1393/10/29 ۰۷:۳۶
میرسید احمد علوی هم مانند میرداماد که از افلاطون به عنوان «افلاطون الشریف» و «افلاطون الالهی» و از ارسطو به عنوان: «معلمالمشّائین» و «مفیدالصناعه»۲۷ یاد میکند، احترام فراوانی برای آن دو قائل است و در موارد استشهاد به گفته آنان، به مقایسه اندیشههای آن دو حکیم نیز میپردازد۲۸ و هنگامی که میرداماد اشاره به افلاطون الهی و شش تن پیش از او میکند (= الستّهالسابقون) سیداحمد نام آن شش تن را بدین ترتیب یاد میکند: فیثاغورس، انباذقلس، انکسیمایس، ثالس، آغاثادیون، هرمس٫۲۹
او هم این فیلسوفان را از آن جهت شایسته لقب «حکیم»۳۰ میداند که علمشان به سرچشمه علم انبیا پیوسته میگردد و این همان است که ابوالحسن عامری نیشابوری۳۱ در کتاب الامدعلیالابد۳۲ خود به تفصیل بیان داشته است۳۳ و از همین جهت جالینوس را شایسته لقب «فیلسوف» نمیداند؛ زیرا که جالینوس در مورد حدوث و قدم عالم به جهت «تکافؤ ادله»به قول ابنسینا «تقاوم ادله» موضع «توقف» را برگزیده است و در بستر مرگ به برخی از شاگردان خود گفته است که: «این را از من یادداشت کنید که من در طول عمر خود نفهمیدم که عالم قدیم است یا محدث! و نفس ناطقه دارای مزاج است یا نه؟ و وقتی از پادشاه زمان خود خواهش کرد که لقب «فیلسوف» را به او بدهد، برخی از نزدیکانش او را سرزنش کردند.
سید احمد در ادامه این سخن میگوید: جالینوس با این عمل خود نه تنها ثابت کرد که «فیلسوف» نیست، بلکه «متفلسف» هم نیست؛ زیرا حکیم فیلسوف چنین خواهشی را از «سلطان انسی» نمیکند، بلکه او باید از «سلطان عقلی» بخواهد که به اذن باری تعالی علم و حکمت را به او ارزانی دارد تا با آن شایسته لقب «فیلسوف» گردد.۳۴
عصر زرین اندیشه در ایران
دراینجا باید به دو نکته اشاره کرد: یکی آنکه میرداماد و دامادش یعنی سید احمد علوی و دانشمندان ایرانی پس از این دو، همچون ملاصدرا، ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملامحسن فیض و دهها متفکر پس از آنان، دورهای زریّن در اندیشه و تفکر در سرزمین ایران به وجود آوردند، هرچند که جهان علم از این تحول و این درخشش اندیشه بیخبر مانده است و همین بیخبری موجب آن گردیده که در غرب این توّهم پیش آید که مطالعات فلسفی مسلمانان با ابنرشد اندلسی پایان پذیرفته است: «انّ الدراسات الفلسفیه عند العرب، ختمت بابن رشد»۳۵ و این همان است که هانری کربن میگوید که: «تاریخنویسان غربی فلسفه، مدتهای مدیدی گمان کردهاند که با تشییع جنازه ابن رشد در سال ۱۱۹۸ میلادی در قرطبه، فلسفه اسلامی نیز به خاک سپرده شد!»۳۶ و ژوزف فان اس میگوید که: «فلسفه ایرانی دوره صفویه که توسط متفکران بزرگ مکتب اصفهان تکامل یافته است، عملاً ناشناخته مانده است.»۳۷
نکته دوم آنکه این مکتبی که به وسیله میرداماد و اخلاف او پایهریزی شد، نه تنها موجب ادامه اندیشه در کشور ما گردید، بلکه زنگ شناعت فلسفه را که طی قرون متمادی بر آن آشکار گشته بود، زدود؛ یعنی بزرگان «مکتب حکمت متعالیه» با استفاده از قرآن و احادیث نبوی و منقولات ائمه اطهار علیهمالسلام، موجب گردیدند که تشنیع فلسفه و تکفیر فلاسفه موقوف گردد.
ابن سینا در جان تشیع
نگارنده در سخنرانی که در آذر ۱۳۷۰ در بخش مطالعات شرقی دانشگاه کمبریج تحت عنوان: «ابن سینا در جان تشیع» ایراد کرد،۳۸ خاطرنشان ساخت که فارابی و ابنسینائی که طرح قرون متمادی مورد لعن و تکفیر و مایه ننگ قرار گرفته بودند، به وسیله دانشمندانی مانند میرداماد تطهیر گردیدند و به عنوان «الشریک المعلم» و «الشریک الریاسی»۳۹ یاد شدند و ارسطو و افلاطونی که پیش از آن با شناعت و زشتی یاد میشدند، اولی به عنوان «مفید الصناعه» و «معلم المشائین» و دومی به عنوان «افلاطون الشریف» و «افلاطون الالهی المتألّه» ۴۰ خوانده شدند.
و در سخنرانی که تحت عنوان «احیای فلسفه اسلامی در دوره صفوی با ارجاع خاص به میرداماد» در سمپوزیوم «اسلام در برخورد با مدرنیسم» در مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی مالزی در مرداد سال ۱۳۷۰ ایراد کرد، این موضوع را به صورت تفصیل بر اهل علم عرضه داشت و چون در آن سخنرانی اشارهای خاص به میرداماد شده بود، مناسب دانست که متن آن سخنرانی را در آغاز کتاب حاضر به همان صورتی که در مجموعه سخنرانیهای آن سمپوزیوم آمده، بیاورد.۴۱
دشمنی با دانش و دانشمندان
در پایان این نوشتار، پرسشی را باید مطرح ساخت و آن اینکه این بیتوجهی به علم و فرهنگ که در آغاز این گفتار از آن بحث گردید و ستیزگی و خصومت با نشر میراث فرهنگی و علمی که در میان مقاله از آن سخن رفت، معلول چه علتی میتواند باشد؟ این مورخان و جامعه شناساناند که باید علت آن را جستجو و کشف کنند که چرا در طی هزار سال این دشمنی با دانش و دانشمندان و قاهریت جاهلان و مقهوریت عالمان بدون هیچ گونه تغییر و دگرگونی ادامه پیدا کرده است؟ اگر هزار سال پیش ناصرخسرو در کتاب جامع الحکمتین خود میگوید:
«و به علت کافر خواندن این علمالقبان مر کسانی را که علم آفرینش دانند، جویندگان چون و چرا خاموش گشتند و گویندگان این علم خاموش ماندند و جهل بر خلق مستولی شد، خاصه بر اهل این زمین که خراسان است و دیار مشرق»۴۲ و در دیوان خود میگوید:
دشمن عدلند و ضد حکمت اگر چند
یکسـره امـروز حاکمند و معّدل!۴۳
باید تحقیق شود که «علمالقبان» کدام گروه بودند که با عدل، دشمنی و با حکمت، ضدّیت میورزیدهاند و مسلماً دشمنی آنان با حکمت و عدالت سبب شده که خواندن و مباحثه کردن هندسه را الحاد و زندقه به شمار آورند۴۴ و کتابهای مربوط به مناظر و مرایا و فیزیک نور ابنهیثم را علی رؤوس الاشهاد بر روی منابر بسوزانند۴۵ و رصدخانهای را که مرکز دانش و پژوهش بوده، با خاک یکسان کنند۴۶ و اگر فرض را بر این بگذاریم که آنان میگفتند مباحث نور و ابصار و هندسه و ریاضیّات همراه با فلسفه از یونان به عالم اسلام وارد شد و این موجب گردید که مسلمانان با مطالعه علوم و اندیشههای یونانی، از قرآن کریم و حدیث نبوی جدا شوند، چرا در دورههایی که میرداماد و صدرالدین شیرازی و فیض کاشانی و عبدالرّزاق لاهیجی و ملا مهدی نراقی و حاج ملا هادی سبزواری که همه آنان گفتار خود را مستظهر با آیات قرآنی و احادیث نبوی و روایات ائمه اطهار علیهمالسلام میکردند، باز هم مورد طعن و شتم همان «علما لقبان» قرار میگرفتند!
منابع و مآخذ
۲۷٫ رجوع شود به فهرست اعلام کتاب القبسات ذیل «افلاطون» و «ارسطو».
۲۸٫ شرح کتاب القبسات، ص۱۸۵٫ ۲۹٫ ماخذ پیشین، ص۱۶۲٫
۳۰٫ جالینوس معتقد بود که هرکس صناعتی را نیک بداند، شایسته لقب حکیم است. مختصر کتاب الاخلاق لجالینوس (قاهره ۱۹۳۷م)، ص۴۸؛ ولی بیشتر دانشمندان تخلق به اخلاق حسنه و تأدّب به سیرت انبیا و اولیا را در شایستگی این لقب شرط دانستهاند. ناصرخسرو (دیوان، ص ۴۰۸) میگوید:
بر لذّت بهیمی چون فتنه گشتهای بس کردهای بدان که حکیمت بود لقب
۳۱٫ متولی ۳۸۱ که اخیراً کتاب الاعلام بمناقب الاسلام او در مصر و رسائل او در اردن چاپ شده است.
۳۲٫ از انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک گیل که در سال ۱۳۹۹قر ۱۹۷۹م در بیروت چاپ شده است.
۳۳٫ الامد علی الابد، عامری نیشابوری، ص۷۴٫
۳۴٫ شرح کتاب القبسات، ص۱۶۸٫
۳۵٫ مقدمه کتاب ابن رشد و الرشدیه ارنست رنان از عادل زعیتر، ص۵٫
۳۶٫ فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، هانری کربن، ترجمه سید جواد طباطبایی (تهران، ۱۳۶۹)، ص۱۱۰٫
۳۷٫ مقدمه ژوزف فان اس بر بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فوق اسلامی از مهدی محقق، (تهران ۱۳۵۵)، ص۹٫
۳۸٫ صورت فارسی این سخنرانی در گزارش سفرهای علمی ۱۳۷۰ـ۱۳۶۰ یا سومین بیست گفتار از مهدی محقق، ص۳۷ در سال ۱۳۷۲ش به وسیله مؤسسه اطلاعات چاپ شده است.
۳۹٫ رجوع شود به فهرست اعلام کتاب القبسات ذیل «فارابی» و «ابنسینا».
۴۰٫ ماخذ پیشین ذیل «ارسطو» و «افلاطون».
۴۱٫ این مجموعه در سال ۱۹۹۶ جزو انتشارات مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی در کوالالامپور چاپ شده است.
۴۲٫ جامعالحکمتین، ناصرخسرو، (تهران، ۱۳۳۲ش)، ص۱۶٫
۴۳٫ دیوان ناصرخسرو، ص ۱۳۷٫
۴۴٫ المقابسات، التوحیدی (قاهره ۱۳۴۷ق)، ص۶۳٫
۴۵٫ اخبارالحکماء، ابن القفطی (لیپزیک ۱۹۰۳م)، ص۱۵۴٫
۴۶٫ رصدخانه استانبول، دومین بیست گفتار، مهدی محقق (تهران ۱۳۶۹ش)، ص ۶۳٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید