جایگاه احمد پژمان در موسیقی درگفت‌و‌گو با حسین علیزاده

1397/4/23 ۱۱:۴۹

جایگاه احمد پژمان در موسیقی  درگفت‌و‌گو با حسین علیزاده

در كار ما روزنامه‌نگاران كمتر پیش می‌آید كه قصد كرده باشیم درباره هنرمندی ویژه نامه‌ای تدارك ببینیم و پیشنهادمان با استقبال اكثر فعالان جامعه موسیقی روبه‌رو شود؛ یا عده‌ای موافق موضوع نبودند یا انواع كدورت‌ها دست و دل آنها را از مصاحبت و همیاری باز می‌داشت. اما گردآوری پرونده‌ای برای احمد پژمان الحق كه برای خودمان جای شگفتی داشت. به جرات می‌توان گفت تا «پ» پژمان را می‌آوردیم از آهنگساز، موسیقیدان و فیلمساز همه و همه با هیجان خاصی از موضوع استقبال می‌كردند. استقبالی كه علاوه بر جایگاه مهم پژمان در موسیقی از فروتنی و وقار مثال زدنی‌اش می‌آمد.

 

شوریدن بر زمانه تقلید و تكرار

نیوشا مزیدآبادی: در كار ما روزنامه‌نگاران كمتر پیش می‌آید كه قصد كرده باشیم درباره هنرمندی ویژه نامه‌ای تدارك ببینیم و پیشنهادمان با استقبال اكثر فعالان جامعه موسیقی روبه‌رو شود؛ یا عده‌ای موافق موضوع نبودند یا انواع كدورت‌ها دست و دل آنها را از مصاحبت و همیاری باز می‌داشت. اما گردآوری پرونده‌ای برای احمد پژمان الحق كه برای خودمان جای شگفتی داشت. به جرات می‌توان گفت تا «پ» پژمان را می‌آوردیم از آهنگساز، موسیقیدان و فیلمساز همه و همه با هیجان خاصی از موضوع استقبال می‌كردند. استقبالی كه علاوه بر جایگاه مهم پژمان در موسیقی از فروتنی و وقار مثال زدنی‌اش می‌آمد.

احمد پژمان، هنرمندی است كه در آستانه ٨٣ سالگی هنوز هم دست از خلاقیت و نوآوری برنداشته و هرچه ساخته و پرداخته مُهر نام بلندش را بر تارك موسیقی ایران كوبیده است. چه آن زمان كه برای فیلم، موسیقی نوشته و چه وقتی كه برای ساخت یك اثر اركسترال دست به قلم شده است. او موسیقیدان تام و تمامی در خُلق و خلق است و از این حیث واجد اهمیتی ویژه تا به مناسبت سالگرد تولدش (١٨ تیرماه) صفحاتی را به او اختصاص دهیم. حسین علیزاده، موسیقیدانی است كه در طول سال‌های فعالیتش نگاه توام با احترامی نسبت به اساتید خود داشته. در گفت‌وگوی پیش رو او از ویژگی هنری آثار احمد پژمان و سال‌های آشنایی‌اش سخن گفته است. برای علیزاده اساتیدی مثل علی‌اكبرخان شهنازی، هوشنگ ظریف، حسین دهلوی، احمد پژمان و بسیاری دیگر آنچنان اهمیت و احترامی دارند كه هر گاه نام آنها به میان می‌آید یا از كیفیت هنری شان می‌گوید یا به احترام آنها ساز كوك كرده و می‌نوازد.

*****

اولین مواجهه شما با احمد پژمان به چه دوره‌ای برمی‌گردد؟ زمانی كه در هنرستان موسیقی تحصیل می‌كردید یا در دانشگاه؟

من اولین‌بار احمد پژمان را در هنرستان موسیقی دیدم اما او در آن زمان در هنرستان تدریس نمی‌كرد و فقط رفت‌و آمد داشت و با حسین دهلوی دوست صمیمی بود. در آن سال‌ها ما مدام او را می‌دیدیم چون با اركستر سازهای ملی و به رهبری حسین دهلوی قطعاتش را برای اجرا تمرین می‌كردیم. خاطرم هست وقتی آقای دهلوی در تمرین‌ها می‌گفت پارتیتورهای پژمان را روی پوپیتر بگذارید، من و شاگردان دیگر هنرستان به وجد می‌آمدیم چون موسیقی‌اش تاثیر بسیار خوبی روی ما می‌گذاشت. ضمن آنكه خودش هم از همان ابتدا بسیار كم حرف و آرام بود و با لطافت و نازك‌طبعی خاصی رفتار می‌كرد. او یكسره سبكبال بود؛ چه در موسیقی و چه در معاشرت اجتماعی‌اش. در دورانی كه ما كم‌سن و سال بودیم طوری با ما برخورد می‌كرد كه خیلی زود صمیمی می‌شدیم و تصور می‌كردیم یكی از رفقای قدیمی‌مان است. همین حس صمیمیت باعث می‌شد در سنین كم او را دوست داشته باشیم. یادم هست آن زمان تمرینات اركستر سازهای ملی در تالار فارابی وزارت فرهنگ و هنر انجام می‌شد. احمد پژمان علاوه بر اینكه بر روند تمرین‌ها نظارت داشت با اعضای اركستر كه من هم جزو آنها بودم با مهر فراوانی برخورد می‌كرد كه همه بچه‌ها را به وجد می‌آورد. بنابراین اولین مواجهه من با احمد پژمان به همان اركستر سازهای ملی و تالار فارابی بازمی‌گردد و خوشحالم كه این شانس را داشتم در آن سن و سال، قطعات زیبای او را با این اركستر اجرا كنم.

 

پس تا پیش از دانشگاه شاگرد مستقیم او نبودید...

خیر؛ وقتی به دانشگاه رفتم واحدهای آهنگسازی داشتیم كه احمد پژمان و علیرضا مشایخی تدریس می‌كردنداما همان دوره هم انگار كه دوستان قدیمی همدیگر را دیده باشند صمیمیت بین ما بیشتر شد تا جایی كه خاطرم هست وقتی پشت پیانو می‌نشست تا تكالیف بچه‌ها را با ساز اجرا كند، آن قدر همه دورش را می‌گرفتند كه پیانو بین بچه‌ها و پژمان گم می‌شد؛ نه به این خاطر كه صرفا به نكاتی كه می‌گفت گوش كنیم بلكه با نزدیكی صمیمیت بیشتری را احساس می‌كردیم.

مهم‌ترین ویژگی پژمان در برخورد با موسیقی این بود كه هیچ چیز را مطلق نمی‌دانست و سلیقه شخصی‌اش را به دیگران تحمیل نمی‌كرد. او با تجربه‌هایی كه داشت، پیشنهاداتی به ما می‌داد اما در نهایت همه‌چیز را به خود دانشجو واگذار می‌كرد حتی اگر منطق كلی حرف آن دانشجو غلط بود او را آزاد می‌گذاشت تا بتواند ایده‌هایش را عملی كند؛ از این حیث او یك دموكرات تمام عیار بود كه همین خلقش باعث می‌شد در هنرستان و دانشگاه جزو چهره‌های بسیار محبوب باشد؛ كما اینكه همچنان هم همین طور است.

 

اگر بخواهیم به وجه آهنگساز احمد پژمان بپردازیم با زوایای متفاوتی روبه‌رو می‌شویم كه از آثار اركسترال گرفته تا موسیقی متن فیلم واجد اهمیتِ بسیار هستند. اما مهم‌ترین ویژگی احمد پژمان در استفاده او از موسیقی ردیف-دستگاهی و فولكلور ایرانی در ساخت آثار اركسترال است. شما به عنوان یك موسیقیدان ایرانی نحوه برخورد او با این المان‌ها را چطور می‌بینید؟

به نظر من آثار پژمان از نمونه‌های موفق آهنگسازی در این شیوه است. او با اینكه سال‌ها در خارج از ایران تحصیل و زندگی كرده اما همواره نگاه صمیمانه و عاشقانه‌ای به فرهنگ ایران داشته است. پژمان از جمله آهنگسازانی است كه خودش را در موسیقی هیچ‌وقت محدود به یك ژانر و موضوع خاصی نكرده است. مثلا اینكه بخواهد فقط در موسیقی ایرانی كار كند یا فقط نگاه غربی داشته باشد. او همیشه به موسیقی ایرانی نگاه ویژه‌ای داشت و از آنجا كه خودش هم متولد شهر «لار» در استان فارس است توجه منحصر‌به‌فردی به ملودی‌های محلی نشان داده اما بهتر از هر كسی از پتانسیل موجود در این موسیقی‌ها استفاده كند. ذات و پویایی موسیقی پژمان در استفاده از ریتم و به خصوص استفاده از رنگ‌های صوتی است. رنگ‌آمیزی موسیقی او خاص خودش است و با هر آنسامبلی (اعم از ایرانی و غیر ایرانی) آن را جذاب و زیبا نشان داده است. یادم می‌آید وقتی از وین به ایران بازگشت مدتی سه‌تار دست ‌گرفت تا به شكل عملی با موسیقی ردیف‌- دستگاهی كار كند.

در هر صورت اگر پژمان یك موتیف دو سه نتی داشته باشد همان دو سه نت موضوعِ موسیقی‌اش می‌شود و با چنان ذوق و مهارتی آن را بسط می‌دهد كه اثری بزرگ خلق می‌شود. متاسفانه ما امروز رادیو-تلویزیونی نداریم كه این موسیقی‌ها را پخش و تفسیر كند. اغلب هنرجویان و دانشجویان موسیقی یا علاقه‌مندان به این رشته هستند كه درباره آثار او نوشته یا به تفسیر آنها پرداخته‌اند. هر فردی كه به‌طور تخصصی موسیقی را دنبال می‌كند متوجه جایگاه احمد پژمان در موسیقی می‌شود. او از جمله آهنگسازانی است كه وقتی می‌خواهد از یك پدیده یا ملودی‌ الهام بگیرد از عمق آن تاثیر می‌پذیرد و در عین حال استدلال هنری خودش را هم روی آن پیاده می‌كند؛ اینچنین است كه ابتكارات و ذوق او به موسیقی اضافه و اثری خلق می‌شود كه خاص خود اوست. پژمان در طول سال‌های فعالیت هنری‌اش كارهای متفاوتی انجام داد كه از جمله آنها می‌توان به ساخت موسیقی روی قصه‌های كودكان برای كانون پرورش فكری، آثار سمفونیك (كه در خارج از ایران ضبط شد) یا قطعاتی برای اركستر ملی یا موسیقی فیلم اشاره كرد. او در همه این موارد بسیار موفق بوده است.

 

مهم‌ترین ویژگی احمد پژمان در ساخت موسیقی فیلم این است كه از المان‌های ایرانی استفاده می‌كند ولی در عین حال موسیقی‌اش تصویر هم دارد. با توجه به اینكه شما نیز در ساخت موسیقی فیلم چنین رویكردی دارید موفقیت او را در چه می‌بینید؟

بعضی آهنگسازان خود به خود در ساخت موسیقی تنها با نت و صدا سر و كار ندارند بلكه می‌كوشند با رنگ‌آمیزی صوتی شكل دیگری به موسیقی خود ببخشند. تصور این موضوع برای شنونده عادی كار دشواری است اما اگر آهنگساز را به عنوان یك ذهن خلاق و در قالب یك نقاش در نظر بگیرید كه رنگ‌آمیزی را درك كرده است در می‌یابید كه می‌تواند از رنگ‌ها (در اینجا منظور رنگ‌های صوتی است) به بهترین شكل استفاده كند. اگر آهنگساز در ساخت موسیقی فیلم تنها متكی به تنظیم موسیقی باشد آن تابلوی تصویری اتفاق نمی‌افتد. ولی آهنگساز حقیقی از همان ابتدای كار تابلوی نقاشی‌اش را با تمام ظرایف و پیچیدگی‌هایش در ذهن متصور می‌شود. من معتقدم ابزار پژمان برای نوشتن موسیقی نه نت و صدا كه قلم‌موی رنگ است. موسیقیدانانی كه این طور فكر می‌كنند، موسیقی‌شان ذاتا تصویری می‌شود. اگرچه به نظر من او تا امروز باید موسیقی فیلم‌های بیشتری می‌نوشت اما این به علاقه‌مندی‌های او، فرصت‌ها و شناخت كارگردانان ایرانی برمی‌گردد. به هر حال در تمام دورانی كه احمد پژمان موسیقی فیلم نوشته، توانسته است از طریق رنگ‌های موسیقی تصاویر را بهتر نشان دهد حتی در برخی موارد موسیقی او از تصویر هم والاتر و فاخرتر است. الهاماتی كه او از موضوعات مختلف می‌گیرد چنان مبتكرانه پیاده می‌شوند كه اثر خلاقه‌ای تمام و كمال شكل می‌گیرد.

 

نكته جالب احمد پژمان پویایی ذهن او به عنوان یك آهنگساز است. او در این سن و سال هنوز هم وقتی موسیقی می‌نویسد اثرش خلاقانه و بدیع است آنچنان كه نمی‌توان تصور كرد آن را یك آهنگساز ٨٠ و اندی ساله ساخته است.

سن، امری است كه در فیزیك انسان نمایان می‌شود اما هیچ‌وقت صحبتی نشده كه ذهن آدمی می‌تواند چه سن و سالی داشته باشد. امروز هم وقتی پژمان را می‌بینیم و با او صحبت می‌كنیم متوجه می‌شویم كه با دوره‌ای كه در هنرستان حضور داشت هیچ فرقی نكرده است. شاید ظاهرش پیر شده باشد اما اینكه می‌گویند دل آدمی باید جوان باشد كاملا در مورد پژمان صادق است. ما اصلا او را به عنوان یك پیرمرد آهنگساز نمی‌شناسیم. هر جا كنسرت یا بحثی بوده كه او هم حضور داشته اصلا در جایگاه یك پیر درعرصه موسیقی با جوانان برخورد نكرده است. اتفاقا از جمله آهنگسازانی است كه همواره پیش‌تر از ذهنیت و سن و سالش عمل كرده است. شاید ما با ظاهر جا افتاده‌ای روبه‌رو باشیم اما ذهنیت او كاملا جوان است. از طرفی اگر شرایط برای افرادی مثل پژمان به گونه‌ای بود كه می‌توانستند در یك رفاه نسبی و آسوده‌خیالی زندگی كنند، می‌دیدیم كه نسبت به امروز چقدر می‌توانست جوان‌تر هم باشد. او در همه حال به موسیقی و زندگی فكر می‌كند. به همین دلیل است كه در موسیقی‌اش هم زندگی جریان دارد. بنابراین وقتی از واژه زندگی استفاده می‌كنیم دیگر صحبت از پیری به میان نمی‌آید؛ زندگی یعنی جوانی، شادابی و حركت. ذهنیت پژمان با سالیان گذشته‌اش هیچ فرقی نكرده است حتی وقتی آهنگی نمی‌سازد و در جلسه‌ای نظراتش را ارایه می‌دهد متوجه می‌شویم كه هیچ فاصله‌ای با نسل‌های بعد از خود ندارد. این ویژگی خاص از وقتی من در هنرستان شاگردش بودم هویدا بود؛ با بچه‌ها قاتی می‌شد و فاصله‌ای بین خودش و آنها نمی‌دید. جالب است كه من وقتی بعضی از اساتید قدیمم را می‌بینم، با احترام خاصی با آنها برخورد می‌كنم اما در مورد پژمان آن قدر رفاقت بین ما هست كه او را «تو» خطاب می‌كنم. فكر نمی‌كنم هیچ دانشجوی موسیقی‌ای را پیدا كنید كه عاشقانه او را دوست نداشته باشد. در وجود او مهری هست كه همه‌چیز را تازه و جوان می‌كند؛ هم موسیقی و هم ارتباطش با اطرافیان را.

 

احمد پژمان برخلاف خیلی از آهنگسازان هرگز در قید كسب شهرت و حضور فعال در رسانه نبوده كما اینكه كمتر هم تن به مصاحبه می‌دهد و غیر از مخاطبان خاصی كه دارد مردم عادی كمتر او را می‌شناسند. شما این موضوع را چطور می‌بینید؟

ممكن است هدف بعضی از هنرمندان كسب شهرت نباشد اما آثاری ساخته‌اند كه خود به خود بر طیف‌های مختلف جامعه تاثیر گذاشته است تا جایی كه مردم عادی هم جذب آنها شده‌اند. اما آثاری كه پژمان ساخته معمولا به گونه‌ای است كه خواص جامعه نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار كنند. او عام نبوده كه مورد توجه عوام قرار بگیرد. هر چند در سبك‌های مختلفی موسیقی نوشته اما با هوش و ذكاوت زیادی با این سبك‌ها برخورد كرده است چنان كه آثارش برای مخاطبان جدی موسیقی جایگاه مهم و پررنگی دارند.

در عین حال وقتی پژمان می‌خواهد با توده مردم در ارتباط باشد، جنبه دیگری برای موسیقی‌اش در نظر می‌گیرد و دست به كار ساخت قطعات پاپ می‌شود. این كار هم بسیار جالب است؛ تصور كنید كسی مثل پژمان كه خداوندگار موسیقی كلاسیك است وقتی پاپ می‌سازد چقدر می‌تواند كیفیت كارش بالا باشد. اینجاست كه دیگر موضوع ژانر مطرح نیست بلكه ارایه هنرمندانه اثر مورد توجه قرار می‌گیرد. در مورد موسیقی ایرانی و آهنگسازانش موضوع كمی فرق می‌كند چرا كه ممكن است هر شنونده ایرانی به واسطه ملیت‌اش جذب این موسیقی شود اما از آنجا كه موسیقی پژمان محدود به آثار سمفونیك و اركسترال می‌شود، طبیعی است كه طیف شنونده‌هایش هم كم باشد. هرگز این طور نبوده كه پژمان گوشه‌گیری كند اما هیچ‌وقت هم تظاهر و خودنمایی نكرده و هر وقت تصمیم گرفته در قالب موسیقی با مردم ارتباط برقرار كند، سراغ سبك دیگری رفته است.

 

پس، از این حیث آثار پاپ او را موفق می‌دانید؟

متاسفانه الان حضور ذهن ندارم كه این آثار چه قطعاتی هستند و دنبال هم نكرده‌ام چون خودم كارهای كلاسیك او را بیشتر دوست دارم و معتقدم پژمان نقاش اركستر است. البته هر چه یك آهنگساز سعی كند موسیقی پاپ مردم پسندتری بسازد باید خودش را به سطح مردم عادی نزدیك‌تر كند، كاری كه ممكن است در آثار پژمان نباشد به همین دلیل هم نمی‌توان درست قضاوت كرد كه موفق بوده یا نه.

آهنگسازان پاپ امروزی وقتی می‌بینند یك اثر مورد پسند مردم قرار گرفته همگی سعی می‌كنند آن را تكرار كنند به همین دلیل بسیاری از موسیقی‌های پاپ شبیه به هم هستند. حتی در انتخاب كلام و شعر هم مدام این تقلید را می‌بینیم. این مساله به مصرف‌كننده و شركت‌های تجاری هم برمی‌گردد. اگر كلامی مورد استقبال قرار بگیرد آهنگسازان دیگر هم سراغ همان فرم و همان دایره واژگانی می‌روند. در حالی كه كار پژمان این نیست و طبیعی است كه نتواند در موسیقی پاپ به همان موفقیتی كه در ساخت آثار اركسترال رسیده، برسد. از سوی دیگر شاید علت ساخت این قطعات صرفا یك تجربه شخصی بوده وگرنه تداوم پیدا می‌كرد. به عقیده من پژمان در موسیقی ایران یك كیفیت ویژه و منحصر است. من از زبان تمام كسانی كه او را می‌شناسند باید بگویم كه پژمان عزیز! بی‌نهایت دوستت داریم. تو شاگردان خوبی (چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم) تربیت كرده‌ای كه امروزه قهرمان همه آنهایی و راه و روش ات چراغ راه آنهاست.

ابزار پژمان برای نوشتن موسیقی نه نت و صدا كه قلم‌موی رنگ است. موسیقیدانانی كه این طور فكر می‌كنند، اثرشان ذاتا تصویری می‌شود.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: