1399/8/22 ۱۲:۴۱
بدون تعارف، برای من، كسی استاد مطهری نمیشود، و این نیست مگر به حیث قدرت تفكر، حس نقادی و حقگویی و آزادیخواهیاش و به ویژه اینكه در این میان، توانست این حس خود را با ایمانش جمع كند، یا بهتر است بگویم، حساب علم و استدلال را با حساب ایمان و عشق دینیاش، جدا كند.
بدون تعارف، برای من، كسی استاد مطهری نمیشود، و این نیست مگر به حیث قدرت تفكر، حس نقادی و حقگویی و آزادیخواهیاش و به ویژه اینكه در این میان، توانست این حس خود را با ایمانش جمع كند، یا بهتر است بگویم، حساب علم و استدلال را با حساب ایمان و عشق دینیاش، جدا كند. ممكن است عشق، سلطه عقل را نپذیرد، اما اینكه بتواند در امتداد او باشد و اجازه دهد عقل كار خودش را بكند، خودش امتیازی بزرگ است. شاید بهتر باشد، عشق زیر سلطه عقل درآید، اما بسا آن وقت كارایی عشق و ایمان هم از دست برود. مطهری در میان شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی، نماد احترام به علم، نوآوری در چارچوب سنت و در حد مقدورات، مردی متتبع و در وقت استدلال، نیرومند و روشمند بود. این را عرض كردم تا بگویم این معیاری بود كه ما برای نسلی از عالمان از این دست داشتیم كه در ایران، البته بسیار اندك، زمینهای برای بروز و ظهور داشتند. بعد از انقلاب، نیاز به آنان بیش از گذشته بود، اما و معالاسف، به تدریج، نظام دست از این افراد شست و سرنوشت اندیشه و فكر را در اختیار گروهی گذاشت كه اصلا و ابدا این ویژگی را نداشتند. با این حال، بخشی از جامعه متدین كه به عقل احترام میگذاشت و عقلانیت را چراغ راه خود قرار داده بود، همچنان ارادتمند افرادی بود كه خط مطهری را ادامه میدادند. البته كه شمار افراد این خط، نادر بلكه بسیار نادر بود. جامعه به سمت كسانی هدایت میشد، كه بیش از آنكه علمی باشند، هوچی و قصه گو بودند. نشستیم و نگریستیم كه آیا از آن نسل، كسی ظهور میكند؟ كسی كه بتواند چراغ «تفكر» را زنده نگه دارد. روشن بود كه حالا دیگر نمیشد مثل مطهری، در چند زمینه فعال بود. آن شرایط، خاص ایران آن وقت و با توان متفاوت او بود. انتظار این بود كه در زمینههای مختلف، كسانی ظهور كنند كه توانایی علمی و اندیشهای لازم را داشته باشند و مثل مطهری هم اهل تفكر و هم چراغ راه اندیشه برای دیگران باشند. اعتقاد بنده این است كه فارغ از تلاشهایی كه حكومت برای بزرگ كردن مطهری كرد، او اهلیت این كار را داشت. این را باید از استقبال مردم فهمید. مردم بیدلیل به كسی احترام نمیگذارند. مطهری اندیشههای نو و خلاقانه و منطبق با چارچوب سنت داشت.
بنده میخواهم عرض كنم، دوست دانشمند ما، استاد داود فیرحی از این نسل از عالمان بود كه در كار خود عمیق، فكور و متخصص و از سرآمدان بود. فیرحی به خاطر امتیازش در فكر كردن و نوشتن، برای همه قابل احترام بود. اهل فن درك میكردند كه او از روی تامل و تفكر، با تتبع كافی، با شناخت راه و مسیر و چراغ به دست، روی اندیشه سیاسی تامل میكند و مینویسد. همواره میكوشد تا تعصب را از خود دور كند و همزمان، نوآورانه، راهی برای آینده باز كند. آگاهیم كه پس از انقلاب، چقدر در این زمینهها، اباطیل نوشته شد، اما اندك بودند كسانی كه اندیشههای قابل تامل داشتند، متون را میشناختند و با تسلط بر آرا و نظریات جدید، به نقد و بررسی آنها میپرداختند.
فیرحی، درسهای حوزوی و رشته تحصیلی خودش را كه قدم به قدم پیش آمده بود، درست خوانده بود. راه و رسم اندیشیدن در متون را میدانست، جستوجو میكرد و میكوشید تا با شناخت بستر تفكر سیاسی در ایران، یافتههای علمی خود و نوآوریهای خویش را مثل یك دستگاه فكری منظم ارایه دهد. هدف او نوشتن یك كتاب نبود، هدف او ارایه یك دستگاه فكری بود كه بتواند یافتهها را در یك چارچوب مشخص ارایه دهد.
آقای فیرحی، دقیقا میدانست در چه مسیری قدم بر میدارد. امتیاز دیگر و جنبه احترامآمیز دیگر در او، این بود كه همزمان میاندیشید تا گرهی از مشكلات فكری جامعه را هم باز كند. او برای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه خود، بدون سر و صدا، روی متون گذشته میاندیشید و افكار خویش را در دفاع از آزادی به صورت منظم با استفاده از آنها ارایه میكرد.
آخرین بار، در جلسه مفصلی در فرهنگستان علوم، دعوتش كردیم تا آخرین یافتههای خود را برای جمع دوستان بیان كند. جلسهای طولانی كه ایشان، قدم به قدم از دستگاه فكری و كارهای علمی گذشته و آینده خویش را بیان كرد. آنجا به خوبی میشد فهمید كه تفكر كسی كه باید او را پیشرو در علم و رشته علمیاش دانست، با كسانی كه بیهوا و در جادهای ناهموار مدعی هدایت ماشین علم ادعایی هستند، چه فرقی دارد.
دلسوزی عزیز از دست رفته ما، مرحوم فیرحی برای باز كردن مسیری كه از مشروطه از سوی عالمان نواندیش و آزادیخواه به روی مردم باز شده بود، قابل تقدیر بود. این احساسی افزون بر جنبههای تحقیقی و پژوهشی او بود. بودند و هستند كسانی كه پژوهش در حوزه تاریخ و اندیشه سیاسی را در خدمت استبدادگرایی و نابود كردن آزادی و اندیشه آزاد میخواستند، اما فیرحی با تمام توان و با استناد به هر نص و خبر دینی كه مییافت، در تلاش بود تا وجه انسانی و آزادیخواهانه دین را، به ویژه در بعد اندیشه سیاسی نشان دهد. خدای رحمتش كند.
استاد تاریخ دانشگاه تهران
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید