود جامعه مغایرت داشته باشد. هر عملی ـ حتی خودکشی ـ اگر به جامعه زیانی نرساند، شر نیست. به نظر ویل دورانت اخلاق عبارت است از «همکاری جزء با کل» که جزء همان فرد است و کل جامعه.

 

۳٫ نظریه اخلاقی کانت: کانت فیلسوف بزرگ آلمانی قرن هیجدهم مسائل اخلاقی را در یکی از دو کتاب معروف خود، یعنی کتاب «نقد عقل مطلق عملی»، مورد بحث و بررسی قرار داده است. خلاصه نظریات اخلاقی او به شرح زیر است:

۱) عقل مطلق عملی: آن جنبه از عقل است که خیر را از شر بازمی‌شناسد و ارادة انسان را بر عمل نیک (خیر) می‌انگیزد و از عمل بد (شر) بازمی‌دارد.

۲) قانون اخلاقی: فرمانی که از طرف عقل عملی صادر می‌گردد، «قانون اخلاقی» نامیده می‌شود. بر مبنای این قانون، انسان به انجام دادن عمل خیر و پرهیز کردن از عمل شر ملزم می‌گردد.

۳) خیر مطلق: آنچه مردم «خیر» می‌پندارند، خیر مطلق نیست، بلکه خیر نسبی و مشروط است؛ مثلاً مال خیر است اگر به مصرف خیر برسد و شر است اگر در راه شر مصرف گردد؛ اما «خیر مطلق» عبارت است از: «حسن نیت و ارادة خیر» و آن چیزی جز «پیروی کردن از تکلیف یا عزم بر انجام دادن تکلیف» نیست.

۴) تکلیف: تکلیف یا وظیفه اخلاقی، عملی است که بر طبق قانون اخلاقی انجام می‌شود. به بیان دیگر، تکلیف عملی است که بر مبنای دستورات عقل (عقل عملی) و به قصد پیروی از فرمانده‌های آن صورت می‌گیرد. به نظر کانت، تکلیف را فقط باید به خاطر خود تکلیف انجام داد. تکلیف اخلاقی امری مطلق و غیرمشروط است؛ بنابراین عملی که به خاطر جلب سود یا دفع زیان صورت گیرد و نیز عملی که از بیم کیفر و یا به امید مزد انجام شود، عملی اخلاقی نیست؛ فی‌المثل وقتی خرد به کسی فرمان می‌دهد «از افتادگان دستگیری کن»، شخص نباید به امید آنکه در روزگار افتادگی از او دستگیری شود، به دستگیری افتادگان کمر بندد، بلکه باید بدان علت از افتادگان دستگیری کند که فرمان خرد است و تکلیف محسوب می‌شود. چنین است که به نظر کانت حتی نیکوکاری اشخاص نیکوکار هم، اگر به امید مزد و ثواب باشد، عملی اخلاقی و نیک به شمار نمی‌آید.

خلاصه اینکه: عملی اخلاقی و خیر است که فقط به خاطر انجام وظیفه (تکلیف) صورت گیرد. کانت در تأیید این مسأله می‌گوید: «خواب می‌دیدم و می‌پنداشتم که زندگی زندگی تمتع است؛ چون بیدار شدم، دیدم که تکلیف است.»

۵) قواعد اخلاقی: کانت برای عمل اخلاقی قواعدی به شرح زیر به دست داده است:

قاعده اول: «چنان عمل کن که بتوانی قبول کنی که همه کس در همه وقت و همه جا بدان گونه عمل کنند»؛ یعنی عملی اخلاقی است که انجام‌دهندة آن بپذیرد همه مردم به شیوه او عمل کنند؛ مثلاً «وفای به وعده» عملی است اخلاقی زیرا آن کس که به عهد و وعده خود وفا می‌کند، آرزو دارد همه چنان کنند، یعنی همه به وعده خود وفا کنند؛ اما «وعده اخلاقی» عملی غیراخلاقی است؛ زیرا کسی که به وعده و پیمان خود وفا نمی‌کند، نمی‌تواند قبول کند که همه مثل او رفتار کنند و به وعده خود وفا نکنند.

 

پی‌نوشتها:

۱٫ این مسأله که جهان بهترین جهان موجود است و شر، امری عدمی است و هر چه روی می‌دهد با توجه به «نظام کل»، خیر است، از مسائل مهم در فلاسفه الهی و عرفانی است. نگارنده این معنا را در مقالتی که در تحلیل مقدمة رستم و سهراب نوشته، بازنموده است. رک: «اگر مرگ دادست بیداد چیست؟» چاپ شده در: کیهان فرهنگی، شهریورماه ۱۳۶۵ش.

۲٫ «انما الاعمال بالنیات» در مکتب سودگرایی معنی ندارد.

۳٫ مقصود از «ملکه» در اخلاق، صفت راسخ نفسانی است که قابل زوال و تغییر نباشد و مقابل (نقیض) آن را «حال» می‌گویند که ثابت و همیشگی نیست و تغییرناپذیر است.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: