1393/7/26 ۰۸:۰۱
قرآن مجید در مطالب خود اختصاص به امتى از امم عرب یا طائفهاى از طوائف مانند مسلمانان ندارد، بلكه با طوائف خارج از اسلام سخن میگوید؛ چنان كه با مسلمانان میگوید، به دلیل خطابات بسیارى كه به عنوان كفار و مشركان و اهل كتاب و یهود و بنىاسرائیل و نصارى دارد و با هر طائفهاى از این طوائف باحتجاج پرداخته آنان را به سوى معارف حقه خود دعوت مىكند.
بخش دوم: چگونگى تعلیم قرآن مجید
الف)قرآن مجید كتابى است جهانى
همچنین قرآن مجید با هر یك از این طوائف به احتجاج و دعوت میپردازد و هرگز خطاب خود را مقید به عرب بودن آنان نمیكند؛ چنان كه در مورد مشركان و بتپرستان میفرماید: «فان تابوا و اقاموا الصلوه و آتوا الزكوه فاخوانكم فى الدین» (توبه،11) و در مورد اهل كتاب (یهود و نصارى و مجوس) میفرماید: «قل یا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بیننا و بینكم ان لا تعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله: بگو اى اهل كتاب، بیایید به سوى كلمهاى كه در میان ما و شما به طور مساوى پذیرفته شود و آن این است كه جز خدا كسى را نپرستیم و انبازى براى وى قرار ندهیم و برخى از ما برخى دیگر را خدایان خود اتخاذ نكنند.» (آلعمران، 64) چنان كه مىبینیم هرگز نفرموده «اگر مشركان عرب توبه كنند» و نفرموده: «اى اهل كتابى كه از نژاد عرب میباشید».
آرى، در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزیرهالعرب به بیرون تجاوز نكرده بود، طبعاً خطابات قرآنى به امت عرب القا میشد؛ ولى از سال شش هجرت كه دعوت به بیرون شبه جزیره راه یافت، هیچ موجبى براى توهم اختصاص نبود. گذشته از این آیات، آیات دیگرى دلالت دارد بر عموم دعوت مىكند؛ مانند: «و اوحى الىّ هذا القرآن لاُنذركم به و من بلغ: این قرآن به من وحى شده است براى اینكه شما را بترسانم و هر كس را كه این قرآن [یا انذار] به وى برسد.»(انعام، 19) و «و ما هو الا ذكر للعالمین» (قلم،52) و «ان هو الا ذكر للعالمین: نیست قرآن مگر یادآورى براى همه جهانیان.»(ص، 87) و «انّها لاحدى الكُبر نذیراً للبشر: بهدرستى این آیه یكى از بزرگترین آیات مىباشد، در حالی كه ترسانندة بشر است.»(مدثر، 36)
به حسب تاریخ نیز اسلام عدهاى از ارباب مذاهب مختلف مانند بتپرستان و یهود و نصارى و همچنین از امتهاى گوناگونى مانند سلمان فارسى و صهیب رومى و بلال حبشى به ثبوت رسیده است.
ب) قرآن مجید كتابى است كامل
قرآن مجید مشتمل است بر هدف كامل انسانیت و آن را به كاملترین وجهى بیان مىكند؛ زیرا هدف انسانیت كه با واقعبینى سرشته شده، جهانبینى كامل و به كار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى است كه مناسب و لازمه همان جهانبینى باشد و قرآن مجید تشریح كامل این مقصد را به عهده دارد. خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم: قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و به سوى راهى درست (در عمل) هدایت مىكند.»(احقاف،30) و باز در جایى دیگر پس از تورات و انجیل میفرماید: «و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب و مهیمناً علیه: این كتاب را به حق به سوى تو فرو فرستادیم، در حالی كه كه كتاب آسمانى را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و نسبت به آن مسلط و نگهبان است.» (مائده، 48)
و باز در اشتمال قرآن به حقیقت شرایع انبیای گذشته میفرماید: «شرَع لكم من الدین ما وصّى به نوحاً و الذى اوحینا الیك و ما وصّینا به ابراهیم و موسى و عیسى: تشریع كرد براى شما [امت محمد] آنچه را كه به نوح سفارش كرد و آنچه را كه به تو وحى كردیم و آنچه را كه به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش كردیم.» (شورى، 13) و به طور جامع میفرماید: «و نزّلنا الیك الكتاب تبیاناً لكل شىء: این كتاب را تدریجاً به سوى تو فرو فرستادیم در حالی كه بیان كنندة هر چیزى است.»(نحل،89)
محصل آیات قبلى این است كه قرآن مجید به حقیقت مقاصد همه كتب آسمانى مشتمل است و زیاده، و اینكه هر چیزى كه بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختى ـ از اعتقاد و عمل ـ به آن نیازمند مىباشد، در این كتاب به طور تام و كامل بیان شده است.
ج) قرآن مجید كتابى است همیشگى
بحثى كه در فصل گذشته برگذار شد براى اثبات این مدعا كافى مىباشد؛ زیرا بیانى كه نسبت به یك مقصد و مطلب به طور دقیق تام و كامل باشد، اعتبار و صحتش محدود به وقت و مخصوص به زمان معین نخواهد بود، و قرآن مجید بیان خود را تام و كامل میداند و ماورای كمال چیزى نیست: «انّه لقول فصل و ما هو بالهزل: قرآن سخنى است برنده (جداكنندة حق از باطل) و یاوهسرایى نیست.»(طارق،14)
و همچنین معارف اعتقادى حقیقت خالص و واقعیت محض مىباشد و اصول اخلاقى و قوانین عملى كه بیان داشته، نتائج و موالید واقعى همان ثابته است و چنین چیزى بطلان پذیر و به مرور زمان قابل نسخ نیست: «بالحق انزلناه و بالحق نزل: قرآن را به حق نازل كردیم، او نیز به حق نازل شد» (اسرى، 105)؛ یعنى در حدوث و بقای خود از حق جدا نشد و باز میفرماید: «فماذا بعد الحق الا الضلال: جز گمراهى پس از حق چیزى هست؟» (یونس، 32) از حق كه گذشتى، جز ضلال نمىماند.
د)قرآن مجید در دلالت خود مستقل است
قرآن مجید كه از سنخ كلام است، مانند سایر كلامهاى معمولى از معنى مراد خود كشف مىكند و هرگز در دلالت خود گنك نیست و از خارج نیز دلیلى وجود ندارد كه مراد تحتاللفظى قرآن جز آن است كه از لفظ عربیاش فهمیده میشود. اما اینكه خودش در دلالت خود گنگ نیست؛ زیرا هر كس به لغت آشنایى داشته باشد، از جملات آیات كریمه معنى آنها را آشكارا میفهمد؛ چنان كه از جملات هر كلام عربى دیگر معنى میفهمد.
علاوه بر این، به آیات بسیارى از قرآن بر میخوریم كه در آنها طائفه خاصى را مانند بنىاسرائیل و مؤمنان و كفار و گاهى عموم مردم را متعلق خطاب قرار داده مقاصد خود را به ایشان القا مىكند، یا با آنان به احتجاج میپردازد، یا به مقام تحدى برآمده، از ایشان میخواهد كه اگر شك و تردید دارند در اینكه قرآن كلام خداست، مثل آن را بیاورند و بدیهى است كه تكلم با مردم با الفاظى كه خاصیت تفهیم را واجد نیست، معنى ندارد و همچنین تكلیف مردم به آوردن مثل چیزى كه معنى محصلى از آن فهمیده نمیشود، قابل قبول نیست. علاوه بر این خدای متعال میفرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها: آیا قرآن را تدبر (پیگیرى آیات با تأمل) نمیكنند یا به دلهاشان قفلهایى زده شده؟» (محمد،24) و میفرماید: ««افلا یتدبرون القرآن و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا». (نساء، 82) دلالت آیهها بر اینكه قرآن تدبر را كه خاصیت تفهم را دارد، مىپذیرد و همچنین تدبر اختلافات آیات را كه در نظر سطحى و ابتدائى پیش مىآید حل مىكند، روشن است و بدیهى است كه اگر آیات در معانى خودشان ظهورى نداشتند، تأمل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صورى آنها به واسطه تأمل و تدبر معنى نداشت.
و اما اینكه راجع به نفى حجیت ظواهر قرآن دلیلى از خارج نیست؛ زیرا چنین دلیلى وجود ندارد. جز اینكه برخى گفتهاند در فهم مرادات قرآن به بیان تنها پیغمبر اكرم(ص) یا به بیان آن حضرت و بیان اهل بیت گرامیاش باید رجوع كرد. ولى این سخن قابل قبول نیست؛ زیرا حجیت بیان پیغمبر اكرم(ص) را تازه از قرآن باید استخراج كرد و بنابراین چگونه متصور است كه حجیت دلالت قرآن به بیان ایشان متوقف باشد، بلكه در اثبات اصل رسالت و امامت باید به دامن قرآن كه سند نبوت است، چنگ زد.
و البته آنچه گفته شد، منافات ندارد با اینكه پیغمبر اكرم(ص) و ائمه اهل بیت(ع) عهدهدار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احكام شریعت ـ كه از ظواهر قرآن مجید به دست نمیآید ـ بودهاند. و همچنین سمت معلمى معارف كتاب را داشتهاند؛ چنان كه از آیات ذیل درمیآید: «و انزلنا الیك الذّكر لتبین للناس ما نزل الیهم: ذكر (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را به مردم نازل شده، برایشان بیان و روشن كنى.» (نحل،44) «و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا: آنچه را پیغمبر براى شما آورد (یعنى امر كرد) بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهى كرد، خوددارى كنید.»(حشر، 7) «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله: ما هیچ پیغمبرى را نفرستادیم مگر براى اینكه به اذن خدا اطاعتش كنند.»(نساء،46) «هو الذى بعث فى الامّیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمته: خداست آن كه در میان جماعت امّى، از خودشان پیامبرى برانگیخت كه آیات خدا را بر ایشان تلاوت مىكند و آنان را تزكیه مىنماید. و بر ایشان كتاب و حكمت را تعلیم میدهد.» (جمعه،2)
به موجب این آیات پیغمبر اكرم(ص) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهى قرآن مجید مىباشد و به موجب حدیث متواتر «ثقلین»، پیغمبر اكرم ائمه اهل بیت را در سمتهاى نامبرده جانشین خود قرار داده است. و این مطلب منافات ندارد با اینكه دیگران نیز با اعمال سلیقهاى كه از معلمان حقیقى یاد گرفتهاند، مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید