1396/9/22 ۰۹:۰۳
تنور جنبشهای دانشجویی سرد و بینور شده است. گویا رسولان جامعه مدنی که روزگاری روشنفکران مبلغ این جامعه بودهاند، اکنون بار مسئولیت خود را بر زمین نهادهاند و حتی به آن بیاعتقاد شدهاند. برای واکاوی چنین عارضهای که همه دانشگاهها را در برگرفته است، پای مقصود فراستخواه، جامعهشناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی را به میان کشیدیم.
شادان شهروزی: تنور جنبشهای دانشجویی سرد و بینور شده است. گویا رسولان جامعه مدنی که روزگاری روشنفکران مبلغ این جامعه بودهاند، اکنون بار مسئولیت خود را بر زمین نهادهاند و حتی به آن بیاعتقاد شدهاند. برای واکاوی چنین عارضهای که همه دانشگاهها را در برگرفته است، پای مقصود فراستخواه، جامعهشناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی را به میان کشیدیم. فراستخواه رخوت کنونی را به تغییرات آکادمیکی، پارادایمی، و عمومی پیوند میزند و معتقد است که محیطهای آکادمیک همسو با این تغییرات، خود را به روز رسانی نکرده است. این استاد دانشگاه بیتفاوتی دانشجوها به مسائل مختلف را از خانواده تا شرایط اجتماعی دنبال میکند و معتقد است که همه نارسایی ساختارهای اجتماعی، منتج به تربیت نسلی میشود که در واقع بیتربیت باقی مانده است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
دانشجوی ایرانی را در دوران قبل و بعد از انقلاب چطور ارزیابی میکنید؟ تفاوت دانشجوها در این دو دوره چیست؟ نگاه خوشبینانهای به وضعیت کنونی دانشجوها ندارم. منظورم این نیست دانشجوی امروز سرشار از تواناییهای بالقوه است اما شرایط بالفعل کردن آن را ندارد. نسل دانشجوی ما، بخت بیشتری برای کشف نفس در متن تجربههای اصیل اجتماعی و عمل اجتماعی فراهم بود اما امروز برای نسل امروز وجود ندارد. به نظر میرسد نسبت به قبل از انقلاب تغییرات چشمگیری صورت گرفته است که این تغییرات را این چنین میتوان دستهبندی کرد. نخست اینکه دانشگاه نخبهگرا به دانشگاه تودهگرا تبدیل شده است. به عبارت دیگر فراگیر شدن آموزش عالی منتهی به این نتیجه شده که دیگر دانشگاه نخبهپرور وجود ندارد. به طور کلی سیمای دانشگاه، دیگر سیمای نخبهپرور نیست. قبل از انقلاب گروه خاصی به دانشگاه میآمدند که معمولا از طبقه متوسط بود اما هم اکنون بخش بزرگی از همه اقشار اجتماعی به دانشگاه میآیند. تغییر دوم تغییر در پارادایم دوران بوده که بیشتر ناشی از انتقال دنیای مدرن به دنیای پست مدرن است. دانشگاه قدیم متعلق به دنیای مدرن بود، در دنیای روشنفکری یک روایت از مدرنیته وجود داشت، هرچند که در ایران به پروژه مدرنیزاسیون دولتی تبدیل شد. در برهههای اخیر یک تغییر پارادایمی اتفاق افتاده است چرا که وارد دنیای پست مدرن شدهایم. دنیای پست مدرن نسبت به دنیای مدرن دچار گسستهایی است. جامعیت و یک پارچگی دنیای مدرن در دنیای پست مدرن از هم گسسته و یک گذار پارادایمی که همه را کرخت کرده است. از سوی دیگر زیست جهان گذشته ایران، ملی بود اما زیست جهان کنونی فقط ملی نیست بلکه بینالمللی نیز فکر میکنیم. از این رو، آن حسّ ملی سابق به صورت قبلیاش میان دانشجویان کمتر شده است. تغییر سوم، تغییر در حوزه عمومی است. قبل از انقلاب، حوزه عمومی تا حدودی که امروزه وجود دارد، شکل نگرفته بود. هر چند اکنون محدودیتهای زیادی در این حوزه وجود دارد و حوزه عمومی آزاد و مناسب نداریم اما فشار و قدرت زیست جهان اجتماعی در دوره کنونی موجب شده تا یک حوزه عمومی شکسته ـ بستهای به هر حال شکل بگیرد که سبب فوران آگاهی و خودآگاهی در دانشجو میشود و در نتیجه نقدها و نارضایتیها سریع در حوزه عمومی بازتاب مییابد و مثلا یک گفتمان عمومی به وجود میآید که «سیستم آموزش عالی ما خوب نیست»، درواقع یک خودآگاهی عمومی است. به رغم همه محدودیتهایی که وجود دارد، حوزه عمومی به نوعی خود را بر سیستمها تحمیل میکند. خصوصا که در تکنولوژی تغییرات بزرگی به وجود آمده است، به انضمام تغییرات دموگرافیک در خود جامعه ایران که موجب تغییر در حساسیتهای مردم نسبت به حوزه عمومی شده است. طبیعی است که در حوزه عمومی انتقاد و شکایت بیشتر میشود. قبل از انقلاب با این که روشنفکران و گروههای اپوزسیون وجود داشت اما حساسیت به حوزه عمومی تا این قدر شدید نبود. یک تغییر خیلی جدی دیگر نیز در زمان کنونی نسبت به زمان قبل پدید آمده این است که امروزه در ایران دولت خود را دارنده و متولی حقیقت میداند، در حالی که دولت پیش از انقلاب چنین نبود. حکومت پیشین هر چند یک حکومت دیکتاتوری نفتی بود. قدرت خود را از نفت میگرفت و خواهان به سلطه درآوردن همه چیز بود اما در اشاعه حقیقت دخالت نمیکرد. زور و زندان داشت اما اگر با او وارد بحثهای معرفتی و علمی میشدید، ادعای دارندگی حقیقت را نمیکرد. اگر با کسی مشکل داشت برای دلایل سیاسی بود و نه ایدئولوژیک و معرفتی. بر همین اساس حکومت هیچگاه وارد مسائل محتوایی علوم انسانی، آکادمیک و مباحث دانشگاه و محتویات آنها نمیشد. اما حالا، بخصوص در حوزه علوم اجتماعی و انسانی، اختیارات معرفتشناختی دانشگاه محدود شده است. در حالی که در گذشته اختیارات معرفتشناختی در داخل دانشگاه بود. اگر استادی میخواست وارد دانشگاه شود ساواک باید با ورودش موافقت میکرد که این استاد مخالف ما نیست و فقط همین، دیگر کاری با مذهب و معرفت نداشت. این تغییرات موجب شده که وضعیت فعلی برای برانگیختن نسل امروز به تکاپوهای جدی کافی نباشد. یعنی دانشگاه فراگیر و تودهگرا شده و این چنگی به دل دانشجو نمیزند. زیستجهان دانشجو نیز از حالت اصیل قبلی در آمده است. از طرفی پارادایم آرام مدرنیته جای خود را به ناآرامیها و گسستها و بحرانهای دنیای پستمدرن داده است. حوزه عمومی نیز پرفشار شده است و به علت آگاهیهای جمعی، استرسهای جمعی بوجود آمده و دولت نیز دانشگاه را سلب اختیار کردهاست.
در این بین اخلاق علمی چه سمت و سویی دارد؟ آینده اخلاق علمی چگونه میشود؟ جامعهشناسان روایات مختلفی از اخلاق علمی دارند و معتقدند که علم هم هنجارها و نرمهای خاص خود را دارد اما امروزه شاهد نوعی وضعیت انومیک در جامعه و نیز در اعمال علمی استاد و دانشجو هستیم. البته این اخلاقی که من میخواهم توضیح بدهم اخلاقیاتی درونزاست ولی مشکلی که در ایران وجود دارد و من نگران آن هستم این است که، اخلاق محتسبانه راه بیفتد و خود پتکی بر جامعه بشود. جامعه ایران با اخلاق محتسبی خو گرفته است. اخلاق محتسبی یعنی باید محتسبی باشد که اخلاق را بر ما تحمیل کند. بگوید شما در اینجا بیاخلاقید، لباستان خلاف اخلاق است، ارتباطاتان خلاف اخلاق است و غیره. یعنی اخلاق هم میتواند چماق سرکوب شود. در حالی که اخلاق، به معنای واقعی یک کردار درونزای وجدان انسانی و امر اجتماعی و مربوط به تجربه زیست جمعی است و این موضوع درونزاست. اخلاق، ارزشها و هنجارهایی دارد که از تجربه ناشی میشود. من به این جمله قائلم که اندرزی که به سطر برسد طولانی میشود. برای مثال خانوادههایی که اندرزگو باشند نمیتوانند فرزندانشان را تربیت کنند. خانواده باید برای فرزندانش الگوهای عملی فراهم آورد تا بتواند آنان را مصون بار بیاورند. تحقیقات روانشناسی نشان داده است که انتقال پیام نتیجه موثری ندارد و کلمات تربیتساز نیستند. با این حال شاهد آن هستیم که بیشترین نصیحتهای اجتماعی در جامعه ما وجود دارد. روشنفکران نصیحت میکنند، روحانیان در منابر شبانهروز نصیحت میکنند. دولت را هم اگر رها کنیم میل دارد کارش را کنار بگذارد و نصیحت کند. گزارهای را میگویم که نتیجه تحقیقات من نیست اما فرضیه من است. من فکر میکنم که در دنیا بیشترین پیامهای اخلاقی در ایران وجود دارد. نمیتوانم تصور کنم در کشور دیگری به اندازه ایران، پیام اخلاقی به مردم تحمیل شود. با این حال شواهد نشان میدهد که ایران جزو غیراخلاقیترین کشورهای دنیاست. بیاخلاقی در جامعه ما غوغا میکند در حالی که پیامهای اخلاقی در جای جای جامعه وجود دارد. در واقع سیستمهای اجتماعی، پاداشی به اخلاقی بودن اصیل انسانی نمیدهند. حتی نهادی مثل خانواده هم بیشتر به منافع فردی فرزندش میاندیشد و او را از شرکت داوطلبانه در نهاد و فعالیتهای اجتماعی باز میدارد. در واقع نوعی عقلانیت ابزاری وجود دارد. هزینه سیاسی فعالیتهای اجتماعی زیاد شده است. کافی است کسی در مجمعی شرکت کند تا انگی به او بچسبانند. از سوی دیگر جامعه ما پاداشی به دغدغه اخلاقی وی نمیدهد. مثلاً از یک مهندس، توقع دارد که به هر دوز و کلکی کارش را بکند. زیرا نرمهای جامعه بهم ریخته است، سیاستها و ریلگذاریهای سیاستی مناسب نیست و سیستمهای اجتماعی ناکارآمد است. بحث دیگری که وجود دارد فرسایش تحصیلی است. فرسایش زمانی است که دانشجو نسبت به درس خواندن حس خستگی عاطفی دارد و نسبت به آن بیانگیزه میشود. احساس خود کارآمدی تحصیلی ندارد و این حس را دارد که درسهایی که میخواند برای زندگی او و دنیای واقعی کارا نیستند. طبق بررسیهای صورت گرفته مربوط به سال 96، حدود 59 درصد از دانشجویان کشور دارای احساس فرسودگی تحصیلی متوسط هستند. این رقم خیلی زیاد است. وقتی نشاط و شور در دانشجو نباشد، اخلاق هم فروکش میکند. حتی جنبش و حرکتهای دانشجویی و پویاییهای دانشجو، از شور زندگی دانشجویی ناشی میشود. حیات دانشجویی از تجربههای زیستی ناشی میشود. اگر شور، نشاط، معنا و جذابیت وجود نداشته باشد فرسودگی به وجود میآید. علتش ساختارها و نهادهای رسمی در بیرون و درون دانشگاه است پروین میگوید: «گفت: مستی زین سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست» واقعا معتقدم که «ره هموار نیست»، وقتی ریلگذاریهای خط مشی عمومی به درستی صورت نگرفته باشد، انسان به بیاخلاقی و کج کارکردی سوق داده میشود. بهترین بازیکنان در میدان بد و شرایط نامساعد بدترین بازی را میکنند و در نهایت سیستمها و ساختارها، رفتارها را تحت تاثیر قرار میدهند. به گمان من مخاطراتی در اخلاق علمی و دانشگاهی ما به وجود آمده و اصالت زندگی دانشجویی و زندگی علمی فرهنگ دانشگاهی را خدشهدار کرده است که باید آنها را ریشهیابی کرد. طبق تحقیقات میدانی ما دانشجویانی که در خوابگاه هستند به طرز معناداری نسبت به دانشجویانی که در خوابگاه نیستند فرسودگی تحصیلی کمتری دارند. دانشجویانی که شغل دارند به طرز معناداری نسبت به دانشجویان بیکار فرسودگی تحصیلی کمتری دارند. دانشجویایی که عضو نهادها و تشکلهای دانشجویی، مدنی، حرفهای، علمی، فرهنگی و اجتماعی هستند به طرز معنادار نسبت به دانشجویان دیگر فرسودگی کمتری دارند. من تحقیقی انجام دادم تحت عنوان «تهی شدن خود» که در کتاب «گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران» که اخیراً انتشارات آگاه منتشر کرده گوشه کوچکی از آن را عنوان کردهام. طبق این تحقیق که با استفاده از نظریات عصبشناسی شناختی انجام گرفته، انسانها برای زیستن انرژی لازم دارند. اما انرژی انسانها همیشه محدود است. اگر انرژِیای که به کار گرفته میشود، مجددا شارژ نشود، تمام میشود و وقتی انرژیهای حیاتی ما ته میکشد حالتی به وجود میآید که عصب شناسان به آن اگودپلشن میگویند یعنی «تهی شدن خود»، در این حالت همه پویاییهای ما از جمله علم و اخلاق و هنر و پویش اجتماعی میلنگد. دانشجو نه فقط برای تحصیل علم بلکه برای حضور در یک کلوپ اجتماعی وارد دانشگاه میشود، تا به نوعی یک تحرک اجتماعی کسب کند. دانشجو با یک انرژی وارد دانشگاه میشود و بعد از مدتی عوامل مختلفی انرژیهای او را هرز میدهد. مقررات آموزشی، مقررات اداری، سرخوردگیهایی که در کلاسها برایشان پیش میآید. رفتارهای استادان، مدیران و مجموعه مسائل بیرون دانشگاه باعث تهی شدن دانشجو از خود میشود و وقتی نوبت به زندگی و اخلاق علمی میرسد از خود تهی میشود. حفظ اخلاق ناشی از شور زندگی است. اگر عزت نفس و شور زندگی باشد، آن وقت ایثار هست، گذشت هست، مشارکت اجتماعی هست.
آیا فرهنگ دانشگاهی به فرهنگ بازاری بدل شده است یعنی همه ارزشها و هنجارهای محیطهای آکادمیک منطبق بر اول فایده و هزینه مادی است؟ الان یک ایدئولوژی، به اسم بازار رواج پیدا کرده است. اما من واقعا رنج میبرم از این که کشوری که هنوز در آغوش دولت است، از بازار صحبت میکند. ما کشوری نیستیم که حداقل وارد دنیای نئولیبرال شده باشیم. هنوز در آغوش دولت به سر میبریم. دولتی که پولش ته کشیده است و میگوید بروید و هر طور میتوانید پول در بیاورید ولی قدرت و تصمیمگیریها همچنان دست من باشد. میگوید مالکیت با شما باشد ولی مدیریت با من. در واقع از مردم بنگاهداری میخواهد. بازار ما نابازار است. من واژه نابازار را از دکتر رناتی وام گرفتهام. ایشان معتقد است که در ایران بازار، به معنای واقعی وجود ندارد و چیزی تحت عنوان نابازار وجود دارد. در چنین نابازاری میتوانم بگویم که دانشجو به مشتری تغییر پیدا میکند اما به مشتریای که بازاری برای او نیست! مشتریای که مشتری هم نیست. کشوری که از دولت رها شود میتواند به سمت بازار برود. در بازار واقعی به رغم همه مشکلاتش، دست کم رقابت وجود دارد، آزادیهای خاصی وجود دارد، پویاییهایی وجود دارد. بازار تدریجاً رفاه ایجاد میکند و آن را تعمیم میدهد. در عین حال شکست هم میخورد و مشکلاتی در جامعه به وجود میآید که بازار نمیتواند آنها را حل کند. در کل ایدئولوژی بازار قابل نقد است، چه رسد به این که ایدئولوژی بازار بر علم و دانشگاه سایه بیندازد. دانشگاه، با این که باید منطق اقتصادی داشته باشد، اما فقط یک بنگاه اقتصادی نیست. کشور ما کشوری دولت زده است که همچنان از بازار صحبت میکند. هزینه سیستم متمرکز را میپردازیم ولی از هرج و مرج هم رنج می بریم دولت خلاقیتهای ما را میگیرد، آزادیهای ما را محدود میسازد، جلوی ابتکارات اجتماعی را میگیرد، از استقلال دانشگاه جلوگیری میکند ولی در عین حال دست کم کارآمد هم نیست برای جامعه و گروههای اجتماعی محروم، بختهای برابر توزیع نمیکند. دانشگاه یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است. در عین حال که منطق اقتصادی دارد، قابل تقلیل به بنگاه و یا شرکت نیست. بلکه رسالت گسترش علم را دارد. رسالت تربیت نیروی متخصص شایسته را دارد. رسالت اجتماعی سازی دانشجویان را دارد. رسالت پاسخگویی اجتماعی دارد. مسئولیت اجتماعی حل مشکلات جامعه را دارد. دانشگاه مسئولیت تامین رفاه اجتماعی دارد. فقط یک شرکت سرمایه گذاری نیست که سودش را بیشینه کند. بلکه باید مطلوبیتهای اجتماعی را بیشینه کند. به نظر من اتفاقی که افتاده است، تقلیل دانشجو به مشتری است آن هم در فضایی که هنوز تمام لوازم و شرایط بازار نیز وجود ندارد چون در کشور ما انحصار بیش از رقابت هست، شفافیت چندان وجود ندارد، آزادی محدود است، تنوعات محدود است، یکسانسازیهایی وجود دارد و اینها همه برخلاف شرایط بازار است. در کل در وضعیت متناقضی هستیم که نتیجه آن در جامعه دانشگاهی لطمه خوردن به اخلاق آکادمیک بوده است.
منبع: ابتکار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید