آخرین سفر سیمرغ / محمد جعفریاحقی

1402/9/4 ۰۹:۱۷

آخرین سفر سیمرغ / محمد جعفریاحقی

دکتر اسلامی از نخستین کسانی است که مکتب ادبیات تطبیقی را در دانشگاه تهران بعد از فاطمۀ سیّاح جا انداخت و سال‌ها در دانشکدۀ ادبیات به تدریس این مادۀ درسی، که بسیار مهجور و غریب و بی‌کس‌و‌کار بود و بعد از او هم چندانی دنبال نشد، اقدام کرد.

بی هیچ دلیلی ناگهان هوس کردم در مورد اسلامی ندوشن مطلبی تحقیقی بنویسم که پر باشد از ارجاع و منبع و استدلال، اما نشد، به دو دلیل و شاید هم به سه دلیل: نخست که یادم رفته بود که باید ظرف دو سه روز این مطلب را تمام کنم و بدهم برای چاپ در کتابچه‌ای که قرار بود به مناسبت قرار یافتن پیکر دلباختۀ وطن در خاک نیشابور منتشر شود و ظرف دو سه روز نمی‌شود کار تحقیقی دلپذیری ارائه کرد که آخر تصمیم را هم همین دو سه روز پیش گرفته بودیم در نیشابور. دوم این که هنر نویسندگی اسلامی به من می‌گفت نثر تحقیقی در حوزۀ پسند و سلیقۀ اسلامی و دوستداران او نیست که آخر خود او هم  وقتی قرار بود به مناسبتی مقاله تحقیقی ارائه کند هرگز از نثر سیال و روان و راحت همیشگی‌اش فاصله نمی­گرفت، گویی قلم او تنها در این مسیر بود که خوش می‌خرامید. من تا آن جا که یادم هست سال‌های دور به طور مشخص در دو کنگرۀ جهانی ابوالفضل بیهقی (شهریور ۱۳۴۹) و ناصرخسرو (شهریور۱۳۵۳) و بعد از آن هم بارها پای سخنرانی تحقیقی او نشسته و از قلم روان او در حوزه‌های پژوهشی نیز بهره‌مند بوده‌ام. و سوم این که می‌دانستم مخاطب این نوشته، که قرار است به مناسبت آخرین سفر سیمرغ فرهنگ ایران به نیشابور جایی منتشر شود، انتظار کار تحقیقی ندارد. بلکه خوش‌تر می‌دارد حسّ نویسنده از موضوع به او منتقل شود .

حالا برای این که از نیت اولیۀ خودم به کلّی دور نشوم به گوشه‌ای از کارهای دکتر اسلامی اشاره می‌کنم که همیشه نسبت به مفاهیم پررنگِ «ایران‌گرایی» و «فرهنگ‌مداری» و سفرنامه و خاطره‌نویسی در سایه قرار می‌گرفته است. نباید از یاد ببریم که دکتر اسلامی از نخستین کسانی است که مکتب ادبیات تطبیقی را در دانشگاه تهران بعد از فاطمۀ سیّاح جا انداخت و سال‌ها در دانشکدۀ ادبیات به تدریس این مادۀ درسی، که بسیار مهجور و غریب و بی‌کس‌و‌کار بود و بعد از او هم چندانی دنبال نشد، اقدام کرد. کار تطبیق ادبی در قدیم به مقایسۀ برخی از آثار شاعران ایرانی با شاعران عرب اکتفا می‌کرد و هرگز علمی به نام ادبیات تطبیقی برای اهالی ادب شناخته نبود. اسلامی ندوشن مسیر نگاه به ادبیات تطبیقی را عوض کرد و با استفاده از بنیان‌های علمی جهان راه بررسی مراودات ادبی را به روی دانشگاه‌ها گشود و خود او هم در پژوهش‌های ادبی چندی، که در مورد آثار کلاسیک فارسی به ثمر رساند، از این امکان علمی استفاده کرد. او علاوه بر درس­گفتارها و مفاوضاتی که با دانشجویان دانشکدۀ ادبیات داشت و برخی از آن‌ها بعداً در مجموعه مقالات وی به چاپ رسید، در مقالات مستقل به‌ویژه در برخی تحلیل‌ها از آثار ادبی مانند پیشنهاد مشابهت داستان رستم با پرومتئوس، یا اسفندیار- دست کم در پاره‌ای موارد مثل قضیۀ روئین‌تنی- با آخیلوس در کتاب داستان داستان‌ها، یا همسانی سیمای تولستوی با مولوی و فردوسی با همر در کتاب آواها و ایماها، سودابۀ فردوسی با فدرِ راسین در کتاب جام جهان‌بین، و موارد دیگر همه نمونه‌ای است از این رویکرد نوین به افق‌های برتر در دامن ادبیات جهان. آشنایی ژرف و برتر از آن علاقۀ وی به بزرگان ادب جهان و ترجمۀ بخش‌هایی از آثار آنان به فارسی مانند ویلیام شکسپیر، لئو تولستوی، شارل بودلر، جواهر لعل نهرو، ژان پره‌ور، پل ورلن، والت ویتمن که همگی در کتاب نوشته‌های بی‌سرنوشت به چاپ رسیده، زمینۀ فکری وی را برای پرداختن به ادبیات دیگر ملل در قالب تطبیقی فراهم کرده است. برای اسلامی ندوشن زبان فرانسه دریچه‌ای به دنیای نوین و بزرگی بود که ما در عصر نوگرایی بدان سخت نیازمند بودیم. اصلاً به نظر من داستان ترجمه‌های دکتر اسلامی و دیدگاه‌های او در این باره با توجه به نثر پخته و فرهیختۀ او می‌تواند موضوع بحث و جست‌وجوی دیگری باشد که متخصصان فن ترجمه و نشریات مربوط می‌توانند به آن بپردازند و دست پر هم بازگردند. استقبال شایسته‌ای که از کتاب شور زندگی او به عمل آمده و تاکنون بارها در شمارگان‌هایی باور نکردنی به چاپ رسیده نشان می‌دهد که تمام توفیق این کتاب به سرگذشت شورانگیز و خواندنی ونسان ونگوک، نقاش پرآوازۀ هلندی، هم مربوط نمی‌شود و قطعاً نثر خوش­خوان و دل‌انگیز و توانایی فنی مترجم هم در این توفیق بی‌تأثیر نبوده است.

حالا که پیکر نگران او در غربت تاب نیاورد و بعد از یک سال و اندی که از پرواز روان آسمانی‌اش می‌گذرد، در دامان خاک وطن آرام یافت، جای آن دارد که پژوهشگران به آثار رنگارنگ و دردآلود او فرو نگرند و کتاب‌ها و رساله‌ها بنویسند و نشان دهند که چگونه قلم خوش­رفتار او از زوایای مسائل پیچیدۀ ایران روزگار ما سر در آورده و برای بسیاری از دردهای بی‌درمان این فرهنگ چاره‌اندیشی کرده است. نگاه ادبی کافی نیست جامعه‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، مردم‌شناسی، سیاست، فلسفه و هنر هم در این میان می‌توانند زاد راه برگیرند و از این رهگذر برای حل مشکلات امروزِ نه تنها ایران که انسان سرگشتۀ عصر انفورماتیک چاره‌ها بیندیشند.

خوشا نیشابور و شادیاخ که فرزند راستین خود را سرانجام بازیافت و گرم در آغوش فشرد!

منبع: فرهنگستان زبان و ادب فارسی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: