دعاگوی روشنفکران / فرهاد طاهری

1401/3/16 ۰۹:۳۱

دعاگوی روشنفکران / فرهاد طاهری

سید محمود دعایی درگذشت. روحانی ساده پوش ِ بی تکلف ِ خوش رفتار و مردمدار و مؤدبی که با اتومبیل پیکان به محافل فرهنگی و مراسم بزرگداشت روشنفکران و عالمان همواره می رفت و حرمت آنان را همیشه پاس می داشت .

 

به یاد سید محمود دعائی (٣٠فروردین ١٣٢٠-١۵ خرداد ١۴٠١)

سید محمود دعایی درگذشت. روحانی ساده پوش ِ بی تکلف ِ خوش رفتار و مردمدار و مؤدبی که با اتومبیل پیکان به محافل فرهنگی و مراسم بزرگداشت روشنفکران و عالمان همواره می رفت و حرمت آنان را همیشه  پاس می داشت . دعایی بی تردید  از روحانیانی بود که نام و خاطرهٔ بسیار نیک و خوش، از خود برجای گذاشت واین، به نظرم هنر کمی نیست  و از هر کس نیز  برنمی آید. مخصوصا برای کسی چون او، که در لباس و مرتبه ای  بود که در  جلب توجه عامه مردم،  ونیز در به  دست آوردن دل و خاطرِ  زود رنج طایفه روشنفکران و دانشمندان، باید بیشتر می کوشید، واو همه همّ خود را مصروف این کار کرد و موفق هم بود . در سال‌های اخیر برپیکر پاک و رنجور و دل شکستهٔ  بسیاری از هنرمندان و دانشمندان روزگار ،نماز خواند و در ذکر اوصافشان ، صمیمانه و بی هر تظاهری، سخن گفت وسعی کرد تا  غم ها را از دل بازماندگان، تا آنجا که می تواند، بزداید . هر بار به قصد حضور  در مراسم تشییع پیکر دانشمندی یابه عزم  شرکت در محفل بزرگداشت بزرگی، راهی می شدم می دانستم بی گمان  سید محمود دعایی هم  خواهد بود. همین گونه نیز  بود. همیشه می آمد وتا پایان هم می ماند. شاید بیش از ٢٠ بار در پشت سر او، در صف ِ مشایعت کنندگان ِ پیکر عالم یا هنرمندی ایستادم و از صمیم دل نیز ، به ارادت این مرد به روشنفکران و هنرمندان آفرین گفتم. او واقعا با  ادب ذاتی خود دعاگوی روشنفکران و عالمان بود.  همچنین از اینجا و آنجا بارها شنیده بودم که سید محمود دعایی در سال های نخستین پس از انقلاب، مانع دستگیری و اعدام و اخراج ِ کسانی شده  یا در رهایی کسانی از بند و زجر و انزوا و خانه نشینی و بیکاری و بی پولی و درماندگی  بسیار کوشیده است. همهٔ این تلاش ها، برای هرکس که از این ماجراها خبر داشت احترام انگیز بود و سید محمود دعایی را روحانی شایستهٔ احترام در چشم ها به تصویر می کشید.

من یک بار بیشتر با او همسخن نشدم. بیان  خاطرهٔ این مصاحبت نیز  به نظرم هم خالی از لطف نخواهد بود وهم شاهدی است بر منش وکنش ستایش انگیزی که قبلا از آن گفتم. در جلسه نقد و بررسی کتاب  «آن پنجاه و پنج نفر» ( اسناد ومدارک حزب ملل اسلامی، به کوشش اسماعیل شمس، تهران انتشارات اطلاعات، ١٣٩٨) در مؤسسهٔ خانه کتاب، در ردیفی نشسته بودم که چند صندلی کناری ام خالی بود. تقریبا نیم ساعت از آغاز جلسه گذشته بود که زنده یاد دعایی وارد مجلس شد و جماعت به احترام او  برخاست. مدیر جلسه، با اصرار ایشان را به نشستن در صندلی های ردیف نخست دعوت کرد. مرحوم دعائی سری چرخاند و چشمی گرداند و نظرش  به من و صندلی های خالی کنارم  افتاد و با اشاره انگشت به من گفت: بنده  با ایشان یک کار واجبی دارم و می خواهم کنار ایشان بنشینم. این جمله را با چنان قطعیتی گفت که خود من نیز  باورم شد که او  حتما بامن کاری دارند. در ذهنم یک آن گذشت که احتمالا مرا با کسی دیگر اشتباه گرفته اند. وقتی کنارم نشست، سر به گوشم نزدیک کرد و گفت آقا ببخشید خلوت وتنهایی شما راهم  به هم زدم.  نشستن کنار آخوندهم فکر می کنم در این زمانه، چندان نباید دلپسند باشد و لبخندی زد. گفتم جناب دعائی بنده از دور به شما ارادت دارم. گفت کسی قرار نبود بیاید کنار شما بنشیند و با دوستی قرار نداشتید؟  عرض کردم خیر. بعد با خنده گفت : بنده و شما البته با هم نسبتی نیز  داریم. گفتم چطور؟ گفت در واقع  «هم ریش» هستیم. چون هردو ریش داریم. گفتم سپاسگزارم که ریش بنده را قابل دانستید که اظهار  «هم ریشی» فرمودید. خندید و با دست روی  پای من زد. در پایان مراسم، از او دعوت به سخنرانی کردند. گفت نمی شود حالا مراسمی برگزار شود وما روحانیان حرف نزنیم؟ به اصرار به پشت میز خطابه رفت و ماجرای خانه دار شدنش را در شهر آرا در بعد از انقلاب  به تفصیل تعریف کرد. مطالبی گفت که برای من خیلی شنیدنی بود. بسیار هم شیرین و صمیمی خاطره می گفت. بعد از سخنرانی هم دوباره برگشت و کنارم نشست. بار آخر هم او را در مراسم  «گذری به یاد بزرگان کتاب ایران» دیدم. ( انتشارات علمی و فرهنگی، سه شنبه ١۶ آذر ١۴٠٠). خیلی کوتاه چند کلمه ای سخن گفت و از وضع اسفناک مدیریت فرهنگی در کشور گله کرد ودر اثنای سخن اشک ریخت. بسیار مغموم بود که چرا جناب رسول جعفریان از ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کناره گرفته است...

سید محمود دعائی رفت.اما تردید ندارم باهر رفتن و چشم برهم نهادن ِ یکی از اهالی فرهنگ و تاریخ و هنرایران ، یاد وخاطرهٔ سید محمود دعائی نیز دوباره زنده خواهد شد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: