1402/2/13 ۰۹:۵۷
شاید یكی از مهمترین و تاثیرگذارترین كارهای شیخ طوسی را بتوان تاسیس حوزه نجف دانست. جایی كه اعتدال میان عقل و نقل كه پیشترها برای تلطیف فضای سیاسی جامعه یا حفظ حداقل جایگاه شیعه در جهان اسلام از سوی كسانی چون شیخ مفید و شریف مرتضی صورت میگرفت، در نزد شاگرد خلف ایشان شیخ طوسی به اوج خود رسید.
شیخ طایفه شیعه، پل دو جریان متخاصم
شاید یكی از مهمترین و تاثیرگذارترین كارهای شیخ طوسی را بتوان تاسیس حوزه نجف دانست. جایی كه اعتدال میان عقل و نقل كه پیشترها برای تلطیف فضای سیاسی جامعه یا حفظ حداقل جایگاه شیعه در جهان اسلام از سوی كسانی چون شیخ مفید و شریف مرتضی صورت میگرفت، در نزد شاگرد خلف ایشان شیخ طوسی به اوج خود رسید. البته شیخ طوسی تربیتشده مكتب كلامی عقلگرای بغداد بود كه با شیخ مفید پا گرفته بود و بعد از مفید و مرتضی در مسند زعامت فكری شیعه نشست و حتی خلیفه عباسی وقت برترین كرسی تدریس كلام را نیز به وی سپرد. اما بعد از فتنه بغداد كه در اثر حمله سلجوقیان شكل گرفت، مجبور به ترك این كلانشهر و هجرت به نجف شد كه از قضا این هجرت اجباری بركاتی برای شیعه داشت و باعث نضج گرفتن حوزه نجف شد كه مبنایش عدم افراط و تفریط بود؛ چه در عقل و چه در نقل.
نقش شیخ در توسعه كلام شیعه
نقش شیخ طوسی در توسعه كلامی شیعه بسیار مهم است زیرا فعالیتهای مفید و مرتضی، رونقی به بازار فكری شیعیان آن هم در بغداد بخشیده بود و تشیع، این قدرت را یافته بود كه به عنوان یك مكتب فكری جدید در برابر رقبای دیگر قد علم كند و شیخ طوسی این موضوع را خوب فهمیده بود و بحث استقلال فكری و مبنایی از مكتب سنّی برای وی حیاتی بود. چراكه خود شیخ طوسی در فقه این استقلال را قوت بخشید و آن را با فرهنگ كلامی عقلگرای مفید پیوند داد و روش او نوعی تحلیل عقلی احادیث ائمه و استخراج تفریعات از آنها بود. در هر حال مشخص است كه در میانه قرن پنجم هجری رقابت بین تفكر شیعه امامی و اهل سنت جدیتر شده بود و این شاید به خاطر فرصت تاریخیای بود كه آل بویه به تشیع بخشیده بود. هرچند كه نباید تلاشهای بیوقفه فكری شیخ مفید در زیر سایه تعلیمات مكتب جعفری و رواداری و تسامح شریف مرتضی پس از او را فراموش كرد. چراكه بهراستی شیخ طوسی نیز رهروی راستین آن دو متفكر بزرگوار بود. در این مرقومه تلاش بر این است كه مختصرا با زندگی و برخی آرای شیخ طایفه آشنا شویم.
1- زندگی و حیات علمی شیخ طوسی
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ملقب به شیخالطایفه در رمضانالمبارك سال 385 هجری در شهر فرهنگخیز و دانشپرور طوس به دنیا آمد و تا حدود سال 408 هجری در آنجا تعلیم دید و انواع علوم دینی از فقه و اصول و حدیث و كلام را تحصیل كرد. بعد از آن در همین سال به شهر بغداد با ابعاد فرهنگی و دانشی بسیار بزرگ و متنوع و فضای علمی خلاق و باز مهاجرت كرد تا كسب فیض و دانش بزرگان كند و بر معلومات خود بیفزاید. شهری كه زیر سایه شیخ مفید (وفات: 413 ه.ق) و شاگردش سید مرتضی علمالهدی (وفات: 436 ه.ق) مركز تعالیم عقلی و نقلی شیعیان بود و مجالس درس و مناظره داشتند و پویایی فكری شیعه را سبب شده بودند.
دوران طلایی كلام شیعه
از سوی دیگر، شیخ طوسی اهل علم و معرفت بود و این خود لزوم سفر به دیگر مناطق جهان اسلام برای تكمیل معرفت را ضروری میساخت. اما مساله مهمتر حضور حكومت شیعیمسلك آلبویه در بغداد بود كه بعد از ورود احمد (یكی از سه برادر دیلمانی یعنی علی، حسن و احمد) به شهر بغداد در سال 334 و گرفتن مسند حكومت از دست خلیفه سنّی وقت المستكفی بالله (خلافت: 336-334 ه.ق) كه به احمد لقب معزّالدوله اعطاء كرد، فضا برای تلطیف روابط اكثریت سنی و اقلیت شیعه فراهم شد؛ زیرا خود بوییان در بغداد مشروعیت سیاسی خود را از خلیفه سنّی داشتند و اكثر سربازان ترك آنها نیز سنی بودند و بنابراین به اقتضای حفظ قدرت هم كه شده فضای تعاملی ایجاد شده بود و لذا از نظر آنان ساقط كردن خلافت عباسی در این وقت معقول نبود. ولی به هرحال این ملاحظات سیاسی برای شیعیان بد هم نشد و باعث شد جامعه فكری آنان در بغداد اوج بگیرد و این دوران در قرن چهارم، دوران طلایی كلام و عقاید شیعی بود.
زعیم فكری تشیع در بغداد
با این تفاصیل، قطعا شیخ طوسی بعد از ورود به بغداد به مجلس درس شیخ مفید راه یافته است. آری او پنج سال شاگردی مفید را كرد و در این دوران شرحی هم بر كتاب «المقنعه» مفید با عنوان «تهذیب الاحكام» نوشت كه كاملا از فضای فكری بغداد كه متاثر از مكتب كلامی مفید بود بهره برده بود. بعد از مرگ مفید در 413 ه.ق، شاگردش سید مرتضی جانشین وی شد و بعد از مرگ مرتضی در 436ه.ق، شیخ طوسی زعیم فكری تشیع در بغداد شد.
رونق جلسات علمی سنی و شیعه در عصر آل بویه
ناگفته نماند كه یكی از زیباییهای علمی شهر بغداد همین جلسات تركیبی سنی و شیعه بود كه خود شیخ طوسی نیز تركیبی از اساتید شیعی و سنی داشت و اگر از تسامحات مصلحتی بوییان نسبت به خلافت سنی نیز بگذریم، شكاف عقیدتی مانع از تعامل و تبادل فكری نمیشد اگرچه بازار تهمت و اهانت نیز به نوبه خود داغ بود. با این حال اهل علم راستین كمتر به این وجه قضیه توجه داشتند و بیشتر به دنبال كسب دانش و تحكیم اصول بودند.
تكمیل اساسی مانیفست شیعه
البته قطعا این تحكیم اصول از هر دو طرف، خط قرمزها و مرزهای هر گروه را محكمتر و پررنگتر میساخت و كسی را حاضر به عقبنشینی نمیكرد، وانگهی باب گفتوگو را هم باز میگذاشت و باید دید چرا بعدها آن عداوت و كینهها بر این تعاملات دانشی شورید و خط قرمز شیعه و سنی بهخصوص بعد از استقلال فقهی و كلامی شیعه در قرن پنجم كه پاسخی محكم به تحقیرهای برخی از دانشوران سنی بود و تكمیل اساسی مانیفست شیعه در قرن پنجم با سید مرتضی و شیخ طوسی، بسیار پررنگتر شد و در قرون بعد به ستیز و دشنام كامل كشید. در هر حال، شیخ طوسی از محضر اساتید بنامی از شیعه و سنی تعلیم دید كه نام برخی از آنها از این قرار بود: ابن ابیالصلت اهوازی (وفات: 409 ه.ق)، حسین بن عبیدالله غضائری (وفات: 411 ه.ق)، محمد بن احمد بن ابیالفوارس (وفات: بعد از 411 ه.ق)، ابوحازم نیشابوری (وفات: 417 ه.ق)، ابن حاشر (وفات: 423 ه.ق)، ابن شاذان قمی (وفات: 420/425/460 ه.ق) و ابوطیب طبری قاضی (وفات: 450 ه.ق) . شیخ طوسی شاگردان بسیاری نیز داشت و قریب به سیصد شاگرد تربیت كرد كه از جمله شاخصترین آنها میتوان به ابوالفتح محمد بن علی كراجكی (وفات: 449 ه.ق) و نیز پسر خودش حسن بن محمد ملقب به مفید ثانی (وفات: 515 ه.ق) نام برد.
2- ماجرای بدگویی حسودان علیه شیخ طوسی در نزد خلیفه القائم بأمرالله (خلافت: 467-422 ه.ق).
قائم عباسی كه جانشین پدرش قادر شده بود مردی دانشدوست بود كه از بخت خوش او بعد از حمله طغرل به بغداد در حدود 437 ه.ق و آغاز برچیده شدن حكومت بوییان عراق، خلافت عباسی جان دوباره گرفت و این خلیفه دانشدوست كرسی كلام را در همان ایام به شیخ طوسی سپرد كه اكنون یكسال بود كه بعد از وفات مرتضی زعیم شیعیان شده بود. این كرسی به هر كسی اعطاء نمیشد و طبیعتا حسادت بسیاری كسان را برانگیخت تا سرانجام به بدگویی علیه شیخ در نزد قائم منجر شد.
فتنه علیه شیخ طوسی
آنها به دعای روز عاشورا و لعن صحابه در آن، در كتاب مصباح المتهجّد استناد كردند و خلیفه او را با كتابش فرا خواند. شیخ طوسی در حضور خلیفه این اتهام را ردكرد و به او توضیح داد كه مقصود از اول و دوم تا چهارم در عبارت «اللهم خُصّ أنت اول ظالم ... ثم العن الثانی و الثالث و الرابع ...» به ترتیب، قابیل (اولین قاتل)، قیدار بن سالف قاتل ناقه صالح، قاتل یحیی نبی و ابنملجم مرادی بوده است. خلیفه نیز به او اعتماد و اتهامزنندگان را تنبیه كرد. (منقول در كتاب: منابع اصلی رجال شیعه تالیف محمدكاظم رحمان ستایش، ص 183) . این غائله هرچند در نوع خود و نسبت به شرایط آشفته آن زمان كه تقریبا میانه قرن پنجم بود و آلبویه عراق در حال سقوط بود، طبیعی جلوه میكرد، لیكن این فضای متخاصم به موازات فضای سیاسی شلوغ دوران افزونی مییافت و همان ستیزه و دشمنی كه گفتیم در پس خطقرمزها و به نحو اصولی تحكیم یافته بود، اینك در شكل ناهنجاری اجتماعی برونریزی میكرد.
برآمدن سلجوقیان، آتش كشیدن خانه شیخ طوسی و مهاجرت وی به نجف
به همین دلیل شیخ طوسی در این دوران دیگر در امان نبود و تا دوازده سال بعد كه این زعامت را در بغداد عهدهدار بود و بغداد در دوران گذار از بوییان به سلجوقیان قرار داشت، این شرایط ادامه یافت تا اینكه در 447 ه.ق قائم عباسی طغرل سلجوقی را تایید كرد و برادرزاده او را به زنی گرفت و بغداد در انقیاد وی درآمد. طبیعتا این شرایط غائلههایی علیه شیعیان و نیز شیخ طایفه آنها پدید آورد و بهخصوص آتش زدن محله كرخ بغداد كه شیعهنشین بود و گویا طوسی هم آنجا ساكن بود و نیز آتش زدن خانه او باعث شد كه به نجف بگریزد و تا آخر عمر در آنجا ساكن شود. دستكم نجف از این غائلهها در امان بود و شیخ طوسی كلاسهای درس خود را در حرم حضرت علی علیهالسلام برگزار میكرد.
3- حوزه نجف
حوزه نجف چنانكه دیدیم با غائله سلجوقی در بغداد كه منجر به هجرت شیخ طایفه به نجف شد پا گرفت و بعدا با غائله مغول در حدود سه قرن بعد از رونق افتاد و بعدها در قرون دوازده و سیزده هجری به بعد كه ایران مدتها قبل، از شر مغول راحت شده بود دوباره احیا شد. شاید تنها چهره شاخص اولیه حوزه نجف همین شیخ طوسی است كه با ابتكاراتی كه داشت بهخصوص در قالب ادبیات تطبیقی بهجا مانده از شیخ مفید، توانست هویتی اساسی به تفكر شیعه ببخشد زیرا خروجی این حوزه دستپخت نهایی خود طوسی بود كه میراث مفید و مرتضی را تكمیل كرد و بدانها افزود. اگر كلام را بنا به یكی از تعاریف رایج آن، «علم العقاید» بنامیم و با استناد به اینكه كلام شیعی را شیخ مفید بنیان نهاد، شیخ طوسی توانست مباحث تركیبی از كلام و فقه پدید آورد كه به موجب آن بسیاری فروعات فقهی نتیجه تفسیرهای كلامی و در واقع تحلیلهای عقلی نقل گردند و همكاری عقل و نقل باعث ایجاد تفسیرهای رنگارنگ و متنوع حتی عرفانی نیز میشد و این مجالی برای تغییرات بنیادین در كلام و فقه سنتی شیعه فراهم كرد كه البته از شجاعت فكری شیخ طوسی برمیخاست و پیش از او فقهای شیعی را یارای چنین تغییری نبود و چه بسا پس از او نیز تا قرنها فقه و كلام شیعی تحت سیطره عقاید راسخ او بود كه بعدها مكتب كلامی حلّه توانست ابداعاتی جدید را به بار آورد.
بازسازی حوزه نجف
البته كه با ظهور مكتب كلامی حلّه و اصفهان بعد از حمله سهمگینانه مغول كه باعث تضعیف حوزه نجف شده بود، كلام شیعی در مسیر نوینی قرار گرفت كه از حلّه و سپس اصفهان عبور میكرد و كسانی چون مجلسی اول و دوم آن را در برگرفتند، ولی بعدا از نوادگان همین مجلسی بود كه كسانی مثل وحید بهبهانی (وفات: 1205 ه.ق) و نوادگان و شاگردانش از سید بحرالعلوم تا ملا احمد نراقی و كاشفالغطاء توانستند دوباره حوزه نجف را بازسازی و تقویت نمایند. اما به هرحال این روشن است كه كلام شیعی از زمان خود شیخ طایفه تا اخلاف شیعیاش در قرون بعدی تغییرات شگرفی را دنبال كرده بود و بهخصوص كه بعد از سقوط مغولها یك دولت شیعی اینبار در ایران به شكلی قدرتمندانه شكل گرفته بود كه قطعا كلام شیعی را نیز از خود متاثر ساخته بود.
4- برخی آرای فقهی و كلامی شیخ طوسی
یكی از مهمترین مباحث فقهی و كلامی شیعه درباب خبر واحد (حامل راویان اندك) و خبر متواتر (حامل راویان كثیر) بود كه ابتدا شیخ مفید مطرح كرده بود و سید مرتضی آن را تداوم بخشیده و در سازمان فكری شیعه رسمی ساخته بود، اما شیخ طوسی همچون شاگردی زرنگ كه به لوازم كار كلاس و درس استاد واقف است و میدانیم كه از شریف مرتضی 12 دینار شهریه دریافت میكرد، حواسش جمع بود و به اقتضای زمانه خبر واحد را به علمای امامیه تخصیص زد و گفت اگر راویان آن از معتمدین شیعه باشند پذیرفته است، لذا دایره شمول روایات را گستردهتر ساخت و این قطعا اقتضای همان رواداری را داشت كه در شریف مرتضی نسبت به شیخ مفید و در شیخ طوسی نسبت به مرتضی شریف بیشتر بود. یعنی سلسله نخبگانی شیعه از مفید به طوسی در حال رشد طولی بود و شاگرد نسبت به استاد پیشرفتی شگرف را خبر میداد و این همه در شخصیت طوسی به نحوی تكامل یافت كه تا دستكم یك قرن بعد كه دوران تقلید و ركود كلام و فقه بهخصوص در شیعه بود (دوران مقلّده) سطوت و سیطره او تمامی نداشت و كسی از علما و فقهای شیعه جرات نقد و تغییر آرا و فتاوی او را نداشت. البته شرایط سیاسی در این ركود بیتاثیر نبود و نیز به زعم محققان، شیخ طوسی وقتی به نجف مهاجرت كرد دستانش از شاگردانش خالی شده بود و آنها در آشفتهبازار بغداد باقی ماندند و شیخ طوسی بهتنهایی آثاری پدید آورد كه تا مدتها بتواند شیعه را در آن دشواری سیاسی و اجتماعی دوران تغذیه فكری كند و فعلا كسی دیگر چیز جدیدی نگوید و همین داشتهها استفاده شوند. از سوی دیگر، شاید تحتتاثیر این جریانات سیاسی آشوبزا، فقه و كلام سنّی نیز نوعی ركود را پشت سر میگذاشت و بغداد از پایگاه فكری شیعه خالی شده بود و بدترین نتیجه این نوسانات منفی سیاسی باعث عدم تضارب آرای شیعی و سنّی و ماندن هر دو گروه بر داشتههای پیشین خود با مقدار زیادی از حقد و كینه نسبت به هم، و عدم ایجاد فضای گفتوگو شده بود كه لاجرم به ركود تفكر منجر گشته بود زیرا همواره وجود دشمن و مخالف و منتقد، باعث شكوفایی طرف نقد و خصم خواهد بود.
اولین منتقد شیخ طوسی در علمای امامیه
درواقع، دوران بین قرن پنجم تا هفتم، دوران عسرت تفكر در جهان اسلام است و امر سیاسی مانع تداوم شكوفایی صورتهای مختلف فكر دینی و فلسفی در جهان اسلام و نوعی انحطاط و ركود سخت شد و لاجرم تعصّب و جمود در همه لایههای فكری این قلمرو بزرگ نفوذ كرد. اما در هر حال گویا اولین كسی كه در جایگاه منتقد شیخ طوسی قرار گرفت و به دوران مقلّده پایان داد، فردی به نام ابن ادریس حلّی (وفات: حدود 598 ه.ق) از شاگردان ابن شهرآشوب (وفات: 588 ه.ق) بود كه به مخالفت با برخی آرای طوسی پرداخت و از جمله به رسم دیرین گذشته، حجیت خبر واحد را به كل انكار كرد و عموما در استنباطات شرعی بر پایه عقل بسیار متبحر بود. البته این مدل استنباطات قطعا در همان زمان شیخ مفید و جواز اجتهاد از نص شكل گرفته بود و نیز گفته شد كه خود شیخ طوسی روش كلامی عقلی مفید را در تفریع از اصول به كار برده و نوعی فقه مبتنی بر تحلیل عقلی را بنیان نهاده بود، اما بههرحال ابنادریس نسل جدیدی از فقاهت را بعد از شیخ طوسی معرفی كرد كه البته فقهای بعد از او چندان بدان اعتنا نكردند و به خاطر روش خاصش چندان نظر خوشی نسبت به او ابراز نداشتهاند بهخصوص از جهت نقد شیخ طوسی كه باز این خود دال بر نوعی جمود در برخی جریانهای شیعه بعد از شیخ طوسی بوده است. بنابراین حجیت خبر واحد كه برخلاف سنت فكری مفید بود و هرچند شیخ طوسی بر امامیه تخصیص زد، اما در شیعه بعدی و حتی بعد از ابنادریس، به صورت جواز خبر واحد گسترش یافت و شاید همین توسعه بود كه به شكلگیری جریانهایی مثل مجلسی كمك كرد و آن گستردگی كه شیخ طوسی در لوای تحلیل و تفریع عقلی به دنبالش بود، بعدها شكل مبسوطتری به خود گرفت و چه بسا باعث اضافه شدن احادیثی شاذّ در دایره لغات و تفكرات شیعی شد.
مساله فقه اجتهادی
نكته مهم دیگر در باب آرای شیخ طوسی، ایجاد پل بین دو جریان متخاصم نقلگرایی افراطی (حدیثی) امثال كلینی و شیخ صدوق و مكتب عقلی كلامی شیخ مفید و سید مرتضی است. زیرا شیخ طوسی به خلأهای عمیق شیعه در برابر رقیب سنی پی برده بود كه مهمترین آن همین مساله فقه اجتهادی بود كه به منزله استنباط فروعات از اصول دین بود كه در قاموس فكری مفید و مرتضی شكل گرفته بود اما تكمیل نشده بود و شیخ طوسی استنباط فروع را بر پایه اجتهاد تكمیل كرد و اصطلاحا اجتهاد مطلق را طرحریزی نمود كه بهواسطه آن در همه ابواب فقه استنباط شرعی ممكن باشد و این را به بركت دو سرمایه مهم شیعه انجام داد؛ یكی احادیث رسیده از ائمه معصومین و دیگری قدرت تحلیل عقل و اجتهاد بر نص كه میراث مفید بود. بهعبارتی، فقیه تا جایی كه ممكن باشد قادر است همه احكام شرعی را استنباط كند، كه البته عقلا هیچ فقیهی مادامالعمر نیست، لذا این فقط یك امكان هست و هر فقیه تا جایی كه بتواند و قدرت تحلیل داشته باشد قادر به استنباط فروعات خواهد بود و به همین دلیل بسیاری اجتهاد مطلق را ناممكن دانستهاند و برخی دیگر آن را ممكن ولی به قدر طاقت، اما در هر حال، واضح و مبرهن است كه منظور شیخ طوسی با توجه به نگاه اعتدالی وی به عقل و نقل این بوده كه توانایی استنباط عقلی احكام شرعی وجود دارد و این بیشتر ناظر به قدرت عقل است كه با نقل نیز سازگاری دارد، اما قطعا به معنای ولع فقیه در برابر احكام نیست، بلكه خود فقه ورع دارد از اینكه ادعایی بیش از آنچه ممكن است نماید، لذا فقیه نه غیبگو است نه بیش از توان امكاناتش اعم از متن و نص و قدرت عقل، چیزی بیشتر در اختیار دارد، جز اینكه ورع و تقوا بر او غالب باشد تا با بیشترین ادّله ممكن و منابع و مدارك كافی ادعای حكمی بكند. چنین چیزی قطعا در مكتب فكری و تربیتی مفید و مرتضی و طوسی بوده است و قطعا بیش از آن را اراده نكردهاند و گشودگی شیخ طوسی در تفقه احكام نیز به معنای سیادت فقیه نبوده بلكه بیشتر، قدرت عقل و سازگاریاش با نقل را آشكار میساخته است و این اولا در فرهنگ تربیتی امام جعفر صادق علیهالسلام متجلی بوده است.
معرفی استقلال فقه امامیه
بنابراین، شیخ طوسی استفاده از امكانات عقل در بستر نقل را رونق بخشید و این را از مقتضیات زمان خود میپنداشت و تكیه بر نص تنها و عدم دستبرد در دلالتهای آنها را حاكی از ركود فكری شیعه میدانست كه خودبهخود به نوعی عقبماندگی در برابر رقیب سنی منجر میشد ولی خود شیخ این نقیصه را جبران كرد و كتبی همچون المبسوط فی فقه الامامیه را تالیف نمود تا استقلال فقه امامیه را بهطور رسمی به رقبا معرفی نماید. او همچنین از بسیاری احادیث سنی نیز در كتب خود بهره برد و گویا این رویه بعدا باعث انحرافاتی در محتوای كلام و فقه شیعی و ورود برخی احادیث نابجا در آن شد كه باز قطعا مدنظر شیخ طوسی همان اراده بر تعقل و تعمق و رواداری و بهرهبرداری از بیشترین امكانات جهان اسلام بوده، چنانكه سید مرتضی نیز از معتزله بسیار تاثیر گرفته بود و هدف نهایی هر دوی اینها همچون مفید نضج و بسط كلام و فقه و تفكر شیعی و استقلال وجودی و معنوی آن بود.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید