1400/5/19 ۱۰:۱۷
محمد بن مسعود کازرونی مشهور به قطبالدین شیرازی، شاگرد و همراه خواجه نصیرالدین طوسی و از مفسران بزرگ حکمت اشراقی و مؤلف برجسته فلسفه مشایی و نامدار در حوزه موسیقی و متبحر در طب سینوی است.
محمد بن مسعود کازرونی مشهور به قطبالدین شیرازی، شاگرد و همراه خواجه نصیرالدین طوسی و از مفسران بزرگ حکمت اشراقی و مؤلف برجسته فلسفه مشایی و نامدار در حوزه موسیقی و متبحر در طب سینوی است. این حکیم نامدار که آخرین حلقه از حلقات «فلاسفه جامع» محسوب میشود و از این رو در فلسفه، حکمت، کلام، هیئت، موسیقی، طب، ریاضیات، هندسه و علوم طبیعی استاد است و متفنن (یعنی دارای فن و مهارت در علوم به تعبیر ابوالفدا صاحب تقویمالبلدان) شرحی کامل بر «حکمهالاشراق» سهروردی دارد که در نوع خود بینظیر است و به عبارتی مهمترین شرح بر حکمهالاشراق در تمدن اسلامی. این مقاله بر بنیاد این شرح، یکی از مهمترین مباحث نظری در حوزه اندیشه اسلامی یعنی صور خیالیه و حقیقت آنها که شیخ اشراق در فصل هشتم مقالت چهارم کتاب سترگش مورد بحث و تأمل قرار داده، مورد توجه و شرح قرار میدهد؛ شرحی که بر بنیاد آن، نظریه انطباع در ابصار مردود شمرده شده و قلمرو انطباع صور خیالیه، عالمی در میانه عالم حس و عقل یعنی عالم مثال قلمداد میشود.
مقدمه
قطبالدین شیرازی (۶۳۳ ـ ۷۱۰ق) از دانشمندان و متفکران بزرگ ایرانی در سده هفتم و اوایل سده هشتم هجری است. نقش مهم او در گسترش حکمت و فلسفه، علوم طبیعی، پزشکی و موسیقی بهویژه با استناد به شرح مستوفای او در باب موسیقی در اثر مهم خویش «درّهالتاج» بسیار قابل تأمل است. پدرش مولانا ضیاءالدین مسعود بن مصلح کازرونی پزشک معروف و از مشایخ صوفیه بود و همین امر از مهمترین عوامل اثبات گرایش عرفانی او در طول حیاتش بوده است. خرقه از پدر گرفتن، نزد صدرالدین قونوی بزرگترین شارح و مروج شیخ اکبر عرفان نظری (ابن عربی) تعلیم دیدن و به نقل تاریخ، با مولانا در قونیه ملاقات کردن و در کنار همه اینها، مهمترین شرح بر حکمهالاشراق را نگاشتن و حضوری قدر و مؤثر در فلسفه مشّائی داشتن (با نگارش الشفاءگونهای چون درهالتاج و شرح بلند و بینظیرش بر القانون ابن سینا با عنوان التحفه السعدیه و نیز به اشارتهای استادش خواجه نصیرالدین توجه به الاشارات و التنبیهات شیخالرئیس) و در هیئت و نجوم سرآمد بودن و در ساخت رصدخانه مراغه مشارکت کردن و بر حساب و هندسه و موسیقی احاطتی کمنظیر داشتن و در چهاردهسالگی مسئولیت بیمارستان شیراز را پذیرفتن، همه و همه از قطبالدین شخصیتی کمنظیر در تاریخ حکمت و اندیشه اسلامی ساخته است؛ چنانکه او را «علامه خوانده» و آخرین حلقه از حلقات فیلسسوفان جامع در ایران شمرده و قدرت او در احاطه کامل بر علوم عصر خویش را ستودهاند. تسلط او بر حکمهالاشراق و آشنایی عمیقش با فلسفه مشّاء و ژرفاندیشیاش در حوزه عرفان و تسلطش در فقه و کلام از این رو که به هر حال شاگرد یکی از بزرگترین متکلمان شیعی یعنی خواجه نصیر بوده، مؤید ادعای فوق است.
شرح قطبالدین بر حکمهالاشراق
یکی از آثار کمنظیر قطبالدین، شرح بر حکمهالاشراق شیخ شهابالدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق است. از دیدگاه متفکران، در میان شروح حکمهالاشراق که مشهورترینشان، شرح قطبالدین و شرح شهرزوری است، شرح علامه مهمتر و دارای مقبولیتی وسیعتر و عامتر بوده؛ آنچنان که آن را بهترین شرح حکمهالاشراق دانستهاند. شرح و حاشیۀ حکیم بلندمرتبهای چون صدرالمتألهین بر شرح علامه قطبالدین و نیز رواج گستردۀ شرح مذکور در دروس علمی طلاب علوم دینی در طول پانصد سال گذشته، مؤید این ادعاست.
قطبالدین در ابتدای شرح خود، کلیتی از شخصیت شیخ اشراق و کتاب سترگ او ارائه میدهد که بیانش خالی از لطف نیست: «بارخدایا، اشراق راه توست، شوقها و عشقها راهبر توست، تویی خدای سرآغاز هستی ما و ماییم بنده تو؛ ای پاینده بالذات، تو را خواهیم و برای تو نماز میگزاریم… این کتابی است مختصر و کوتاه به نام حکمت اشراق تألیف شیخ فاضل و عالم کامل مظهر حقایق، مبدع دقایق، شهابالمله والدین، پادشاه حکمت متألهین، پیشوای کاشفین… سهروردی که نفس وی از آلودگیها پاک و گورش عطرآگین باد. اندوختۀ عجایب و مالامال از غرایب است و اگرچه حجمش کم است، حاوی دانش بسیار است… تا آنجا که در پهنۀ زمین، کتابی بهتر و شریفتر و نفیستر از این در بخش الهیات و راه و روش رسیدن به حق وجود ندارد…
این کتاب شامل حکمت اشراق و متضمن اعتقادات حضرت شیخ اشراق میباشد و… خلاصهای است از مسائل حکمی که به نزد شیخ محقق شده و بدان گرویده است؛ یعنی آن مباحث و مطالبی که پیراسته از شبهه و مبرای از شکوک است. خلاصهای است از مسائل ذوقی وی که در سیر و سلوک راه راست و پیوند به انوار مجرده او را حاصل شده است و به واسطه همین دانش به مقام جبروتی رسیده و خوشیها و لذتهای نعیم الهی را دریافته است و بدین سبب در بسیاری از کتب و رسائل فلسفی از مباحث آن ستایش کرده است… این کتاب از یک سو شامل مهمترین مسائل حکمت بحثی است و از سوی دگر مشتمل است بر والاترین مسائل حکمت ذوقی، چه آنکه شیخ اشراق در هر دو بخش حکمت سرآمد دانایان زمان خود بود… شیخ در این کتاب مسائل و اموری بس شریف و رازهایی بس نفیس برنهاده و بدان گویا شده است. این کتاب متضمن اشارات دانایان گذشته و تلویحات اولیاءالله است.»(شیرازی،۱۳۸۰، ص۳ـ۲)۱
حقیقت صور خیاله به تعبیر شیخ و علامه
خیال، متخیله، صور خیالی و نیز تجرد یا عدم تجرد این صور، بحث مهمی در تاریخ حکمت اسلامی است. «ارسطو معتقد بود چون قوه خیال مواد خود را از محسوسات به دست میآورد، لاجرم نمیتواند مجرد باشد و این البته مبنای اندیشه مشائیان اعم از یونانی و مسلمان گردید. ابنسینا نیز چون ارسطو بر مادی بودن خیال، حکم نمود و با دلیل مشهور مربعها آن را به زعم خویش مستدل نمود؛ اما برخی پیروان و شاگردانش معتقد به تغییر رأی شیخ در ادامه تتبعات فلسفی او هستند؛ برای مثال آیتالله حسنزادهآملی معتقد است شیخالرئیس در کتاب المباحثات از مادی بودن خیال دست کشید و تجرد آن را اثبات کرد. (ابنسینا، ۱۳۸۷، ص۳۸۹). پس از ابنسینا، فخر رازی در المباحث المشرقیه با استناد به اصل عدم امکان انطباع کبیر در صغیر، جنس ادراکات خیالی را از جنس ماده ندانست و بر تجریدی بودن آن اصرار ورزید. پس از او شرح معنای خیال در آرای شیخ اکبر، بسط و عمقی عظیم یافت و در دو جایگاه هستیشناختی (به عنوان خیال منفصل یا عالم مثال) و معرفتشناختی (به عنوان خیال متصل یا قوه خیال) مکانتی شریف یافت. آنچنان که عالم خیال نزد او اوسعالعوالم خوانده شد. مولانا نیز خیال و بهویژه خیالات عارفان را بسیار گرامی شمرد و آن را عکس مهرویان بستان خدا دانست:
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مهرویان بستان خداست
بحث و شرح قوه خیال نزد حکمای مسلمان تا زمان صدرای شیرازی تداوم یافت، تا اینکه وی بالصراحه از تجرد خیال گفت و در این بحث دعوی تفرد نمود یعنی نخستین کسی که در جهان حکمت، اثبات تجرد خیال نموده.»۲
قطبالدین شیرازی در شرح باب «فی حقیقه صور المرایا و التخیل» از کتاب حکمهالاشراق (مقالت چهارم، فصل هشتم) به شرح نکات منقبض و فشرده شیخ اشراق در این باب میپردازد. در این مقاله سعی میکنم مطالب علامه در شرح مطالب شیخ را عینا نقل نمایم که خود البته ترجمه و اندکی شرح مطالب قطبالدین خواهد بود.
نکته اولیه شیخ اشراق در این باب این است که انطباع صور مرئیه در چشم، کاملا ممتنع است و این ردیه شیخ است بر نظریه رایج انطباع که رؤیت یک شئ توسط چشم را ناشی از انطباع صورت آن شئ در چشم میدانستند (برخلاف نظریه شعاع).۳ قطبالدین در شرح این جمله فشرده شیخ، علت این رد را محال بودن انطباع کبیر در صغیر میداند (همان رأی فخر رازی)، لکن از دیدگاه قطبالدین این امتناع یا محال بودن صرفا به انطباع صور در چشم برنمیگردد، بلکه شامل نیروهای دماغی یا قوای باطنی نفس نیز میشود. از دیدگاه علامه قطبالدین، صور خیالیه در اذهان موجود نیستند، به دلیل امتناع انطباع کبیر در صغیر، در اعیان نیز موجود نیستند؛ زیرا هر که سلیمالحواس باشد، به صرافت درمییابد که صور خیالیه در عالم اعیان حضور ندارد و خارج از این قلمروند، پس اگر موجود در نفس نباشند و در خارج نیز حضور نداشته باشند، لابد معدوماند. قطبالدین معدوم بودن صور خیالیه را رد میکند «و لیست عدمأ محضأ» که اگر چنین بود، متصور نمیشد و برخی از آنها در ادراک متفاوت با برخی دیگر نبود و مهمتر هیچکدام به دلیل عدمیت، مشمول احکام مختلف نمیگشتند. به عبارت سادهتر، حضور صوری آنها در نفس و آگاهی نفس به تمایز میان این صور و نیز امکان و قابلیت صدور حکم در باب آنها، همه و همه بیانگر وجودی بودن صور خیالیه است، نه عدمی بودن آنها.
علامه سپس به تبیین جایگاه صور خیالی در انسان میپردازد. به تعبیر او صور خیالیه نه در اذهان و نه در مراتبی دیگر چون عالم عقول یا اعیان حضور ندارند، بلکه در محل و جای دیگری حاضرند. به عبارتی، این صور برای خود جایگاه و مکانتی دارند، اما نه در اذهان و اعیان و عقول بل در عالمی دیگر: «فیا الضروره تکون موجوده فی صقع آخر» (شیرازی، ۱۳۸۰، ص۴۵۰) این صُقع آخر را علامه، عالم مثال میخواند. این عالم در میانه عالم عقل و عالم حس قرار دارد، عالمی که مافوق عالم حسی و مادون عالم عقل است. از این رو که عالم مثال از منظر تجریدی، مجردتر از حس و مرکبتر از عقل است. به عبارتی نسبت به عقل، تجرد کمتری دارد. در این عالم که همان عالم مثال است تمام اشکال، صورتها، مقادیر و تمامی آنچه از حرکات، سکنات، اوضاع و هیأت متعلق به آنهاست موجود بوده، این موجودیت قائم بالذات است و البته معلق، زیرا نه مکانی دارند و نه محلی.
علامه سپس در بیان این کلام مختصر شیخ اشراق که صور خیالی را منطبع ندانسته، بلکه آنها را معلقه میداند، متذکر میشود از دیدگاه شیخ اشراق صور خیالی، ابدان معلقه و فاقد محل و مکان در عالم مثالند و این فقدان به دلیل قائم بالذات بودن آنهاست؛ مثلا همچنان که صور در آینه، معلق در آن و فاقد مکان و محلاند، صور خیالی نیز در آینه تخیل معلقاند. پس اینان نیز فاقد محل و مکانند، همچون حس مشترک و دیگر قوای باطنی نفس که همگی مظاهر صیقلیافته و شفافی چون آینهاند و مستعد اظهار صور قائم به نفس خویش و البته مستغنی از زمان و مکان.
علامه قطبالدین در شرح معنای فوق به استدلالی عقلی استناد میکند که عقل فیاض موکل، از طریق همین صور خیالیه معلقه است که صور و معانی را تحصیل و ادراک میکند و چون صور عقلی بری از مکان و زماناند، صور خیالیه نیز که مورد استفاده عقلاند مجرد از مکان و زماناند. همچنان که صورت زید در آینه، صورتی در سطح است و از این رو فاقد عمق و ژرفاست، صور خیالیه نیز چنین هستند.
بنابراین با نوعی ماهیات جوهریه روبرو هستیم که قائم به ذات خویشاند و نه قائم به محل و البته دارای مثالهای عرضی، همچون صورت زید در ظهور مادی آن و این معنا ضرورت تبیین نسبت میان مثالهای مادی و صور خیالی را میطلبد. سخن بعدی شیخ و علامه تبیین این نسبت است. از دیدگاه شیخ اشراق نور ناقص مثال نور کامل است. علامه در شرح این جمله میآورد: تمامی موجودات عالم علوی، امثال و نظائری در عالم سفلی دارند و اصولا این موجودات به واسطه همین اشباه و امثال و نظائر است که شناخته میشوند. به تعبیر میرفندرسکی:
چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بررود بالا، همان با اصل خود یکتاستی
این سخن را درنیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
حال اگر این انوار عرضیه (که همان صورت موجودات علویه هستند) چنان که باید و شاید شناخته شوند، کمک شایانی در شناخت انوار مجرده جوهریه مینمایند. سپس علامه قطبالدین غرض از بیان این معنا را چنین ذکر میکند که نور ناقص عرضی همچون خورشید در جهان کوْن و فساد، نظیر و مثال نور تام جوهری یعنی خورشید عقل و نورالانوار است. بر این سبیل، باید نور تمامی ستارگان عرضی را مثال برای نور مجرد جوهری دانست و این البته بابی بس گشوده است که در آن آرا و نظرات ذوقی بسیار وجود دارد.
سخن بعد، تبیین کارکرد «نور اسپهبَد» است. شیخ اشراق معتقد است همچنان که تمامی حواس به حاسه واحدی چون حس مشترک بازمیگردند، تمامی قوای باطنی نیز به قوه نوریه که فیاض لذاته است، بازمیگردند. قطبالدین در شرح جمله فوق، قوای بدنیه ظاهره و نیز قوای باطنه مُدرکه و محرکه را از جمله قوای مشترک میان انسان و حیوان میداند که عبارتند از غاذیه، نامیه، مولده و نیز خادمان و خدمتگزاران آنها.
نکته بعدی شیخ و علامه این است که در رؤیت گرچه مقابله رائی و مرئی شرط است، اما آنچه مهم است، این که بیننده حقیقی در اینگونه موارد، نور اسفهبد است. در اینجا علامه به بیان سؤال جالبی میپردازد: اگر نور اسفهبد رائی و بیننده تمامی امور عقلیه، خیالیه و حسیه است، چگونه نمیتواند احوال اخرویه را پیش از مفارقت از بدن ببیند؟ جواب آن است که نور اسفهبد پیش از مفارقت از بدن، مشتغل به علائق بدنیه و عوائق حسیه و مثالیه است. لاجرم حکم محجوبی را دارد که قادر به رؤیت نیست؛ اما اگر این اشتغالات بدنی و موانع حسی از میان برداشته شود، نوراسفهبد پیش از مرگ میتواند ناظر صور عقلیه و انوار مجرده باشد. کما اینکه متألهان در امر عروج، قادر به انسلاخ روح از بدن (یا جسمانیت ناسوتی) و رؤیت امور مجرده هستند.
پینوشت:
۱- در ترجمه متن فوق از کتاب شرح احوال و آثار قطبالدین شیرازی اثر دکتر محمدتقی میر استفاده کردهام.
۲- شرح کامل این معنا در مقاله «تجرد برزخی خیال» از نگارنده در کتاب زندگینامه حکیم الهی قمشهای آمده. چاپ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، اسفند ۱۳۹۹٫
۳- در بیان مسأله میآوریم فلاسفه پیشین در تبیین حقیقت ابصار یا دیدن معتقد به دو نظریه بودند: نظریه انطباع و نظریه خروج شعاع٫ صاحبان نظریه اول اعتقاد داشتند رؤیت محصول قرار گرفتن شئ در مقابل جلیدیه (عدسی چشم) است که جسمی است شفاف و صیقلی که همچون آینه صورتی از شئ را دریافت و در خود نشان میدهد و بدین صورت عمل دیدن محقق میشود. ارسطو در یونان و کسانی چون محمد بن زکریا رازی و ابن سینا معتقد به انطباع بودند، در مقابل قائلان به نظریه شعاع، عدسی چشم را جسمی دارای نور و منبعی همچون آتش، خورشید و ستارگان میدانستند که از خود شعاعی نورانی خارج میکند و بدین صورت ابصار محقق میگردد. این نظریه منسوب به افلاطون و جالینوس و پیروان آنها بود.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید