محمد بن جریر طبری و کتاب تاریخ او / رسول جعفریان

1404/4/17 ۰۸:۰۴

محمد بن جریر طبری و کتاب تاریخ او / رسول جعفریان

گزارشی است از کتاب تاریخ طبری که اصل آن را در کتاب منابع تاریخ اسلام آورده ام، اما نکاتی در میانه آن، بر آن افزوده شده است.

ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبرى از دانشمندان نامى دوران اسلامى است که قاضی صاعد اندلسی در قرن پنجم در باره او نوشته است: «اکثر اهل الاسلام تصنیفا»، کسی که بیشترین تألیف را در میان اسلامیان دارد. كار عمده او در فقه بوده اما دو اثر مشهور او یكى در دانش تفسیر و با نام جامع البیان و دیگرى در دانش تاریخ با نام تاریخ الرسل و الامم و الملوك شهرت بسزایى برایش به ارمغان آورده است. او بنیادگذار مذهب فقهى خاصى است كه پیروانى نیز تا یك قرن پس از خود داشته است. اثر قابل ملاحظه فقهى وروایى وى كه آن را ناتمام گذاشته عنوان تهذیب الاثار (در شش مجلد) دارد كه در گذر زمان برجاى مانده است.

تاریخ او از همان ابتدا مقبولیت عام یافت؛ چنان که حمزه اصفهانى در باره کتاب او نوشته است:« و كان كتابه مشهوراً قد سار فى البلدان.» چنین مقبولیتى مربوط به ویژگیهاى كتاب، از حیث تفصیل و استناد و متعادل بودن آن، از نظر جامعه اهل سنت است. این مقبولیت سبب شد تا كتابهاى تاریخى بعدى، بر نقلهاى آن تكیه كرده و خلاصه اى از آن را بیاورند. ابن مسكویه و ابن اثیر و ابن كثیر چنین كارى را كرده اند.

طبرى در آغاز كتاب، با اشاره به این كه نقلها را مسند آورده، خواسته تا خود را به خاطر نقل مطالب نادرست تبرئه كند. چنین شیوه اى در عین حال كه سبب شده حجم زیادى از نقلهاى تاریخى محفوظ بماند، به دلیل گزینشهاى نادرست طبرى از نقلها، به خصوص نقل از افراد دروغگویى چون سیف بن عمر، به حق مورد انكار برخى از محققان قرار گرفته است.

جواد على نوشته است كه طبرى در استفاده از مآخذ اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره هاى ضعیف هم روایت كرده است. او روایات سیف بن عمر را در قضایاى رده بر روایات واقدى و مدائنى ترجیح داده است. این در حالى است كه او متهم به زندقه بوده و حتى خود طبرى نظر مساعدى نسبت به وى نداشته است.حضور سیف در تاریخ طبرى از جنگهاى رده آغاز شده و تا پایان جنگ جمل ادامه مى یابد و بدین صورت، طبرى در حساسترین مقطع تاریخى كه بخشى از تاریخ مذهبى براى همه فرقه هاست، تاریخ خود را با نقلهاى كذب سیف بن عمر مشوه مى كند.

جلد نخست تاریخ طبرى كه تاریخ جهان از آفرینش تا مبعث است، مملو از اخبار اسرائیلى است، درست همانطور كه در تفسیر طبرى نیز اسرائیلیات فراوانى آمده است. نوع این اخبار از طریق وهب بن منبه است كه بیش از هر كس در اواخر قرن نخست هجرى این قبیل اخبار را میان مسلمانان منتشر كرد.

طبرى كتاب تاریخ خود را در فاصله سالهاى 283 تا 290 املا كرد، اما بعد از آن وقایع را تا ربیع الثانى سال 303 هجرى بر آن افزود. افزون بر آن كتابى با عنوان ذیل المذیل در شرح حال صحابه و تابعین بر اساس سال درگذشت آنها نوشت كه تنها تلخیص آن كه توسط عریب بن سعد (م 370) انجام شده باقى مانده و با عنوان المنتخب من ذیل المذیل در پایان تاریخش به چاپ رسیده است.

چندین نفر از نویسندگان دوره بعد، ذیل هایی بر كتاب تاریخ طبرى نوشتند. عریب بن سعد حوادث تا سال 320 را با عنوان صلة تاریخ الطبرى نوشت. ثابت بن سنان صابى (م363) آن را تا سال 360 ادامه داد. هلال بن محسّن صابى تا سال 448 را نوشت. عیون التواریخ ادامه آن تا سال 479 است. پس از آن محمد بن عبدالملك همدانى (م521) تا سال 487 را نوشت. تكمله هاى دیگرى هم نوشته شده كه مفقود است. درباره ذیول و تكمله هایى كه بر كتاب طبرى نوشته شده، سزگین توضیحاتى داده  است.

روایات طبرى به طور عمده در قالب حدیثى عرضه مى شود. او ابتدا سند را آورده و پس از آن متن خبر را نقل مى كند. به عنوان نمونه مى نویسد: «حدثنا محمد بن عبدالله بن عبدالحكم، قال حدثنا ایوب بن سوید، عن الاوزاعى، قال حدیثنا اسماعیل بن عبدالله: قدم انس بن مالك على الولید بن عبدالملك، فقال له الولید...» در مواردى نیز با تعبیر «حدثنى فلان» آورده و در مجلد اخیر از كسانى كه شاهد حوادث بوده اند، مطلبی را با تعبیرهایى مانند «ذَكَر لى بعض اصحابى»، یا «حدّثنى جماعة من اهل...» نقل كرده است. تعبیرهایى شبیه «قال ابن اسحاق» یا « قال الكلبى» نشان آن است كه وى از آثار مكتوب آنها بهره برده است

در عین حال باید توجه داشت كه مسند بودن روایات طبرى به معناى جمع آورى آنها از منابع شفاهى نیست. وى انبوهى از كتابهاى پیشینیان را در اختیار داشته و با استفاده از اجازه روایتى یا امثال آن، بدون آن كه نامى از كتاب به میان آورد، به طریق مسند و با یاد از نام مشایخ خود، از آن كتابها نقل مى كند. منابع طبرى را استاد جواد على تحت عنوان موارد تاریخ الطبرى دسته بندى كرده است.

نویسنده کتاب الطبری المؤرخ، فهرستی از تعداد روایاتی که طبری از منابع مختلف در بخش عباسیان آورده بدست داده است. از عمر بن شبه، 226 روایت، مدائنی 58 روایت، علی بن محمد بن سلیمان نوفلی 53 روایت، واقدی، 47 روایت، هیثم بن عدی، 21 روایت، اسحاق بن ابراهیم موصلی 18 روایت،  هشام بن محمد بن سائب کلبی، 17 روایت، ابراهیم بن عبدالسلام 10 روایت، احمد بن ثابت رازی، 10 روایت، احمد بن یوسف بن قاسم بن صبیح عجلی، 10 روایت، یحیی بن الحسن [دایی فضل بن ربیع]، 9 روایت، احمد بن خالد فقیمی، 8 روایت، احمد بن زهیر: ابن ابی خیثمه، 7 روایت، فضل بن سلیمان هاشمی، 7 روایت، علی بن محمد بن سلیمان هاشمی، 6 روایت، محمد بن صالح بن معاویه، 6 روایت، واضح مولی صاحب بن ابی جعفر منصور، 6 روایت، ابراهیم بن عیسی بن منصور، 5 روایت، ابوحفص کرمانی، 5 روایت، اسحاق بن عیسی بن علی، 5 روایت، حماد الترکی (از همراهان منصور عباسی)، 5 روایت، زبیر بن بکار، 5 روایت، فضل بن ربیع بن یونس بن محمد، 5 روایت، فضل بن سلیمان نمیری، 5 روایت، ابراهیم بن عیسی بن منصور بن بریه، 4 روایت، ابوعمر الحوضی حفص بن عمر، 4 روایت. عباس بن فضل بن سلام ابرش، 4 روایت، فضل بن سعید، 4 روایت، و شماری دیگر که جمعا 179 نفر شده و از 4 تا یک روایت از آنها نقل کرده است.

ویژگى دیگر طبرى آن است كه در نقل روایى، نقلهاى مختلفى را از یك حادثه با اسناد مختلف مى آورد. این شیوه، فرصت لازم را در اختیار محقق قرار مى دهد تا دیدگاههاى معارض را در باره یك حادثه به دست آورده و با توجه به روشهاى علمى، در اطراف آنها به تحقیق بپردازد. البته او نیز گاهى «حدیث بعضى را داخل در حدیث دیگران» مى كند. اما در مواردى نیز به قسمت اختلافى كه مى رسد، نقل معارض را آورده و سپس ادامه روایت پیشین را مى آورد. او در تفسیر و تاریخ خود این شیوه روایى را دارد و جز در موارد بسیار نادر، اظهار نظرى از خود به دست نمى دهد.

بر مؤلفان و محققان است كه با توجه به سند نقلها، آنچه از مورخان كذّاب نقل شده بر پاى طبرى نگذارند. در ضمن باید توجه داشته باشند كه اكتفاى به سند نیز در ارزیابى نقلها درست نیست؛ زیرا صادق بودن راوى دلیل بر درستى نقل او نیست، چه بسا مأخذ آن شخص غلط بوده و یا خود تحت تأثیر آراء و عواطف خود نقلى را شكل داده است. آنچه مهم است استفاده از تمامى روشهاى علمى براى بررسى است.

طبرى به دلیل بینش خاص تاریخى كه داشته، تفصیل بسیارى راجع به حوادث آورده و در موارد متعددى، این تفصیلات در هیچ مأخذ دیگرى نیامده است. طبیعى است كه شیوه طبرى نمى توانسته دربرگیرنده آگاهیهاى اجتماعى باشد. او تنها به نقل متكى است و نقلها صرفاً تاریخى یا به عبارتى سیاسى هستند. در این صورت، یافتن آگاهیهایى در زمینه هاى تمدنى و فرهنگى آنچنان كه در آثار مسعودى مى توان یافت، در تاریخ طبرى بى ثمر است. موارد اندكى را باید استثناء  كرد.

طبرى حوادث تا پیش از اسلام را به صورت موضوعى و ترتیب كلى تاریخى آورده است؛ اما پس از اسلام، حوادث را به صورت سالشمار ارائه كرده است.

جواد على شرح مبسوطى در باره منابع طبرى به دست داده است. به عقیده وى، مآخذ طبرى در بخش تاریخ انبیا و ایران پیش از اسلام، اخبار و آثار تفسیرى بوده كه در مكتب شاگردان ابن عباس در شرح آیات قرآنى با استفاده از مآخذ مختلف تا آن زمان فراهم آمده بوده است. در مورد ایران، بیشتر از آثار ترجمه شده از فارسى مانند آثار ابن مقفع و نیز كتابهاى كلبى كه در این زمینه بسیار غنى بوده، استفاده كرده است. وى در این بخشها، نام آثار و یا مؤلفان را به طور غالب یاد نكرده و با تعبیرهایى مانند «قال بعض العجم» مطالب را نقل كرده است.

در بخش تاریخ عرب قبل از اسلام، از آثار كلبى بهره برده، به ویژه در باره تاریخ عراق كه به طور منحصر از او نقل كرده است. در مورد تاریخ یمن از مطالب ابن اسحاق استفاده كرده كه او هم از وهب بن منبه و محمد بن كعب قُرَظى برگرفته است. در واقع دو نفر اخیر به ضمیمه كعب الاحبار، منبع اخبار مربوط به تاریخ انبیا در مجلد نخست تاریخ طبرى هستند. در باره تاریخ روم در قیاس با آنچه در باره ایران آورده، مطلب مهمى نیامده است. در بخش سیره اصل بر سیره ابن اسحاق است، اما موارد فراوانى هم از عروة بن زبیر، ابان بن عثمان بن عفان، شرحبیل بن سعد و هیثم بن عدى آورده است. همانگونه كه اشاره شد، تكیه طبرى در جریانات رده تا پایان جمل، بر روایات سیف بن عمر است. پس از آن در بیان حوادث عراق تا پایان عصر اموى، به طور عمده از ابومخنف نقل شده و روایات مدائنى، عوانة بن حكم، واقدى، عمر بن شبه و كلبى در ادامه آورده مى شوند.

بالاترین ارزش كتاب طبرى، از آن روست كه بسیارى از مكتوبات تاریخى رایج یا غیررایج آن عصر را كه در اختیار داشته استفاده كرده و امروزه جز آنچه طبرى از آن كتابها براى ما نگاه داشته، اثرى برجاى نمانده است. شاید یكى از بهترین آثار كتاب مقتل الحسین (ع) ابومخنف بوده كه بخش مهم آن تنها از طریق تاریخ طبرى حفظ شده است. همین امر در باره آثار وهب بن منبه در زمینه اخبار انبیاى سلف، آثار عبیدبن شریه، اصمعى، شعبى و كلبى در باره تاریخ عرب و فرس پیش از اسلام و نیز نسخه اصل سیره ابن اسحاق در بخش مغازى صادق است.

موضع دینى طبرى در تاریخنگارى و در گزینش اخبار آشكار است. او در مواردى از جمله اخبارى كه درباره قتل عثمان بوده با خوددارى از نقل آن اخبار، این موضع دینى خود رانشان داده است. آنچه از برخى نقلها و نیز تألیفات طبرى در اواخر  حیات او برمى آید، احتمال تغییر موضع دینى او را نشان مى دهد. ما در جاى دیگر به این گزارش‌ها كه احتمال وجود گرایش شیعى را در طبرى نشان مى دهد رسیدگى كرده ایم. از جمله آنها كتاب الولایه اوست كه آن را در طرق حدیث غدیرنوشته  است.

ابوبكر خوارزمى (323 ـ 383) كه در منابع فراوانى به عنوان فرزند خواهر طبرى مورخ خوانده شده و كمترین تردیدى در این نسبت و تشیع او وجود ندارد، در شعرى تشیع خود را به داییهاى خود كه طبرى یكى از آنهاست نسبت داده است. وى مى گوید:

بآمل مولدى و بنوجریر/ فاخوالى و یحكى المرء خاله

فمن یك رافضیا عن تراث/فانى رافضى عن كلاله

آنچه مسلم است این كه، وى در سالهاى پایانى عمر خود در بغداد مورد طعن اصحاب حدیث و عثمانى مذهبها بوده و از بابت تألیف كتاب الولایه و نیز كتابى كه در صحت طرق حدیث طیر نوشته، سخت تحت فشار بوده است. یاقوت گزارش این آزارها را در شرح حال وى در معجم الادباء آورده است. در سالهای اخیر کتابی با عنوان التبصیر فی معالم الدین بر اساس نسخه‏ای از قرن هفتم انتشار یافته است که طبری در آن، فهرستی از اختلافات کلامی مسلمانان را گزارش کرده است. مصحح در مقدمه، ادله ای رد صحت انتساب کتاب به طبری آورده و تصویری هم از صفحه نخست نسخه به چاپ رسانده است. این کتاب، نوعی اعتقادیه بر اساس همان روشی است که اعتقادیه نویسان معاصر وی می‏نوشتند. وی فهرستی از اساسی ترین مسائلی که سبب اختلاف میان امت شده را بیان کرده است. این کتاب، منبعی برای مباحث ملل و نحلی است، گرچه ممکن است از نظر تاریخی هم سودمند باشد.

در سالهاى اخیر، برخى از نویسندگان اهل سنت، براى دور كردن طبرى از این گرایش مختصر شیعى، گفته اند كه وى با محمد بن جریر بن رستم طبرى شیعى خلط  شده و برخى از مطالب آنها به خطا به طبرى معروف نسبت داده شده است. چنین  خطایى در هر زمینه باشد، در باره كتاب الولایه او صادق نیست؛ زیرا ذَهَبى  آن  كتاب  را  دیده و تلخیصى از آن را هم فراهم آورده كه موجود  است.

گفته شده است كه كتاب تاریخ طبرى در سال 352 توسط ابوعلى بلعمى در دستگاه امارت سامانیها به فارسى ترجمه شد. محقق تاریخنامه ـ مانند مرحوم قزوینى ـ ترجمه این اثر را به دست بلعمى نادرست دانسته و بر روى جلد كتاب نوشته است: گردانیده منسوب به بلعمى. بدین ترتیب نام آن را نیز از تاریخ بلعمى به تاریخنامه طبرى تغییر داده است. مترجم در این اثر، اسناد را حذف كرده و متن اخبار را نیز با تلخیص در كتاب خود آورده است. وى همانند شیوه هاى رایج ترجمه در آن روزگار، دخل و تصرفاتى در مورد و موقع اخبار و نقلها كرده است. لطیف آن كه، یكبار ترجمه فارسى، به عربى ترجمه شده است! برخلاف بارتولد كه زمانى نوشته بود با چاپ كتاب طبرى، دیگر نیازى به كتاب بلعمى نیست، بعدها روشن شد كه این استنباط غلط است و بنا به اظهار برخى از نویسندگان «اكنون معلوم شده كه بلعمى ظاهراً از یك روایت كتاب طبرى كه در دست نیست استفاده كرده و همچنین از پاره اى منابع دیگر».

بخش نخست تاریخ بلعمى (تا اسلام) نخست بار به كوشش ملك الشعراء بهار و پروین گنابادى در دو مجلد به چاپ رسید كه تنها تاریخ انبیاء و ملوك را تا تاریخ فرس شامل مى شد. این دو مجلد در سال 1374 به كوشش محمد روشن توسط انتشارات سروش چاپ شد. پس از آن، ادامه تاریخى بلعمى تا سه مجلد تا خلافت المسترشد بالله (م 529) به كوشش آقاى روشن و توسط نشر البرز در سال 1373 به چاپ رسیده است. بدین ترتیب اكنون كتاب تاریخنامه طبرى در پنج مجلد در دست است.

اطلاعات بسیار مهمی ـ علاوه بر نثر با ارزش ـ در این کتاب هست که به هیچ روی نمی توان از آن صرف نظر کرد. این کتاب، در ضمن، منعکس کننده نگره ایرانی به تاریخ و رویدادهای صدر اسلام و دوران خلفا نیز هست. علائق مذهبی خاصی هم در آن دیده می شود. نمونه یک عبارت با ارزش در این کتاب چنین است:

و من به بغداد گروهى را ديدم از شيعت، و ايدون گفتند كه ما تاريخ از مقتل حسين بن على عليه السّلام كرديم كه آن كارى بزرگ بوده است كه خون او با چندين اولاد ايشان بر زمين ريختند.

 و اين را اصل آن است كه هر مردمانى كه ايشان را كارى بزرگ بيفتادى تاريخ از آن سال كردندى.

و ايدون شنيدم به بغداد كه به شام اندر از روستاهاى دمشق ناصبيان، و مردمانى صلب‏ اند اندر مذهب و على را دشمن دارند و معاويه را دوست دارند بغايت، و ايشان تاريخ نه از سال‏ هجرت كنند بلكه تاريخ از آن روز كنند كه معاويه بمرد، و اين هم از آن اصل است كه گفتيم. (تاریخنامه طبری، 3/88).

در میان نسخه های برجای مانده، همچنان قسمت هایی بود که تا این اواخر منتشر نشده بود. بخشی را آقای جعفری جزی در کتاب مقنع و سپیدجامگان (پاتریشیا کرون، تهران، 1392) منتشر کرد. این بخش، برای مثال، داستان مقنع و شورش اوست که در نسخه های اصیل نیامده اما در برخی از نسخ، حتی چاپی این کتاب در هند آمده است. (بنگرید: مقنع و سپید جامگان، ص 27 ـ 28).

متن تاریخ طبرى نخستین بار در اروپا به چاپ رسید و همان چاپ یكبار در ایران افست شد. چاپهاى مكررى از آن در مصر و بیروت صورت گرفته اما رایج ترین و بهترین آنها در حال حاضر، چاپ یازده جلدى محمد ابوالفضل ابراهیم است. متن تاریخ تا اواسط مجلد دهم به پایان مى رسد و ادامه آن فهارس كتاب است. مجلد یازدهم مشتمل بر صلة تاریخ الطبرى از عریب بن سعد قرطبى و المنتخب من ذیل المذیل خود طبرى است.

متن كامل تاریخ طبرى با ترجمه فارسى آن كه توسط ابوالقاسم پاینده در پانزده مجلد منتشر شده، بر روى یك لوح فشرده با عنوان نور السیرة توسط مركز كامپیوترى علوم اسلامى عرضه شده است.

 . در باره وى و تاريخ و تفسير او مقالات و كتابهاى متعددى نوشته است. از جمله در عربى كتابى با عنوان «الطبرى، السيرة و التاريخ» از عبدالرحمن حسين العزاوى (بغداد، دارالشؤون الثقافيه العامة، 1989) و در فارسى «احوال و آثار طبرى» از على اكبر شهابى (تهران، اساطير(سال نشر؟)) و نيز «يادنامه طبرى» كه حاوى مجموعه مقالاتى است كه در سال 1410 در كنگره اى كه به مناسبت بزرگداشت وى در بابلسر تشكيل شد ارائه گرديد. (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، 1369). و کتاب طبری تاریخ نگار مسلمان، مؤلفان، ترجمه محمد حسین ساکت، خانه کتاب، 1392

 . التعریف بطبقات الامم، (چاپ میراث مکتوب) ص 258. او از فرغانی نویسنده «الصله» می نویسد که کسانی از شاگردان وی روزشمار حیات او از وقت بلوغ تا مرگش را در سال 310 را با اوراقی که نوشته بود، محاسبه کردند، برای هر روز 14 برگ افتاد. این برای هیچ مخلوقی فراهم نمی آید.

 . الفهرست، ص291؛ ابن نديم او را در زمره فقها آورده نه مورخان.

 . ابن خلكان كتاب طبرى را «اثبت و اصح» كتب مى داند؛ وفيات الاعيان، ج3، ص332

 . تاريخ سنى ملوك الارض: ص 117

 . كتاب عبدالله بن سبا از دانشمند محقق علامه عسكرى، نقد روايات سيف بن عمر در كتاب تاريخ طبرى است.

 . موارد تاريخ الطبرى، بخش نخست، ص 179، 182

 . در باره نقش وهب بن منبه در مجلد نخست تاريخ طبرى نكـ : موارد تاريخ الطبرى، بخش نخست، صص186 ـ 190. اخیرا کتاب المبتدأ وهب بن منبه، شامل نقلهای فراوانی از وی در متون مختلف، به صورت یک کتاب منتشر شده است.

 . الامام الطبرى، محمد الزحيلى، صص 221 ـ 223

 . و همچنين نكـ : بحث فى نشأة علم التاريخ عندالعرب، ص56ـ55؛ بزم آورد، ص64ـ 38

 . مجله المجمع العلمى العراقى، سه شماره نخست (سالهاى 1950، 1952، 1954) جمعا 184 صفحه.

 . الطبری المؤرخ و الکتابة التاریخیه فی العصر العباسی، صص 66 ـ  146. نویسنده شرح حال هر کدام از این افراد را آورده است. نفرات اول معمولا از راویان ومورخان اما به تدریج کسانی هستند که به نوعی درگیر رویدادها بوده و دارای مناصب مختلف اداری و سیاسی و نظامی بوده‏اند.

 . موارد تاريخ الطبرى، بخش نخست، ص 167

 . موارد تاريخ الطبرى، بخش نخست، صص 200 ـ 201

 . همان، ص 182

 . همان، ص 174

 . نكـ :، جغرافياى انسانى شيعه در جهان اسلام، صص153ـ133

 . نكـ : مجله تراثنا، شماره 21، صص 174 ـ 171

 . معجم البلدان، ج 1، ص 57 (ذيل مدخل آمل). نقض، ص 218 در اين باره بنگريد مقاله مؤلف همين سطور با عنوان طبرى و تشيع در «جغرافياى انسانى شيعه در جهان اسلام»، قم، 1371

 . معجم الادباء، ج 18، ص 43: «و كانت الحنابلة تمنع و لاتترك احدا يسمع عليه.» و در نقلى ديگر:« لقد ظلمته الحنابلة»: الانساب، ج 9، ص 42، البداية و النهاية، ج 11، ص 146، تاريخ بغداد، ج 2، ص 164.

 . التبصیر فی معالم الدین، تصحیح علی بن عبدالعزیز بن علی الشبل، ریاض، 1996، 272 ص.

 . نكـ : تاريخنامه طبرى، مجلد اول، مقدمه، ص 16 (تهران، سروش، 1374)

 . مقدمه تاريخنامه طبرى، ج 1، ص بيست و هشت.

منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: