1396/11/30 ۰۸:۵۱
دانشگاه در ایران از زمان شكلگیری آن كه به دوران رضاشاه بر میگردد تا امروز همواره آبستن تحولات گستردهای بوده است. هسته اصلی دانشگاه در ایران برای تربیت كادرهای اداری و نیروهای بروكراتیك شكل گرفته بود كه بیش از هر چیز این مساله به دلیل آگاهی نداشتن حكام سیاسی ما از ماهیت و كاركرد دانشگاهها در جوامع مدرن بود.
چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی
مرتضی شیری: دانشگاه در ایران از زمان شكلگیری آن كه به دوران رضاشاه بر میگردد تا امروز همواره آبستن تحولات گستردهای بوده است. هسته اصلی دانشگاه در ایران برای تربیت كادرهای اداری و نیروهای بروكراتیك شكل گرفته بود كه بیش از هر چیز این مساله به دلیل آگاهی نداشتن حكام سیاسی ما از ماهیت و كاركرد دانشگاهها در جوامع مدرن بود. در واقع اساس شكلگیری دانشگاه برای آگاهی بخشی به انسانهاست چرا كه در پس هر دانایی نوعی فهم و درك سیاسی شكل میگیرد. مصداق این موضوع را میتوان در نقش دانشگاههای ایران در حركتهای اعتراضی منتهی به سالهای پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده كرد. دانشگاههای ایران در سال 1357 با وجود سركوب و كنترل شدید ساواك فضای انقلابی را شكل داده بود كه هیچگاه در تاریخ ایران سابقه نداشت. نسبت رابطه دانشگاه و انقلاب اسلامی ایران را با مقصود فراستخواه در میان گذاشتیم فراستخواه پژوهشهای زیادی در باب ماهیت دانشگاه در ایران انجام داده است كه بسیاری از این تحقیقات به شكل كتاب در اختیار محققان قرار گرفته است.
اگر بخواهیم یك دورنمای كلی از وضعیت دانشگاه در دوران قبل از انقلاب داشته باشیم چطور میتوانیم آن را ترسیم كنیم؟ دانشگاه در ایران قبل از انقلاب چه جایگاه و وضعیتی داشت؟
دانشگاه قبل از انقلاب یك دانشگاه نخبهپرور و نخبهگرا بود و آن را میتوان بخشی از مدرنیزاسیون دوره پهلوی محسوب كرد. یك پروژه اجتماعی كه از مدرنیته ایرانی به مدرنیزاسیون دولتی تقلیل پیدا كرد و به نوعی در متن این مدرنیزاسیون دولتی این دانشگاه هم به وجود آمد، اما نمیتوان آن را زایده یك بروكراسی و مدرنیزاسیون دولتی نامید. دانشگاه در اصل برخاسته از همان پویش ملی و اجتماعی در متن جامعه بودكه پویش مدرنیته بود. عطش علمآموزی در متن جامعه ایران بود كه همگام با نظام نوین دانایی در جهان بود. روشنفكران و تجددخواهان و نخبگان ایرانی سعی میكردند ایران هم وارد نظام نوین دانایی جهان بشود. اما متاسفانه این مدرنیته به یك مدرنیزاسیون دولتی فرو كاسته شد. در مجموع یكی از آثار مدرنیته تاسیس دانشگاه بود. از اواخر سده 1200 شمسی جنبش مدرسهسازی و دانشسراها آغاز شد و از اوایل سده 1300 شمسی هم جهش خوبی پیدا كرد كه منجر به تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 شد و همین روند در دیگر شهرها ادامه پیدا كرد. در این میان البته شاخصهای كیفی خوبی ایجاد شد، مثلا نسبت استاد به دانشجو نسبت معقولی بود و به تعداد دانشجو، استاد كافی وجود داشت. ما دانشگاه پهلوی در شیراز را داشتیم كه ارتباطات سیستماتیك با بهترین دانشگاههای امریكا برقرار كرده بود یا خود دانشگاه تهران كه توسط نخبگان علمی بسیار برجستهای تاسیس شد. در مجموع در آن دوران یك دانشگاه كلاسیك به معنای صحیح كلمه با بهرهگیری از تجربههای جهانی با تمام كاستیهایی كه داشت ایجاد شد. اما متاسفانه دولت به واسطه پول نفت و اقتدارگرایی، پدرخوانده این مجموعه شد و استقلال دانشگاه را تحتالشعاع خود قرار داد. از این جهت تحتالشعاع قرار گرفت كه یك گرایش در دولت وجود داشت كه میخواستند دانشگاه را به عنوان یك زایده اداری وابسته به تشكیلات خود بكنند. اما با این وجود، پویشی كه در متن جامعه و نخبگان وجود داشت و با تلاشهای خود باعث شدند در دورههایی استقلال دانشگاه حفظ شود. نفوذ دولت بیشتر برای محدود كردن فعالیتهای سیاسی دانشگاه بود. دولت پهلوی یك دولت خودكامه بود تا تمامیت خواه، یعنی فضای علمی و فرهنگی باز بود ولی فضای سیاسی را محدود میكرد. كما اینكه اعتراضاتی كه به مناسبتهای مختلف توسط اساتید انجام میگرفت، شاه گرایش داشت اینها را اخراج بكند كه البته اخراج هم میشدند. منظورم این است كه اختیارات معرفتشناختی دانشگاه محفوظ بود و استقلال حرفهای خود را داشت.
آیا در دوران پهلوی و به خصوص دهههای 40 و 50 و ماههای منتهی به انقلاب، دانشگاه ایدئولوژی زده بود و تحت تاثیر این ایدئولوژیها رفتار میكردند؟
از اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 دانشگاه متحمل كمبودهای مدنی جامعه ایران شد. متاسفانه جامعه ایران در دوران پهلوی هم آن نهادهای مدنی كه مطالبات اجتماعی را تقطیر بكنند و با آرامش مطالبات را بررسی و به حكمرانی انتقال دهند و مشاركت اجتماعی را منظم و قانونمند صورتبندی بكنند، وجود نداشت. نقصی كه در جامعه ایران قبل از انقلاب وجود داشت و منتهی به فروپاشی نظام پهلوی شد، وجود یك برنامه توسعه خودستیزی بود كه با لوازم خودش ستیز داشت. مثلا دانشجو با تمام هزینههایی كه برای دولت داشت، تربیت میشد. دانشجویی كه به واسطه دانشگاه آگاه به مسائل اجتماعی و جهانی شده بود و علاقه داشت مشاركت سیاسی و اجتماعی انجام دهد اما در این میان دولت با اعمال نظرهای خود اجازه فعالیت به آنها نمیداد و این یك نقض غرض بود. میتوان گفت از یك سو برنامههای پهلوی در خط عمران و آبادی و مدرنیزاسیون بود و از سوی دیگر اقتصاد نفتی و خودگامگی سبب میشد كه اجازه مشاركت از مردم گرفته شود. این سبب شده بود نارضایتیهای به تعویق انداخته شده شكل بگیرد. این مطالبات به تعویق افكنده شده اجتماعی و سیاسی جامعه ایران سبب مزمن شدن و عصبی شدن جامعه و متشنج شدن آن میشد و طبقات شكل گرفته جدید نمیتوانستند به شكل قانونمند مطالبات خود را بیان كنند كه باعث عدم توسعه نهادهای مدنی و حوزههای عمومی آزاد شد. این مسائل باعث شد دانشگاه متحمل كمبودهای جامعه بشود و بیشتر نارضایتیهای به تعویق افكنده شده و فشرده در دانشگاه ظهور پیدا بكند.
ما در آن دوره شاهد سه گفتمان چپ، ملی و گفتمان مذهبی در برابر گفتمان پهلوی هستیم. در جنبش دانشجویی كدام یك از این گفتمانهای رقیب گفتمان پهلوی در دانشگاه حضور پررنگتری داشت؟
در آن دوران بیشترین نفوذ از آن جریان چپ بود و یكی از مهمترین جریانهای اصلی دانشگاه بود كه در دانشگاهها ظهور و بروز بیشتری داشتند و ابتكار عمل در دستشان بود، این هم به واسطه فضای جهانی و نظام دو قطبی در جهان بود كه این فرصت را به جریان چپ داده بود. البته باید گفت كه نفوذ گستردهای هم در جامعه هنری و نخبههای جوان ما داشتند، بهترین هنرمندان ما و بهترین شاعران و نویسندگان و دانشمندان ما به شكلهای مختلف تحت تاثیر جریان چپ بودند. جریان دوم مهمی كه وجود داشت جریان ملی بود. در دهه 20 و 30 فكر مهم سیاسی در جامعه فكر ملی بود كه نماد آن دكتر مصدق بود و تحت این تفكر به مخالفت سیاسی میپرداختند. ذیل این تفكر ملی نوعی تفكر دیگری توسط افرادی مثل دكتر بازرگان و دكتر توسلی و دیگران به وجود آمد كه ضمن داشتن فكر ملی یك گرایشهایی دینی داشتند و تصورشان آن بود كه میشود یك دین آزادیخواهانه و عقلانی را دنبال كرد. البته بعدها با فعالیتهای مرحوم دكتر شریعتی این بخش نواندیشی دینی توانست به واسطه جامعه سنتی و دینی ایران ابتكار عمل نواندیشی در دانشگاه را فعالتر بكنند. در كنار این سه تفكر چپ و ملی و نواندیشی دینی، تفكرات دیگر مثل تفكرات حزب موتلفه و فداییان اسلام وجود داشت كه جایگاهی در دانشگاه نداشتند. با ظهور امام خمینی (ره) هم یك نوع مرجعیت سیاسی به وجود آمد كه سبب شد تفكر اسلام سیاسی قدرت بگیرد. اما با این وجود این جریانها تا روزهای منتهی به انقلاب در كنار هم به فعالیت خود ادامه میدادند كه البته چپها ابتكار عمل بیشتری داشتند. همچنان كه جریان دینی هم روز به روز رشد میكرد. در آن دوران هنوز خیلی از ایدئولوژیها آزمون خود را پس نداده بودند و جذابیت خود را داشتند و این جذابیت ایدئولوژیك ویژگی آن دوران بود. به واسطه همین ایدئولوژیها بود كه دولت به عنوان یك دیگری تعریف میشد و به دنبال جایگزینی برای آن بودند.
پس میتوانیم بگوییم كه در دوران پهلوی به واسطه همین جریانهای فكری، جنش دانشجویی به بلوغ رسید؟
در دهه 50 جنبش دانشجویی در حال رشد بود و چون در جامعه فضای مدنی نبود بیشتر مراجعات و نگاهها به سمت جنبش دانشجویی معطوف بود و بار سنگینی بر دوش دانشجویان بود. جنبش دانشجویی بار فقدان نهادهای مدنی و احزاب را متحمل شدند و هزینهها و لطمههای زیادی دادند. آن دوران اوج مشاركت جویی و اعتراضات سیاسی، دانشجویان بود و میتوان گفت این جنبش در حال تحول و حركت به سمت بلوغ بود. جنبش دانشجویی سرمایه ملی یك سرزمین است. دانشجویانی كه در دوران تحصیل خود بخشی از مسائل اجتماعی را منعكس میكنند و بخشی از آلام و محنتهای اجتماعی از طریق دانشجویان بیان میشود، در نتیجه جنبش دانشجویی در هر سرزمینی بخشی از مدنیت و ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی جامعه را تشكیل میدهد و میتواند به نوبه خودش سهم زیادی در توسعه و پیشرفت، آزادی و برابری در یك كشور را داشته باشد. در آن دوران گفتمان برابری، عدالت خواهی و ملی و حتی گفتمان یك نوع درك معقول و آزادیخواهانه از دین را میتوانیم در جنبش دانشجویی ببینیم. اما چون سركوب میشدند و اجازه مشاركت به آنها داده نمیشد به خشونت منجر شد و طبیعی بود كه آنها به سمت گروههای پارتیزانی مثل فداییان و مجاهدین خلق كشیده بشوند. در نتیجه آن ظرفیتهای خودش را نمیتوانست به صورت سازنده و موثر به ظهور برساند. این از ناتوانیهای جنبش دانشجویی نبود این از سنگلاخی بودن مسیر و شرایط سخت و صعب جامعه ما بود كه اجازه نداد جنبش دانشجویی به بلوغ برسد و تا به امروز هم با یك لختی همچنان در حال كمون است.
شما اشاره كردید كه جنبش دانشجویی بیشتر تحت تاثیر گفتمان چپ بود . دلیل جذابیت گفتمان چپ چه بود؟
فضای پارادیمی آن زمان بود. ما در پارادیمها به سر میبریم در خلأ زندگی نمیكنیم. همواره ما به طور كلی در پارادایمهای دورانی به سر میبریم. پارادایم چپ در آن دوره پارادایم مهم و مسلطی بود و ظرفیتهای بسیاری داشت. اصولا چپ به چه معناست؟ چپ خودباوری انتقادی دارد یعنی هم خردگرایی را میپذیرد و هم میخواهد از او انتقاد بكند. مثلا ماركس ضمن اینكه نمیخواهد به سنت برگردد اما مدرنیته را هم نقد میكند و میگوید این مدرنیته در شكل سرمایهداری انسان را از خودش بیگانه میكند. ما نباید چپ را به چپ روسی و دولتی تقلیل دهیم كه خیلی مبتذل بود. در گفتمان چپ ظرفیتهای بسیار بالایی وجود داشت و انتظار میرفت قشر روشنفكر و آگاه و طبقه متوسط فرهنگی یك جامعه به این پارادایم توجه بكند و آنها هم سعی میكردند در این پارادایم حركت بكنند. جالب است بخشی از مذهبیها هم به سمت پارادایم چپ كشیده شدند.
جنبش دانشجویی در دوران قبل از انقلاب چه میراثی را برای نسل بعد از خود به یادگار گذاشت؟
در دوران قبل از انقلاب جنبش دانشجویی در خودش یك فضیلتهایی داشت؛ همكاری كامل دانشجویان در مسائل صنفی، مشاركتشان در مسائل دوران دانشجوییشان، مسائل علمیشان و حتی زندگی دانشجوییشان كه متاسفانه الان این سبك در میان دانشجویان وجود ندارد. جنبش دانشجویی بخشی از زندگی دانشجویی است و برای دانشجو یك شوق و رغبت و امكان همكاریهای جمعی و مشاركت و برنامهریزی را فراهم میكند. جنبش دانشجویی در آن دوران كمك میكرد كه دانشجویان اجتماعی بشوند و قدرت سازماندهی و تفكر انتقادی و صلاحیتها و شایستگیهای عمومی را در خود تقویت بكنند. مثلا آن موقع با تمام تفاوتهایی كه دانشجویان چپ و مذهبی داشتند به خوبی همدیگر را تحمل میكردند و این سبب میشد كه بهترین دانشجویان ایران و نخبگان از متن این جنبش دانشجویی سر در بیاورد. افرادی با تعهد اجتماعی بالا و متعهد به پیشرفت وطنشان كه نتیجه همین تعالی جنبش دانشجویی بود. این را هم باید متذكر بشوم كه در آن دوران هم دانشگاه بین علم و سیاست تفكیك قائل میشد و هم خود دانشجویان میان سیاست ورزی و جنبش دانشجویی تفكیك قائل بودند. حتی اگر دانشجویی به واسطه فعالیتهای سیاسی به زندان میرفت بعد از آزادی دانشگاه با آغوش باز از آنها استقبال میكرد و اجازه ادامه تحصیل را از آنها سلب نمیكرد. جنبش دانشجویی در آن دوران سبب شد فضیلتهایی در حافظه جمعی این جامعه تعریف بشود و نسل خوبی تربیت شدند كه پایبند به اصول انسانی و ارزشهای والای اجتماعی و عدالتخواهی بودند. این میراث كمی نبود. منتها ضعفهایی هم داشت، مثل نفوذ تفكر خشونتآمیز و نگاه ایدئولوژیك در جنبش دانشجویی كه باعث شد به دنبال تغییر بدون برنامهریزی و محاسبه عقلانی و همراه خشونت باشند كه از ضعفهای جنبش دانشجویی هست.
آیا این نفوذ خشونتی كه شما اشاره كردید روند طبیعی آن دوران نبود؟ وقتی جنبش دانشجویی مواجه هست با یك حكومتی كه از خودش خشونت نشان میدهد، آنها هم مجبور میشوند از خودشان واكنش خشونتآمیز نشان بدهند؟ به نظر شما در كنار این خشونت دولتی، جنبش دانشجویی تحت تاثیر جریانهای فكری خود بودند كه آنها را به این سمت رهنمود میكردند؟
هر دو تاثیرگذار بودند. هم ایرادهایی در اصل تفكر بود كه باعث شد ایدئولوژیها زمینههایی را برای تغییرات غیرمسالمتآمیز و بدون محاسبه عقلانی پدید بیاورند كه البته همراه با مقداری غلبه احساسات و هیجانهای ایدئولوژیك محور باشد. اما بخش دیگر از این خشونتها، فضای سركوب بیرون و حكومت به جنبش دانشجویی تحمیل شد، كه هر دو دست در دست هم دادند كه جنبش دانشجویی از مسیر طبیعی والای خود خارج بشود كه این به معنای نفی ارزشهای اصیلی كه در جنبش دانشجویی بود نیست. حقیقت این است كه جنبش دانشجویی در درون خود هم ضعفهای معرفتی داشت و هم ضعفهای اجتماعی و رفتاری كه این ضعفها نتیجه توسعهنیافتگی جامعه بود. با این حال باید بپذیریم جنبش دانشجویی بخشی از حافظه تاریخی و بخشی از ذخیره تمدنی و فرهنگی ماست كه متاسفانه نتوانستیم از آن استفاده كنیم و هنوز هم نمیتوانیم چگونه با دانشجویان رفتار بكنیم و صدایشان را بشنویم و زمینههای مشاركت فعال آنها را در ساختن و پیشرفت ایران فراهم بیاوریم.
در دوران پهلوی با وجود آنكه دولت سركوبگر بود اما دانشجویان به واسطه تربیت درستی كه توسط اساتیدشان تجربه كرده بودند این دانشجویان معترض حكومت با تمام مخالفتهایی كه داشتند باز هم به فكر اعتلا و پیشرفت ایران بودند و حتی وقتی در دانشگاههای خارج از كشور مشغول تحصیلات تكمیلی خود میشدند خود را خودباخته نمیدیدند و این افتخار دانشگاه آن دوران است كه چنین دانشجویانی تربیت كرد. به هر حال جنبش دانشجویی در ایران بخشی از تاریخ ماست و میراث ارزندهای به یادگار گذاشته البته ضعفهایی هم داشت كه باید در كنار هم تحلیل مناسبی از آن بشود.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید