خشونتِ نشانه‌ها

1396/11/11 ۱۰:۰۹

خشونتِ نشانه‌ها

حقیقت برای عیان‌شدن نیازی به بیان ندارد. شاید بتوانیم حقیقت را با یقین بیشتر، بی‌آنکه منتظر کلمات بمانیم و حتی بی‌هیچ اعتنایی به آنها، در ‌هزار نشانه بیرونی، حتی در برخی پدیده‌های نامرئی شبیه آنهایی بیابیم که در دنیای خصلت‌های انسانی شبیه دگرگونی‌های جوّی در دنیای فیزیکی‌اند.»

«فانوس جادویی زمان» و نشانه‌های جستجو
خشونتِ نشانه‌ها
شیما بهره‌مند: «حقیقت برای عیان‌شدن نیازی به بیان ندارد. شاید بتوانیم حقیقت را با یقین بیشتر، بی‌آنکه منتظر کلمات بمانیم و حتی بی‌هیچ اعتنایی به آنها، در ‌هزار نشانه بیرونی، حتی در برخی پدیده‌های نامرئی شبیه آنهایی بیابیم که در دنیای خصلت‌های انسانی شبیه دگرگونی‌های جوّی در دنیای فیزیکی‌اند.»١
«در جستجوی زمان ازدست‌رفته»ی پروست سرشار از نشانه‌هاست. ژیل دلوز در کتاب «پروست و نشانه‌ها»، اثرِ پروست را به‌خاطر تعدد ماجراها و تکثر عوالم و شخصیت‌هایش، رمانی می‌خواند که حامل هیچ نوع وحدت و یکپارچگی نیست، بلکه برعکس، اثر با پراکندگی و گسستگی نسبت بیشتری دارد. داریوش شایگان در تک‌نگاری اخیر خود درباره «در جستجوی زمان ازدست‌رفته» رَد نشانه‌ها را می‌گیرد تا تفسیری از رمان پروست به‌دست دهد. او در فصلی از کتاب «فانوس جادویی زمان»٢ با عنوانِ «هنر و جوهر» به دلوز و روایت او از پروست ارجاع می‌دهد تا کردوکارِ نشانه‌ها در اثر پروست را تبیین کند. «تکثر حیرت‌انگیز رمان از وفور نشانه‌های ناهمسانی برمی‌آید که نحوه بروز متفاوت دارند و منطقاً تعبیرهای متفاوتی نیز می‌طلبند.» پس رمان «جستجو» به‌تعبیر دلوز وحدت خود را از همان چیزی می‌گیرد که تکثر حیرت‌انگیزش را: از نشانه‌ها. شایگان معتقد است دلوز برای اثبات ایده خود به پروست احاله می‌دهد، که بارها در رمانش کلمه «نشانه» را به‌کار گرفته است. به ندرت می‌توان واقعه‌ای را یافت که بسیار پیش‌تر نشانه‌های وقوعش اعلام نشده باشد «نشانه‌هایی گاه چنان گذرا و بی‌اهمیت که به چشم‌مان نمی‌آید، ولی بعدها که آن رخداد به واقعیت می‌پیوندد یا حقیقتی برملا می‌شود، یادمان می‌آید که می‌شد از روی فلان نشانه وقوعش را پیش‌بینی کرد.» کشف عرصه‌های متفاوت نشانه‌ها و رمزگشایی آنها همان طریق تلمذی است که رمان «جستجو» بر مدار آن می‌چرخد و انبوه متراکم آنها به‌زعم شایگان در مجلد «زمان بازیافته» آمده است. آخر، دلوز آموختن را نوعی تذکر یا به‌خاطرآوردن می‌داند و معتقد است که فعل آموزش اساسا با نشانه مرتبط است و نشانه‌ها نیز عامل تحققِ تلمذی زمان‌مندند.
دلوز ایده محوری خود درباره نشانه‌ها را بر ایده دیگری بنا می‌کند که در «میزگرد پروست»٣‌ نخست آن را مطرح می‌کند: حضور جنون در رمان. از نظر او حضور جنون در اثر پروست بسیار مهم و مساله‌ساز است و حضور جنون در نصِ «جستجو» بسیار گسترده و معنادار است. پروست با مهارت حضور جنون را در اثرش پخش کرده است. شارلوس از شخصیت‌های کلیدی رمان دیوانه است. آلبرتین هم به‌نوعی دیگر دیوانه است یا دست‌کم احتمال آن می‌رود که این زن دیوانه باشد یا از ابتدا دیوانه بوده است و به‌قول دلوز حکم بلافصلی در کار نیست. اما راوی: او حسابی عجیب‌وغریب است، «هیچ اندامی ندارد، نمی‌تواند ببیند، چیزی نمی‌فهمد، چیزی نظرش را جلب نمی‌کند، چیزی نمی‌داند؛ وقتی چیزی نشانش می‌دهند، نگاه می‌کند، ولی نمی‌بیندش؛ وقتی کسی احساسی را در او برمی‌انگیزد،‌ به او می‌گوید: نگاه! چقدر قشنگ است، نگاه می‌کند، و پشت‌بندش می‌گوید: اینجا، اینجا را نگاه کن - در سرش صدایی می‌پیچد، به چیز دیگری فکر می‌کند، چیزی که نظرش را جلب کرده، نه در مرتبه ادراک است نه در مرتبه عقل.»‌ خب، با چنین وصفی از راوی پروست از او چه کنشی می‌تواند سر بزند؟ دلوز می‌گوید هر کس به چنین وضعیتی دچار شود، فقط می‌تواند به نشانه‌ها، به علامت‌ها واکنش نشان دهد. از این اینجاست که تعبیر مشهور خود «عنکبوت» را پیش می‌کشد. «راوی عنکبوت است. عنکبوتی به‌دردنخور»، که چیزی سرش نمی‌شود و هرچه سر راهش بگذاری جُنب نمی‌خورد مگر آن‌که تارش به ارتعاش درآید. او فقط به نشانه‌ها پاسخ می‌دهد نه هیچ چیز دیگر. راوی اثرش را می‌تند و در حین تنیدن به ارتعاشات پاسخ می‌دهد. و این جنونی است که در سراسر رمان تنیده شده است. ایده جنون و نشانه‌ها استراتژی رمان را بنا می‌کند. در نظر دلوز برای پروست این مسئله بسیار حیاتی بود که آدم‌ها و گروه‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار نمی‌کنند. او برای بسطِ این ایده، تعبیر «جعبه‌های دربسته» و «گلدان‌های بی‌ارتباط با هم» را به‌کار می‌گیرد که به‌قولِ دلوز تمام مایملک پروست است. نزدِ پروست آنچه جنسیت انسانی را به آمیزش گل‌ها بدل می‌کند مفهومِ هرمافردویت است. دلوز تلقی پروست از جنون را در «اسیر» شناسایی می‌کند: در اسیر صفحه درخشانی هست با این مضمون که، آنچه برای آدم‌ها مایه نگرانی است نه جرم است و نه جنایت، بدتر از اینهاست، جنون است. در رفتارهای شارلوس بیش از آن‌که گرایش نامتعارف جنسی مطرح باشد، پای چیزی در تراز جنون در میان است،‌ پس می‌توان از جهانِ جعبه‌های دربسته، با ارتباطات منحرف سخن گفت، جهانی از بنیاد شیزوئید. اما درست لحظه‌ای که بناست سر جهان نشانه‌ها در رمان پروست به اجماع رسید یا به‌سیاقِ شایگان نشانه‌های خاص هر دنیا و هر شخصیت را در رمان بازشناخت و دسته‌بندی کرد، دلوز این انگاره را از ریخت می‌اندازد و پای خشونت نشانه‌ها را پیش می‌کشد: «پروست جهان خشونت را همواره به‌منزله بخشی از جهان علامت‌ها و نشانه‌ها تعریف می‌کند. علامت‌ها خشونت می‌کنند، هرچه می‌خواهند باشند.» او خطاب به یکی از حاضران در میزگرد پروست می‌گوید: «شاید جهان نشانه‌ها برای شما اطمینان‌بخش باشد. برای پروست چنین نبود. من نیازی به تمایز بین جهان و جهان جنسیت حس نمی‌کنم، آن‌هم پروستی که در نظرش، جنسیت یکسره در چنبره جهان نشانه گرفتار است.»‌ در نظر دلوز جهان نشانه‌ها نه اطمینان‌بخش است و نه بی‌جنسیت. برعکس جهانی است هرمافرودیت، ناتوان از برقراری ارتباط با خود و جهان خشونت یعنی همین!  
پی‌نوشت‌ها:
١.  طرف گرمانت/ در جستجوی زمان ازدست‌رفته/ مارسل پروست
٢.  فانوس جادویی زمان/ داریوش شایگان/ نشر فرهنگ معاصر
٣.  میزگرد پروست/ رولان بارت، ژرار ژنت، سرژ دوبروسکی، ژیل دلوز، ژان پیر ریشار و ژان ریکاردو/ ترجمه پویا رفویی/ نشر نیلوفر

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: