میراث ایران در مسلخ بحران

1397/5/9 ۱۲:۱۰

میراث ایران در مسلخ بحران

اغلب، درد‌های گاه و بیگاه دندان را جدی نمی‌گیریم. اما وقتی خرابی جدی‌تر می‌شود و کار به کشیدن دندان می‌رسد، حسرت روزهایی که می‌توانستیم با یک راه‌حل ساده دندان قیمتی‌مان را نجات دهیم، رهایمان نمی‌کند. این سیاست در بخش‌های دیگر زندگی ایرانی نیز نمود خودش را دارد. در اولویت‌بندی حوزه‌ها اغلب فرهنگ از مرکز توجه خارج می‌شود و طبیعت تنها به عنوان ابزاری برای پیشرفت سایر بخش‌ها به خصوص اقتصاد مورد توجه قرار می‌گیرد. بهره‌برداری و بی‌توجهی تا جایی ادامه می‌یابد که فرهنگ و طبیعت هر دو به عدم و نابودی نزدیک شوند. اما در این بین چه باقی می‌ماند؟ آیا گذر از بحران توانسته جای خالی این دو را پر کند؟

 

 

زهرا داستانی: اغلب، درد‌های گاه و بیگاه دندان را جدی نمی‌گیریم. اما وقتی خرابی جدی‌تر می‌شود و کار به کشیدن دندان می‌رسد، حسرت روزهایی که می‌توانستیم با یک راه‌حل ساده دندان قیمتی‌مان را نجات دهیم، رهایمان نمی‌کند. این سیاست در بخش‌های دیگر زندگی ایرانی نیز نمود خودش را دارد. در اولویت‌بندی حوزه‌ها اغلب فرهنگ از مرکز توجه خارج می‌شود و طبیعت تنها به عنوان ابزاری برای پیشرفت سایر بخش‌ها به خصوص اقتصاد مورد توجه قرار می‌گیرد. بهره‌برداری و بی‌توجهی تا جایی ادامه می‌یابد که فرهنگ و طبیعت هر دو به عدم و نابودی نزدیک شوند. اما در این بین چه باقی می‌ماند؟ آیا گذر از بحران توانسته جای خالی این دو را پر کند؟

سال‌ها است که تمدن هزاران ساله‌مان را می‌ستاییم، هویت‌مان را از یک سو به اسطوره‌های باستانی‌مان در شاهنامه پیوند می‌زنیم و از سوی دیگر به تاریخ اسلام. اما از تمدن چند هزاره ایرانی و پیوندش با اسلام تنها میراثی بر جای مانده که دیدار گاه و بی‌گاه‌مان با آنها ما را به گذشته و هویت‌مان گره می‌زند. این میراث اما چندی است که در پی بحران‌های پیاپی به فراموشی سپرده شده‌اند. خانه‌های برجای مانده از گذشتگان‌مان و باغ‌ها و جنگل‌ها یکی پس از دیگری جای خود را به ساختمان‌ها، برج‌های بلند، ویلاها و مجتمع‌های تجاری می‌دهند تا توسعه هر چی بیشتر در شهرها و کشورمان خودنمایی کند و راه را بر بحران‌های اقتصادی و سیاسی ببندد. اما در این سال‌ها نه تنها بحران اقتصادی پایان نیافت بلکه بی‌توجهی به میراث فرهنگی، مرگ معنوی و مرگ هویتی را در پی داشته است و مرگ طبیعت به آغازی برای بحرانی دیگر بدل شده است. گرچه در این سال‌ها هر زمان که بحران فرصتی داده تصمیم‌گیران هم گوشه چشمی بر میراث و محیط‌زیست داشته‌اند اما ورود به بحرانی دیگر از اهمیت آنها کاسته و اوضاع این دو به روال سابق بازگشته است. نیم نگاهی به نرخ تورم، کاهش ارزش ریال و جهش یکباره دلار در بازار و روابط خارجی ایران نشان می‌دهد که کشور دوباره پا در بحران دیگری گذاشته است. بحرانی که قطعا گریبان میراث طبیعی و فرهنگی را می‌گیرد. اما آیا تجربه بی‌آبی، زندگی در غبار و خشکسالی و تغییرات اقلیم نمی‌تواند میراث طبیعی و فرهنگی ما را در اولویت تصمیمات سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران قرار دهد؟ آیا قرار است برای گذر از بحران دوباره میراث‌مان را به مسلخ ببریم؟

آیا میراث در اولویت مدیران قرار می‌گیرند؟

مجتبی گهستونی، دبیر و سخنگوی انجمن میراث فرهنگی تاریانا به «ابتکار» می‌گوید: این سوال اساسی و کلیدی دغدغه اصلی دوست‌داران میراث فرهنگی و محیط زیست است، کسانی که دلشان برای میراث ایران می‌تپد. خلاء چنین اندیشه‌ای سبب شده تا بی‌توجهی به میراث طبیعی و فرهنگی‌مان بی‌امان باشد. در چند سال اخیر مردم و بخش‌های دولتی آگاهانه و ناآگاهانه به میراث طبیعی و میراث فرهنگی تعرض کرده‌اند. واقعیت این است که تا 2‌-3 سال پیش کمتر مباحث محیط‌زیستی عمومی بوده‌اند و عده‌ خاصی از جمله تشکل‌ها، فعالان محیط‌زیست و خبرنگاران دغدغه محیط‌زیستی داشتند ولی امروز حداقل اغلب مردم به اهمیت آن آگاه هستند و به نوعی درگیر آن شده‌اند. اما این درگیری به معنای آن نیست که مردمی که درگیر محیط‌زیست هستند، دوست‌دار محیط‌زیست نیز باشند اما به واسطه این درگیری آگاه شده‌اند که خود را بیشتر مقید به رعایت مسائل محیط‌زیستی کنند. اما در حوزه محیط‌زیست بحران و گرفتاری زیادی وجود دارد و همین باعث شده تا نگرانی‌ها نسبت به این موضوع برای اهالی رسانه و فعالان بیشتر شود که با وجود این مشکلات و چالش‌ها چه بر سر ایران خواهد آمد؟

او ادامه می‌دهد: اما در حوزه میراث فرهنگی این دغدغه هنوز جنبه عمومی پیدا نکرده و این بسیار ناراحت‌کننده و تلخ است. همه مردم می‌دانند میراثی از گذشتگان در ایران وجود دارد، در این بین افرادی هستند که به آن علاقه‌مندند و عده‌ای نسبت به آن بی‌تفاوتند اما برای آنکه عده زیادی از مردم به این عقیده داشته باشند که میراث فرهنگی باید رعایت شود، هنوز شکل نگرفته است و به همین دلیل ما شاهد تعرضات بی‌امان به میراث فرهنگی شامل محوطه و بناها هستیم و این نشان می‌دهد که میراث فرهنگی مغفول‌تر از محیط زیست است.

بیداری به وقت خواب

اما آیا کشورهای توسعه یافته در وضعیت بحران میراث فرهنگی و طبیعی را در اولویت قرار می‌دهند؟ گهستونی می‌گوید: در کشورهای توسعه یافته به میراث فرهنگی و محیط‌زیست توجه کافی دارند و نگاه‌شان بر مبنای توسعه پایدار است و از منابع طبیعی و میراث فرهنگی خود حفاظت می‌کنند. منتهی در کشورهای در حال توسعه، هرچقدر که از میراث و منابع غنی فرهنگی برخوردار باشند، توجه لازم را در جهت حفاظت از میراث طبیعی و فرهنگی معطوف نمی‌کنند. از سوی دیگر می‌بینیم که این کشورها اگرچه لازم است که نگاه خود را معطوف به توسعه پایدار کنند، اما می‌بینیم که در حوزه توسعه لنگ می‌زنند و برنامه‌های غلط را برای آن در نظر می‌گیرند.

او می‌گوید: کشورهای در حال توسعه برای به توسعه رسیدن با بحران‌های مختلفی مواجه می‌شوند و این بحران‌ها به قدری متنوع و زیاد است که اولویت‌ها به سایر حوزه‌ها به غیر از میراث و محیط‌زیست تعلق می‌گیرد. اما زمانی به این نقطه می‌رسند که میراث و محیط زیست را در اولویت خود قرار دهند که به مرز بحران‌های شدید رسیده‌اند و هر کدام از آنها هویت خود را از دست داده‌اند و منابع طبیعی و محیط‌زیست خود را برای ادامه حیات از دست داده‌‌اند. بنابراین آن زمان است که تصمیم می‌گیرند که برای حفظ میراث طبیعی و فرهنگی کاری کنند که کار از کار گذشته و قابل بازگشت نیستند.

دبیر و سخنگوی انجمن میراث فرهنگی تاریانا ادامه می‌دهد: اما نگاه کشورهای توسعه یافته به گردشگری حتی مبتنی بر گردشگری مسئولانه و محیط‌زیست محور و بر مبنای قوانین و چارچوب‌های کنوانسیون‌های جهانی است. آنها اولویت‌هایی در کشورهای خود دارد اما فرهنگ خود را قربانی اقتصاد و سیاست نمی‌کنند. بسیاری از کشورها هستند که تاریخی ندارند اما با حفاظت از تاریخ جدید خود تاریخ‌سازی می‌کنند. اما ما میراث فرهنگی داریم و با دست خود آن را نابود می‌کنیم. روزانه یک اتفاق ناگوار در حوزه میراث فرهنگی رخ می‌دهد اما یک خبر خوشایند در این حوزه نمی‌شنویم. این نشان می‌دهد که ما در حفاظت از داشته‌های فرهنگی خود ناتوان هستیم.

مدیرانی که می‌آیند تا به میراث ایران علاقه‌مند شوند

او تخریب بی‌امان میراث طبیعی و فرهنگی را ناشی از بی‌تدبیری و بی‌مسئولیتی مدیران ما در مقاطع مختلف می‌داند و می‌افزاید: نگاه ما در حوزه‌های مختلف بر مبنای سیاست است و افراد به خاطر رانت و ارتباطات گروهی خود بر سر کار می‌آیند. به تاریخ میراث فرهنگی نگاه کنید که در طول 10 سال گذشته چه افرادی در مسند این سازمان قرار گرفته‌اند. غریب به 10 نفر در طول این سال‌ها بر سر کار آمده‌اند اما کدام یک از آنها واقعا کارشناس این حوزه بود. اغلب آنها بر سرکار آمدند و بعد علاقه‌مند به میراث شده‌اند. قطع به یقین این افراد به بحران‌ها افزودند ولی هیچ کدام آنها نتوانستند حال میراث، گردشگری و صنایع دستی را خوب کند. مدام سلیقه‌ای رفتار شد. گهستونی ادامه می‌دهد: در این سال‌ها در حوزه محیط زیست هم همین وضعیت حاکم بوده است. در شرایطی که در سال‌های اخیر اکثر مردم ایران درگیر مشکلات محیط زیستی هستند، می‌بینیم که سازمان محیط زیست قدرتی برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری ندارند. به همین دلیل از پروسه تصمیم‌گیری کنار گذاشته شده و تبدیل به سازمان‌های تزئینی شده‌اند.

منبع: روزنامه ابتکار

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: