1395/7/11 ۰۷:۳۶
قرآن به زبان عربی نازل شده است و از خودش به «قرآن عربی» (۱۲:۲؛ ۲۰:۱۱۳؛ ۳۹:۲۸؛ ۴۱:۳؛ ۴۲:۷؛ ۴۳:۷) تعبیر میکند. وحی قرآنی به یک معنا زبان عربی را «متلاشی ساخته» و آن را به همان زبان قدسی که برای مسلمانان است، تبدیل کرده است. این وحی، اثری خلق کرده است که زبانش تقلیدناپذیر است و آن را اعجازآمیز میدانند. اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمهناپذیر است. حضور قدسی و واقعیّت مظهریّت قرآن کریم و همچنین مراتب معنایی نهفته در آیات آن را نمیتوان به زبان دیگر، حتی به زبان فارسی و دیگر زبانهای اسلامی که خود عمیقاً از عربی قرآنی تأثیرپذیرفتهاند، ترجمه کرد.
زبان قرآن، ساختار قرآن و تلاوت قرآن
قرآن به زبان عربی نازل شده است و از خودش به «قرآن عربی» (۱۲:۲؛ ۲۰:۱۱۳؛ ۳۹:۲۸؛ ۴۱:۳؛ ۴۲:۷؛ ۴۳:۷) تعبیر میکند. وحی قرآنی به یک معنا زبان عربی را «متلاشی ساخته» و آن را به همان زبان قدسی که برای مسلمانان است، تبدیل کرده است. این وحی، اثری خلق کرده است که زبانش تقلیدناپذیر است و آن را اعجازآمیز میدانند. اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمهناپذیر است. حضور قدسی و واقعیّت مظهریّت قرآن کریم و همچنین مراتب معنایی نهفته در آیات آن را نمیتوان به زبان دیگر، حتی به زبان فارسی و دیگر زبانهای اسلامی که خود عمیقاً از عربی قرآنی تأثیرپذیرفتهاند، ترجمه کرد. در این سیاق، باید به خاطر داشت که در ادیان مختلفی که مؤمنانش، وحی مربوطه به دین خویش را کلام مستقیماً وحیشده خداوند میدانند، زبان وحی، زبانی مقدس است و نمونهاش در مورد زبان عبری در یهودیّت یا زبان سنسکریت در آیین هندو، دیده میشود. در ادیانی که خودِ بنیانگذار دین را کلمه یا پیام میدانند، زبان آن پیام، چنین نقشی ندارد.
برای مثال، در مسیحیت خود مسیح(ع) را «کلمه خدا» (یا لوگوس) میدانند و به یک معنا عهدجدید کلمه کلمه خداست. دوهزار سال است که مسیحیان سنتی آیین عشای ربّانی را به زبان یونانی، لاتینی، اسلاوی و در کلیساهایر مذاهب شرقی کوچکتر به زبان آرامی قبطی و حتی خودِ عربی، برگزار میکنند؛ ولی برای مسیحیان این زبانها، زبان آیینیاند نه زبان مقدس٫ به اعتقاد کلیساهای سنتی، برگزاری عشاء ربّانی، صرف نظر از اینکه کدام یک از زبانهای پذیرفته برای برگزاری آن مورد استفاده قرار گرفته باشد، معتبر است؛ ولی در اسلام، نمازهای روزانه، همان آیین اصلی در اسلام که میتوان گفت مشابه با برگزاری عشای ربانی در مسیحیت است، اگر به عربی اقامه نشود، چه نمازگزار عربزبان باشد و چه غیرعرب زبان، اعتبار ندارد. میتوان گفت همانطور که برگزارکنندگان عشای ربّانی، با خوردن نان و نوشیدن شراب، که از طریق آیین به گوشت و خون مسیح(ع) تبدیل شدهاند، به «کلمه»، یعنی مسیح(ع)، «ملحق میشوند»، در آیینهای اسلامی، عبادتکنندگان با تلاوت آیات به زبان عربی قرآنی، کلمه خدا را «در کام خویش فرو میبرند.»
بنابراین به اعتقاد مسلمانان، عربی قرآنی، در ژرفترین معنا، همانند نان و شراب در عشای ربّانی یا جسم مسیح، بر طبق مسیحیت سنتی است. هر دو تجسّدهارتجسّمهای کلمه خدا و بنابر این مقدسند. در اعتقاد مسیحیان یا کسانی با زمینه مسیحی که میخواهند مفاد روحانی و دینی کامل عربی قرآنی را فهم کنند، مقایسه آن با زبان آرامی که زبان مسیح(ع) بوده است، یا مقایسه آن با زبان لاتینی وولگات،کفایت نمیکند. باید آن را با نقش جسم مسیح(ع) در سنت مسیحی مقایسه کرد.
زبان عربی، آخرین زبان از خانواده زبانهای سامی بود که در مقایسه با دیگر زبانهای این خانواده (مانند عبری، قبطی، زبانهای بابلی، آرامی و سریانی) وارد در صحنه تاریخ شد. به اعتقاد بسیاری از زبانشناسان، زبان عربی نزدیکترین زبان به چیزی است که زبانشناسان آلمانی از آن به Ursemitisch به معنای زبان سامی اصیل و اولیه، تعبیر میکنند. این واقعیت که خداوند این زبان را برای نزول قرآن برگزید، با ماهیت اسلام به عنوان احیاء [یا بیان دوباره] دین حنیفرازلی، بسیار مرتبط است؛ در اسلام واپسین و نخستین وحیها متحد شدهاند، نقطه پایان تأیید دوباره نقطه آغاز، نقطه آغاز است، و نیز در این دین، در تاریخ گسترده پیامبریرنبوت سلسله پیامبران خود را در نقطه پایان نمایان میسازد.
نزول قرآن به زبان عربی، این زبان را از زمان [فراتر برد و] تعالی بخشید و اثری خلق کرد که برتر و فراتر از تغییر تاریخی است. زبان عربی به عنوان یک زبان بشری که برای گفتار روزمره استفاده میشود، البته ادامه یافت و درحقیقت به برکت خود قرآن، دامنهای بسیار گستردهتر از جزیرهالعرب یافت. این زبان روزمره، در طی قرون دستخوش تغییراتی واقع شده است؛ ولی حتی آن تحولات نیز از حضور تغییرناپذیر قرآن کریم، تأثیرپذیرفتهاند. زبان قرآن نسبت به تغییرات این جهان «ساکتر بیاحساس» بوده و به عنوان تجسّم کلمه همواره زنده خداوند، پیوسته زندهترین مانده است.
برای هر نسل از مسلمانان، قرآن کریم به عنوان کتابی نازل شده به زبان عربی، حضوری همواره زنده و مافوق دگرگونیهای شرایط بشری، تغییرناپذیر و سرشار از حیاتِ پایدار «روح» و متنی بوده است که پیوسته حیات بشر را تحت تأثیر قرار میدهد و هدایت میکند و امروز نیز به همین گونه است. امروز مستقیماً با مسلمانان سخن میگوید؛ به همانسان که با «اصحاب پیامبر» سخن میگفته است که برای نخستین بار آن را از زبان آن حضرت شنیدند. قرآن کریم همچنان راهنمای برتر مسلمانان است. صرف نظر از اینکه در چه نقطهای از مکان و چه مقطعی از زمان، در این جهان به سر ببرند.
زبان عربی قرآن کریم در جاهایی زبان تعلیمی و روایت امور واقع است و در جاهای دیگر استعاری، تأویلی، رمزی، و بسیار شاعرانه است. درست است که در برخی جاها، مانند سوره «شعراء» (۲۶)، شاعران را نکوهش میکند و برخی منتقدانِ نخستین پیامبر(ص) او را متهم به شاعر بودن به معنای منفی کلمه میکردهاند. دلیل این قبیل انتقادات آن است که شاعران عربزبان پیش از اسلام، غالبا مدیحهسرایان و پیشگویان قلم به مزد بودند و کمترین اهتمام را به حقیقت یا به واقعیات روحانی داشتند. در زمان ظهور اسلام، مخالفان پیامبر(ص)، شاعران را نیز برای سرودن ابیاتی با هدف تحقیر آن حضرت و دین اسلام، بهکار گرفتند. برطبق نظر بسیاری از علمای مسلمان، چیرگی هنرهای زبانی در عربستان پیش از اسلام را میتوان از جمله دلایل این امر دانست که خداوند زبان قرآن را زبانی اعجازآمیز اختیار کرده و خود قرآن هماوردطلبی (تحدّی) کرده است که هر که میتواند، مانند آن بیاورد (ر.ک: ۲:۲۳؛ ۱۰:۳۸؛ ۱۱:۱۳)
بلاغت قرآن را به واقع معجزه و فراتر از آنکه بشری قادر به تقلید از آن باشد، دانستهاند؛ ولی اگر از اصطلاح «شعر» به معنای کلی آن استفاده کنیم، در این صورت قرآن، بهویژه بخش اخیر آن، بلکه همچنین بسیاری از دیگر بخشهای آن، اثری با برترین کیفیت و قدرت شاعرانه است و هرگز هیچ اثر دیگری، حتی از بزرگترین شاعران مسلمان، هماورد آن نبوده است. همچنین قرآن بر اشعار خلق شده به زبانهای مختلف اسلامی، عمیقاً تأثیر نهاده و افزون بر این، علت مستقیم جایگاه ممتاز شعر در تمدن اسلامی و در حیات یومیه مسلمانان در بسیاری از جوامع اسلامی است.
کتاب مبین
قرآن کریم خودش را کتاب مبین معرفی میکند (برای مثال ۱۲:۱؛ ۲۶:۲؛ ۲۷:۱)؛ ولی این ویژگی فقط به معنای وضوح لفظی و ظاهری نیست، زیرا در [قرآن] آیاتی هست که وضوح آنها فقط زمانی شناخته میشود که مراتب معنایی مافوقِ ظاهر [متن] در مدّنظر قرار بگیرد. از آنجا که خداوند، همانطور که قرآن میفرماید (۵۷:۳) هم ظاهر است و هم باطن، کلام او نیز مراتب معنایی ظاهری و باطنی دارد. و از آنجا که خداوند هم آفریدگار شهادت (جهان دیدنی) است و هم آفریدگار غیب (جهان نادیدنی)، در کلام او، غیبر غیب جهان غالباً به صورت رازآمیزی در کلمات و عبارات دیدنی و ظاهری که صداهای تلاوت شده و شنیده شده آن، عبارت از همانهاست، خود را نمایان میسازند. به دلیل مراتبِ معنایی عدیده، زبان این کتاب شریف، گاهی ظاهری است، گاهی استعاری، گاهی تأویلی و در عین حال در مواقع دیگر همزمان تأویلی و رمزی است.
قرآن به سان دریای پهناوری است که مسلمانان در آن فرو میروند، ولی هرگز به همه ژرفایش نمیرسند. اگر معنای اصلی فعلِ لاتینی Comprehendere را که به معنای «فراگرفتن» است، به خاطر داشته باشیم، میتوان گفت خود قرآن است که خواننده را فرا میگیرد یا «بر آن محیط میشود»، حال آنکه خواننده هرگز نمیتواند قرآن را به طور کامل فرا بگیرد. قرآن به مانند توری است که در دار کثرت افکنده شده است تا ما را به عالم وحدت، که نامتناهی است، بازگرداند. ما به عنوان موجودات متناهی، نمیتوانیم بر نامتناهی، احاطه بیابیم؛ ولی میتوانیم و میباید به سوی آن کشیده شویم و در نهایت در آن فرو رویم.
نمیتوان درباره زبان قرآن بحث کرد و چیزی درباره ساختار ریاضی فوقالعادهای نگفت که بر مبنای رمزپردازی حروف الفبای عربی، در بنیاد آن قرار دارد. علم اسلامی باطنی سنتی معروف به «علم جفر» که منشأ آن را به علیبن ابیطالب(ع) (پسرعمو و داماد پیامبر(ص) که امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم سنّیان شد) نسبت میدهند، درباره ارزشهای عددی حروف عربی و مفاد رمزیشان بحث میکند. این علم شبیه است به علم gematria، که بر مبنای حروف الفبای عبری، در قبالای یهودی و نیز در آن مکاتب عرفان مسیحی که معمولاً به نام قبالای مسیحی شناخته میشوند، حائز اهمیت است.
ادامه دارد
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید