1397/2/4 ۰۸:۵۷
آقاعلی مدرس از بزرگترین حکما و مدرسان حکمت در قرن سیزدهم هجری قمری است که به وسعت دانش و قدرت تحقیق و نوآوری در عرصه حکمت متعالیه شهره است. پدرش ملاعبدالله زنوزی (۱۲۵۷ق) در زنوز ـ قریهای در ۱۷ کیلومتری شمال مرند تبریز ـ به دنیا آمد. تحصیلات خود را در خوی آغاز کرد. سپس به کربلا رفت و به محضر درس آقا سیدعلی طباطبایی ـ صاحب ریاضالمسالک ـ رسید
بررسی ابعاد زندگی علمی و فرهنگی حکیم تهران، ملاعبدالله زنوزی (پدر)
آقاعلی مدرس از بزرگترین حکما و مدرسان حکمت در قرن سیزدهم هجری قمری است که به وسعت دانش و قدرت تحقیق و نوآوری در عرصه حکمت متعالیه شهره است. پدرش ملاعبدالله زنوزی (۱۲۵۷ق) در زنوز ـ قریهای در ۱۷ کیلومتری شمال مرند تبریز ـ به دنیا آمد. تحصیلات خود را در خوی آغاز کرد. سپس به کربلا رفت و به محضر درس آقا سیدعلی طباطبایی ـ صاحب ریاضالمسالک ـ رسید و پس از آن به قم رفت و از دقایق نظر درس اصول میرزای قمی ـ صاحب قوانینالاصول ـ بهره برد. بعد از فراغت به اصفهان رفت و در سنخ شاگردان ملاعلی نوری در حکمت و سید مجاهد (فرزند سیدعلی صاحب ریاض) در اصول و نیز سید محمدباقر شفتی (ملقب به «حجتالاسلام») در فقه قرار گرفت.
زمانی که مدرسة «خان مروی» به دست حاجی حسینخان مروی در تهران بنا شد، فتحعلیشاه قاجار ملاعلی نوری را برای تدریس در آن مدرسه دعوت کرد؛ اما ملاعلی عذر آورد و یکی از برجستهترین شاگردان خود، یعنی ملا عبدالله زنوزی را فرستاد. ملا عبدالله تا هنگام وفات در ۱۲۵۷ قمری برابر با ۱۲۲۰ شمسی به مدت بیست سال در مدرسة خان مروی به تدریس اشتغال داشت.
شاگردان ملا عبدالله
برخی از شاگردان او عبارتند از: فرزندش آقاعلی مدرس؛ فرزند دیگرش ملاحسین زنوزی که از اساتید بزرگ ریاضیات، هیئت و علم نحو بود؛ میرزا ابوالقاسم نوری طهرانی مشهور به «کلانتر»، مقرِر درس شیخ انصاری؛ ملاحسن خویی، مدرس بزرگ مدرسه دارالشفای تهران و استاد فلسفة آخوند خراسانی صاحب کفایهالاصول؛ سیدعلی تنکابنی و ملا رجبعلی کنی.
آثار ملا عبدالله
رسائل علّیه (کتابی است درباره کیفیت غضب پروردگار بر گناهکاران)، لمعات الاهیه (در مباحث توحید و الهیات بالمعنی الاخص که در بیست فصل به زبان فارسی نگاشته شده است)، منتخبالخاقانی فی کشف الحقایق العرفانی (در مباحث توحیدی به زبان فارسی. این کتاب گرچه به صورت رساله مستقلی نوشته شده، ولی میتوان گفت که خلاصه کتاب لمعات اوست) انوارجلیه (در شرح حدیث حقیقت کمیل بن زیاد نخعی مربوط به حدیث علوی به زبان فارسی)، تعلیقات بر شفاء، اسفار، شواهد، مبدأ و معاد، اسرار الآیات، شوارق الالهام و دیگر کتب فلسفی و حکمی. به این ترتیب میتوان او را یکی از پایهگذاران مکتب حکمی تهران دانست.
زندگینامه آقا علی مدرس
آقاعلی در ذیقعده ۱۲۳۴ (مطابق با ۱۱۹۷ شمسی، تقریباً ۲۰۰ سال پیش) در تهران به دنیا آمد. تا ۲۳سالگی ـ سال فوت پدر ـ در تهران اقامت داشت. پس از آن در ۱۲۵۷ق به عتبات مسافرت کرد و دور از تهران از حوزه درسی نجف، اصفهان و قزوین بهرهها برد. البته اقامت وی در اصفهان در دو نوبت بود: مرتبه اول پس از نجف و به مدت سه سال، و مرتبه دوم پس از ترک قزوین و به مدت پنج سال و در هر دو بار به طور خاص از محضر میرزاحسن نوری ـ فرزند ملاعلی نوری ـ استفادههای فراوانی برد. پس از آن دوباره به تهران بازگشت و تا پایان عمر شریفش، قریب به چهل سال در حوزه تهران به تدریس علوم حکمی اشتغال داشت.
همسر ایشان سیدهبیگم نام داشت که بانوی فاضل و خیّری بود. حاصل ازدواج ایشان یک پسر و دو دختر است. پسرش حسن، ملقب به «شرفالملک» بود و یکی از دامادهایش میرزا ابراهیم حکمی (ابتهاجالحکماء) داماد و شاگردش است و داماد دیگر، میرزا نصراللهخان سوادکوهی است. نصرالله فلسفی (نوة دختری آقاعلی) از این داماد است.
وی در شب شنبه هفدهم ذیقعده ۱۳۰۷قر ۱۲۶۸ش در ۷۳سالگی دارفانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.
آقاعلی مدرس را «زنوزی» نامیدهاند ولی ایشان نه در زنوز به دنیا آمد و نه در آنجا زندگی کرد. او خودش را «علی طهرانی»، «آقا علی مدرس طهرانی»، «مدرس» و «صدوده طهرانی»، «علی مدرس» و با حروف «۱۱۰» خطاب میکرد.
در میان معاصران، به «آقاعلی مدرس»، «آقاعلی حکمی»، «آقاعلی مدرس طهرانی»، «آقاعلی حکیم» و «آقاعلی مؤسس» نامبردار است. در زبان شاگردانش «حکیم الهی»، «استادالاساتید» و «حکیم مؤسس» هم آمده است. صاحب ریحانهالادب به او لقب «مدرس» داده است؛ شاید چون معقول و منقول را محققانه تدریس میکرد، و شاید چون کرسی مدرسه سپهسالار به او تعلق داشت. لقب «مؤسس» یا «حکیم مؤسس» به دلیل تصرفات و نوآوریهایی است که او در مبانی و مسائل فلسفی صدرایی دارد.
اساتید آقاعلی مدرس
در تهران نزد والد معظم خود متون ابتدایی مثل شرح لمعه و قوانین الاصول و نیز متون فلسفی، کلامی و عرفانی نظیر شوارقالهام، شرح اشارات خواجه نصیر و مبدأ و معاد ملاصدرا را فراگرفت. در اصفهان به محضر درس سیدرضی لاریجانی، ملا محمدجعفر لنگرودی لاهیجی شارح مشاعر، و نیز میرزا محمدحسن نوری فرزند ارشد ملاعلی نوری درآمد و متونی مثل شفاء، اسفار و مفاتیحالغیب را خواند. میرزاحسن چینی و حاج محمدعلی نقشهفروش دیگر اساتید وی بودند. از معاصران پرآوازة او میتوان به حاج ملاهادی سبزواری، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه و فیلسوف فرانسوی کنت دوگوبینو اشاره کرد.
شاگردان مدرس
مهمترین شاگردان آقاعلی عبارتند از:
ـ میرزاحسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری که در تهران عرفانیات میگفتند.
ـ میرزا علیاکبر حکمی یزدی صاحب رساله «بدیعهالاهیه» و رسائل حکمیه و استاد امام خمینی(ره).
ـ شیخعلینوری که به «شیخ شوارق» مشهور بود.
ـ میرزا طاهر تنکابنی.
ـ میرزا لطفعلیصدرالافاضل.
ـ ملانظرعلی طالقانی (صاحب کتاب دو جلدی «کاشفالاسرار» به فارسی).
ـ نواب سلطانمحمد میرزاقاجار.
ـ شیخ عبدالنبی مازندرانی.
ـ میرزاجعفرآشتیانی، پدر میرزا مهدی آشتیانی.
ـ آخوند ملامحمد آملی، پدر شیخ محمدتقی آملی صاحب «شرح بر شرح منظومه».
ـ میرزا ابوالفضل تهرانی.
ـ میرزا صفای اصفهانی.
ـ شیخ محمدباقر اصطهباناتی، مدرس حوزه فلسفی نجف و استاد شیخ محمدحسین غروی اصفهانی.
ـ سید حسین بادکوبهای از علمای بزرگ و فیلسوفان عالیقدر و استاد فلسفه علامه طباطبایی.
آثار علمی
آثار حکیم مدرس را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱- تعدادی که شامل حواشی و تعلیقات است؛ مثل تعلیقات بر «اسفار» ملاصدرا، «شوارقالالهام»، «شواهدالربوبیه» و تعلیقه بر «اساسالاقتباس».
۲- رسائل مستقل مثل: رسالة سبیل الرشاد فی اثبات المعاد، رسالة فی التوحید و رسالة فی مباحث حمل.
۳- کتابها: بدایعالحکم و شرح اسرار الآیات. به علاوه بخشی از اشعار. همچنین کتابهایی که گم شده است؛ مثل کتابی در منطق از علوم حکمیه که آقاعلی مدرس در سرگذشت خود از آن نام برده است، و «اصول الحکم» در «شرح اثولوجیا» که باز در حواشی و تعلیقاتش از آن یاد کرده است. مدرس غزلیات و اشعاری هم دارد که تعداد کمی از آنها باقی مانده است؛ نظیر:
خاک چون عنقا و آدم اوج اوست
فعل حق دریا و عالم موج اوست
در حضیض موج او، بس اوجهاست
موجها دریا و دریا، موجهاست
شیوه نگارش و ادبدانی حکیم در فارسی قوی بود. نثرش در فارسینویسی، نثر دوره قاجار و پیچیده است، ولی در مقام حکیم و فیلسوف، دغدغهاش محتواست و کمتر پایبند نثر و سجع و این قواعد است. در مقدمه تمهیدیهاش بر بدایعالحکم از ۲۵ آیه قرآن استفاده کرده، ولی از کلمات عربی بهره نبرده و به فارسی سره است.
برخی آرای آقاعلی مدرس
وی اندیشهای عمیق و فکری دقیق و ذهنی جوّال داشت و به برکت آن، افزون بر تدریس و شرح و توضیح مسائل فلسفی، به نوآوریهایی نیز دست زد. نظر او درباره معاد جسمانی از این دست است. وی با دقت و تعمق در لسان روایاتی که درباره معاد وارد شده و بهرهگیری از اصول حکمت متعالیه ملاصدرا و افزودن اصول دیگر، به نظری جدید در معاد رسید که آن را در رساله «سبیل الرشاد» بیان کرده است.
او میگوید نفْس بعد از مفارقت از بدن، آثاری از بدن را در خود دارد و این نفس نیست که نزول و هبوط میکند و برای معاد نزد بدن حاضر میشود، بلکه بدن تا آخرت و قیامت به رشد و کمال خودش ادامه میدهد و به نفس میرسد. این تأثیرات است که بدن را عین نفس و متمایز از نفوس دیگر میسازد و ثواب و عقاب هم به همین نفس و بدن تعلق میگیرد. از نظر او نه تنها بدن، بلکه همه دنیا به سمت آخرت در حرکت است و این حرکت کمالیه را دارد.
این نظر جدیدی است که در فیزیک کوانتوم هم گفته میشود که اگر یک ذره و یک اتم یا حتی عطر شئای را داشته باشند، میتوانند آن را بازسازی کنند. شیخ محمدحسین غروی اصفهانى نیز بر اساس مسلک آقاعلى، رسالهاى در معاد جسمانى تألیف کرده است.
مسأله قابل توجه دیگر، مسأله توافق میان عقل و شرع است. به عقیده آقاعلی، محال است شرع چیزی بگوید که براهین عقلی قطعی بر بطلان آن دلالت کند. وی در مقدمه «کشفالاسرار فی شرحالاسرار الآیات» که آخرین اثر اوست، تأکید میکند: «شرع هرگز با عقل تنافی و تهافت ندارد.»
از جمله مهمترین نوآوریهای فلسفی وی عبارتند از: رأی تازه یا تقریر جدید از مباحث اعتبارات ماهیت، معقولات ثانی فلسفی، حرکت جوهری و موضوع آن، تقریری خاص از محل نزاع اصالت وجود یا ماهیت، معاد جسمانی، وجود رابط، عوارض ذاتی در بحث موضوع علم، بساطت وجود و تشکیک وجود؛ برای مثال در بحث اعتبارات ماهیت، حکما ماهیت را سه قسم میکنند: بشرط لا، لابشرط و بشرط شئ، و مقسم را «ماهیت من حیثه» میداند و کلی طبیعی را همین لابشرط مقسمی برمیشمارد. حکیم مؤسس این مبنا را قبول ندارد. از نظر وی، «ماهیت من حیثه» هرگز مقسم اعتبارات نیست و نباید آن را لابشرط مقسمی دانست؛ زیرا در این اعتبار نظر عقل متوجه حاق ذات ماهیت است و جز ذات و ذاتیات، چیز دیگری را مد نظر ندارد تا ماهیت را با آن لحاظ کند.
روش تدریس و ویژگیهای شخصیتی
طبق خودنوشت بهجا مانده از آقاعلی مدرس، وی ابتدا به مدت هفت سال در مدرسه قاسمخان تهران، و پس از آن بیش از بیست سال در مدرسه میرزا محمدخان قاجار معروف به سپهسالار (شهید بهشتی فعلی) به تدریس اشتغال داشت. ظاهراً چند سالی را نیز در منزل خود به تدریس مشغول بود. در مدرسه سپهسالار متونی مثل اسفار، مبدأ و معاد، شرح هدایه الاثیریه و شواهد الربوبیة ملاصدرا، شفاء بوعلی و نیز شرح قطبالدین شیرازی بر حکمتالاشراق سهروردی را تدریس میکرد.
او معقول و منقول را به روش محققانه و اجتهادی تدریس میکرد، نه تقلید و تکرار دیدگاهها و در براهین هر کتاب، بهویژه در الهیات بالمعنی الاخص به کشف و شهود رسیده بود. آقابزرگ تهرانی که اواخر عمر آقاعلی مدرس را درک کرده بود، میگوید: «جامع کمالات صوری و معنوی، و مدرس کلام، حدیث، تفسیر، فقه و فلسفه بود. قامت بسیار کوتاه و ضعیفی داشت، ولی به لحاظ شخصیتی حکیمی متأله بود. تمام عمر در تلاش برای دریافت حقایق اشیا و سلوک برای تشبّه به اخلاق الهی بود؛ به همین دلیل نه فقط عالِم و دانشمند، بلکه عالَمی بود در گوشهای نشسته. همیشه به حالت تفکر و وقار دیده میشد و با ورع و تقوای بسیار و پاکیزگی نفس شناخته میشد.او به درخواست آقای کنت دوگوبینو ـ وزیر مختار فرانسه در ایران ـ تاریخ حکمای بعد از ملاصدرا را مینویسد و در پایان آن، از خودش با این عبارات یاد میکند که نشاندهنده نهایت فروتنی ایشان است:
این حقیر ادراکی پست و ذهنی کند دارم، و بسیار پلیدم و در خدمت والد خود و ملای قزوینی و حاجی محمدجعفر و حاجی محمدابراهیم و سید رضی و میرزا محمدحسن نوری تلمذ نمودهام، ولی سودی نبخشید؛ چون قبول ماده در افاضة فیض شرط است…
حکمای چهارگانة تهران
آقاعلی مدرس در تهران معاصر با سه حکیم و عارف بزرگ بود: میرزا ابوالحسن جلوه، آقا محمدرضا قمشهای و میرزا حسین سبزواری (معروف به حکیم ریاضی). اینان سه حکیم و عارف بزرگ معاصر آقاعلی در پایتخت بودند. اما در بیرون از مرکز، ملاهادی سبزواری در سبزوار تدریس میکرد. مرحوم آشتیانی و مرحوم آقای حائری در مقایسه بین ملاهادی سبزواری و آقاعلی مدرس میگویند: حکیم مؤسس به لحاظ تصرفات، نوآوریها و مجتهدانه بودن دروسش در حکمت و فلسفه، بر ملاهادی سبزواری برتری دارد.
آشنایی با فلسفه غرب
آقاعلی از طریق سه نفر با فلسفة غرب آشنا شد:
۱- دوستی با اعتمادالسلطنه که با دنیای جدید و آثار آنها آشنا بود و در حد خودش میتوانست اخبار و اطلاعاتی به ایشان بدهد.
۲- کنت دوگوبینو که طی دو مأموریت، در مقام وزیر مختار فرانسه در مجموع پنج سال در ایران بود و ملاقاتهای مکرری با حکیم داشت و پرسشهایی مطرح کرد. حکیم کتاب «تاریخ حکما» را به درخواست وی نوشت که در کتابخانه استراسبورگ موجود است. به نقل از آقای حائری میگویند کنت از آقا علی مدرس برای تدریس در دانشگاه سوربن دعوت کرد، ولی ایشان نپذیرفت.
۳- بدیعالملک میرزا (نتیجة فتحعلیشاه) که هانری کربن او را «افتخار طبقه اشراف ایرانی» میداند، پرسشهای هفتگانهای از آقاعلی مدرس میپرسد که میتوان این پرسشها را به نحوی آغاز «فلسفه تطبیقی» در ایران دانست. پاسخهای مفصل آقاعلی مدرس تحت عنوان «بدایع الحکم» به چاپ رسیده است.
تاریخشناسی حوزه حکمی طهران
هیچ علمی از تاریخ خود و حاملانش جدا نیست؛ بهویژه در فلسفه نمیتوانیم میان متن فلسفه و تاریخ آن تفکیک کنیم و این دو سخت در هم تنیدهاند، ولی متأسفانه ما از این معنا بسیار غافلیم. نکته دیگر اینکه نباید تاریخ فلسفه را با تاریخ فلاسفه خلط کرد. در کتاب «تاریخ حکما»ی آقاعلی مدرس، ادوار فلسفه اسلامی به ۱۱ دوره تقسیم شده است:
۱- دوره اول، آغاز ترجمه است. قدمت آن به اواسط سده اول هجری حدود سال ۵۰ و ۶۰ میرسد که در آن کتاب را ترجمه میکنند.
۲- دوره دوم، دوران کمال ترجمه است که دامنهاش تا اواسط قرن چهارم است.
۳- دوره سوم، دوران فارابی است، متوفای ۳۳۹٫
۴- دوره چهارم، دوران ابنسیناست، متوفای ۴۲۸٫
۵- دوره پنجم را دوران «تهافتات» نامیدهاند که از غزالی آغاز میشود تا به ابنرشد و دیگران چون ابوالبرکات بغدادی، مسعودی، فخرالدین رازی و به معنایی افضلالدین غیلانی و کسانی را در برمیگیرد که اشکالهایی به فلسفه عصر خود داشتهاند. شیخ شهید اشراق هم در همین دوران است.
۶- دوره ششم، دوران «مکتب شیراز» است. این هم حدود دو و بلکه سه قرن ادامه پیدا میکند تا به ظهور «صدرالمتألهین» میانجامد.
۷- دوره هفتم، دوران ظهور صدرالمتألهین است.
۸- دوره هشتم، دوران «حلقه مفقوده» نام دارد و میتوان آن را دوران اساتید واسطه دانست. دورانی که با حمله اشرف افغان به ایران مصادف است و آثار شومش همچنان باقی است. حدود دویست سال دوران مهمی است که متأسفانه به دلیل همان حادثه نامیمون مضبوط نیست.
۹- دوره نهم دوران ملاعلی نوری است. ایشان تالیتلو صدرالمتألهین است. شخصیتی ممتاز، مهم و احیاگر حکمت متعالیه است. بعد از داستان نامیمون افغان که همه چیز این مملکت و در رأس آن، فرهنگ فلسفیاش را برده بودند، آخوند ملاعلی نوری حکمت را احیا کرد.
۱۰- دوره دهم، دوران «حکمای اربعه» است که همین حوزة تهران است.
۱۱- دوره یازدهم، تلامیذ حکمای اربعه هستند که آن هم داخل حوزة تهران است.
تأسیس حوزه حکمی تهران
وقتی خان مروی به تهران آمد و مدرسه مروی را تأسیس کرد، به فتحعلیشاه گفت: «شما نامهای به آخوند ملاعلی نوری در اصفهان بنویسید و از او برای تدریس در این مدرسه دعوت بفرمایید.» آخوند ملاعلی نوری نپذیرفت و آخوند ملا عبدالله زنوزی را به تهران فرستاد. به این ترتیب حوزهای در تهران تأسیس شد و بلافاصله برخی از حکمای برتر اصفهان به دلایل مختلف به تعقیب و تعاقب ملاعبدالله زنوزی به تهران آمدند که در رأس آنها محمدرضا قمشهای است. از مشهد آقابزرگ حکیم (که رئیس حکمای عصر بود) و شیخ اسدالله یزدی (که از افاخم حکمای عصر بود) به تهران میآیند. از زنجان حکیم هیدجی، میرزاابراهیمارثماطیی (ریاضیدان مهم عصر) و حتی از قفقاز، میرزا زکی ترک و برخی دیگر نیز به تهران می آیند. از شیراز میرزا غلامعلی شیرازی، از حوزه سبزوار میرزاحسین سبزواری که از اساتید اربعه همین تهران است. شیخ عبدالحکیم حکیم، نوه حاج ملاهادی سبزواری که چهره بسیار ممتازی است نیز در تهران حضور پیدا میکند.
ویژگیهای حوزه حکمی تهران
۱- جمیع فنون عقلی در این حوزه تدریس میشود؛ مثل مشّاء، اشراق، عرفانیات، کلام و حتی موسیقی و فنون دیگر علمی.
۲- آشنایی ایرانیان با فلسفه غرب در همین حوزه اتفاق میافتد. از جمله کسانی که نخستین ایرانیانی است که با فلسفه غربی آشنا شدهاند، وثوقالدولة معروف است. البته نه در حد تخصص، ولی خیلی هم ناآشنا نیست. شاید یکی از برترین مطالبی که درباره کانت تا آن روزگار در ایران گفته شده، همین حرفهای وثوقالدوله باشد.
شخصیت دیگر، شیخ محمدحسن برهانی ـ برادر مرحوم علامه سمنانی ـ است؛ صاحب «حکمت بوعلی» که هیچ اسم و رسمی ندارد و نقدی بر «شوپنهاور» نوشته است. اعم از اینکه نقدش وارد باشد یا نباشد، همینکه به این مسأله پرداخته، اتفاق میمونی است. بعد هم نوبت به ذکاءالملک میرسد.
۳- ایجاد ارتباط با فلسفه غربی: چندین نفر از حکمای عظام حوزه تهران به فرنگ رفتند و در دانشگاههای آنجا بهطور رسمی تحصیل کردند و فلسفه غرب را خواندند. در رأس آنها سید محمدکاظم عصّار را میتوان نام برد. نفر دیگر، مرحوم دکتر فلاطوری بود که به آلمان رفت. مرحوم آقای دکتر مهدی حائری که به آمریکا رفت. دکتر محمد خوانساری و دکتر شرفالدین خراسانی نیز از این جمله افراد بودند.
۴- کتابت فلسفه به زبان پارسی احیا شد. در تاریخ فلسفه و فلاسفه، نوع متون ممتاز ما به هر دلیلی به عربی است. اگرچه «دانشنامه علائی» ابنسینا، «درّهالتاج» قطبالدین شیرازی و «زادالمسافرین» ناصر خسرو به فارسی نوشته شدهاند، ولی غالب کتابت فلسفه به عربی بوده است. در زمان صفویه نیز تعداد معدودی به فارسی نوشتهاند؛ اما به هر حال در حوزه تهران است که به فارسی نوشتن التفات میشود و فارسی را خوب و قابل قبول مینویسند. به لحاظ تاریخی در رأس این جریان، خود ملاعبدالله زنوزی پدر آقاعلی است که دو سه متن فارسی خوب مانند شرح حدیث کمیل را نوشته که چاپ هم شده است. دومی، خود آقاعلی با کتاب بدایع الحکماست. سومی یکی از شاگردان خاصالخاص آقاعلی است به نام حیدرقلی خان نهاوندی قاجار که فارسینویس است و «مفاتیح الغیب» ملاصدرا را ترجمه کرده است. در مقطع تاریخی متأخر، آقامیرزا مهدی آشتیانی صاحب «اساسالتوحید» است و آثار دیگری که به فارسی نوشتهاند.
۵- ویژگی دیگر که خیلی مهم این است در این اواخر از جهان شیعه، همه برای تحصیل به نجف اشرف میرفتند؛ اما خود عربهای عراق برای تحصیل فلسفه از نجف اشرف به تهران میآیند. دو برادر از مشاهیر علمای متأخر عراق، شیخ عبدالکریم جزایری و شیخ محمدجواد جزایری هستند. شیخ محمدجواد جزایری کتابی به نام «فلسفة الامام الصادق(ع)» دارد.
۶- همه حکمایی که در این اواخر در نجف اشرف بودند، از حوزه تهران بودند. عدهای از حکمای همین حوزه برای تحصیل منقول و فقه و اصول به عتبات عالیات مشرف میشوند و طبیعی است تدریس معارف هم میکنند. یکی از آنها شیخ محمدباقر اصطهباناتی که در وقایع مشروطه در شیراز شهید میشود که شاگرد برتر آقاعلی مدرس است.
آقایان: شیخ عبدالکریم رشتی، شاهآبادی بزرگ، عصار، میرزامهدی آشتیانی، میرزا احمد آشتیانی، شیخ ابراهیم امامزاده زیدی، شیخ صدرا بادکوبهای، فاضل قاینی و ابوالحسن شعرانی (شِعرایی)، بزرگانی هستند که تحصیلکرده تهران بودند و بعد به نجف اشرف رفتند و به تدریس معارف پرداختند. در تاریخ متأخر هم مرحوم استاد محمدتقی جعفری، در تهران شاگرد آقامیرزا مهدی آشتیانی بود و با آقاسید جلال آشتیانی به عتبات مشرف شدند و در آنجا تحصیل کردند. نتیجه اینکه تحصیل معارف در نجف اشرف هم پرتوی از حوزه تهران است.
حوزه عرفانی و فلسفی قم نیز ذیل حوزه تهران است. میرزا علیاکبر حکیم یزدی از تهران به قم رفت. شاهآبادی بزرگ، میرزا مهدی آشتیانی و شیخ مهدی مازندرانی پرورده حوزه تهران و استادان حکمت و عرفان در قم بودند. در یک کلام هر کسی در پنجاه ـ شصت سال اخیر در قم تحصیل معارف کرده، به معنایی از منسوبان به حوزه تهران است.
خوشبختانه در کشور عزیز ما، سنت فلسفی زنده است ـ هرچند سوسو میزند ـ. و مملکتی است که سنت سینه به سینه جاری است. تمام استادانی که امروز هستند، همهشان سینه سینه به ابنسینا و فارابی و از آنها به حکمای ایران باستان و نیز اسکندریه و آتن میرسند.
پینوشتها:
۱- برگرفته از پیش نشستهای همایش ملی حکیم طهران در مورد زندگینامه آقاعلی مدرس زنوزی، با سخنرانی آقایان: دکتر عباس طارمی، تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۳؛ حجتالاسلام دکتر ابوالحسن غفاری، تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴؛ دکتر منوچهر صدوقی سها، تاریخ ۵ آذر ۱۳۹۴؛ حجتالاسلام مجید هادیزاده، تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۴؛ سیدعبدالله انور در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ و آقای پناهنده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳٫
۲- Joseph Arthur de Gobineau
3. حائری یزدی، کاوشهای عقل نظری، ص۳۶ (تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۴).
۴- صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکما و عرفای متأخر (تهران: حکمت، ۱۳۸۱).
۵- ر.ک: قیصری، «خطابه وثوقالدوله درباره کانت»، کتاب ماه فلسفه، سال ۱، شماره ۱۲ (شهریور ۱۳۸۷)، ص۲۷-۹٫
۶- جزایری، فلسفه الامام الصادق۷ (قم: دار اهلالبیت لطباعه و النشر، ۱۹۸۶م).
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید