1401/7/25 ۰۹:۲۹
ریشۀ واژۀ «فرهنگ» از ارزش معنوی یعنی غیرمادی مفهوم فرهنگ نشان دارد و علامت آن است که این واژه در نظر ایرانیان به معنی مجموعهای از اطلاعات و تجارب و آدابی بود که به فرد کاردانی لیاقت و ادب اجتماعی ارزانی کند.
ذبیح الله صفا (پژوهشگر، مترجم، مصحح متون و استاد فقید دانشگاه تهران) در بخشی از نوشتهای با عنوان «سیاست فرهنگی در ایران» (فرهنگ و زندگی، سال ۱۳۵۳، شماره ۱۵ (ویژۀ سیاست فرهنگی)) دراینباره توضیح داده است: «دربارۀ مفهوم و معنای کلمۀ «فرهنگ» بحثها طولانی و مختلف است. اجازه دهید که نخست مروری در معنی فارسی این کلمه بکنیم. کلمۀ frahang در زبان پهلوی و «فرهنگ» در فارسی به معنی خرد و دانش و تربیت و ادب و آموختگی و داشتن هر نوع آمادگی در انواع خدمات اجتماعی و تربیتی است. از همین ریشه در پهلوی کلمۀ frahangistan یعنی مدرسه، مصدر frahakhtan یعنی تربیت کردن و اسم مصدر frahakhtih و frahakhtkarih؛ و در فارسی فرهیختن و فرهیختگی و فرهیخته و فرهنگی و فرهنگستان داریم. این معانی که اینجا محل بحث طولانی دربارۀ آنها و موارد استعمالشان نیست، همگی نشان از ارزش معنوی یعنی غیرمادی مفهوم فرهنگ میدهند و علامت آن هستند که کلمۀ مذکور در نظر ایرانیان به معنی مجموعهای از اطلاعات و تجارب و آدابی بود که به فرد کاردانی لیاقت و ادب اجتماعی ارزانی کند. بنابراین در زبان پهلوانی و پارسی دری معنای فرهنگ جزئی بود از مفهوم وسیعتری که اکنون برای آن میپنداریم و بیشتر شامل آگاهی از هنرهای معمول، علوم متداولۀ زمان، حکمتها، و اندرزها و رهنماییهای اجتماعی، آداب مقبول زمان و اطلاعات عمومی میگردید و بیشباهت به «ادب» در تمدن اسلامی نبود که در تعریف آن میگفتند: هو اخذ من کل شیء بطرف.
علمای علوم انسانی و اجتماعی در عهد ما به این مفهوم مصداق موسمی دادهاند که میتوان آن را «مجموع میراثهای یک جامعه» دانست که با توالی زمانها و نسلها تشکل و تعیین یافته و قابلیت انتقال در زمان و مکان حاصل نموده باشد. اگر این تعریف را بپذیریم، فرهنگ دارای مفهومی خواهد بود عام و شامل تمام میراثهای یک قوم اعم از فکری و ذوقی و هنری و نیز تمام رسوم و آداب و عادات و وسایل و شیوههای مربوط به زیستن در یک محیط و ناحیه و قواعدی که در کردار و پندار مردم آن ناحیه مقبول و متداول گردیده و نسل به نسل بین آنان انتقال یافته و در حافظۀ جمعی آنها نگاه داشته شده است. پس هنگامی که سخن از میراثهای فرهنگ یک ملت میگوییم، مقصود ما عناصری از فرهنگ ملی است که به مرور و از حافظهۀ جمعی محو گردیده و فقط گاه اثر آن در متون تاریخی و ادبی بازمانده است و بس. این عمل انتخاب و طرد جز از راه تجربۀ تاریخی نسلهای متعدد یک جامعه انجام نمیشود و به عادةً نسل متأخر هر چه را که باقی میماند از راه تعلیم و تربیت و یا از طریق مشاهده و معاینه از نسل مقدم خود میگیرد و از همین راهها به نسل بعد از خود انتقال میدهد.»
منبع: ایسنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید