شب های شاداب و پرشکوه رمضان/ احمد مسجد جامعی

1394/4/16 ۱۱:۳۳

شب های شاداب و پرشکوه رمضان/  احمد مسجد جامعی

یکی از ویژگی‌های‌ ماه ‌مبارک رمضان گسترش حیات شبانه است و بسیاری از اعمال آن در شب تعریف می‌شود و به زندگی شبانه رونق می‌بخشد و طبعاً این سلوک، تغییری در فضای زندگی که عموماً روزانه تعریف شده می‌دهد و متناسب با این تغییر، شرایط اجتماعی و عمومی هم با آن تطبیق می‌یابد، به همین دلیل در‌ ماه رمضان شاهد نوعی دگرگونی و دوری از روزمرگی در فضای عمومی جامعه هستیم.


حال و هوای شب های تهران قدیم درایام ماه مبارک روزه
 

یکی از ویژگی‌های‌ ماه ‌مبارک رمضان گسترش حیات شبانه است و بسیاری از اعمال آن در شب تعریف می‌شود و به زندگی شبانه رونق می‌بخشد و طبعاً این سلوک، تغییری در فضای زندگی که عموماً روزانه تعریف شده می‌دهد و متناسب با این تغییر، شرایط اجتماعی و عمومی هم با آن تطبیق می‌یابد، به همین دلیل در‌ ماه رمضان شاهد نوعی دگرگونی و دوری از روزمرگی در فضای عمومی جامعه هستیم.
آمد و رفت ها در ماه روزه
در تهران قدیم با توجه به بافت و معماری آن دوره سفره افطار، بخصوص در فصل گرما در حیاط خانه‌ها پهن می‌شد و ساعتی پیش از اذان مغرب، اهل خانه به آب و جاروی حیاط و آب دادن باغچه و گلدان‌ها می‌پرداختند، فواره را باز و سماور را روشن می‌کردند و متناسب با فصل، غذا و نوشیدنی تدارک می‌دیدند؛ مثلاً در فصل تابستان انواع نوشیدنی‌های خنک آن زمان مثل عرق بید مشک، خاکشیر، عرق بهار نارنج، تخم شربتی، سکنجبین، سرکه شیره و پالوده سیب یا پالوده طالبی درکاسه‌های بزرگ همدانی که با لعاب آبی زیبایی پوشانده شده بود، سر سفره گذاشته می‌شد. دور سفره، جاهایی که دیوار بود پشتی می‌گذاشتند و گاهی هم روفرشی یا پتو در کنار سفره می‌انداختند، بخصوص جایی که بزرگ‌ترها می‌نشستند که در مجموع حس میهمانی و ضیافت به‌وجود می‌آورد، ضمن اینکه آمادگی برای پذیرایی میهمان هم بود. یکی از نشانه‌های زندگی شبانه رفت وآمد و دید و بازدید‌ها بود که مطلقاً در‌ ماه‌ مبارک رمضان روزانه نبود چون امکان پذیرایی وجود نداشت ولی عموم شب‌ها ساعتی پس از نماز مغرب و عشاء، در منزل یکی از فامیل و آشنایان این میهمانی‌ها برگزار می‌شد و با انواع نوشیدنی‌ها بویژه چای و احیاناً شیرینی‌های خانگی مثل نون پنجره‌ای که خیلی پخت‌ آن در خانه‌ها معمول بود و به همراه میوه فصل پذیرایی صورت می‌گرفت. خانواده‌ها هم بزرگ بودند و امکان اعمال سلیقه و کدبانومنشی، مشارکت و همدلی نیز به همان نسبت بیشتر بود. شب‌های عید فطر، نوبت میزبانی ما بود که علاوه بر سور و سات معمول، اخبار رؤیت و رؤیت نشدن هلال هیجان خاصی به محفل می‌بخشید و یک سره تلفن اشغال بود و از قم و نجف و سایر بلاد اخبار رد و بدل می‌شد، گاهی تلگرافی هم روی همان کاغذهای قدیمی می‌رسید که مثلاً رؤیت ماه به تأیید یکی از بزرگان دین رسیده است. در آن سال‌ها شیوه کنونی اطلاع از رؤیت هلال، مرسوم نبود و هر یک از مؤمنان به فتوای مرجع خود عمل می‌کرد و این بر اهمیت و هیجان این اتفاق می‌افزود. البته طبخ شیرینی منزل ما هم در خانه بود و مادر فرش «اتاق کوچیکه» را جمع می‌کرد و بساط شیرینی پزی را در آنجا دایر می‌ساخت و بوی شیرینی فضا را حلاوت دیگری می‌بخشید، گاهی هم عمه خانم به کمک می‌آمد و دو تایی این کار را به سامان می‌رساندند. ما هم برای احترام به روزه دارها، علنی شیرینی‌ها را نمی‌خوردیم بلکه یکی یکی کش می‌رفتیم و در صندوقخانه میل و لب و دهانمان را پاک می‌کردیم. در بین آنها من شیرینی نان پنجره‌ای را ترجیح می‌دادم.
رونق مسجد و زورخانه بعد از افطار
ماه رمضان که می‌شد زورخانه‌ها تا سحر باز بودند و رفت ‌وآمد وجود داشت و بجز در ایام شب قدر ورزش، شعرخوانی و دمامی داشتند. درمیان جوانان بویژه در مناطق جنوبی و مرکز شهر، خصوصاً در دهه شصت، ورزش گل کوچک خیلی رواج داشت. ساعتی بعد از افطار بچه‌ها به‌صورت خودجوش خیابان‌ها را یکطرفه می‌کردند و با توپ پلاستیکی در محله‌ها و عموماً در زمین‌های خاکی در جاهایی مانند چهارصددستگاه، میدان خراسان، شهرری و اختیاریه گل کوچک بازی می‌کردند. در هر منطقه تهران از بین بازیکنان صاحب نام نظیر علی پروین، حسن روشن، برادران انصاری فرد، حسن حبیبی، اصغر شرفی و... لیدری وجود داشت. قهوه‌خانه‌ها هم طرف افطار باز می‌شد و برنامه‌های خاصی اعم از پرده‌خوانی، شاهنامه‌خوانی، شعرخوانی یا ترنا بازی داشتند و بساط قلیان کشی و مشاعره هم مهیا بود، البته بعضی‌ها فالوده و یخ در بهشت و خرما هم به پذیرایی‌هایشان اضافه می‌کردند ولی از دیزی خبری نبود. کبابی‌ها هم بیشتر‌ آش رشته و در این اواخر حلیم هم می‌فروختند و تقریباً فروش کباب تعطیل بود. اما بساط کله پزی‌ها رونق می‌یافت و از افطار تا سحر یکسره پذیرای مشتریان بودند. در اطراف منزل ما، پدر آقای پروین، مغازه‌ای داشت و در ماه رمضان، غذای خوشمزه‌ای با شیردان گوسفند تهیه می‌کرد که به آن «توپی» می‌گفتند. حمام‌ها هم که تا صبح باز بود از حالت شست‌وشوی صرف خارج می‌شد چون شب‌ها فراغت بیشتری بود، می‌نشستند و مدت‌ها گپ و گفت می‌کردند؛ در مجموع همین شرایط فضای کوچه و شهر را زنده می‌کرد. در رمضان کتابفروشی‌ها هم از جمله در مساجد مهم شهر رونق می‌یافت و دستفروش‌ها، بساط کتاب را نیز در کنار صحن و حیاط و رواق و فضای پیرامون مساجد راه می‌انداختند. کتابفروشی‌ها هم بعد از نماز ظهر و عصر تا غروب پاتوق اهل کتاب بود. در سال‌های دورتر بررسی گزارش‌ها نشان می‌دهد خرید، فروش، معاوضه و حراج کتاب در شب‌های رمضان رونق داشته است. مثلاً کتابخانه شرافت در سنه 1324 قمری یعنی در آغاز مشروطیت اعلان می‌کند که «از غره شهر رمضان المبارک روزهای پنجشنبه و جمعه از سه ساعت به غروب مانده تا مغرب در کتابخانه شرافت که در فضای محاذی شمس العماره واقع است مجلس حراج تشکیل می‌یابد و نیز شب‌های رمضان همه شب بعد از افطار تا پنج ساعت از شب مجلس حراج دایر است.»این سنت در سال‌هایی که در ارشاد بودم دوباره مورد توجه قرار گرفت و از دومین سال نمایشگاه قرآن کریم، کتاب و سایر کالاهای فرهنگی و هنری مثل تابلوها، نرم افزارها و صنایع دستی مرتبط وگپ و گفت علمی و فرهنگی و هنری در کنار نمایشگاه قرآن دایر می‌شد و علاوه بر آن برخی ناشران بزرگ مانند انتشارات سروش و مجموعه فروشگاه‌های شهر کتاب تا پاسی از شب آماده پذیرایی از علاقه‌مندان بودند. بعدها فرهنگسراهای شهری به این فعالیت دامن زدند و بر رونق زندگی شبانه افزودند.
بهار قرآن در شب های رمضان
در حوزه مراسم و آیین‌ها نیز در گذشته‌ در ماه‌مبارک رمضان توجه بیشتری به قرآن در محله‌ها می‌شد. رمضان به‌طور خاص ‌ماه قرآن و دعا بود. در خانه‌هایی که ظرفیت و جای بیشتری داشتند جلسات مذهبی قرآنی محلی و صنفی به‌مدت 30 شب برگزار می‌شد و برای شب‌های قدر خانه‌های بزرگ‌تر را انتخاب می‌کردند. برنامه قطعی همه این جلسات، قرآن‌خوانی و ترجمه و احیاناً تفسیر قرآن توسط روحانیون بود. مهمترین جلسه قرآن آن سال‌ها، مجمع قاریان قرآن کریم بود که در مرحله درخونگاه، در مسجد مرحوم شیخ هادی نجم آبادی و با محوریت استاد مولایی، در سی شب ماه مبارک رمضان برگزار می‌شد. استاد از سن 20 سالگی تا پایان عمر این جلسات را اداره می‌کرد و خود شاگرد مرحوم احمد مازندرانی بود. این مجمع پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و برنامه‌ها و جلسات آن طی همه این سال‌ها پیوسته برگزار شده است. البته گاهی این برنامه به منازل هم انتقال می‌یافت، مثل منزل مرحوم مستفید که در خیابان ژاله سابق بود و سپس به پل رومی رفت یا خانه حاج آقا شفیعی در خیابان عین الدوله یا منزل مرحوم مجلسی در خیابان سهروردی؛ اعضای این جمع از قاریان شناخته شده بودند، مانند مرحوم علی آقای اربابی که جلسات قرآنی مسجد جامع و منطقه لویزان را اداره می‌کرد و آقای خدام حسینی که در خیابان فلاح برنامه‌های قرآنی داشت و به صورت نوبه‌ای تقریباً همه محافل قرآنی منطقه امامزاده حسن را اداره می‌کرد. اساس کار جلسه مرحوم مولایی این بود که بعد از افطار خواندن قرآن را شروع می‌کردند و از ساعت دوازده به بعد استادان قرائت، با پایان یافتن جلساتشان به این جمع ملحق می‌شدند و تلاوت رنگ و بویی دیگر می‌یافت، استاد شجریان هم بعضی شب‌ها در همین جلسه استاد مولایی حضور می‌یافت. از برنامه‌های به یاد ماندنی آن دوران کاری بود که مرحوم سرهنگ منصور مسگرا با‌وجود فشارهای آن زمان انجام می‌داد و سی شب متوالی دانشجویان دانشکده پلیس را در سر سفره قرآن، در مسجد دانشگاه پلیس، در جنب زندان قصر سابق میهمان می‌کرد. آنها سی جزء قرآن را می‌خواندند و در شب عید فطر میزبان مجمع قاریان قرآن کریم بودند و جلسه با تلاوت آنها به پایان می‌رسید. در این جلسات دانشجویان دختر و پسر دانشگاه پلیس حضور داشتند. مرحوم مسگرا، پس از انقلاب با حکم مستقیم امام راحل مسئولیت شهربانی قم را عهده دار شد. جلسه مجمع قاریان در ماه رمضان گاهی میزبان قاریان مصری هم می‌شد؛ از جمله آنها عوضین مغربی و مرحوم نقشبندی بودند که، نه در هتل‌ها، بلکه در خانه‌های علاقه‌مندان به قرآن ساکن می‌شدند و از شکوه این جلسات تعجب داشتند. متقابلاً از ایران هم کسانی همچون استاد محمد تقی مروت و استاد اربابی به مصر دعوت می‌شدند، هرچند در آن سال‌ها نام و جایگاه قاریان ایرانی در جهان شناخته نبود. استاد مروت نخستین شخصیت برگزیده ایرانی در قرائت بود.
برنامه‌های مساجد هم بسیار گسترده بود و از این‌رو استقبال از رمضان روحی جدید به آنها می‌داد. مساجد خیلی شلوغ بود و بزرگ‌ترها بچه‌ها را می‌فرستادند تا در مسجد، بخصوص برای نماز جماعت و شب‌های قدر جا بگیرند و آنها هم با ذوق و شوق پیشقدم می‌شدند. پشت سر آنها هم خانواده‌ها بودند که کتاب دعا و قرآن و سجاده‌شان را زیر بغل زده و از کوچه و پسکوچه‌ها به سمت مساجد و هیأت‌ها می‌رفتند. آن وقت‌ها در مساجد و هیأت‌ها اینقدر قرآن نبود؛ بخصوص در شب‌های قدر که جمعیت بیشتر بود، هر کس قرآن و کتاب دعای خودش را به همراه می‌برد. به‌نظرم آن سال‌ها محوریت بیشتر مجالس قرآن بود و برنامه قرائت قرآن در عموم این محافل برگزار می‌شد.
سفره های سخاوت سحری
برای خوردن سحری، همه دور سفره می‌نشستند حتی آنهایی که روزه نمی‌گرفتند. خانم‌ها سحری را همان سحر می‌پختند؛ یعنی غذای قبلی را گرم نمی‌کردند. همه‌‌چیز در تناسب با زندگی شبانه تعریف می‌شد. از دیگر کارهای آن زمان‌ها، رسیدگی بیشتر به فقرا در این ماه بود؛ شیوه‌های رسیدگی با امروز فرق می‌کرد، مثلاً پدرم پولی به قصاب محل می‌داد تا به خانواده‌های نیازمند که برای خرید مراجعه می‌کنند از محل آن، گوشت بیشتری بدهند، بی‌آن که خریدار متوجه چنین کمکی شود. همین روال درباره بقالی و نانوایی هم رایج بود؛ اما شیوه شبانه این کار صورتی دیگر داشت، بعضی شب‌ها، بعضی از اهالی محل غذای سحر را طبخ و آماده می‌ساختند و به بهانه‌ای به در منازل افراد نیازمند می‌فرستادند تا آنها هم سحری کاملی داشته باشند. در همه این موارد حق همسایگی و کرامت انسان‌ها رعایت می‌شد. اما الان رسانه‌های جدید و سریال‌های تلویزیونی که بسیاری از آنها هم سطحی هستند، عادات و آداب زندگی رمضان را به هم ریخته است. الان برخی از روزه داران تعریفی از سحری ندارند و ترجیح می‌دهند قبل از خواب شام بخورند و از لطف و صفای سحر چشم بپوشند و لذت خواب سحرگاهی را جایگزین آن سازند. مجالس جدید هم عموماً آن حال و هوای سابق را ندارد. به هر حال شرایط عوض شده و اوضاع تغییر کرده است. الان تلویزیون جای مجالس قدیم را گرفته؛ البته ساختار مدرن زندگی و خانه و خانواده هم به این امر دامن می‌زند که مردم حتی شب‌های قدر نیز در کنار رادیو و تلویزیون مراسم احیا را بگیرند یا احکام و اخلاق بشنوند، درحالی که این رسانه‌ها تأثیر‌گذاری، گرمی، معنا و معنویت مجالس دینی را ندارد. ما به رسانه‌های دیداری و شنیداری برای بیان این مفاهیم خیلی بها داده‌ایم، درحالی‌که اینها از نوع رسانه‌های سرد هستند و هرچند بر دانش بیننده می‌افزایند اما عمق تأثیرگذاری هم نفس شدن و چهره به چهره سخن گفتن با دیگر مؤمنان در فضای گرم حضور در مجالس را ندارند. اما حضور رسانه‌های جدید ما را ذوق‌زده کرده و به‌نظر می‌رسد بیش‌ازحد برای انتقال مفاهیم دینی به آن اعتماد کرده‌ایم، این در حالی است که از طریق رسانه رادیو و تلویزیون سواد دینی منتقل می‌شود اما برای انتقال فضا و تجربه دینی باید از ظرفیت‌های دیگری بهره برد که در ذات رسانه‌های جدید وجود ندارد. اینها به فردگرایی بیشتر اهمیت می‌دهند. در حالی که تأکید در اعمال مذهبی صرفنظر از اصل عمل، جمع‌گرایی و جماعت است از این روست که مثلاً فضیلت نماز جماعت به مراتب از نماز فرادا بیشتر است زیرا به اعتقاد ما حتی دست خدا هم با جماعت است. در هرحال نسبت‌های زندگی شهری متفاوت شده است، ساختار بسته‌ای ایجاد شده و ما باید برای استمرار تجربه‌های گذشته و رونق بخشیدن به فضای معنوی و پر نشاط‌ ماه مبارک رمضان بازنگری‌هایی متناسب با ظرفیت‌ها و امکانات جدید انجام دهیم و البته از همه آنها استفاده کنیم.


ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: