بماند سال‌ها این مهر و تبریک / محمدجعفر یاحقی

1402/9/18 ۱۴:۳۵

بماند سال‌ها این مهر و تبریک / محمدجعفر یاحقی

زادروز استاد مجتبایی را شادباش می‌گویم و آرزو دارم که «بماند سال‌ها این مهر و تبریک».

یکی از زیان‌های زندگی در شهرستان، در کنار همۀ سودمندی‌هایش، این است که دستت از دامان مرکزنشینان بسیاری که دوستشان می‌داری کوتاه است. گو اینکه در شرایط کنونی اگر در مرکز هم باشی به هزار دلیل روشن‌تر از آفتاب دستت به دامان کسی نمی‌رسد و تو ناگزیر باید ارادتت را اویسی در سینه داشته باشی.

یکی از آن‌ها که من سال‌‌ها نادیده به او دل بسته و مهرش را اویسی در دل داشته بودم، استاد سید فتح‌الله مجتبایی بود. نام او را از دبیرستان شنیده و با کارهایش اندک و بسیار آشنا بودم. وقتی در سال‌های آخر دبیرستان قرار بود با تاریخ ادبیات فارسی فراتر از کتاب‌های درسی آشنا بشوم ترجمۀ بخشی از تاریخ ادبیات براون را که او با عنوان: از فردوسی تا سعدی به پارسی برگردانده بود، دیده و نام مترجمش گوشۀ ذهنم نشسته بود. کمی بعد در همان سال‌‌های اول دانشکده که چیزی به نام نقد ادبی به گوشم خورده و به سراغ بوطیقای ارسطو رفته بودم و، معلم‌مان که گفته بود دو ترجمه از این کتاب به فارسی هست و بعد هم هنر شاعری را بر فن شعر ترجیح داده و خواندنش را به ما سفارش کرده بود، با این نام آشنا بودم. یا بعدترها که طوطی‌نامه درآمد و اسم تاگور به گوشم خورد و با هند بیشتر آشنا شدم، دیدم کسی که به او احترامی در دل می‌داشتم نامش این جا هم هست. حالا از شهر زیبای افلاطون که «شاهی آرمانی در ایران باستان» را هم به دنبال داشت چیزی نمی‌گویم که علاقۀ من بیشتر به لغت فرس معطوف مانده بود، لابد به دلیل خراسانی بودن مؤلف و کهن‌‌واژه‌های مأنوس در فضای مطالعاتی شاهنامه، که آن سال‌ها کم‌کم داشت مهم‌ترین دغدغۀ ذهنی من می‌شد.

 استاد مجتبایی آن سال‌ها به مشهد نیامده و یا کم آمده بود، و اگر هم آمده بود برای شرکت در کنگره و کنفرانسی نبود که اگر بود محال است که من ندیده باشم چنان‌که بسیاری دیگر از دوست‌داشته‌‌های اویسی را در همین کنگره‌ها و مجالس علمی پیدا کرده بودم. مهم هم نیست برای آنکه من وی را در لابه‌لای کتاب‌هایش همیشه می‌دیدم و تا آنجا از طریق همین دیدن نامرئی با او مأنوس بودم که ابداً نمی‌توانم به یاد بیاورم که قبل از حضور در فرهنگستان و ارتباط حصولی کی و کجا با ایشان رودررو ایستاده‌ام. دانش و بالاتر از آن بینشی که در وجود این مرد به مثابۀ خیم و خویی والا و گوهرین راسخ و استوار شده از او والاگهری ساخته است که مغناطیس وجودش روح‌‌های بالابلند و فرانگر را به تعظیم فرامی‌‌خواند. وقار علمی و اندیشه‌‌مداری کمترین خویش‌کاری و کم‌‌گویی و بزرگ‌‌بینی بیشترین مایه‌‌های وجودی او را تشکیل می‌دهد. هروقت به یاد می آورم که محتبایی چندین سال رایزن فرهنگی ایران در هند بوده، به فضای رایزنی آن روزگار رشک می‌برم و وقتی می‌بینم که او با فراگیری زبان سانسکریت و تخصص ویژه در هندشناسی و نکته‌بینی در ادیان و مکتب‌های فلسفی شرق دور چه لیاقتی اندوخته است بر عمرتلف کرده و بودجۀ هدرشدۀ همۀ رایزنان بعدی تأسف می‌‌خورم. روح مدارا و همگرایی شگرفی که در نهاد این مرد راسخ مانده و وقت و بی وقت متبلور می‌شود، آموزه‌ای است که گمانم از رهگذر فرورفتن در ادیان و نحله‌های گوناگون خاصه ادیان و عرفان هندی و اندیشه‌‌های صیقلی شرق دور، برای وی فراهم آمده است. تکثّر فرهنگی و عقیدتی شبه‌قاره در مجاورت باورهای نرم­‌خویانۀ ذِنی و بودایی و برهمایی این سرزمین باستانی را رنگارنگی عقیدتی و تحمّل وصف‌‌ناپذیری بخشیده و همۀ باشندگان و مجاوران خود را به این خصلت کمیاب فراخوانده است. خلق و خوی آرام و همه‌‌کس‌‌پذیر استاد مجتبایی جز آنچه به جبلّت و خیم و خوی خانوادگی او مربوط می‌­شود، از رهگذر همین آمیزش با فرهنگ و جهان‌‌بینی هندی حاصل شده است و چه بهره‌ای بهتر و والاتر از این!

زادروز استاد مجتبایی را شادباش می‌گویم و آرزو دارم که «بماند سال‌ها این مهر و تبریک».

منبع: فرهنگستان زبان و ادب فارسی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: