بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش نهم

1393/11/18 ۰۹:۳۸

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش نهم

ـ در بردگى شرایط حیات براى برده فراهم نیست و این امر منجر به انقراض برده‏ها مى‏شود. سازمان ملل مى‏گوید برده را آزاد کنید تا هر طورى که دلش مى‏خواهد، زندگى کند.

 

ـ در بردگى شرایط حیات براى برده فراهم نیست و این امر منجر به انقراض برده‏ها مى‏شود. سازمان ملل مى‏گوید برده را آزاد کنید تا هر طورى که دلش مى‏خواهد، زندگى کند.

استاد: در جاهایى که رژیمهاى بردگى ـ نه نفس بردگى ـ این طور بوده که به برده‏ها خیلى ظلم مى‏کردند، منجر به انقراض برده‏ها مى‏شده.یکى از ظلمها مسئله خواجه کردن برده‏ها بوده. این امر قهراً برده‏ها رامنقرض مى‏کند و نسلى براى اینها باقى نمى‏گذارد. یا منع کردن آنها از ازدواج، قهراً نسلشان را منقرض مى‏کرده. یا تحمیل کردن کارهاى بسیار سخت و مراقبت نکردن از غذا و بهداشت آنها. در محیط‌هایى که با برده‏ها این گونه رفتار مى‏کردند، منجر به انقراض برده‏ها مى‏شده؛ اما درمحیط‌هایى که این طور نبوده، یعنى با برده‏ها عادلانه رفتار مى‏کردند برعکس، خود اربابها چون اتکایشان به این برده‏ها بوده است و یک ‏طبقه تنبل فاسد مغرورى را تشکیل مى‏دادند منقرض مى‏شدند؛ همان‏طور که در هر اجتماعى (اختصاص به بردگى ندارد) وقتى که یک‏ طبقه‏اى مرفه شد و وسایل برایش فراهم شد و بچه‏اش را هم که تربیت‏ مى‏کند، همین طور نازپرورده تربیت مى‏کند، این سبب مى‏شود که اصلاً این نژاد منقرض شود. برعکس، برده‏ها که کارها، صنایع و عمل در دستشان بوده، باهوشتر و فعالتر مى‏شدند، هم نیروى روحى‏شان قویتر از کار درمى‏آمد هم نیروى بدنى. بعد همین برده‏ها اربابهاى آینده‏ مى‏شدند.

گوستاو لوبون یک بحث بسیار عالى دارد تحت عنوان «بردگى در مشرق»؛ مى‏گوید: از جمله اشتباهاتى که ما اروپاییها مى‏کنیم، این است که ‏بردگى در مشرق را ـ که مقصودش شرق اسلامى است ـ با بردگى در مغرب یکى مى‏دانیم در صورتى که اینها از زمین تا آسمان تفاوت دارند. شواهد و مدارک زیادى ذکر مى‏کند براى جاهایى که اساساً تمام کارها دست برده‏ها و تمام ترقیات مال برده‏ها بوده است؛ وزرایى که سابقاً برده ‏بودند، امرایى که سابقاً برده بودند، علمایى که سابقاً برده بودند که نشان‏مى‏دهد امکانات پیشرفت و ترقى براى این بردگان خیلى زیاد بوده. پس‏این موضوع شرایط که مى‏فرمایید، بیشتر بستگى دارد به رژیم بردگى. دربعضى رژیمهاى بردگى همین طور است، منجر به انقراض برده‏ها مى‏شود؛ ولى در بعضى دیگر این طور نیست.

ـ به نظر مى‏رسد اسلام بردگى را تأیید نکرده، اما چون شرایط محیط آماده نبوده، به نوعى به ریشه آن آب بسته تا به مرور زمان از بین برود.

استاد: این که به تعبیر شما اسلام به ریشه بردگى آب بسته باشد، به‏آن معنا که اصلاً با اصل بردگى به طور کلى مخالف بوده منتها قانون الغاء را نیاورده چون شرایط زمان اجازه نمى‏داده؛ قبلاً گفتیم این طور نیست. این یک حقیقتى است. اگر اسلام چنین نظرى مى‏داشت، از هیچ کس‏نمى‏ترسید و مى‏گفت؛ بالاترش را کرده، این کار را هم مى‏کرد. نظیر حرفى است که در باب تعدد زوجات مى‏گویند که «اسلام با اصلش‏مخالف بود؛ ولى از باب این که نمى‏شد یکجا لغو کند، آمد محدود ومقیّدش کرد.» این طور نیست.

اسلام با بردگى به آن معنا مخالف است که ‏طرفدار اصل بردگى نیست که عده‏اى برده بمانند، بلکه بردگى را [معبر وراهرویى براى تربیت اسلامى مى‏داند.] با مجموع شرایط، تسهیلات وتوصیه‏ها و خصوصیاتى که براى آزاد شدن بردگان قرار داده، [بردگى را] به این شکل قرار داده که افرادى که تربیت اسلامى ندارند، از یک دروازه ‏به شکل برده و مسلوب‏الاراده وارد شوند و از دروازه دیگر به شکل یک ‏مسلمان کامل و آزاد بیرون بیایند؛ کافر و برده وارد شوند، مسلمان و آزاد خارج شوند؛ یعنى مى‏خواسته اینها را از این دروازه حتماً عبور بدهد نه ‏اینکه نمى‏خواست و مى‏گفت اساساً من با اصل ورود در این دروازه ‏مخالفم؛ ولى چون نمى‏شود، عجالتاً مى‏گوییم از این دروازه وارد و از آن‏ دروازه خارج شوند؛ و الّا اگر مى‏شد که از اول از آن دروازه ورودى وارد نشوند، [مى‏گفتیم وارد نشوند.] چنین چیزى نیست.

 

برده‏گیرى، قانون موقت

چند سؤال دیگر از سؤالهاى آقاى مهندس کتیرایى باقى است، این سؤالها را طرح بکنیم و به این بحث خاتمه بدهیم. یکى از سؤالات این‏است که مبانى اساسى قبول بردگى از طرف اسلام در قرآن و روایات ‏معتبر کدام است؟ این سؤال جزء سؤالاتى است که در بحثهاى گذشته‏ کم‏ و بیش بحث شد؛ یعنى منشأهاى بردگى را در دنیا ذکر کردیم و آنهایى‏که اسلام قبول ندارد، ذکر شد که خلاصه‏اش از این قرار است:

۱ - ناتوانى از اداى دین:

یکى از رسومى که لااقل در بعضى از قسمت‌هاى دنیا معمول بوده است، این ‏بوده که احیاناً اگر کسى از شخص دیگر طلبکار بود و مدیون‏نمى‏توانست دین خودش را ادا کند، چاره‏اى نبود از اینکه خودش رامملوک این دائن قرار مى‏داد. این یک راهى بود؛ چون مى‏گفتند طلب ‏شخص که نباید از میان برود، حالا که ندارى پول بدهى، پس خودت برده ‏من باش. به طور قطع در اسلام چنین چیزى وجود ندارد و حتى اگر مدیون [توان پرداخت دین خود را] ندارد، دائن و طلبکار حق ‏سختگیرى هم ندارد، که این تعبیر آیه خود قرآن است: «و ان کان‏ ذوعُسرهٍ فنظرهٌ الى میسره»؛۲۱یعنى اگر مدیون در مشقت و زحمت است، ‏باید مهلتش بدهند تا وقتى که متمکّن بشود.

۲ - بردگى اختیارى:

یکى دیگر از منشأهاى بردگى، بردگیهاى اختیارى بوده است. مى‏گویند در بعضى از اجتماعات برخى از افراد به اختیار خودشان برده مى‏شدند،چرا؟ در جایى که وضع اجتماع آشفتگی‌هاى بالخصوصى داشته است واکثریت مردم در محرومیتهاى خیلى سختى به سر مى‏برده‏اند و یک ‏اقلیت ملوک‏الطوایفى وضع خوبى داشته‏اند، قهراً این اقلیت خودشان و وابستگانشان در منتهاى نعمت بودند، باقى مردم از همه چیز محروم.بردگان و غلامان اینها از آزادهاى دیگران وضع خیلى بهترى داشتند و لهذا بسیارى از افراد براى اینکه وضعشان بهتر باشد، با کمال میل و رغبت‏مى‏رفتند بنده و برده فلان خان یا ارباب یا مالک عمده مى‏شدند. مثل‏نوکرى که در قدیم‏الایام بوده، حالا بگویید نوکرى دولت. قدیمها نوکرى‏ خانها و مانند آنها رایج بوده است. چون اینها مردم مستبد و زورگویى‏بودند و چیزدار هم بودند، خیلى از افراد نوکرى این خانها را ترجیح‏ مى‏دادند به اینکه خودشان براى خودشان زندگى داشته باشند. این هم در دنیا معمول بوده است.

آیا این مطلب از نظر اسلام درست است؟ آیا انسان آزاد است که‏آزادى را از خودش سلب کند، یک نفر آزاد بگوید من آزادم و باید هم‏آزاد باشم در اینکه آزادى را از خودم سلب کنم، من به میل و رغبت ‏خودم مى‏خواهم برده دیگرى باشم؛ آیا این درست است یا درست‏نیست؟ قطعاً درست نیست.

 ۳ - مذهب

یکى دیگر از منشأهاى بردگى، مذهب بوده است، صرف مذهب، نه حالت ‏جنگ بین دو مذهب یا دو قوم. مى‏گفته‏اند مذهب مجوز بردگى مى‏شود؛ یعنى اهل یک مذهب صرفاً به دلیل اینکه کسى مذهبش برخلاف این ‏مذهب است، مى‏توانند او را برده بگیرند. البته چون پاى مذهب در میان ‏بوده است، با این بیان مى‏گفته‏اند: براى اینکه اگر ما آنها را برده بگیریم، ‏بهتر و سهلتر تحت نفوذ مذهب و تبلیغات خودمان قرار مى‏دهیم.

آیا از نظر اسلام جایز است که فردى را فقط به دلیل اینکه از نظر مذهب با ما مخالف است، برده قرار بدهیم یا نه؟ این هم قطعى است که ‏جایز نیست؛ یعنى مثلاً شما یک یهودى یا مسیحى یا مجوسى و حتى غیر اینها را تحت عنوان مذهب و اختلاف مذهب نه تحت عنوان حالت ‏جنگى و اسارت جنگى، که آن حساب دیگرى است نمى‏توانید برده‏ بگیرید. فرض کنید حالت جنگى نیست، حالت صلح و قرارداد صلح ‏است؛ آیا مى‏شود کسى را به این عنوان و به این نام برده گرفت؟ باز هم نه.

۴ - نژاد

موضوع دیگر که در جلسات اول عرض کردیم، مسئله نژاد است. آیا مى‏شود این فلسفه را قبول کرد که بعضى از نژادها در دنیا برده آفریده‏ شده‏اند همان طور که بعضى از جاندارها به نام حیوان بارکش آفریده ‏شده‏اند و همه افراد بشر از این حیوانات، اسب و قاطر و الاغ، استفاده ‏مى‏کنند با اینکه آنها هم مثل انسان جاندارند و در تحمل آلام و رنجها مثل ‏ما هستند؛ ولى در عین حال انسان این را یک عمل ظالمانه نمى‏شمارد روى این حساب که مى‏گوید خلقت او با خلقت انسان متفاوت است و او براى بارکشى آفریده شده است منتها باید بارکشى کند، در حدودى که ‏طاقت دارد که ایلام و ظلم و رنج به او تحمیل نشود و ضمناً در زندگى‏اش‏هم رسیدگى شود، تیمار شود، خوراک به او رسانده شود و اگر بیمار است، ‏معالجه‏اش کنند. آیا چنین چیزى هست که بعضى از طوائف بشر جنساً برده آفریده شده‏اند که بردگى بستگى به نژاد داشته باشد؟ این همان فکر ارسطویى است که در چند جلسه پیش عرض کردیم. باز به طور قطع دراسلام چنین چیزى وجود ندارد. ادامه دارد

پی‌نوشت:

۲۱ـ بقره ر ۲۸۰٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: