حقیقت صُور خیالیه / دکتر حسن بلخاری ـ بخش دوم و پایانی

1400/5/20 ۱۲:۴۸

حقیقت صُور خیالیه / دکتر حسن بلخاری ـ بخش دوم و پایانی

از دیدگاه شیخ اشراق و علامه، اصحاب عروج با انسلاخ نفس از بدن، به مشاهدات اتم و اکملی می‌رسند که یقینا از جنس نقوش منطبع در پاره‌ا‌ی از قوای بدنی نیست و از سنخ دیگری است. قطب‌الدین آن صور را ذوات قدسیه قائم بالذاتی می‌داند که فاقد محل و مکان و زمان‌اند و این در حالی است که ناظر به هنگام رؤیت این ذوات قدسی، یقین دارد این صور از جنس صور خیالی نیستند، بلکه حقایقی هستند که به واسطه نور مدبره دریافت و رؤیت می‌شوند.

 

 

از دیدگاه شیخ اشراق و علامه، اصحاب عروج با انسلاخ نفس از بدن، به مشاهدات اتم و اکملی می‌رسند که یقینا از جنس نقوش منطبع در پاره‌ا‌ی از قوای بدنی نیست و از سنخ دیگری است. قطب‌الدین آن صور را ذوات قدسیه قائم بالذاتی می‌داند که فاقد محل و مکان و زمان‌اند و این در حالی است که ناظر به هنگام رؤیت این ذوات قدسی، یقین دارد این صور از جنس صور خیالی نیستند، بلکه حقایقی هستند که به واسطه نور مدبره دریافت و رؤیت می‌شوند. لکن از منظر شیخ اشراق و قطب‌الدین کسانی قادر به رؤیت و مشاهدت نوریه هستند که مصداق «من جاهد فی الله حق جهاده» باشند و به تعبیر علامه، کسانی که مستعد مشاهده انوار به دلیل اعتدال مزاج باشند. نتیجه اینکه در مقام رؤیت، اگر نفس از شواغل خلاصی ‌یافته و جانی آزاد یابد، به قدرت نور اسپهبد قادر به رؤیت نورالانوار و انوار قاهره خواهد بود. قطب‌الدین در شرح این معنا استدلال می‌کند اگر چنین امکان و استطاعتی برای نور اسفهبد پیش می‌آید، از این روست که این نور در نوریت و تجرد، با نورالانوار و انوار قاهره سنخیت دارد. (شیرازی،۱۳۸۰، ص۴۵۲)

نکته بعدی که بسیار جالب است، شیخ اشراق اشاره می‌کند انوار مجرده به تمامی ناظر و بیننده‌اند و رؤیت آنان به علمشنان بازنمی‌گردد؛ بل علمشان به رؤیت و دیدشان بازمی‌گردد. علامه در شرح این جمله می‌آورد انوار مجرده قادر به رؤیت مطلق‌اند؛ زیرا حجابی مابین آنها و معلومات یا اشیا وجود ندارد. به زبان ساده رؤیت انوار مجرده به علم آنان بازنمی‌گردد، بلکه علم آنان به مشاهده‌شان بازمی‌گردد. یعنی این مشاهده است که سبب ظهور علم در آنان می‌شود، نه علم مقدم بر مشاهده؛ چه، تمامی علوم در قلمرو انوار مجرده بصریه قرار دارند و این مشاهده، مشاهده حقیقیه و بل عین‌الیقین است و محققا در نقطه مقابل رؤیت و ادراک کسانی قرار دارد که محجوب و محبوس در موانع و حجاب‌های نفس خویشند.

شرح قطب‌الدین بسیار روشن است. از دیدگاه او چیزی از منظر انوار مجرده، محجوب و مخفی نمی‌ماند؛ زیرا مستظهر به مشاهده حضوریه اشراقیه یا همان عین‌الیقین هستند و این نقطه مقابل نظر محجوبان و نابینایانی است که علائق جسمانی و عوائق بدنی حجاب رؤیتشان گشته است؛ همچون ما که رؤیت‌مان سبب علم به چیزی می‌گردد و این همان اقامه برهانی است که به ‌واسطه آن به چیزی علم می‌یابیم (علم‌الیقین) و این علم البته متفاوت با رؤیت مستقیم و بی‌واسطه حقیقت شئ است (عین‌الیقین) در رؤیت مجردات نائل به علم بدان‌ها می‌شویم بدون اینکه آنها را مشاهده کرده باشیم. اگر به چنین مشاهدتی نائل شویم، لاجرم علم‌الیقین ما تبدیل به عین‌الیقین گشته، با آن متحد خواهد شد و از همین روست که علم ما به رؤیت‌مان بازمی‌گردد و چنین معرفتی حاصل نخواهد شد الا بالرویه. همچون رؤیت رنگها و نورها. علامه تأکید می‌کند محسوساتی همچون رنگ و نور تا مورد احساس بصری و حسی قرار نگیرند، قابل شناخت نخواهند بود؛ بنابراین علم ما متخذ از رؤیت و احساس آنها خواهد بود؛ اما علم به مجردات چنین نیست، زیرا مجردات محجوب از رؤیت ما هستند.

از دیدگاه شیخ اشراق و بنا به شرح علامه قطب‌الدین، تمامی قوای بدنی تحت حاکمیت نور اسپهبدند و اصولا بدن، بنای عظیم یا معبدی است که طلسم و صنم نور اسپهبد محسوب می‌شود، همچنان که قوه متخلیه نیز صنم آن نور محسوب می‌شود. نور اسپهبد از این‌رو که نیرویی عظیم دارد، بر تمامی اشیا حکومت عقلی و حسی دارد و اصولا اگر فاقد چنین قدرت و حاکمیتی بود، قادر به صدور احکام عقلی و خیالی نبود. در متن حکمه‌الاشراق به نظر می‌رسد ابهامی وجود دارد که علامه قطب‌الدین با بیان سؤالی، سعی در رفع ابهام دارد: اگر کسی بگوید آن که در بدن عمل می‌کند، تخیل است (یعنی قوه تخیل حاکم است) و نه نور مدبر، می‌گوییم چنین چیزی درست نیست؛ زیرا قوه تخیل صورت خود را نمی‌گیرد یا درنمی‌یابد. دقیقا از این رو که حاکم بر محسوسات و توابع آنهاست.

تا بدین‌جا کلام شیخ است و شرح قطب‌الدین می‌تواند بارقه مجرد دانستن قوه خیال برخلاف آرای حکمای پیشین باشد که تخیل خود از امور محسوسه نیست که صورت خود را برگیرد و احکامی بر آن صادر نماید، بلکه معنایی از معانی جزئیه است. (همان، ص۴۵۳)

از دیدگاه شیخ و علامه، نور اسپهبد محیط به بدن و تمامی قوای آن است. قوائی که هم مُدرک امور جزئیه و حسیه‌اند و هم مُدرک امور کلیه و عقلیه. به عبارتی تمامی قوای بدنی و عقلی که مجتمع در کل بدن هستند، تحت اشراف و سلطه نور اسپهبد قرار دارند. نوری که بالذات فیاض است و بر همه قوا همچون خیال و امثال آنها حاکمیت اشراقیه دارد. نور مدبر در ادراک، نیازمند و محتاج رؤیت عین مبصر از طریق چشم نیست: «و اشراق علی الابصار المستغنی عن حصول الصوره»(همان، ص۴۵۴).

علامه در شرح این عبارت حکمه‌الاشراق سند می‌آورد که اشراف و اشراق قوه مدبره نه صرفا در امور بدنی، که در باب عقول و امور کلیه نیز هست و البته تعلق به بدن، سبب احتجاب و غفلت از قوای حاکمه و نیز عدم توجه به عوالم عقلیه نمی‌شود، به‌ویژه به هنگام اعتدال مزاج و شدت حاکمیت نور مدبر بر بدن. از دیدگاه شیخ اشراق حکومت نور مدبر بر خیال، همچون اشراق آن بر ابصار است؛ یعنی همچنان که نور مدبره به هنگام رؤیت چیزی توسط چشم، حقیقت آن را ادراک می‌کند و نه صرفا صورت مبصر را، به هنگام اشراق بر قوه متخیله نیز امور را به علم حضوری اشراقی ادراک می‌کند.

و این همان ادراک صور متعالیی است که در عالم مثال قائم بالذات وجود دارند. به عبارتی نور مدبره در ادراکات خیالی، ناظر و شاهد صور مثالی قائم بالذات یا همان صور متخیله در عالم مثال است، همچون صور در آینه‌ها با این تفاوت که صور خیالی به آینه خیال، مرئی نفس می‌شوند؛ در حالی که آینه صورت‌های مادی و عینی را انعکاس می‌دهد. به زبان ساده‌تر، نور مدبره از طریق متخیله، ناظر صورت‌های مثالی اشیا در عالم مثال است، در حالی که آینه صورت‌های مادی را می‌نمایاند.

با این رأی علامه، نظریه انطباع باطل می‌شود؛ زیرا نور مدبره بدون نیاز به انطباع صورت مبصر در مبصر، مُدرک حقایق صور مثالی در قوه متخیله می‌شود. بدین صورت در ادراک نفس، انطباع مبصر در مبصر نقض می‌شود. زیرا قوه اشرافیه نور مدبره می‌تواند با رؤیت صورت‌های مثالی قائم بالذات، حقایق اشیا را ادراک کند.

شرح علامه در تدقیق و تحقیق امر فوق بسیار راهگشاست. از دیدگاه قطب‌الدین اگر اشراق یا ادراک خیالی همچون ادراک بصری نباشد، لازم می‌آید که نور مدبر، صورت خارجی زید را ادراک کند بدون آنکه آن را رؤیت کرده باشد و این محال است؛ پس ضرورتا از ذات خود به ادراک حقیقت آنها نایل شود. نور مدبر به هنگام ادراک صور خیالی همچون ادراک چشم و بصر عمل می‌کند؛ یعنی همچنان‌که یک شئ خارجی به واسطه وجود دو عامل یعنی چشم (که خود دارای نور است) و نیز عدم حجاب میان بصر و جسم مرئی، قادر به رؤیت می‌شود (و نیازمند انطباع امر خارجی در بصر نیست، زیرا انطباع کبیر در صغیر محال است) بنابراین نیازمند رؤیت اعیان خارجی صور متخیله نیست، به‌ویژه که گاه این صور متخیله در خیال منعدم می‌گردد و علم به معدوم، محال است؛ بنابراین قدرت نور مدبره در ادراک صور متخیله به قوه عظیم اشراقی آن بازمی‌گردد. قدرتی که به تعبیر شیخ اشراق به دلیل ظاهر لذاته بودن، مبصر و بیننده همه موجودات‌ است.

علامه در تبیین این معنا می‌آورد آن که ظاهر لذاته باشد، منطقا مُظهر یا آشکار‌کننده غیرخود نیز است (همچون نور که به تعبیر غزالی صفت مُظهریت دارد). بنابراین مجردات چون در مسأله شدت نوریت و نیز عدم حجاب میان مبصر و مستنیر اتم و اکمل هستند، لاجرم ناظر و مُدرک کل موجودات‌اند و از آن سو همه موجودات نیز مرئی و مبصر انوار مجرده‌اند. به عبارتی هم معلومْ مرئی مطلق نور است و هم نور بنا به شدت و قدرت خود ناظر و بیننده همه موجودات است، لاجرم حجابی در ادراک همه موجودات عالم در نور مدبر وجود ندارد. سخن پایانی قطب‌الدین در پایان این فصل این است که اگر چنین ادراکی برای نفوس ما رخ نمی‌دهد به دلیل اشتغالات بدنی است. (همان، ص۴۵۵).

نتیجه

نتیجه نهایی اینکه شیخ اشراق و علامه قطب‌الدین:

اولا قائل به نظریه انطباع نیستند؛

ثانیا صور خیالیه را صور معلقه فاقد محل و مکان و مستقر در عالمی میانه چون عالم مثال می‌دانند؛

ثالثا نور مدبره و حاکمه‌ای چون نور اسپهبدیه حاکم بر نفس و مؤثر در رؤیت و ادراک صور خیالیه است. ادراک این صور چنانچه اشتغالات بدنی و علائق حسی مانع درک آنها نشود، علم‌الیقین مُدرک را به عین‌الیقین مبدل خواهد ساخت؛

رابعا بنا به امر فوق، متألهان و آنانی که به واسطه ریاضت، حاکم بر نفس خویش گشته و آن را در تحت اراده خویش می‌گیرند، قادرند صور حقیقیه و معقول مجرده را مشاهده نمایند.

منابع

آقابزرگ تهرانی. الذریعه، قم: دار الأضواء.

ابن سینا، حسین. (۱۳۸۷) الالهیات من کتاب الشفاء، به شرح آیت‌الله حسن‌زاده آملی، قم: انتشارات بوستان.

شیرازی، علامه محمود بن مسعود کازرونی، (۱۳۸۰)، شرح حکمه‌الاشراق سهروردی، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران: نشر مؤسسه مطالعات اسلامی.

میر، محمدتقی. (۱۳۵۶)، شرح حال و آثار علامه قطب‌الدین محمود بن مسعود شیرازی.

بلخاری قهی، حسن. (۱۳۹۹)، تجرد برزخی خیال، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی حکیم متأله الهی قمشه‌ای، تهران: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

منبع: روزنامه اطلاعات

«درج این مطلب لزوماً به معنای تأیید آن‌ از سوی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیست.»

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: