تأويل نمادين نقوش طاووس و سيمرغ در بناهای اصفهانِ عصر صفوی / محمد خزائی

1397/11/1 ۱۰:۳۲

تأويل نمادين نقوش طاووس و سيمرغ در بناهای اصفهانِ عصر صفوی / محمد خزائی

در گذشته استادانی كه خود اهل سير و سلوك بودند، نه تنها به تعليم مهارت‌های فنی می‌پرداختند بلكه شاگردان در محضر آنها آئين و اسرار رمزآموزی را در پوشش آداب مذهبی نيز می‌آموختند. هنرمندان از طريق همين ارتباط روحانی، نظريه‌های جهان شناختی و متافيزيكی را كه مبنای نمادپردازی هنر اسلامی است فرا می‌گرفتند.

 

 

در گذشته استادانی كه خود اهل سير و سلوك بودند، نه تنها به تعليم مهارت‌های فنی می‌پرداختند بلكه شاگردان در محضر آنها آئين و اسرار رمزآموزی را در پوشش آداب مذهبی نيز می‌آموختند. هنرمندان از طريق همين ارتباط روحانی، نظريه‌های جهان شناختی و متافيزيكی را كه مبنای نمادپردازی هنر اسلامی است فرا می‌گرفتند.

مقدمه:

در گذشته استادانی كه خود اهل سیر و سلوك بودند، نه تنها به تعلیم مهارت های فنی می‌پرداختند بلكه شاگردان درمحضر آنها آئین و اسرار رمزآموزی را در پوشش آداب مذهبی نیز می آموختند. هنرمندان از طریق همین ارتباط روحانی، نظریه‌های جهان شناختی و متافیزیكی را كه مبنای نمادپردازی هنر اسلامی است فرا می‌گرفتند. آنها جلوه‌هایی رمزگونه از حكمت وعرفان ایرانی -  اسلامی را در آثار هنری خویش متجلی می نمودند. بررسی این بعد از هنر اسلامی در مقایسه با ابعاد تاریخی و سیر تحول تكنیكی آن، كمتر مورد بحث و موشكافی قرار گرفته است. به همین دلیل مفاهیمِ نمادینِ بخش عظیمی از آثار هنر ایران همچون لوحی درهم پیچیده، باقی مانده است. در این مقال سعی می شود بطور مختصر به بیان جلوه‌هایی از معنا و مفهوم نقش های طاووس و سیمرغ كه در قالبی نمادین در آثار هنری اصفهانِ عصر صفوی تجسم یافته اشاره شود.

 

در طول تاریخ ایران، همیشه بین هنر و آداب معنوی برگرفته از مذهب، ارتباط بسیار نزدیكی وجود داشته است. در حقیقت دین یكی از مهمترین عامل شكل‌دهنده هنر، و هنر زبان عمیق ترین حكمت های بشر و جلوهگاه زیباترین احساس های عرفانی بوده است. در هنر ایران قبل از اسلام هم این ارتباط كاملاً مشهود است. بسیاری از آثار هنری برجای مانده در این ایام بر مبنای مفاهیم نمادین و به صورت انتزاعی طرح شده‌اند. ارتباط بین هنر و دین در طول دوره اسلامی بیش از هر زمان دیگر شكوفا و توسعه پیدا كرد. هنرمندان مسلمان تحت تعالیم دین مبین اسلام توانستند بسیاری از مفاهیم معنوی را در قالب نقشهای تزئینی مبتنی بر اصول زیبا شناختی ارائه نمایند. گر چه توجه هنرمندان به جنبه‌های تزئینی و ایجاد لطافت و رعایت مبادی زیباشناسی سبب شده، بسیاری از كارشناسان فرنگی در زمینه هنر اسلامی چنین ابراز نمایند كه هدف اصلی هنرمندان از طرح اینگونه نقش‌ها، تنها بخاطر زیبا جلوه‌دادن آثار خود بوده‌اند و این نقشها فاقد هرگونه مفهوم ومعنای نمادین می‌باشند. وجود زیبائی و ایجاد ملاحت در آثار هنرمندان مسلمان تنها هدف هنرمند نبوده است. هنرمندان ایرانی بسیار مشتاق بودنده اند تا مفاهیم معنوی را به صورت رمز و نماد در قالب طرح و نقشهای زیبایی ارائه دهند. همانگونه كه امام محمد غزالی در كتاب كیمیای سعادت در باب «جمال» می‌گوید: «نیكوئی ظاهر عنوان نیكوئی باطن بود». میرفندرسكی هم خوش می سراید:

 

             چرخ با این اختران نغز چه خوش زیباستی                    صورتی در زیر دارد هرچه در بالاستی

 

در حقیقت روح اسلام و آداب معنوی است كه طبع و ابعاد درونی هنرمند را به سوی این بعد از هنر، هدایت می‌كند. بسیاری از عرفا بدون اینكه قصد شعر گفتن داشته باشند سخنان خود را در قالب نظم بیان داشته‌اند. به عنوان مثال شیخ محمود شبستری در ابتدای گلشن راز چنین ابراز می دارد:

 

همه دانند كاین كس در همه عمر                               نكرده هیچ قصد گفتن شعر

 

به همین سبب، آثار بصری هنرمندان نیز به شكل تجریدی و با نظمی تزئینی تجسم یافته است. قاضی احمد منشی قمی(104-953 هجری) در كتاب «گلستان هنر» در شرح حال هنرمندان خوشنویس و نقاش به این موضوع اشاره دارد كه بسیاری از هنرمندان عارف و اهل سلوك بوده‌اند و اسامی بسیاری از آنها را با عنوان «مولانا» آورده است.

 

اشاره شد در گذشته استادانی بودند كه خود اهل سیر و سلوك بوده، به تعلیم و راهنمائی هنرمندان می‌پرداختند. هنرمندان درمحضر آنها آئین جوانمردی و رمزآموزی فرا می‌گرفتند. این استادان می‌كوشیدند تا آئین تقدسی برای همه حُرف و اصناف تنظیم كند و اسرار آن حرفه‌ها و اصناف را در پوشش آداب مذهبی نسل به نسل منتقل سازند. شاید به همین دلیل است كه صدای چكش طلاكوبی صلاح الدین زركوب در وسط بازار قونیه چنان پر از لطف و معنا بود كه مولانا جلال الدین را به وجد و سر شوق می آورد:

 

   یكی گنجی پدید آمد در آن دكان زركوبی      زهی معنا زهی صورت زهی خوبی زهی خوبی

 

از آنجایی كه در قرون گذشته این اصول و آئین مقدس و روحانی بر همه وجوه زندگی حاكم بود، بسیاری از طرح و نقش ها نیازی به تاًویل نداشتند، ولی امروز معنا و مفهوم نمادین آنها برای ما پنهان است. حتی هنرمندان متأخر هم ممكن است توجهی خاص به معنای محتوائی آنها نداشته و از مفاهیم نمادین نقش‌ها آگاه نبوده و تنها بخاطر احترام و دنباله‌روی از استادان خود در ادامه مهارتهای سنتی، تنها به تكرار این نقوش پرداخته باشند.

 

با مراجعه به منابع موجود، شامل آیات قرآن كریم، احادیث، متون عرفانی، ادبیات و … می‌توان شواهد قابل قبولی برای درك مفاهیم نمادین بعضی از نقوش تزئینی در هنر اسلامی دست یافت. نقوش طاووس و سیمرغ هم از جمله این دسته از نقوش نمادین در هنر ایران هستند كه به طرز بسیار زیبا و استادانه‌ ای در تزئینات بسیاری از اماكن دوره صفوی در اصفهان كار شده اند. در اینجا به ارزیابی مضامین نمادین این نقوش پرداخته می شود.

 

نقش طاووس

نقش طاووس همراه با درخت زندگی جایگاه مهمی را در هنر ایران به خود اختصاص داده است. این نقش اغلب با مفاهیم مذهبی همراه می باشد. نقش طاووس نه تنها بعنوان نقشی نمادین در آثار هنری دوره اسلامی بكار گرفته شده است بلكه این پرنده در دوران باستان در آئین زرتشت به عنوان مرغی مقدس مورد توجه بوده است. طبری در مورد آتشكده ها ومعابد زرتشتی‌ كه تا قرن سوم هجری باقی بوده، اشاره می كند در نزدیكی‌ آتشكده بخارا محل خاصی برای نگهداری طاووس‌ها اختصاص داده شده بود و در آنجا از طاووس ها نگهداری می‌كردند.

 

در دوران باستان معتقد بودند طاووس به دلیل نوشیدن آب حیات، عمر جاودانه یافته است. در بسیاری از آثار دوره ساسانی نقش طاووس در تزیینات و یا در دو طرف درخت زندگی قرار گرفته است. بطور مثال نقش طاووس در نقش برجسته های طاق بستان، پارچه ها و یا در لوح های گچی تیسفون دوره ی ساسانی دیده می شود.

 

با توجه به همراهی نقش طاووس با «درخت زندگی» در هنر ایران باستان و همچنین حضور آن در دوره اسلامی خصوصاً در تزیینات معماری دوره صفویه لازم است در ابتدا به طور مختصر این نقش نمادین معرفی شود. نقش درخت زندگی یكی از مهمترین نقوش تجریدی و نمادین در هنر ایران دوره ساسانی است. حضور گسترده این درخت در جای جای آثار هنری ایران قابل توجه می باشد. درخت زندگی در تـزیینات بسیاری از آثار هنری بر جای مانده از دوره باستان خصوصاً ظروف سیمین و زرین، منسوجات، گچبری ها و نقش برجسته های ساسانی در میان دو طاووس به صورت رخ به رخ طرح شده است. علاوه بر طاووس حیوانات طبیعی مثل اردك، غزال و...، و یا نقش جانوران افسانه ای و تركیبی چون اسفنگس، گاو بالدار، شیردال(گریفین) و... قرار دارد كه از درخت و میوه اش محافظت می كنند. در فرهنگ باستان؛ اژدها(مار) نماد اهریمن در صدد تسلط بر درخت زندگی است. با سلطه ی مار بر درخت زندگی سبب خشكسالی و آب در روی زمین به آفت شوری و بدمزگی آمیخته می شود. با حضور این دو محافظ و جنگید با مار از سلطه آن بر درخت زندگی جلوگیری كنند.

 

شكل درخت زندگی در دوره اسلامی بر اساس جهان بینی اسلامی تعدیل شده و در آثار هنری مطابق با مفهوم "درخت طوبی" ظهور پیدا كرده است. در فرهنگ اسلامی درخت طوبی و یا سدره المنتهی، به عنوان درختی بهشتی اشاره می شود. احادیث و روایت های زیادی در باب این درخت در دست است. از جمله آنها، طـوبـی درختی است كه شاخه های متعددی از آن منتشر شده و خانه های بهشتیان مزین به یكی از شاخه های این درخت بهشتـی است و هر چه بهشتیـان اراده كنند از خوردنی ها بر آن می روید. پس این درخت منشاء بركت و روزی بهشتیان است. این درخت یكی از چند درختی است كه در قرآن كریم بدان اشاره شده است(سوره 53 آیات 14 تا16).

 

در هنر اسلامی اگر چه طاووس نقش مهمی دارد ولی در قرآن به آن اشاره ای نشده است، در نهج البلاغه خطبه 165 امام علی (ع) از آن به عنوان شگفت انگیز ترین پرندگان در آفرینش یاد می كند و رنگ پر های طاووس را با پارچه های زیبای پر نقش و نگار و پرده های رنگارنگ یمنی مقایسه می كند. حكیم سنائی در دیوانش پیامبر اسلام را به عنوان طاووس بوستان قدوسی بر می شمارد:

 

            كرده با شاهپر طاووسی                                            جلوه در بوستان قدوسی

 

در منطق الطیر عطار طاووس به عنوان یك مرغ بهشتی مورد توجه بوده است. وقتی حضرت آدم و حوا از بهشت رانده شدند، طاووس هم به دلیل اینكه رابط بین آنها و شیطان (در هیبت مار) بود، طاووس هم از بهشت رانده شد. عطار طاووس را مظهر بهشت پرستان می داند كه در سر خیال پیشگاه سیمرغ را نمی‌پروراند. او مشتاق بازگشت به بهشتی است كه به گناه همدستی با مار از آنجا رانده شد:

 

                        یار شد بـا من به یك جـا مـار زشت                تا بیفتادم به خــواری از بهشت

                        عـزم آن دارم كــزین تـاریك جـای                 رهبری باشد به خلدم رهنمـای

                        من نه آن مردم كه در سلطان رسم                  بس بود اینم كه در دربان رسم

                        كـی بــود سیمــرغ را پـروای مـن                  بس بود فردوس علی جـای من

 

نقش طاووس از جمله نقوشی است كه در تزئینات مساجد و اماكن مذهبی از دوره صفویه حضوری چشم گیر دارد. نقش دو طاووس به صورت قرینه در دو طرف كوزه آب حیات كه درخت زندگی از درون آن روئیده شده از جمله نقوشی است كه تزئینات سر در ایوان ورودی مسجد امام اصفهان كار شده است. در تزئینات سر در ایوان ورودی دیگر مكانهای مذهبی دوره صفویه امامزاده هارونیه‌ و مدرسه ی چهار باغ دیده می شود.

 

علاوه بر موارد فوق نقش طاووس در كاشیكاری های كلیسای وانگ، نمای بیرونی كاخ هشت بهشت و سر در بعضی بناها در خیابان هارونیه‌ اصفهان دیده می شود. یكی از زیباترین نقش طاووس همراه با درخت زندگی در تزیینات قصر صفویه در شهر نایین (خانه ی پیرنیا)است. این نقش در اماكن مذهبی دوره قاجار(مسجد سید) و حتی درایوان مسجد اعظم قم از بناهای معصر نیز قابل ردیابی می باشد.

 

علل حضور این نقش بر پیشانی ایوان ورودی مساجد، مدارس دینی و امام زاده ها در عصر صفویه به ویژه در اصفهان، علاوه بر اینكه طاووس را یك مرغ بهشتی می‌دانند، شاید همانطوری كه در اشعار عطار هم اشاره شده، به عنوان دربان و راهنمای مردم به مسجد باشد. طبق نظر عامه، نقش طاووس بر فراز درب ورودی مساجد، همزمان شیطان را دفع و مؤمنین را استقبال می كنند.

 

نقش سیمرغ

نقش سیمرغ هم مثل نقش طاووس از جمله نقوشی است كه در تزئینات مساجد و اماكن مذهبی حضور دارد. سیمرغ در ادبیات حماسی قبل از سلام (شاهنامه) نماد خرد و مداوا بوده است. اگر برای زال و یا رستم مشكلی به وجود می‌آمد با راهنمائی و اندرز سیمرغ مشكل برطرف می شد. علاوه بر این پر سیمرغ مداوای زخم آنها هم بوده است. در دوره اسلامی هم سیمرغ در ادبیات و حكمت ایرانی حضور پیدا می كند. در اشعار عطار در منطق الطیر، آثار غزالی، سهروردی، شبستری و... به سیمرغ اشاره شده است. در اینجا سیمرغ دیگر نماد خرد ومداوا و سلامتی نیست، بلكه به عنوان نماد الوهیت، انسان كامل، جاودانگی و ذات واحد مطلق در عرفان اسلامی است. لاهیجی در شرح گلشن راز می گوید: سیمرغ را بجهت آن سیمرغ می خوانند كه هر لون كه در هر مرغی از انواع مرغان می باشد، در بال او موجود است.

 

در شاهنامه فردوسی از وجود دو سیمرغ سخن رفته است كه تقریباً نقشی متضاد ایفاء می كنند. بسیاری از پژوهشگران این دوگانگی را به نبرد جاودانه اهورا مزدا و اهریمن منسوب می كنند. به عنوان مثال صادق هدایت در نیرنگستان سیمـرغ ناجی زال را سیمرغ اهورایی و سیمرغ هفتخوان اسفندیار را اهریمنی می داند. از سویی دیگر تقریباً تمام صفات این پرنده در فرهنگ اسلامی با جبرئیل منطبق است. از سیمرغ غالباً با عنوان شاه مرغان یاد می شود. خصوصیات ظاهری سیمرغ با خصوصیات جبرئیل از فرشتگان مقرب اسلامی مشابه است. جبرئیل اگرچه براساس نظریه حكمای مشایی دهمین فرشته یا دهمین فرشته – عقل محسوب می شود؛ اما در واقع نقش او در ارتباط با عالم كون و فساد و واسطه وحی میان خدا و پیامبران بوده است و این امر سبب اهمیت و توجه بیشتر آن در فرهنگ اسلامی شده است.

 

همان گونه كه اشاره شد مفاهیم پیچیده و نمادین سیمرغ آن را بدل به یكی از مهمترین نشانه های فرهنگ عرفانی ایران كرده است. چنان كه به اعتقاد عطّار در منطق الطیر چون مرغان كثرت خود را در آیینه تجلی حضرت حق دیدند، به سیمرغ وحدت پیوستند. همچنین به اعتقاد سهروردی سیمرغ مظهری از حقیقت راستین است، درمان هر دردی است و همراهی اش ایمن بخش است. در اشعار عرفانی ادب فارسی نسیم صبا از نفس اوست و به همین علت آن را محرم اسرار عاشقان می دانند. در واقع دور افتادن از حقیقت و شور و شوق در طلب باز رسیدن بدان در نقش سیمرغ آورده می شود چنان كه سهروردی در رساله عقل سرخ آشیان سیمرغ را درخت طوبی می داند. از طرفی داریوش شایگان سیمرغ را رمزی از رمزهای بهشتی می داند. او نیز سیمرغ را رمزی از نقش اسرارآمیز فرشته و نشان حمایت خداوند و امداد غیبی می داند و جلوه گاه این پرنده را در ادب فارسی در دو وجه حماسی شاهنامه فردوسی و عرفانی منطق الطیر عطّار می داند.

 

قدیمی ترین نقش سیمرغ در دوره‌ی اسلامی كه تاكنون بدست آمده مربوط تزیینات آثار سفالی نیشابور در سده های سوم و چهارم هجری می باشد. این نقوش به صورت تجریدی كار شده اند. بطور مثال این نقش را بر روی بخشی از یك بشقاب بزرگ سفالینه ای نیشابور كه هم اكنون در موزه ملی نگهداری می شود قابل مشاهده است. در این سفالینه، تمامی پیكره سیمرغ با خطوط و سطوح ساده طرح شده است. سر به سمت بال ها متمایل و دم پرنده به شكلی ساده ممكن ترسیم شده است. فضای میان بال پرنده با نقشی تزیینی به صورت منفی دیده می شود.

 

هنرمندان در سده های بعد خصوصاً در كاشی های دوره ی ایلخانان مغول و تیموری از نقش سیمرغ در تزئینات بنا ها استفاده كرده اند. در دوره ی صفویه این نقش به نسبت دوره های قبل و همچنین در مقایسه با نقش طاووس كمتر استفاده ‌شده است. یكی از زیباترین نقش سیمرغ در اصفهان در كاشیكاری های نمای بیرونی كاخ هشت بهشت می باشد. نقش سیمرغ در جدال با اژدها در تزیینات دیوار نگاری سقف قصر صفویه در شهر نایین (خانه ی پیرنیا) از زیبا ترین نقوش دوره صفویه است.

 

نقش سردر ورودی بعضی از ایوان های مجموعه گنج علی خان كرمان كه در عهد صفویان كار شده است با نقش سیمرغ كاشیكاری شده است. از دیگر نقشهای سیمرغ تزیینات سر در ورودی مدرسه علمیه نادر دیوان بیگی در بخارا است كه در سده دهم هجری ساخته شده است. هنرمند نقش سیمرغ به همراه نقش خورشید با كاشی معرق، را به صورت گرافیكی و با رنگ های متنوع طرح نموده است.

 

با توجه به گستردگی انواع نقوش تزئبنی طاووس و سیمرغ در هنر ایران، بررسی همه جوانب آنها در چارجوب این پژوهش نمی گنجد. در اینجا به همین چند مورد بسنده می گردد. امید است در آینده شاهد مطالعات و تحقیق های جامع تر و كاربردی تر در زمینه هنر سرزمین ایران كه متاسفانه تا كنون مورد توجه شایسته قرار نگرفته باشیم.

منبع: هنراسلامی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: