1393/4/15 ۰۸:۰۸
از این دیدگاه بود كه ارسطو اعلام كرد:سرچشمه زیبایی، علت زیبابودن یك چیز زیبا و حكایت چیستی زیبایی را، نه در آسمان كه در زمین و در قلمرو تجربه باید جست. به نظر ارسطو رمز و راز زیبایی در «تناسب و هماهنگی اجزا»ست و یك چیز، یا یك كل بدان سبب زیباست كهاجزای تشكیل دهندهاش هماهنگ و متناسب باشد.
بر طبق این دیدگاه اگر بپرسیم كه: «زیباییچیست؟» پاسخ آن است كه: زیبایی، تناسب و هماهنگی است؛ تناسب و هماهنگی اجزا. و اگر بپرسیم كه: «چرا یكچیز زیباست؟» پاسخ آن است كه: چون اجزای تشكیلدهنده آن، متناسب، موزون و هماهنگ است. بر این بنیاد پیكری زیباست كه اندامهایش متناسب باشد؛ پیكرهای (مجسمهای) زیباست كه اجزای آن متناسب باشد؛ آهنگی زیباست كه عناصرش موزون باشد و...11
ب) چیستی شعر
شعر، چنان كه اشارت رفت، یكی از زیباییهای هنری یا یكی از هنرهای زیباست. زیبایی به عنوان جنس دارای انواعی است كه یكی از آنها نوع شعر است. به بیان دیگر، زیبایی چنان كه گاه درهیأت آواها و آهنگها متجلی میشود، گاه در هیأت الفاظ موزون جلوهگر میگردد. بر آن نیستم تا از حكایتشعر و از تعاریف آن ـ كه بسیار سخن گفتهاند ـ سخن بگویم. تنها به ذكر این نكته بسنده میكنم كه تعاریفشعر، جمله به دو تعریف باز میگردد: یكی، تعریف محتوایی كه از دیدگاه فلسفی طرح میشود و شعر اینگونه تعریف میگردد: «كلام مُخیل (خیالانگیز)»؛ دوم، تعریف لفظی یا صوری كه از دیدگاه ادبی بیانمیشود و شعر را این سان در قالب تعریف میریزد: «كلام موزون و مقفّی».
موزونیت، همان حكایت تناسب وهماهنگی است كه شعر اگر شعر باشد، به ناگزیر، گونهای موزونیت، یعنی گونهای هماهنگی و تناسب در آن هست. به بركت علوم بلاغی (از عروض تا معانی و بیان و بدیع) نیز شعر به گونهای تناسب و هماهنگیمیرسد و بدین سان علوم بلاغی، به عنوان بخشی از زیباییشناسی و فلسفه هنر، مجال بروز ظهور مییابد واین خود حكایتی است كه مجالی دیگر میطلبد و بحث آن در این مختصر نمیگنجد.
2. بخش دوم، غزلهای سعدی، آیینه زیبایی
هر چند سعدی زیبایی معشوق خود را حد زیبایی دانسته است و سخندانی خود را حد سخندانی، اما كیست كه نپذیرد و كیست كه نداند غزلهای سعدی از دیدگاه زیباییشناسی، حد زیبایی نیز هست و پیداستكه شاعری هنرمند كه سخنش حد سخندانی و زیبایی است، در زیباییشناسی و فلسفه هنر نیز صاحبنظراست و میتوان با تأمل و جستجو در سخن او نظریاتش را در فلسفه هنر بازیافت و بازشناخت و به تدویندیدگاههای او در فلسفه هنر پرداخت. در این مقال و در این مقاله، به جستجوی یكی از مسائل فلسفه هنر درغزلهای سعدی میپردازیم: مسئله ماهیت یا چیستی زیبایی و به عنوان نمونه به ذكر ابیاتی چند میپردازیم؛ ابیاتی كه آیینه ماهیت زیبایی و بازنمایندة چیستی زیبایی است.
پبش از آنكه به ذكر نمونهها بپردازیم، بایسته است تا بدین پرسش پاسخ دهیم كه:با توجه به دیدگاههایمابعدالطبیعی و تجربی (علمی) در زمینه چیستی زیبایی و با عنایت به نظریات افلاطونی و ارسطویی دیدگاهشاعران ما كدام است؟ آنان كجا ایستادهاند و به كدام نظریه روی آوردهاند و بر كدام دیدگاه درنگ كردهاند؟پاسخ آن است كه همان جا كه حكمای ما ایستادهاند؛ یعنی كه شیوه شاعران ما در اخذ و اقتباس دیدگاهها درزمینه چیستی زیبایی درست و راست به اخذ و اقتباس حكمای ما در این ابواب میماند.
توضیح سخن آنكه برطبق یك طبقهبندی، «زیبایی» و «خیر» دو ارزش مثبت است كه یكی در «دانش اخلاق» مورد بحث قرار میگیرد و یكیدر «دانش زیباییشناسی» و این دو، ذیل عنوان كلی «ارزششناسی» قرار میگیرد. حكمای ما در طراحی نظریههای اخلاقی هم از دیدگاههای افلاطونی متأثر شدهاند و هم از دیدگاههای ارسطویی، مكتب اخلاقی؛ فیالمثل كتاب اخلاق ناصری گواه مدعای ماست و این گونه تأثّر و این گونه اخذ و اقتباس را در كار شاعرانمان در اخذ واقتباس دیدگاهها در زمینه چیستی زیبایی شاهد توانیم بود. چنین مینماید آنان، به ویژه سعدی، دیدگاه افلاطونی و ارسطویی در زمینه چیستی زیبایی را مكمل یكدیگر میدیدهاند. تأمّل در غزلهای سعدی، روشنگراین حقیقت است.
شاید بتوان به موضوع چنین نگریست كه پدیدههای زیبا و به تعبیر دقیقتر پدیدههای هنریكه پرتوهای زیبایی مطلقند و هر یك به نسبتی از سرچشمه زیبایی بهره بردهاند، در شكل و هیأتی نمودارمیشوند كه تناسب و هماهنگی اجزا، لازمه وجودی آنهاست و چنین است كه دو دیدگاه، در سخن سعدی بهیكدیگر میپیوندد و به مثابه دیدگاهی تازه جلوهگر میشود.
و اما طرح نمونهها. نخست به ذكر نمونههایی میپردازیم كه جلوهگاه دیدگاه افلاطونی است و سپسنمونههایی را ذكر میكنیم كه بر بنیاد دیدگاه ارسطویی شكل گرفته و به گروه اول نام ابیات افلاطونی میدهیمو گروه دوم را ابیات ارسطویی مینامیم:
الف)ابیات افلاطونی: ابیات افلاطونی ابیاتی است كه در آنها نظریه عرفانی ـ افلاطونی آشكار است. در اینابیات، به گونهای بیان میشود كه حُسن و جمال و زیبایی زیبارویان، پرتو زیبایی مطلق با پرتو جمال حقاست. این معنایی است كه عارفان حقیقتبین با همه وجود میبینند و كوته نظران ظاهرنگر از آن غافلند، مثل:
1. چشم كوتهنظران بر ورق صورتخوبان
خط همی بیند و عارف، قلم صنع خدا را12
(10/6)
2. همه را دیده به رویت نگران است، ولیكن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
(11/6)
3. مرد تماشای باغ حُسن تو، سعدی است
دسـت، فرومایگان برند به یغما
(10/3)
4.آنكهمیگوید: نظربرصورت خوبانخطاست
او همین صورت همی بیند، ز معنی غافلاست
(8/73)
5. باور مكن كه صورت او عقل من بُبرد عقل من آن ربود كه صورتنگار اوست
(6/93)
6. گر دیگران به منظر زیبا نظر كنند ما را نظــر بـه قدرت پروردگار اوست
(7/93)
این ابیات، فقط و فقط نمونههایی است بیانگر دیدگاه افلاطونی ـ عرفانی در زمینه چیستی زیبایی.
ب) ابیات ارسطویی: ابیاتی كه در آنها آشكارا چیستی هنر از دیدگاه تجربی ـ علمی سخن میرود واعلام میدارد كه زیبایی، یعنی «تناسب اجزا» و به تعبیر هنرمندانه سعدی یعنی «حُسن تركیب». سعدی درغزلی به مطلع:
اگر تو فارغی از حال دوستان، یارا فراغت از تو میسّر نمیشود ما را...
با ابداع تعبیر «حسن تركیب» در معنای «هماهنگی و تناسب اجزا» دیدگاه معروف به دیدگاه ارسطویی رادر زمینه چیستی زیبایی این سان میپرورد:
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نكنی یار سـرو بالا را؟
شمایلی كه در اوصاف حُسن تركیبش مجال نطق نماند زبان گویا را
(5و4/4)
در نمونههایی دیگر از این دست تأمل كنیم:
1) تو آن درخت گلی كاعتدال قامت تو بُبرد قیمـت سـرو بلندبالا را
(5/5)
در بیت بالا شاعر ضمن به كار بردن «اعتدال قامت» در معنای زیباییشناسانة «حسن تركیب» یا «تناسباندام»، قامت معشوق را با سرو ـ كه نمونه اعتدال است ـ میسنجد و قامت معشوق را موزونتر و متناسبتر ازسرو میشمارد.
2) متناسباند و موزون حركات دلفریبت متوجه است با ما سخنان بیحسیبت
(1/29)
در بیت بالا دلفریبی حركات معشوق، معلول تناسب این حركات انگاشته شده؛ همان تناسب كه علت زیبایی و دلفریبی است.
3) ای كه از سرو روان قدّ تو چالاكتراست
دل به روی تو ز روی تو طربناكتر است
(1/70)
چالاك در بیت بالا و ابیاتی از این دست به معنی موزون و با اندام است و بیانگر نظریه مورد بحث. چنیناست بیت:
4) ای كسوت زیبایی بر قامت چالاكت زیبا نتـوانــد دیــد الّا نظر پاكــت
(1/142)
در مصراع اول بیت بالا بیانگر دیدگاه ارسطویی است و مصراع دوم اشارت است به دیدگاه افلاطونی.اینابیات مشتی است ـ به اصطلاح ـ نمونه خروار؛ ابیاتی كه میتوان به مثابه كلیدی از آنها بهره جُست و بهبررسی دیگر ابیات پرداخت.
در پایان توجه بدین نكته بایسته است كه اگر شاعران عارف و عارف مشرب، درپارهای موارد، شاید دیدگاه افلاطونی را بهتر منعكس كرده باشند، كمترین تردید در این امر نیست كه هیچ شاعر چون سعدی دیدگاه ارسطویی را در زمینه چیستی زیبایی نپرورده است.
پینوشتها:
11. برای آگاهی از دیدگاه افلاطونی و ارسطویی در زمینه «چیستی زیبایی» ر. ك: كلیات فلسفه، یادداشتشماره 2.
12. ابیاتی كه از سعدی نقل شده، از نسخه مصحح مرحوم محمدعلی فروغی، چاپ انتشارات امیركبیر است.شماره سمت چپ خط كج، شماره غزل شماره سمت راست خط كج، شماره بیت طبق این نسخه است. ترتیبغزلها در نسخه دیوان غزلیات استاد سخن سعدی شیرازی، با شرح ابیات، به كوشش دكتر خلیل خطیبرهبر، تهران، انتشارات سعدی، 1367 ش، چاپ دوم نیز مطابق نسخه مصحح مرحوم فروغی است.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید