شرح قبسات ميرداماد / دكتر مهدي محقق رئيس انجمن مفاخر فرهنگي‌كشور - بخش سوم و پاياني

1393/10/30 ۰۷:۳۵

شرح قبسات ميرداماد / دكتر مهدي محقق رئيس انجمن مفاخر فرهنگي‌كشور - بخش سوم و پاياني

مقدمه‌اي بر شرح قبسات از ميرسيد احمد علوي عاملي از برجستگان مكتب اصفهان اگر فرض را بر اين بگذاريم كه آنان مي‌گفتند مباحث نور و ابصار و هندسه و رياضيّات همراه با فلسفه از يونان به عالم اسلام وارد شد و اين موجب گرديد كه مسلمانان با مطالعه علوم و انديشه‌هاي يوناني، از قرآن كريم و حديث نبوي جدا شوند، چرا در دوره‌هايي كه ميرداماد و صدرالدين شيرازي و فيض كاشاني و عبدالرّزاق لاهيجي و ملا مهدي نراقي و حاج ملا هادي سبزواري كه همه آنان گفتار خود را مستظهر با آيات قرآني و احاديث نبوي و روايات ائمه اطهار عليهم‌السلام مي‌كردند، باز هم مورد طعن و شتم همان «علما لقبان» قرار مي‌گرفتند؟!

مقدمه‌اي بر شرح قبسات از ميرسيد احمد علوي عاملي از برجستگان مكتب اصفهان


اگر فرض را بر اين بگذاريم كه آنان مي‌گفتند مباحث نور و ابصار و هندسه و رياضيّات همراه با فلسفه از يونان به عالم اسلام وارد شد و اين موجب گرديد كه مسلمانان با مطالعه علوم و انديشه‌هاي يوناني، از قرآن كريم و حديث نبوي جدا شوند، چرا در دوره‌هايي كه ميرداماد و صدرالدين شيرازي و فيض كاشاني و عبدالرّزاق لاهيجي و ملا مهدي نراقي و حاج ملا هادي سبزواري كه همه آنان گفتار خود را مستظهر با آيات قرآني و احاديث نبوي و روايات ائمه اطهار عليهم‌السلام مي‌كردند، باز هم مورد طعن و شتم همان «علما لقبان» قرار مي‌گرفتند؟!

اين چه مدينه فاضله‌اي بوده است كه برگزيدگان از دانشمندان و فرزانگان و فيلسوفانش يكي شهر و ديار و درس و مباحثه را رها مي‌كند و به روستا پناه مي‌برد كه خود را گمنام بسازد، و ديگري مي‌نالد كه در خانه‌هاي اهل علم جز خاك و سنگريزه چيزي يافت نمي‌شود، و سوّمي مي‌گويد كه مردم چنان عشق به تاريكي و غسق پيدا كرده‌اند كه از معرفت ربّ‌الفلق محروم مانده‌اند.

 

شكوه ملاصدرا

اين صدرالمتألّهين ملاصدراي شيرازي است فيلسوف و مفسّر قرآن كه در آغاز كتاب «الاسفار الاربعه» خود مي‌گويد:

از آغاز جواني درخور توان خود، به فلسفه الهي پرداختم و آثار حكيمان سابق و فاضلان لاحق را دنبال و از كتابهاي يونانيان به‌گزيني كردم و در برهه‌اي از زمان به خاطر آوردم كه كتابي تأليف كنم كه جامع متفرّقات كتابهاي قدما باشد؛ اما جاهلان و اراذل به دشمني من برخاسته بودند و من گرفتار گروهي گرديدم كه چشمانشان از انوار و اسرار حركت كور بود.

آنان تعمق در امور رباني و تدبّر در آيات سبحاني را بدعت به شمار مي‌آوردند. انديشه آنان از اين هيكل‌هاي ظلماني فراتر نمي‌رفت و چون با علم و عرفان دشمن و طريق حكمت و ايقان را رها ساخته بودند، از علوم مقدسه الهي و اسرار شريف ربّاني محروم بودند؛ از اين روي جهل علم خود را برافراشت و نشانه‌هاي خويش را آشكار ساخت. آنان دانش و فضل را نابود ساختند و عرفان و اهل عرفان را خوار داشتند و در نتيجه هر كس كه در دريايي جهل و حماقت بيشتر غوطه‌ور بود، به قبول و اقبال نزديكتر و نزد ارباب زمان، عالم‌تر و فاضل‌تر به ‌شمار مي‌آمد!

هنگامي كه من حال را بدين منوال ديدم كه در آن علم و اسرار آن كهنه شده و حق و انوار آن پوشانده گرديده، سيرتهاي عادله نابود و انديشه‌هاي باطله آشكار گشته، ناچار گرديدم كه خود را در برخي از نواحي كشور منزوي سازم؛ زيرا پرداختن به علوم و صناعات و دفع معضلات و رفع مشكلات نياز به انديشه راحت و فراغ بال دارد و اين از كجا پيدا مي‌آيد در اين زمان كه بزرگان و افاضل فرودست و فرومايگان و اراذل زير دست شده‌اند و جاهل شرير به صورت عالم تحرير در آمده است؟47

 

از حقيقت علم اثري بازنمانده

و اين ملا مهدي نراقي فقيه و فيلسوف است كه در آغاز شرح‌الهيّات كتاب «شفا»ي ابن سينا مي‌گويد:

برترين فضائل نفساني آراستگي به علوم و فنون و احاطه به حقائق اشياست و برترين علم، علمي است كه از علّت اولي و صفات جلال و افعال او بحث كند كه همان «حكمت متعاليه» است كه حكماي اوائل هرچند در تحقيق و تبيين آن كوشيده‌اند، ولي شيخ‌الرّئيس ابوعلي سينا از آنان گوي سبقت را ربوده است و در آن به تأليف و تصنيف پرداخته كه از ميان آنها الهيّات كتاب «شفا» شأني اجل دارد؛ ولي از جهت دشواري مسائل آن، فقط برخي از فحول علما بر حل آن دست يافته و آنان به شرح و توضيح آن پرداخته‌اند، فقط به تعليق حواشي بر برخي از مشكلات آن پرداخته‌اند و من شرحي بر آن نگاشته‌ام كه چيزي از مطالب آن فروگذار نشده و اكنون آن را بر علما عرضه مي‌دارم كه فاسد آن را اصلاح و كاسد آن ترويج نمايند.

و من به قصور خود اعتراف دارم؛ چه، آنكه من در زماني زندگي مي‌كنم كه فكر و انديشه در آن تيره گشته و از حقيقت علم در آن عين و اثري بازنمانده، درهاي ورودي و خروجي علم بسته و مراكز و معاهد آن تعطيل گرديده، خانه‌هاي علم خالي و خراب شده و آثار و نشانه‌هاي آن كهنه گرديده است. دانشمندان به اطراف زمين پراكنده و ناپديد شده‌‌اند و چه مصيبت‌هايي كه بر سر آنان وارد نيامده است و آنان كه بر جاي خود ماند‌ه‌اند، گوشه‌هاي گمنامي را براي خود برگزيده و با اشك ‌ريزان خود به اعتكاف پرداخته‌اند. در خانه‌هاشان جز خاك و سنگريزه چيزي يافت نمي‌شود و ملخهاي آن‌ خانه‌ها دست به عصا راه مي‌روند!

سوگند به پروردگار نظام كامل جهان، آن كه وجود را از عدم بيرون آورده ياران سابق و گذشتگان فاضل ما اگر در چنين زماني تاريك و دوران تيره قرار مي‌گرفتند، همچون ما به خشكي انديشه‌ دچار مي‌گشتند و نام و نشاني از آنان باز نمي‌ماند.48

 

خشكسالي حكمت

و بالاخره اين حاج ملاهادي سبزواري فيلسوف و عارف بزرگ است كه در آغاز شرح غررالفرائد (= شرح منظومه حكمت) خود مي‌گويد: زمان ما زمان خشكسالي حكمت است. بارانهاي يقين از ابرهاي رحمت كم مي‌بارد؛ چرا كه گناهان اهل غفلت و جهل فراوان گرديده و درهاي آسمان عقل بر آنان بسته شده است. عشق به تاريكي آنان را از شناخت پروردگار سپيده‌دم بازداشته است. آنان از حق به باطل پرداخته و دل بر زيورها و تنديسها دوخته‌اند. از اين روي توانايي آن را ندارند كه در ديار كليات گردش و در درياهاي حقايق شنا كنند؛ زيرا آنان باقيات صالحات را به جزئيات داثرات فروخته‌اند. آنان را نصيبي جز غبن افحش و بهره‌اي جز مار ارقش نيست. اولئك الذين اشتروا الضلاله بالهُدي فما ربحت تجارتهم.49

و به دنبال مطلب ياد شده مي‌گويد: عنكبوتهاي فراموشي بر حكمت تنيده‌‌اند و شخص حكمت با وجود بزرگواري در گوشه‌هاي گمنامي و دوري افكنده شده و او همچون سلطاني است كه مردانش بر او شوريده‌اند، در حالي كه مصلحت آن است كه بدو پناه آورند، خاصّه علم الهي كه آن را رياست عالي بر همه علوم و مثل آن مثل ماه برآمده در برابر ساير نجوم است.50

 

تذكاري به طلاب و دانشجويان

آنچه ياد شد، تذكاري است براي طلاب و دانشجويان گرامي اين سرزمين كه در مطالعه آثار پيشينيان فقط به خواندن الفاظ و تفسير معاني اكتفا نكنند، بلكه توجهي به جريان انديشه‌ها در بسترگاه زماني و مكاني خود معطوف دارند و مجموعه برخورد آرا و نظرها و حوادث و وقايع را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند و با معيار عقل سليم و فهم مستقيم بسنجند تا بدين وسيله بتوانند از انديشه گذشتگان مايه‌اي از فكر و نظر براي آينده برگيرند و رخدادهاي گذشته را آيينه عبرت جهت آينده قرار دهند و با اين روش مي‌توان اميدوار بود كه تعقل و انديشه، جاي تنگ‌نظري و جمود فكري را كه ده قرن بر كشور ما حاكم بوده، بگيرد و آن مدينه فاضله عادله كه فقط در آرزو و آرمان وجود داشته، تحقق يابد. بعون‌الله تعالي و توفيقه.

 

منابع و مآخذ

47. الاسفار الاربعه، صدرالدين شيرازي (تهران 1378ق)، ج1، ص6.

48. شرح الالهيات من كتاب الشفاء، مهدي بن ابي ذرالنراقي (تهران 1365ش)، ص2.

49. شرح غرر الفرائد، بخش امور عامه و جوهر و عرض (تهران، 1348ش)، ص36.

50. مأخذ پيشين.

اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: