به یاد استاد دکتر مظفر بختیار / دکتر قاسم صافی

1395/5/26 ۰۷:۲۸

به یاد استاد دکتر مظفر بختیار / دکتر قاسم صافی

در تألم و اندوه درگذشت جانگزای ناگهانی برادر بزرگم زنده‌یاد مهدی صافی بودم که نخستین معلم من در مقاطع تحصیلی بود و در درستکاری و دانش و کمال ممتاز٫ به او تعلق خاطر داشتم و پیوسته مشتاق دیدارش، که همزمان مطلع شدم عزیز یاران و یار عزیزان، دکتر مظفر بختیار، به دیار باقی رفته است (جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴). ایام تلخی بود. پیش و پس از آن، عزیزانی دیگر از دست رفتند که یادشان را در مطبوعات گرامی داشته‌ام و چه می‌توان کرد؟ ا

 

چهل سال دوستی و همنشینی

در تألم و اندوه درگذشت جانگزای ناگهانی برادر بزرگم زنده‌یاد مهدی صافی بودم که نخستین معلم من در مقاطع تحصیلی بود و در درستکاری و دانش و کمال ممتاز٫ به او تعلق خاطر داشتم و پیوسته مشتاق دیدارش، که همزمان مطلع شدم عزیز یاران و یار عزیزان، دکتر مظفر بختیار، به دیار باقی رفته است (جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴). ایام تلخی بود. پیش و پس از آن، عزیزانی دیگر از دست رفتند که یادشان را در مطبوعات گرامی داشته‌ام و چه می‌توان کرد؟ این سرنوشت ناگزیر و تخلف‌ناپذیر همه افراد بشر و بلکه همه موجوداتی است که از موهبت زندگی برخوردارند و مرگ، یک قانون عام و فراگیر است و در لحظه پایانی عمر که نمی‌دانیم کی و چگونه فرا می‌رسد، ناگهان سوت پایانی را می‌زنند. و چه نیکوست که آدمی، آشنای این حقیقت باشد و پندار و گفتار و کردار خود را به نزهتگاه عوالم حقیقت و معنی مشرّف گرداند و تابندگی را پیشه خویش سازد.

 

خنُک تنی که پس از وی حدیث خیر کنند که جز حدیث خیر نمی‌ماند از بنی‌آدم

 

مقصود من از یاد شخصیت‌هایی چون بختیار و دیگر رجال علم و ادب که به مناسبت‌هایی از آنان در مطبوعات ذکری کرده‌ام، بیان زندگینامه و ذکر تألیفاتشان نیست که هر علاقه‌مندی می‌تواند کمابیش و به تفاریق در مجموعه کتابخانه‌ها بیابد. آنچه اولویت دارد و مدنظر است، بیان فضیلت‌ها و شخصیت‌ تأثیرگذار و عمق گسترده دانش و بینش و زمینه‌های مثبت و ارزنده آنان است که در دسترس دوستان قرار گیرد و رایحه ارزشمندی را برای متتبعان و دانشوران فراهم کند و نسل جوان را بر این روشها تربیت دهد و ترویج فضیلت‌ها شود و شاید که مورخان را به کار آید و همچنین برای عبرت‌آموزی از مرگ است که مدت زمان آن ثابت نیست، و نیز ادای دین به بزرگانی که با صرف اخلاص و دانایی و دانش خویش، جامعه علمی عصر خود را وامدار احسان خویش می‌سازند. چه زیبا گفته است شیخ‌الرئیس بوعلی‌سینا:

 

ای کاش بدانـمی که مـن کیستمی سرگشته به عالم از پی چیستمی

گر مقبلم، آسوده و خوش زیستمی ور نه بـه هـزار دیـده بگریستمی

 

نخستین باری که زنده‌یاد دکتر مظفر بختیار را ملاقات کردم و از دیدارش خرسند شدم، در یکی از آخرین روزهای سال ۱۳۵۴ حدود چهل سال پیش بود وقتی که مدیریت مجله دانشکده (نشریه مرکزی دانشگاه تهران) را عهده‌دار بودم و بنا بود که به پیشنهاد استاد دکتر بهرامی فره‌وشی ـ رئیس مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ـ در امر ویراستاری انتشارات این دانشگاه در خدمت آقای بختیار که آن زمان در مصدر معاونت انتشارات دانشگاه تهران قرار داشت، همکاری کنم و بعدها در آستانه وقوع انقلاب که برای او مضایقی پیش آوردند و ایشان برای مدتی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی به کتابخانه مرکزی مأمور شد، در فضایی کوچک که نزدیک ۲۵ سال در آن به اداره و سردبیری نشریه علوم کتابداری با نظر استاد بی‌بدیل ایرج افشار و مدیران پس از او اهتمام داشتم، آمد و رفت می‌کرد. پکی به سیگار می‌زد و فنجانی چاپی می‌نوشید و گفتگویی می‌کردیم و کمال صمیمیت را با هم داشتیم. پس از اتمام مأموریت و بازگشت به گروه ادبیات فارسی، به جز ساعات تدریسش، بیشتر اوقات حضور در دانشگاه را باز در همین دفتر سپری می‌کرد و گاهی دانشجویان خارجی را که با ایشان رساله دکتری می‌گذراندند، راهنمایی می‌فرمود.

در جوار اتاقک مطالعه و کار من، اتاق‌های دیگری بود که پژوهشگران و استادانی عمدتاً از دانشگاه تهران برای مدتی در اختیار می‌گرفتند که دسترسی به منابع کتابخانه برایشان میسر باشد. نظیر زنده‌یادان دکتر عبدالحسین مشکوه‌الدینی، دکتر احمد تفضلی، دکتر علی‌محمد حق‌شناس، محمدتقی دانش‌پژوه، و شخصیت‌های دیگری چون استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر جلیل تجلیل، دکتر علی‌اکبر خان‌محمدی، دکتر آذر آهنچی، دکتر محسن رهامی، دکتر تقی شامخی و کسان دیگر که هر یک به لحاظ علمی و اخلاقی و ثمربخشی مثال‌زدنی بودند و بنده به اقتضای مسئولیت دیگرم که مرتبط با مخازن نسخه‌های خطی و عکسهای تاریخی و تالار ایران‌شناسی و انتشارات و مشاورت کتابخانه بود، این توفیق را داشتم که خدمتگزار افراد بنام و کمنام و گمنامی از همه طبقات علمی، دانشگاهی، حوزوی و پژوهشگران خارجی باشم که نیازمند بودند از ذخایر دست نوشته‌ها و میراث کهن دانش‌ و فرهنگ و ادب ایران استفاده کنند و بعضاً به تصحیح برخی از آن میراث بپردازند و می‌کوشیدم حتی‌المقدور هر آن کس را که طالب این میراث بود، بدون تشریفات و سختگیری‌های معمول، همراهی کنم و شادمان به کارشان بپردازند. در این میان خوشبختانه استاد مظفر بختیار یکی از افراد نسخه‌شناس و خط‌شناس برجسته‌ای بود که همچون استاد محمدتقی دانش‌پژوه، گاهی مراجعان را در پرسش‌هایشان همراهی می‌کرد؛ چنان که این صفت ممتاز در دادن زکات علمی و بی‌منت را روان‌شادان: دکتر عباس زریاب خویی، دکتر احمد تفضلی و دکتر یحیی ذکاء نیز دارا بودند که یادشان گرامی باد.

دریغ و افسوس آن فضایی که از ابتدای بنای ساختمان کتابخانه مرکزی برای اقامت استادان پژوهشگر به نام «مرکز پژوهش استادان»، تعبیه و اختصاص یافته بود، چند سالی است که به تالار مطالعه عمومی و اتاق کارکنان تغییر شکل یافته و با یک خط، به آمد و رفت استادان که موقعیتی بسیار مغتنم برای کتابخانه بود، پایان بخشیده‌اند.

از دکتر بختیار به سبب توانایی‌اش در ترجمه و نقد علمی آثار و به دلیل خلاقیت‌های ذهنی و مراوده صمیمانه‌ای که با هم داشتیم، خواهش کردم که به جمع شورای تحریریه کتابداری بپیوندد. خوشبختانه او مثل سایر اعضای تحریریه، باصفا و طویت خاطری که داشت پذیرفت. مجموعه اعضا هر سه ماه یک بار، ساعت ۱۱ تا ۱۴ گرد هم می‌آمدیم و زمان پرفیضی را می‌گذرانیدیم. دکتر بختیار یکی از منظم‌‌ترین اعضا بود که ابتدای وقت، می‌آمد و تا آخرین دقایق، حضور پرثمری داشت. اعضای تحریریه، فضلایی مشهور و استادانی بنام، پرتوان و صاحبنظر بودند که بی‌مضایقه و بدون چشمداشتی، همراهی می‌کردند و حضورشان برای مجله و کتابخانه مرکزی دانشگاه بسیار مغتنم بود. استاد دکتر سید جعفر شهیدی، دکتر سیدعلی مدرس موسوی‌بهبهانی، دکتر سید محمد‌مهدی جعفری، دکتر مظفر بختیار، دکتر محمد سرور مولایی، دکتر محمد سلیم اختر، دکتر علی اکبر عنایتی، دکتر جلیل تجلیل، دکتر مرتضی کوکبی، دکتر ماندانا صدیق بهزادی، استاد شیخ عبدالله نورانی و نگارنده این سطور، اعضای همیشگی این مجمع بودند. روانشاد دکتر شهیدی به وقت اذان، دقایقی را به اقامه نماز اختصاص می‌داد و در این امر، ‌وسواس چشمگیری داشت.

 

ویژگی‌ها

دکتر بختیار استادی آداب‌دان، شخصیتی عالم و آزاده، مصّنف و سخن‌سنجی باذوق، دوستی وفادار و مردی با فتوّت بود. از دانش تخصصی و عمومی، بهره‌های فراوان داشت و در تشخیص هنرهای خوشنویسی و کتاب‌آرایی و نگارگری و تذهیب و عناصر حجمی و معنوی فرهنگ و هنر ایران زمین سر‌آمد و استادی مسلم بود. مقام و منزلت رجال علم و ادب و سیاست و هنر ایران را خوب می‌شناخت و بخصوص در شناخت رجال عصر قاجار، تسلطی وافر داشت. به همین دلیل، مجموعه عکسهای تاریخی خاندان معیرالممالک را به توصیه ایشان برای دانشگاه تهران با مبلغ ناچیزی زیر نظارت مقوّمان مجلس شورا از مرحوم محمدعلی معیری که در شناسایی برخی عکسها با ایشان استشاره داشتم، در فروردین ماه ۱۳۶۶ خریدیم و گنجینه عکسهای تاریخی و قدیمی کتابخانه مرکزی و مرکز استاد دانشگاه تهران غنا یافت. تهیه فهرست و معرفی مضامین این عکسها،‌ قدم دیگری بود که توسط این‌جانب به پیشنهاد دانشگاه، تدوین شد و با عنوان «عکسهای قدیمی از رجال، مناظر، بناها و محیط اجتماعی ایران» در سلسه انتشارات دانشگاه به طبع رسید.

دکتر بختیار از تعّینات و وابستگی به مقامات و از شهوت شهرت و مجیزگویی و پرگویی به دور بود و تمایلی به شرکت در مجالس و محافل نداشت. بی‌تکلف به دانشگاه رفت و آمد می‌کرد و ساده و فروتن، بی‌ادعا و مؤدب و کوتاه و سودمند سخن می‌گفت. شخصیتی موّقر و سربلند داشت و اگر طالب فیضی و دانشجو و پژوهشگری را می‌یافت که افزودن دانشش، او را به کمال می‌رساند و احتمال خطا و نادرستکاری در او نمی‌رفت، از صرف وقت و دانش خود برایش مضایقه نمی‌کرد و عکس آن را هم مراقبت می‌کرد و اگر جستجوگری را هم می‌یافت که با زبان روشن و منطق بی‌غرضانه در موضوعی با او صحبت می‌کرد، با تأمل می‌شنید و گوش می‌داد و با طمأنینه و نزاکت به تمام با عباراتی کوتاه، بهره می‌رساند. علاقه‌مند بود فرصتی پیش آورم و او را در سرایش هم ببینم و نوبتی خواست که ابیاتی از ساقی‌نامه رضی‌الدین آرتیمانی را با مطلع: الهی به مستان میخانه‌اتر به عقل آفرینان دیوانه‌ات، که استاد آواز ایران اکبر گلپایگانی بسیار زیبا خوانده است، به ترنم و با تحریر بخوانم و نیز ابیاتی از عماد خراسانی با مطلع: عشق آتش بود و خانه خرابی دارد.

در فرصتی که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال ۱۳۶۹ برای اعزام این دوست دانشمند برای تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن پیش آورد، در جهت تشیید روابط مشترک فرهنگ ایران و چین و پژوهش‌های چین‌شناسی کوشید و به نشان درجه اول دانش و استادی ممتاز از دانشگاه پکن نائل گردید (۱۳۷۵). در آن مدت با بنده که وابسته فرهنگی ایران در اسلام‌آباد پاکستان بودم (مصدر پیشین استاد دانشمند و فرهیخته‌ام دکتر محمدجعفر محجوب) مکاتبه داشت و دستخط‌های زیبا و درددل‌هایش از کم‌توجهی و ناهماهنگی مسئولان در کار توسعه زبان فارسی نزد من محفوظ است. دکتر بختیار محضر استادان بی‌بدیلی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال‌الدین همایی، محمدتقی مدرس رضوی، دکتر محمدمعین، دکتر ابراهیم پورداوود، سیدمحمد فرزان، دکتر ذبیح‌الله صفا،‌ دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر حسین خطیبی، دکتر ماهیار نوابی، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر محمدجعفر محجوب، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب و شخصیت‌های عالم و نام‌آور دیگری را درک کرده بود و از دانشجویان ممتاز استادان بزرگ ادبیات در مقاطع تحصیلی بود و حیف که دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، آن طور که شایسته استفاده از این گونه ذخایر علمی و سرمایه‌های انسانی باید باشد، توفیق لازم به دست نیاورد و معلوم نیست دانشجویان، حاصل این غبن و محرومیت و تاوان خسران زدگی را چگونه باید تحمل کنند!

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: