اندیشمندی برای همیشه مغز متفكر اسلامی / امیرحسین شرافت - بخش ششم و پایانی

1393/2/20 ۰۹:۵۳

اندیشمندی برای همیشه مغز متفكر اسلامی / امیرحسین شرافت - بخش ششم و پایانی

نویسنده ابتدا به ضرورت رسیدگی به حقوق مردم در فلسفه اجتماعی معاصر پرداخته و سپس توجه به این امر مهم را در سیره سیاسی امام‌علی (ع) بررسی كرده است. وی ضمن بیان اصول و مبانی فلسفه حقوق و حكومت از منظر فلاسفه غرب، مبانی حكومت علوی را در مقایسه با آرای آنان مورد تشریح قرار می‌دهد. از نظر نویسنده، ایمان به خدا و اطاعت از او زیربنای اندیشه حكومت امام‌علی(ع) بوده و بعد از آن، اندیشه‌ اجرای عدالت و رسیدگی به حقوق مردم در این حكومت نمود عینی و ملموسی دارد.

 

 

نویسنده ابتدا به ضرورت رسیدگی به حقوق مردم در فلسفه اجتماعی معاصر پرداخته و سپس توجه به این امر مهم را در سیره سیاسی امام‌علی (ع) بررسی كرده است. وی ضمن بیان اصول و مبانی فلسفه حقوق و حكومت از منظر فلاسفه غرب، مبانی حكومت علوی را در مقایسه با آرای آنان مورد تشریح قرار می‌دهد. از نظر نویسنده، ایمان به خدا و اطاعت از او زیربنای اندیشه حكومت امام‌علی(ع) بوده و بعد از آن، اندیشه‌ اجرای عدالت و رسیدگی به حقوق مردم در این حكومت نمود عینی و ملموسی دارد.

استاد مطهری با اشاره به مطالب خود در شماره پیشین مجله در زمینه رواج اندیشه‌‌ای در میان اندیشمندان اروپایی در قرون جدید مبنی بر تقابل مسئولیت در برابر خدا با مسئولیت در برابر خلق خدا، اذعان دارد كه این امر در اسلام دقیقاً برعكس است و این امر در نهج‌البلاغه امام‌علی(ع) كاملاً مشهود است. به تصریح شهید مطهری، در منطق و بینش كتاب امام علی، امام و حكمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها تلقی شده‌اند. در این منطق، اگربناست كه یكی از آنها برای دیگری حكمران است كه باید در خدمت توده محكوم قرار گیرد. وی در ادامه به بیان نمونه‌هایی از سخنان امام‌(ع) در این زمینه پرداخته است.

از نظرگاه امام‌علی(ع)، عدل، جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می‌دهد و در واقع، قانونی عام و مدیری است كه همه اجتماع را در بر می‌گیرد و به همین دلیل، بالاتر از جود و نیكی كردن است كه تنها عضوی بیمار از جامعه را مورد توجه قرار داده و به اصلاح بخشی از آن می‌پردازد. علی(ع)، عدالت را یك تكلیف و وظیفه الهی و بلكه ناموس الهی دانسته و هرگز روا نمی‌دارد كه مسلمان، تماشاچی صحنه‌های تبعیض و بی‌عدالتی باشد. امام اهمیت عدالت را تا بدانجا می‌داند كه هرگز نباید آن را فدای مصلحت نمود و این امر را در تمام عرصه‌های حكومت خود نیز مراعات كرد.

طوبی زمانی در پژوهشی كه با راهنمایی غلامرضا جمشیدیها و مشاوره غلامعباس توسلی در دانشگاه تهران با عنوان «مطالعه مقایسه‌ای عدالت اجتماعی از منظر استاد مطهری و دكتر شریعتی از دیدگاه جامعه شناختی» انجام داده، رویكردی تطبیقی در بررسی و مقایسه دیدگاههای جامعه شناسانه مطهری و شریعتی به مسأله عدالت اجتماعی و بررسی ابعاد و اهمیت آن داشته است. نویسنده معتقد است هردو اندیشمند در قلمرو تفكر و اندیشه‌ اسلامی و به طور خاص رویكرد فقهی مذهب شیعه به عدالت اجتماعی نگاه می‌كنند. این امر باعث شده كه به رغم رویكردهای متفاوت معرفت‌شناختی، روش‌شناختی و فلسفی، دیدگاههای آنها بر هستی‌‌شناسی واحدی مبتنی باشد. از نظر تمایزات و افتراقات می‌توان بخشی از تبیین تفاوت رویكرد آنها را با مفروضات جامعه‌شناختی معرفت مرتبط دانست كه مواجهه متفاوت آنها با واقعیت اجتماعی جامعه خود، استنباط آنها از این واقعیت را متفاوت ساخته است. علاقه‌مندی شریعتی به جامعه‌شناسی و آشنایی با محافل دانشگاهی و روشنفكری غربی، گرایشهای علمی و عملی او را متفاوت از مطهری ساخته كه پرورده آموزشهای كلاسیك حوزه علمیه است.

رویكرد جامعه‌شناختی شریعتی در مقابل رویكرد فلسفی مطهری به عدالت اجتماعی، از مهمترین نتایج این تمایز است. علاوه بر این، هر دو اندیشمند، برداشت غیرعدلیه (اشاعره) از عدالت اجتماعی را نفی می‌كنند. اما رویكرد آنها از این لحاظ متفاوت است كه مطهری نگاه فلسفی ـ كلامی به عدالت دارد، در حالی كه شریعتی هر نوع برداشت غیر اجتماعی از عدالت را نادرست و غیر واقعی می‌داند. تعریف شریعتی از عدالت اجتماعی با توجه به مواجهه و تأثیرپذیری از ماركسیسم و عدالت‌خواهی آن، با اصطلاحات ماركسیتی بیان می‌شود؛ اما تفسیرمطهری به‌دلیل علاقه‌مندی وی به نظریه فطرت، مبتنی بر نظریه حقوق طبیعی است. عدالت مبتنی بر حقوق طبیعی، متضمن تعریف فردگرایانه. زیستی و كاركردی از انسان و عدالت اجتماعی است. شریعتی، عدالت اجتماعی را از این لحاظ مهم می‌داند كه بنیاد نظام اجتماعی بر آن ابتنا دارد و بی‌عدالتی این بنیاد را متزلزل می‌كند.

مطهری نیز عدالت اجتماعی را با اقتضائات نظام اجتماعی تفسیر می‌كند؛ اما این اقتضائات برخلاف دیدگاه دیگر، كه رویكردی تضادی است، بر اساس تحلیل فونكسیونالیستی پیش می‌رود. عدالت اجتماعی مفهوم محوری نظریات شریعتی ایت و اساساً عدالت در نظر او، معیاری برای قضاوت و تشخیص است؛ در حالی كه مفهوم محوری مطهری حقیقت است كه عدالت بر اساس آن تببین می‌شود. علت بی‌عدالتی به نظر شریعتی در نابرابری طبقاتی است و رفع آن‌را در برپایی یك انقلاب اجتماعی ضد طبقاتی می‌بیند، اما این علت در نظریه مطهری، با تحلیل فونكسیونی تبیین می‌‌شود؛ یعنی بی‌عدالتی زمانی شكل می‌گیرد كه افراد متناسب با شایستگی و توانایی خود، نتوانند در جامعه ایفای نقش كنند. راهكار وی در جامعه‌پذیری و رعایت قانون خلاصه می‌شود.

 

مبارزات مطهری

«عالم جاودان؛ یاران امام به روایت ساواك، استاد شهید مرتضی مطهری»، عنوان كتابی است كه مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در سال 1382 منتشر نموده و در آن مروری كرده بر فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی استاد مطهری با استناد به اسناد برجای مانده از وی در ساواك. در ابتدای كتاب به بررسی سوابق علمی و تحصیلاتی مطهری پرداخته شده و تنوع مطالعات و علوم آموخته شده او مورد بحث و بررسی اجمالی قرار گرفته است. در ادامه برخی از فعالیتهای فرهنگی و تلاشهای علمی وی بیان شده و مبارزه او با تفكرات ناسیونالیستی و ماركسیستی، سفرهای تبلیغی، تدریس در دانشگاه و فعالیتهای سیاسی‌اش به تصویر كشیده شده است. در ادامه محدودیتهایی كه ساواك برای او در زمینه منع شدن از منبر و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی دیگر مانند ممنوعیت خروج از كشور ایجاد كرده بود، به توضیح داده شده و كارنامه‌ای از تلاشهای علمی و سیاسی وی با توجه به اسناد ساواك عرضه شده است.

آیت الله محمد واعظ‌زاده خراسانی در مطلبی با عنوان «شهید مطهری و مبارزه در سه جبهه كه در شماره پای 5 مجله شاهد یاران»، 1385 چاپ شده، به ذكر خاطرات خود در مورد شیوه سیاسی و اجتماعی مطهری و منطقی و هدفمند بودن این شیوه پرداخت است. در این خاطرات با توجه به مبارزات سیاسی استاد با رژیم پهلوی، سختی‌هایی كه او در این زمینه كشیده، توصیف شده است. گوینده بر آن است كه شهید مطهری در نوشته‌ها و گفتارهایش پرخاشگر نبود و به انقلابی بودن خویش تظاهر نمی‌كرد، معتقد بود كه مبارزه فكری و سیاسی باید از روی نقشه صحیح باشد تا منتج به نتیجه خوب شود و از این رو مدت زیادی را برای پی‌ریزی اصول صحیح اسلامی كه برای انقلاب لازم بود را صرف نمود و چارچوب فكری و مبانی نظری انقلاب و مبارزه را پایه‌ریزی كرد.

علی مطهری، فرزند استاد مطهری در مطلبی با عنوان «نیم‌نگاهی به تعاملات شهید مطهری و شهید مفتح: دشمنی فرقان با شهید مفتح به دلیل رابطه نزدیك او با شهید مطهری بود» به ارتباط صمیمی بین شهید مفتح با شهید مطهری و نزدیكی افكار آنان با یكدیگر پرداخته و نقش این دو اندیشمند در جریان آشناسازی نسل نو با معارف اسلامی در دهه‌‌های 40 و 50 را بررسی كرده است. وی به جلسات متعدد دكتر مفتح و استاد مطهری برای سازماندهی و همراهی آنان در پیشبرد اهداف علمی و فرهنگی زمان خویش اشاره كرده و خط مشی یكسان این دو اندیشمند در بیداری دانشجویان و آشنا نمودن آنان با خط امام خمینی و اهداف مهم انقلاب اسلامی را از جمله اقدامات مبارزاتی آنها برشمرد و به نقل برخی خاطرات در این زمینه نیز همت نموده است.

مجله حكومت اسلامی در شماره 31 خود و در ضمن مقاله‌ای با عنوان «زندگی سیاسی شهید مطهری»، با مروری كوتاه به حركت سیاسی روحانیت و تبیین راهبرد مبارزاتی امام خمینی به عنوان رهبر مبارزات سیاسی انقلاب، به بررسی جایگاه آیت‌الله مطهری در نهضت و مبارزات مزبور از دهه 40 به بعد، پرداخته و سپس در صدد ارزیابی و تحلیل سیر حركت مبارزاتی وی با هدف نشان دادن مقام و موقعیت او در نزد امام خمینی (ره) برآمده است. از نظر نویسنده، نقش استاد در تحولات فكری، سیاسی و اجتماعی نیم قرن اخیر ایران را نمی‌توان انكار كرد به گونه‌ای كه وی در اسلام‌شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن كریم با اتكا به قوت ایمان و قدرت، تاریخ تحولات علمی، فكری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر را تحت تأثیر خود قرار داد و در هر بخش از مسائل علوم انسانی كه وارد شد، موفق بود.

از نظر وی، مطهری در اعتقاد به «توحید، نبوت و خاتمیت» آن و «معاد» و «امامت و رهبری» عمیق و راسخ بود و نیز به «عدل الهی» باوری از دل و جان داشت. «انسان و سرنوشت» او را می‌شناخت و آنان را از «گرایش به مادیگری» بر حذر می‌داشت و «جهان‌بینی‌ اسلامی» را برای آنان تبیین می‌كرد. بر «آشنایی با قرآن» تأكید می‌ورزید و خود با عشق به قرآن در «سیره نبوی و ائمه اطهار» سیری عمیق می‌نمود و با پیروی از مولای خود، علی(ع) «جاذبه و دافعه» عجیبی داشت. در «اصول فلسفه» استاد بود و در «اخلاق و عرفان» با تكیه بر «آزادی معنوی»، «اسفار اربعه» را طی كرد و برای «انسان كامل» شدن، از «فطرت» پاك بهره گرفت. در «تعلیم و تربیت اسلامی» كوشا بود. «خدمات متقابل»، «اسلام و ایران» را تشریح كرد. به «نبرد حق و باطل» باور داشت و در این «جهاد» مقدس، «حماسه حسینی» را تكرار كرد. معتقد به «نظام حقوق زن در اسلام» بود و بر «مسأله حجاب» تأكید داشت. با «نظری به نظام اقتصادی اسلام»، «مسأله ربا» را حل كرد. و «نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر» را مقدمه نهضت اسلامی ایران می‌دانست. «پیرامون انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی»، و به «امدادهای غیبی» باورمند و به «قیام و انقلاب مهدی(ع)» امیدوار بود و در یك كلام «اسلام و مقتضیات زمان» را می‌شناخت و «تفكر اسلامی» را احیا كرد. به باور نویسنده در این میان، اگر چه گروهی به گفته نویسنده ناآگاه، او را به عافیت‌طلبی و به دور از سیاست متهم كردند؛ اما شخصیت سیاسی و حیات اجتماعی وی گونه‌ای بود كه ساواك شاه او را «روحانی افراطی» می‌شناخت و در مقابل، مبارزان سیاسی او را مغز متفكر نهضت اسلامی می‌دانستند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: