نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان / زهرا قزلباش

1401/1/29 ۱۰:۰۴

نیایش و دهش در فرهنگ الوهی انسان / زهرا قزلباش

انسان ذاتا موجودی مخلوق و متعلق به ساحتی الهی و مینوی (غیرمادی) است. او بدین‌ترتیب با طبیعت و الوهیت مثلثی سه‌گانه می‌سازد كه بعدها در فلسفه اسلامی اشراقی ـ صدرایی سه ساحت عقل، نفس و بدن؛ یا الوهیت، خیال (مثال) و ماده را متبلور ساخت.

 

انسان ذاتا موجودی مخلوق و متعلق به ساحتی الهی و مینوی (غیرمادی) است. او بدین‌ترتیب با طبیعت و الوهیت مثلثی سه‌گانه می‌سازد كه بعدها در فلسفه اسلامی اشراقی ـ صدرایی سه ساحت عقل، نفس و بدن؛ یا الوهیت، خیال (مثال) و ماده را متبلور ساخت. این سه ساحت به صورت طولی برهم تاثیرگذار هستند، یعنی تاثیر از بالا به پایین است و هرگز برعكس نیست، چه اینكه به‌زعم فلاسفه ما، نظام طولی عالم كه از واجب تعالی آغاز می‌شود، این ممكنات را از عقل تا ماده اولیه به ترتیب و تقیید آفریده و سلسله اثرگذاری از مافوق (علت) به مادون (معلول) است.

‌دعوت خداوند به دعا

عالم هستی در نزد آنها به دو بخش فاعل و قابل تقسیم شده كه هر چه قابل هست در عالم ماده است و قابلیت فقط مختص ماده و جسم است. فاعل مباشر چون لاجرم مجرد است ولو به تشكیك، لذا بر قابل اثرگذار است ولی اثرپذیر نیست. اما خداوند انسان را به نیایش و دعا دعوت كرده و از او خواسته تا وی را فرا بخواند و دوا بجوید و اندوه فرو شوید. آیا نیایش جدای از این وسائط مینوی و مباشر از قبیل عقل و مثال است؟ آیا اتصال و ارتباط بی‌واسطه با حق‌تعالی است؟ آیا با توجه به اینكه علیت وجودی، هویت و حیثیت فاعل مباشر است، قابل نیز می‌تواند نقش علّی ایفا كند؟ این موضوع را از منظر فلسفه می‌توان بررسی كرد.

‌نیایش در شاهنامه حكیم فردوسی

در اساطیر شاهنامه فردوسی در قرن چهارم هجری، در داستان هوشنگ می‌خوانیم كه وی كه به جای پدربزرگش كیومرث (اولین انسان) پادشاه شد، از ایزد فرمان گرفت كه داد و دهش كند و جهان را برای مردم آباد سازد. بنابراین او در ابتدا خود را مجری فرامین ایزدی می‌شمارد، سپس با كمك خرد و ابزار اولیه، ماده را از طبیعت گرفته، آهن، آب و سپس آتش را كشف و در زندگی مردم وارد ساخته و آبادانی ایجاد می‌كند.

هوشنگ بعد از تصرف آتش، ایزد را نیایش می‌كند و جشن سده برپا می‌شود. تعبیر فردوسی از نسبت بین هوشنگ و ایزد بسیار زیبا و پرنغز و مغز است: «جهاندار پیش جهان‌آفرین / نیایش همی كرد و خواند آفرین».

در این توصیف ادیبانه و زیبا، یك اسم مشترك یعنی «جهان» هست كه دو مضاف مختلف یعنی‌دار (دارنده) و آفرین (آفریننده) دارد. جهان هدیه‌ای از ساحت مینوی به هوشنگ در ساحت دنیوی است؛ وانگهی هوشنگ واسطه است! او در جهان پادشاه هست ولی خودش و جهان هر دو مخلوق مزدا و خداوند هستند. بنابراین بین هوشنگ (انسان) و جهان (طبیعت) و الوهیت (مزدا) پیوندی ابدی وجود دارد كه بر انسان و جهان اثرگذار است. هوشنگ ماده را از جهان می‌گیرد و قدرت را از الوهیت و سپس داد و دهش و آبادانی می‌كند. آنگاه وظیفه نیایش را به‌جای می‌آورد. در این چرخه، خرد و طبیعت در پیوندی نزدیك، الوهیت را آشكار می‌سازند و آن همان فیض و آبادانی به جهان و تقدیم آرامش به مردم است.

‌نسبت میان انسان، جهان و الوهیت

باید دقت كنیم كه نسبت بین انسان و جهان و الوهیت، در دو وجه آشكار می‌شود؛ یكی وجه فردیت انسان و دیگری حضور او در جمعیت جهان و دیگر مردم. لذا می‌توان اثرگذاری نیایش و دعا را از این دو منظر جداگانه دید. فلاسفه ما همچون ابن‌سینا و صدرا، بالطبع انسان را در ساحت نظام خلقت و به مثابه موجودی از موجودات هستی واكاوی كرده‌اند. در سنت فلسفی ما از مشاء تا متعالیه، اگر بخواهیم افشره عوالم هستی را با تمام مخلفات ارسطویی و نوافلاطونی و اسلامی‌اش بیان كنیم، سرانجام در چهار عالم یا ساحت الوهیت یا لاهوت (مقام اسماء و صفات)، ساحت عقول و فرشتگان یا جبروت، عالم مثال و ساحت نفوس (خیال یا صور معلقه) یا ملكوت و عالم طبیعت و ماده یا ناسوت دسته‌بندی می‌شود. باز طبق همین فلاسفه، عالم لاهوت و جبروت در مقام فاعل مباشر كل هستی و عالم ملكوت مركز فیض نفس و طبیعت محل فیض ماده است. انسان دارای دو ساحت نفس و بدن است و لذا حضورش در عالم ماده عاریتی و وابسته به عالم مثال است كه برزخ او با جمیع الوهیت است. باید توجه داشته باشیم كه این سلسله مراتب به صورت طولی است و انسان با نظر به دارا بودن نفس، باید از عالم ماده به سمت الوهیت حركت كند، زیرا ملكوت نیز به لاهوت وابسته است و سپس حقیقت اصیل خود را دریابد. پس عالم ماده جایگاه اصلی او نیست، اگر چه خود ناسوت نیز به الوهیت رجعت دارد. انسان حضوری موقت در عالم ماده دارد و سپس به برزخ خود بازمی‌گردد و داستان معاد در اسلام از اینجا آغاز می‌شود.

‌نیایش در آیین دوران ایران باستان و پس از آن

حال این داستان را در آیین‌های كهن مذهبی ایرانی نیز دنبال می‌كنیم. اهورامزدا از جنبه الوهی خود كه سپنته‌مینو نام دارد، تجلی اشراقی یافته و بهمن (وهومن) یا همان نور اقرب به لسان سهروردی پدیدار می‌شود و از آن شش امشاسپند یا مهین‌فرشتگان (امشاسپندان) ظاهر می‌شوند. این هفت امشاسپندان كه شامل بهمن (خرد الهی)، اردیبهشت (اشه و راستی)، شهریور (شهریاری نیك)، اسفند (فروتنی و عبودیت)، خرداد (كمال) و مرداد (جاودانگی) هستند، مدبران مینوی عالم طبیعتند و بعدها در قالب ایزدان یا رب‌النوع‌های طبیعت كه سهروردی با عنوان اصنام یا صاحبان طلسم نام برده، نقش جدید خود را می‌یابند. این اصنام نهایتا محافظان (ردان) و مدبران مینوی عالم طبیعت و عناصر آن از قبیل آتش، آب، خاك، زمین، گیاه و انسان می‌شوند. بدین‌ترتیب، عالم مینوی و گیتی با هم پیوسته هستند و آنچه از مینو به گیتی آمده، آنگاه از گیتی به سوی مینو بازخواهد گشت. این دهش و جوشش و بخشش جان و جهان است و انسان در مسیر پویایی میان جان (نفس) و جهان (بدن) است.

اما انسان در فردیت و جایگشت خود در این نظام طولی یا مدور چه می‌شود؟ او همچون دیگر موجودات معلول اضواء و ردان الوهی و مینوی است، زیرا ذاتا مخلوق الهی است. او در سلسله خلقت حاضر است ولی حاصر نیست، از آن جهت كه از خلقت تا الوهیت چهار عالم یا هفت امشاسپندان یا بر فرض امكان اشرف شیخ اشراق، هزاران وسائط و انوار الهی از قاهر و اسفهبدی تا چیزهای دیگر كه غیر از برازخ و غواسق و همگی منیر هستند، فاصله دارد، ولیكن می‌تواند طی طریق كند و به الوهیت بازگردد.

‌فراغ و وصال انسان با خداوند در مرصاد‌العباد

نجم‌الدین رازی در مرصادالعباد این فاصله و این طی طریق را در داستان آفرینش آدم به زیبایی نشان داده و آنگاه كه آدم به شغب شیطان دچار شد و از بهشت رانده شد، نجم‌الدین چنین می‌گوید كه «سنگ ملامت بر شیشه سلامت می‌زنیم و روغن خودپرستی آدم را بر زمین مذلت عبودیت می‌ریزیم، تیغ همت او را بر سنگ امتحان می‌زنیم.» لذا خداوند آدم را از نزد خود راند و او با خاطره آن همه جلال و زیبایی در جوار الهی، به تضرع و اشك روی می‌آورد تا برگردد. من‌بعد، داستان زندگی آدم با تضرع و نیاز همراه شده و او به بازگشت می‌اندیشد تا دوباره آواز الهی را از نزدیك گوش كند. چه اینكه فانی و قابل و زائل است و خداوند باقی و پابرجاست. اصل انسان از ساحت مینوی است و بازگشت عبارت از پروژه اصیل معنوی انسان است. این بازگشت چگونه است؟ هرچه هست هم در فردیت رخ می‌دهد و هم جمعیت. یعنی انسان ابتدا خود بازمی‌گردد و از منظر جمعیت، باید خنیاگر موسیقای جاری الوهیت در هستی باشد. او خود بازمی‌گردد، وانگهی باید تخمه و نشئه الوهیت را منتشر سازد و این داد و دهش است. او نیایش می‌كند و دهش می‌كند و این در قلب فرهنگ بازگشت است. خداوند در آیه 25 سوره مباركه یونس می‌فرماید: «و خداوند شما را به دارالسلام فرا می‌خواند»؛ دارالسلام كنایه از سرمنزل سعادت و سلامت است و همه اینها در داستان بازگشت انسان به الوهیت ریشه دارد.

انسان در نیایش با خداوند و ساحت الوهیت، به درك عمیقی از امكان فقری دست می‌یابد و الوهیت را فرامی‌جوید به این سبك كه او را فرامی‌خواند. البته چنانكه دیدیم الوهیت سیران دارد و از مرتبه لاهوت و سپنته‌مینو تا طبیعت كشش دارد. آنچه در طبیعت است چون با هیولا یا ماده اولیه قابل جمع است، بنابراین نهایت دوری را از انسان دارد، اما باز چنانكه اشاره شد، انسان و گیاه و حیوان و زمین و آسمان و جهان و همه گیتی سرشته از عالم مینوی و معنوی هستند و در چرخه بازگشت قرار دارند.

‌بی‌قراری انسان در جهان

 اگر از منظر فلسفی هم بنگریم، كل عالم بی‌قرار است، چه آن صیرورتی كه هراكلیتوس گفته بود و چه حركت جوهری ملاصدرا؛ همگی نمودی از امكان فقری و نقص وجودی عالم طبیعت هستند و انسان این بی‌قراری را سابقا در مناسك و آیین‌های نیایش جست‌وجو كرده بود و ادیان آسمانی به آن نظم و نسق و قواعد خاصی ناظر به فرهنگ هر قوم بخشیدند. آیین‌های اورفیك كه مناسك خاصی را به همراه داشتند، در جهان باستان نقش خاصی در فرهنگ نیایش مردم ایفا می‌كردند. اورفیك، مناسك شلوغ و پرطمطراق دیونوسوسی را در پاسداشت كشتزار و گیاه تعدیل كرد و از شدت قربانی‌ها كاست.

 انسان‌ها در نیایش‌ها قربانی می‌كردند كه پیشكشی به جهان معنوی بود كه نه صرفا كرنش، بلكه دهشت از قهر طبیعت بود و این رسوم در جریان تطور ادیان فراز و فرود خاص خود را یافت.

‌نیایش؛ بازگشت به جهان مینوی و معنوی

 در هر حال، نیایش، یعنی فرهنگ بازگشت و صعود به جهان مینوی و معنوی همواره از جان و تن و نیز محیط پیرامون آدمی مایه گرفته است. فرهنگ بازگشت یك فرهنگ جهانی است و تطورات آن از بن‌مایه‌های قومی و بومی تا جان‌مایه‌های دینی و عقیدتی آشكار شده است. الوهیت یعنی كمال و آن شامل راستی و جاودانگی و یاریگری و روشنایی و شادمانی و تندرستی و بركت و روزافزونی است؛ هر آنچه زیباست و راست و پر خیر و بركت است، شامل الوهیت است. الوهیت كمال است و لذا خداوند انسان را به كمال؛ به خرد و زیبایی فرامی‌خواند. این یك جریان هوشمند و سازنده است كه انسان را همواره درگیر خود می‌كند و انسان فطرتا در حلقه تكوین هستی یك موجود رو به پیشرفت و در حال حركت و گشودگی است كه انتهای مسیرش مشخص ولیكن راه نامعلوم است. خرد چه در كسوت فرزانش (فرزانگی و فیلسوفی) و چه فرنودش (دانش و منطق) همواره به راستی و زیبایی رهنمون می‌شود و راستی و زیبایی در داد و دهش است، در عدالت است، در محبت است و در پرهیزكاری است. نیایش و دعا نیز در همین مسیر است اما بیشتر به بعد فردیت انسان بازمی‌گردد.

‌خشوع با خدا و دهش با خلق

انسان باید با خداوند خشوع و تضرع كند همان‌طور كه با مخلوق خداوند داد و دهش می‌كند. آن داد و دهش تكلیف است ولیكن این نیایش نوعی تنبیه است به معنی آگاهی! چراكه به قول نجم‌الدین، این‌گونه بود كه خداوند به آدم و حوا پس از آن همه زاری و تضرع مژده داد كه «باز آی كز آنچه بودی افزون باشی / ور تا به كنون نبودی، اكنون باشی / اكنون كه به وقت جنگ جانی و جهان / بنگر كه به وقت آشتی چون باشی».

 زیرا خداوند انسان را برگزید تا مشكاتی از غیب‌الغیوب باشد و چراغی بر فراز عالم طبیعت كه غواسق است برافرازد و عالم را به شعله‌هایی از عشق آتشین الهی گرم كند و تخم محبت و عدالت بكارد؛ چراكه دل انسان خزانه غیب است. اما انسان بدون داد و دهش، سردی غواسق و ماده را بر گرمای دل غالب می‌كند و نقش نفرت و ظلم می‌كارد و این برخلاف فرهنگ الوهی است.

حتی فلاسفه اشراقی نیز همچون اسلاف فهلوی (ایرانی) خود به تنویر كل عالم هستی و حتی غواسق به نور الهی معترف هستند، اما نفس انسان كه بین خیال متصل با عالم مینوی و بدن ناسوتی مخیر است، تاریكی غواسق را ترجیح می‌دهد و حاضر نمی‌شود از نور الهی به شكل زیبایی و اشه و راستی و درستی بهره بگیرد و جهان را روشن سازد. ظلم و بیداد می‌كند! شاید نجم‌الدین رازی به سبك بسیاری عرفای قرن ششمی می‌گفت كه تاریكی غواسق ابدی و حاصل غیرت حق است كه اجازه نمی‌دهد انسان به شوونات جهان مادی دل ببندد و غواسق را آباد سازد، تا مبادا اصل و ریشه خود را كاملا فراموش كند. لذا این جهان همواره پر از تاریكی و اندوه و رنج است. اما می‌توان پاسخ داد كه اگر دل به گفته شما خزانه غیب است، پس هر جا كه انسان هست و در حقیقت، مادامی كه نوع انسان در روی زمین هست، باید داد و دهش كند و خشوع كند تا همیشه تخم معنویت و شادی بكارد و صلح و راستی را برقرار سازد، حتی اگر غواسق ظلمات محض باشند.

در اینجاست كه تكلیف فردی و تعهد جمعی توامان با هم مشخص می‌شوند. دوباره داستان هوشنگ را به یاد آوریم. فردوسی در پایان كار هوشنگ كه بعد از آبادانی جهان تخت شاهی را به پسرش طهمورث سپرد و از دنیا رفت، چنین می‌گوید كه «ببخشید و گسترد و خورد و سپرد / برفت و جز از نام نیكی نبرد / چو پیش آمدش روزگار بهی / ازو مردری ماند تخت مهی».

طبق آنچه در سلسله طولی یا مدور هستی دیدیم، انسان در مسیر بازگشت است و مرگ اصلی‌ترین راه است. اما تا زمانی كه انسان در زمین باقی است، باید بازگشت را به انحای مختلف تمرین كند.

نیایش؛ فرهنگ بازگشت و تربیت روح

فرهنگ بازگشت، فرهنگ تربیت روح است. انسان خداوند را نیایش می‌كند تا امكان مطلق فقری خود را دریابد و متوجه منبع قدرت و جان خود باشد؛ وانگهی هرچند او تسلطی بر نیروهای مینوی و الهی ندارد، یعنی طبق قاعده فلاسفه، در فاعل مباشر مجرد خود قادر به تغییر و تبدیل نیست، اما طبق قاعده الوهیت كه عبارت از سریان و جریان نور و نشئه و عشق الهی در همه ذرات هستی است، می‌تواند با كمك نیروهای معنوی و با بهره‌گیری از جهان مادی، الوهیت را گسترش دهد و جانشین حقیقی خدا در زمین باشد؛ یعنی منشا بركت و خیر و داد و واسطه فیض الهی شود؛ آن‌گونه كه هوشنگ داد و دهش و آبادانی كرد یا كیخسرو در شصت سال حكومت خود، عدالت و خرد و راستی را توسعه داد و فره ایزدی داشت و این فره در واقع بارقه‌ای از همان خرّه كیانی است كه سهروردی به فهلویان یا ایرانیان منسوب ساخته كه منشا روشنایی نفس بوده و نفس روشن كه ناری از آتش الهی است، قادر است جهان را روشن و گرم سازد و نفس انسان عزیز است و گرامی و به انوار الهی متصل است و حرمت دارد و قادر است در طبیعت دگرگونی ایجاد كند و سبب جابه‌جایی تقدیر شود، اگر كه جریان بازگشت را با عمق جانش دریابد و نیایش و دهش كند؛ خضوع در برابر خداوند و بركت‌آفرینی و روشنی‌بخشی در برابر خلق.

باید توجه كنیم كه این تاثیربخشی نفس و جان انسان، صرفا امری احساسی و اخلاقی نیست، بلكه طبق تبیین فلاسفه ما همچون ابن‌سینا و صدرا، برگرفته از همان ذات نظام ضروری علّی هستی است؛ چراكه اگر منطبق با عوالم وجود، عوالم معرفتی انسان از حس ساده تا تخیل و وهم و عقل را درنظر بگیریم و آن را با نظریه اتحاد عاقل و معقول یا عالم و معلوم صدرا تركیب كنیم، كسب كمالات همه این قوا به انسان نیرویی عظیم می‌بخشد كه علاوه بر درك عمیق الوهیت و حقیقت هستی، قدرت تصرف نیز پیدا می‌كند و چنین كسی قادر خواهد بود گره‌گشایی كند و دعا كند و نیروهای خارق‌العاده‌ای از خود بروز دهد كه اسباب و علل همكار برای فاعلان مباشر هستی شوند و مراد زودتر و بهتر حاصل شود. در این صورت، مشیت الهی تغییر می‌كند، یا نقصی رفع شده یا مشكلی حل می‌شود. در هر حال، همه اینها به پیوند میان علم و عمل انسان بازمی‌گردد و انسان آنچه معرفت دارد فعل خود می‌سازد و فعل هر كسی همان علم اوست. هرچه علم و معرفت بیشتر باشد، عمل نیز قوی‌تر خواهد بود.

‌نیایش و دهش؛ فرهنگ رجعت به جهان مینوی

 در پایان باید خاطرنشان ساخت كه نیایش و دهش دو بعد مهم وجودی انسان هستند كه در فرهنگ بازگشت و رجعت به جهان مینوی و الهی یاریگر انسان هستند. نیایش در ذات خود نوعی آگاهی است از امكان فقری انسان و وابستگی تام او به خالقی بزرگ و الهی كه هستی را از نور الهی خود برساخته و خواهان بازگشت تمامیت آن به سوی خود است كه سرانجام می‌فرماید: «كلُّ شیء هالك إلا وجهه» (آیه 88 سوره مباركه قصص) .

نیایش قطعا تابع آیین‌ها و مناسك قومی است و هر قوم و حتی هر دین نیایشی مخصوص خود دارد كه در نهایت منظور نظر همگی تقریبا یكی است. اما باید در درك و تبیین این آیین‌ها دقت كرد و نه چنان تمجید كرد كه حشویات و زوائد آن دیده نشوند و نه چنان تقبیح كه خوبی‌ها و بركات آن نادیده گرفته شوند. در هر حال، نیایش یا در قالب ستایش و پرستش است یا شكرگزاری و خواهش و برای مثال در متن اوستا انواع نیایش‌ها برای محافظان معنوی جهان طبیعت یا ردان و ایزدبانوها و ایزدان طبیعت وجود دارد كه این نیایش‌ها در مناسك مخصوصی خوانده می‌شوند. مثلا در آیین برسم كه این اوراد خوانده می‌شود، از برسم یا شاخه‌های تازه جدا شده درخت به ویژه درخت انار استفاده می‌شود و این شاخه‌ها را در آب زور قرار می‌دهند كه نماد آبیاری و باران و كشتزار است؛ با این زور و برسم، خواستار ستایشم ردانِ مینوی را.

با این زور و برسم، خواستار ستایشم ردانِ جهانی را...

 یا نیایش آتش به نحوی یادآور آتش الهی است و آغاز خلقت كه به گفته بندهش از نور بوده است و بهمن یا نور قاهر از نور مزدا آفریده شد.

‌روزه و نماز جماعت در اسلام

مناسكی مثل نماز جماعت و روزه در اسلام نیز در ذیل نیایش و عبودیت برای خداوند قرار می‌گیرند و یادآور پیوند انسان و الوهیت و پروژه بازگشت به جهان مینوی هستند. قطعا همه این مناسك مختلف دستخوش انگاره‌های بومی و فرهنگی هر قوم و حتی هر فرد واقع شده‌اند و حشو و زوائدی پیدا كرده‌اند، اما آنچه مهم است، فرهنگ جهانی بازگشت یا رجعت به سمت الوهیت است كه ذاتا به واسطه نظام طولی یا مدور عالم خلقت بازشناسی شده و خبرش در ادیان دور و نزدیك به ما رسیده است.

فرهنگ الوهیت، در نهاد خود تركیبی از نیروهای مینوی و معنوی هستی، خرد و آگاهی و تربیت انسان و مواد ابزاری و كمكی طبیعت است. انسان از نیروهای مینوی قدرت تاثیر می‌گیرد و با كمك خرد و توسط ماده طبیعت، جهان را برمی‌سازد و الوهیت را آشكار می‌كند. اما در بعد فردی، او الوهیت را نیایش می‌كند تا در فراخنای محدودیت امكانی خود و در تنگنای ماده و دشواری حیات، نیروهای معنوی را به یاری فراخواند تا هم درونش نوعی تقوا و راستی جاری شود و هم نیروهای مینوی و مادی او را یاری كنند تا سرانجام گذرگاه‌های نور و روشنایی و عدالت را سرشارتر كند.

منابع:

قرآن كریم، ترجمه الهی‌قمشه‌ای.

اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه.

ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات، ابن‌سینا، نگارش حسن ملكشاهی، جلد اول، تهران: سروش، 1390ش.

«تاثیر دعا در نظام آفرینش از منظر سه فیلسوف (ابن‌سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی)»، علی‌محمد زارع، فاطمه زارعی، اندیشه دینی، زمستان 1393، شماره 53.

«تبیین فعل ارادی انسان (عمل) در پرتو تبیین دعا (تحلیلی از دیدگاه ابن‌سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره دعا)»، روح‌الله دارایی، طوبی كرمانی، خردنامه صدرا، شماره 94، زمستان 1397، صفحات 20-5.

حكمه‌الاشراق، شهاب‌الدین سهروردی، ترجمه و شرح سید جعفر سجادی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1389ش.

حكمت خسروانی، سیر تطبیقی فلسفه و حكمت و عرفان در ایران باستان از زرتشت تا سهروردی و استمرار آن تا امروز، سید هاشم رضی، تهران: انتشارات بهجت، 1379ش.

داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی، دفتر نخست: از آغاز تا خاموشی دماوند، فریدون جنیدی، تهران: موسسه نشر بلخ، 1392.

شاهنامه فردوسی، جلد 1، چاپ مسكو، تهران: 1363ش.

گزیده مرصادالعباد، نجم‌الدین رازی، به انتخاب و مقدمه محمدامین ریاحی، تهران: انتشارات علمی، 1388ش.

نخستین فیلسوفان یونان، شرف‌الدین خراسانی (شرف)، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1387ش.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: