گزارشی از سخنرانی مراد فرهادپور در نقد نیچه به مثابه ناقد فرهنگ

1393/2/16 ۰۹:۲۰

گزارشی از سخنرانی مراد فرهادپور در نقد نیچه به مثابه ناقد فرهنگ

فردریش نیچه در میان فارسی زبانان نامی شناخته شده است، آثارش به دلایل متعددی از عنوان آنها گرفته تا آلمانی بودن یا جذاب بودن ظاهری شكل بیانش به صورت گزین گویه، همواره خواننده داشته است. به این اعتبار می‌توان از چهره‌های متكثر نیچه سخن گفت و بر قامت او جامه‌های متنوع پوشاند، گاهی از تعبیر عرفانی نیچه سخن رانده می‌شود، گاه او را چهره‌یی ضد مسیحی می‌خوانند، ‌گروهی از ناقد فرهنگ حرف می‌زنند، برخی او را نیای نازیسم می‌دانند و عده‌یی نیز نیچه پست مدرن را منظور دارند. عصر پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ماه، مراد فرهادپور پژوهشگر و مترجم نام‌آشنای ایرانی در موسسه پرسش به نقد نیچه به مثابه منتقد فرهنگ پرداخت و كوشید از نیچه فیلسوف دفاع كند، او البته به طریقی متفاوت از چهره‌هایی چون دلوز و بدیو به خوانش از نیچه پرداخت و تفسیرش از نیچه را بر خوانش آلنكا زوپانچیچ استوار كرد. در ادامه روایتی از سخنان فرهادپور را می‌خوانیم .

 

كوتاه‌ترین سایه در آفتاب نیمروز حقیقت

محسن آزموده:  فردریش نیچه در میان فارسی زبانان نامی شناخته شده است، آثارش به دلایل متعددی از عنوان آنها گرفته تا آلمانی بودن یا جذاب بودن ظاهری شكل بیانش به صورت گزین گویه، همواره خواننده داشته است. به این اعتبار می‌توان از چهره‌های متكثر نیچه سخن گفت و بر قامت او جامه‌های متنوع پوشاند، گاهی از تعبیر عرفانی نیچه سخن رانده می‌شود، گاه او را چهره‌یی ضد مسیحی می‌خوانند، ‌گروهی از ناقد فرهنگ حرف می‌زنند، برخی او را نیای نازیسم می‌دانند و عده‌یی نیز نیچه پست مدرن را منظور دارند. عصر پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ماه، مراد فرهادپور پژوهشگر و مترجم نام‌آشنای ایرانی در موسسه پرسش به نقد نیچه به مثابه منتقد فرهنگ پرداخت و كوشید از نیچه فیلسوف دفاع كند، او البته به طریقی متفاوت از چهره‌هایی چون دلوز و بدیو به خوانش از نیچه پرداخت و تفسیرش از نیچه را بر خوانش آلنكا زوپانچیچ استوار كرد. در ادامه روایتی از سخنان فرهادپور را می‌خوانیم .

 

مراد فرهادپور در آغاز به تقارن تصادفی زمان جلسه به روز اول مه ‌یا روز كارگر اشاره كرد و گفت: شاید این تقارن تصادفی هم نباشد، ضمن آنكه اگر توجه كنیم كه به قول آدرنو فراسوی خیر و شر نیچه به حقیقتی كه كارگران در جهان به دنبالش هستند، نزدیك‌تر است تا الفبای كمونیسم بوخارین.

 

وی بحث خود را با شعری از جان كیتس شاعر رمانتیك انگلیسی كه می‌گوید زیبایی حقیقت است و حقیقت زیبایی آغاز كرد و گفت: اگر خیر و نیكی را نیز به حقیقت و زیبایی اضافه كنیم، به تثلیث مقدسی می‌رسیم كه از نظر نیچه مبنای تمدن مسیحی غربی است. اگر در برابر هر كدام ضد آن یعنی زشتی، دروغ و شر را نیز قرار دهیم، در این صورت با آپاراتوس یا رمزگان ارزشی مواجه می‌شویم كه از نظر نیچه بنیان تمدن بورژوا مسیحی است و به همین علت نتیجه نهایی این تمدن نیهیلیسم اروپایی است. نیچه خودش را معاصر نتیجه نهایی بروز این آپاراتوس می‌داند. اما منظور از مسیحی تنها اشاره‌یی به سرنوشت كلیساهای مسیحی صرف نظر از سرنوشت تاریخی آنها نیست، بلكه اشاره به نوعی ماشین نظم دهی به ارزش‌ها و قلب متافیزیك غربی و تمدن بورژوامسیحی است.

 

مولف «بادهای غربی» سپس با رجوع دوباره به شعر كیتس گفت: نكته اصلی كه در شعر كیتس نبود، از قضا ستون وسطی یا خیر و شر است. نیچه برای واسازی این دستگاه به این ستون توجه دارد و آن را اصل و اساس این آپاراتوس می‌داند. در واقع نیچه با اشاره به خیر یا good، آن را نوعی افلاطون گرایی عوامانه می‌داند. این خیر است كه سازنده این تمدن بورژوا- مسیحی است. اما نیچه در آثار نخستش در حمله به خیر و شر، ستون زیبایی-زشتی و ارزشگذاری زیبایی‌شناسانه را برجسته می‌كند. این نكته‌یی است كه همیشه در نیچه وجود دارد كه گاه در ستایش از فرهنگ یونانی جلوه‌گر می‌شود و گاهی نیز به صورت این حكم كه زندگی و هستی را تنها به عنوان یك اثر هنری یا پدیده زیباشناسانه ارزشمند می‌داند.

 

فرهادپور در ادامه گفت: نیچه خیر و شر را به عنوان نوعی ارزشگذاری معكوس معرفی می‌كند، یعنی نوعی ارزشگذاری كه در آن همه آن چه همراه زندگی، قدرت و خلاقیت است منفی تلقی می‌شود و بر عكس هر چه ستایشگر ضعف و نه گفتن و مرگ است، مثبت تلقی می‌شود. به زعم نیچه این تلقی از خیر و شر اخلاق بردگان است كه از طریق ایده آل زهد، سیستم تمدن بورژوا- مسیحی برنامه‌ریزی می‌كند. نیچه معتقد است كه این اخلاق بردگان نهایتا از كار می‌افتد، زیرا ضد زندگی و خلاقیت و قدرت است و نهایتش چیزی جز تولید نیست‌انگاری نیست، نگاهی كه بر اساس ایده‌آل زهد، زندگی را بی‌معنا می‌داند و آن را به سخره می‌گیرد و زندگی زمینی را مسخره می‌كند و نابودكننده زندگی و نشانه اخلاق بردگان است كه ضعف و سترونی را مثبت تلقی می‌كند. نیچه با رجوع به ستون حقیقت و دروغ می‌گوید از آنجا كه این فرهنگ ورای حقیقت ارزشی قایل است و صداقت و حقیقت را برای خودش درونی كرده، همین تعهد باعث می‌شود كه نهایتا نیهیلیسم سر بر آورد و چیزی كه این دستگاه (آپاراتوس) در نهایت تولید می‌كند، بی‌معنایی، مرگ و نیستی و بی‌ارزش شدن همه ارزش‌هاست.

 

مترجم «فلسفه و معرفت و حقیقت» نیچه گفت: ما اینجا با چهره‌یی از نیچه آشنا می‌شویم كه این ماشین را باز می‌كند و قطعه وسطی آن (خیر و شر) را دور می‌اندازد و به فراسویش می‌رود و راست و دروغ را هم تابع همین قضیه می‌كند، این از عنوان مقاله مهمش «حقیقت و دروغ به مفهومی غیراخلاقی» نیز آشكار است كه در آن می‌خواهد بگوید حقیقت چیزی نیست جز یك دروغ سودمند و یك استعاره بشری كه آرامش و ثبات و هستی ما را تضمین می‌كند و ربطی به واقعیت فی‌نفسه ندارد. انسان با پرش از استعاره‌هاست كه نهایتا به چیزی به نام حقیقت می‌رسیم و آن را درونی می‌كنیم و نسل اندر نسل انتقال می‌دهیم و فكر می‌كنیم جهان را درك كرده‌ایم، در حالی كه صرفا جهان را انسان شكل كرده‌ایم و با نیازهای خودمان (عموم) مثل رفاه، آرامش و امنیت تطبیق داده‌ایم. حتی علم نیز چیزی جز انسان شكل كردن جهان نیست و حقیقت به عنوان پیستون فرعی در خدمت خیر و شر عمل می‌كند و می‌خواهد جهان را قابل زیست كند و به آن نظمی ببخشد كه از سقراط تا آكویناس دنبال آن هستند. انسان عقلانی نیز بر اساس رسیدن به یك زندگی آرام و مطمئن حركت می‌كند. از سویی چون این تلقی از خیر و شر به اخلاق بردگان باز می‌گردد، این نظم، نظم توده دستان و عامه است و نه نظم نخبگان كه بر اساس نیك و بد قضاوت می‌كنند.

 

نویسنده «عقل افسرده» در ادامه به نیچه به مثابه ناقد فرهنگ اشاره كرد و گفت: اما نیچه‌یی كه ستون اول یعنی زیبایی-زشتی را برجسته می‌كند، همان ناقد فرهنگ است كه معروف‌ترین چهره اوست. نیچه پست مدرن و نسبی‌گرایی كه حقیقتی ندارد و جهان را صرفا استعاره می‌داند و معتقد است كه ما فقط با تفاسیر سر و كار داریم، نیچه‌یی كه از ظاهر و نمود ستایش، نیچه‌یی كه زندگی را شهودی و هنری می‌خواند و معتقد است كه زندگی را باید به صورت خلق یك اثر هنری زیست، نیچه‌یی كه سودمندی و فایده گرایی را كنار می‌گذارد و تصویری رمانتیك ارائه می‌كند. این نیچه‌یی است كه افراد وقتی در جوانی با آن آشنا می‌شوند، عاشقش می‌شوند، زیرا این حس را به فرد القا می‌كند كه خودش را جزو نخبگان می‌شمرد و بقیه را عامه فرودستان می‌خواند كه تابع اخلاقیات نیهیلیستی هستند. این نوعی حس خلاقیت و هنرمندی را در آدم تشویق می‌كند. این همان نیچه ناقد فرهنگ است كه آپاراتوس خیر- حقیقت-زیبایی را ویران می‌كند و به جایش ارزش‌های زیباشناختی را برجسته می‌كند و در برابر علم یا هر گونه تعهدی به حقیقت، فرهنگ را برجسته می‌كند. این دنیایی كاملا نسبی‌گرایانه است كه هر كس بر اساس سبك زندگی‌اش، دنبال بیشترین لذت می‌رود. این نیچه در دوران پست مدرن برای تایید فردگرایی و مصرف گرایی و نسبی گرایی ماتریالیسم دموكراتیكی كه به قول بدیو بر جهان پیشرفته و مرفه حاكم است، به كار می‌رود. به همین علت عجیب است كه نیچه‌یی كه این دستگاه را ویران می‌كرد و می‌گفت انتهای آن بی‌ارزش شدن همه ارزش‌ها و نیهیلیسم و انحطاط و میان‌مایگی است، خودش با آن ادغام می‌شود و به عنوان یك پیامبر پست مدرن به كار می‌رود كه تحقق پیش بینی خود اوست، این خوش باشی لوس بی‌نمك كودكانه‌یی كه به نام فرهنگ در رسانه‌های جهان تبلیغ می‌شود.

 

مترجم مجموعه «رخداد» در ادامه به قدرت و ضعف (آری یا نه، زندگی و مرگ) به عنوان ستون چهارمی در كنار سه ستون پیشین اشاره كرد و گفت: با این ستون چهارم چهره دیگری از نیچه را می‌توان ساخت. این نیچه، نیچه فیلسوف است و مورد علاقه دلوز و بدیو و بقیه فیلسوفان است، نیچه‌یی كه خودش هم تشخیص می‌دهد كه شبیه اسپینوزاست و دارای نوعی هستی‌شناسی كاملا مونیستی است. این نیچه تاكیدش بر گونه‌یی درون ماندگاری است كه معتقد است تمام وجوه هستی چیزی جز درجات گوناگونی از فشردگی خواست قدرت یا حیات بیشتر یا خلاقیت نیست. همه اشیا و امور هستند، به خاطر میلی كه به بودن دارند، این میل را اسپینوزا كوناتوس می‌خواند. جهان همچون اقیانوسی است كه ما تنها سطحش را می‌بینیم، اشیایی كه به تعبیر دلوز سطحش را می‌بینیم، با چیزهای بالفعل، در حالی كه خود سطح چیزی جز تغییرات در عمق نیست و باعث ایجاداین موج‌ها شده است. در نتیجه جهان یا آن سطح درون‌ماندگار رویه این اقیانوس است و چیزی نیست جز بخشی از این اقیانوس بودن. «خواست قدرت» نیچه این‌گونه تمام می‌شود: ‌«می‌دانید جهان برای من چیست، این جهان یك هیولای انرژی است، بدون آغاز، بدون پایان، نیرویی استوار و آهنین كه بزرگ‌تر یا كوچك‌تر نمی‌شود، محصور شده با هیچی كه گرداگردش را گرفته است، آنچه هست نیرویی فراگیر همچون بازی نیروها و امواج نیروهاست كه همزمان یكی و بسیارند، در آن واحد در اینجا افزایش و در آن جا كاهش می‌یابند، دریایی از نیروهایی كه همگی جاری و شتابانند، جاودانه در حال تغییر، جاودانه در طغیان و بازگشت، با ابدیتی از تكرار».

 

مترجم «علیه ایده‌آلیسم» در تشریح این توصیف «زیبا و دیونیزوسی» نیچه گفت: نكته مهم این عبارت هستی‌شناسی نیچه است كه با اسپینوزا همخوان است. همین نیچه است كه در كتاب «نیچه و فلسفه» دلوز معرفی می‌شود. این نیچه فیلسوفان است كه هر آنچه هست را چیزی جز درجه‌یی از نیرو و شدت می‌داند كه همچون موج‌هایی كه روی هم تا می‌خورند، با تا شدن افزایش یا كاهش می‌یابند. پرداختن به این نیچه، مستلزم درگیری با استدلال‌های اساسی هستی شناختی است.

 

فرهادپور در پایان بحث خود به بیان رابطه این چهره از نیچه با ستون حقیقت و دروغ پرداخت و گفت: با این نگاه می‌توان نیچه‌یی را یافت كه نسبی گرا نیست و حقیقت را قبول دارد، اما این حقیقت را الزاما از دل یك هستی‌شناسی اسپینوزایی بیرون نمی‌كشد. این نكته‌یی است كه هم دلوز و هم بدیو بر سر آن اتفاق دارند و با تكیه بر همین چهره از نیچه است كه به نقد نیچه بازاری شده می‌پردازند. در واقع بحث من این است كه بدون درگیر كردن نیچه با انتولوژی می‌توان از حقیقت نزد او حرف زد. به نظر می‌رسد كه نیچه درباره حقیقت و معرفت‌شناسی حرفی ندارد و چیزی در این باب نگفته است. این یك اسطوره است و خیلی از حرف‌هایی كه در فلسفه تحلیلی مثلا به ویتگنشتاین نسبت داده اند (مثل اینكه فلسفه درمان زبان است) خیلی پیش‌تر توسط نیچه گفته شده است. اتفاقا نیچه معرفت‌شناسی دارد. البته در تفسیر كاوفمن نیچه فقط روان‌شناسی و هنر و فلسفه است، اما ریچارد شاخت بحث مفصلی درباره معرفت‌شناسی نیچه دارد. نكته مهم این است كه در بحث‌های او ابهام یا پارادوكس هست. خیلی جاها از حقیقت به عنوان دروغ سودمند حرف می‌زند كه پشتش چیزی جز تفاسیر و نیازهای بشر نیست. اما در جاهای دیگری از حقیقت حرف می‌زند و می‌گوید حقیقت می‌تواند برای زندگی مضر باشد و مردم آن را طرد می‌كنند، زیرا آرامش و مركزی بودن انسان در سامان جهان را بر هم می‌زند. این پارادوكس را چگونه می‌توان حل كرد. بر اساس تفسیر زوپانچیچ از نیچه در كتاب «كوتاه‌ترین سایه» كه پاسخی به دلوز و بدیو است، می‌توان به شكل دیالكتیك از نظریه حقیقت دفاع كرد. زوپانچیچ با تكیه بر سه گانه لاكانی نشان می‌دهد كه حقیقت یك دروغ است، یك تفسیر است، یك استعاره است، تا جایی كه ما با عرصه خیالی و نمادین سر و كار داریم. یعنی تا جایی كه با دنیای درونی و فانتزی‌های خودمان سر و كار داریم. اما لاكان یك عرصه واقعی هم دارد كه تن به نمادین شدن نمی‌دهد، یعنی نه در حوزه فانتزی‌های خیالی سوژه است و نه در حوزه امر نمادین دیگری بزرگ در اجتماع. یعنی حقیقت در مقام واقعی می‌تواند وجود داشته باشد. در این نگاه حقیقت را می‌توان بر اساس یك تفاوت جزیی (minimal difference) تعریف كرد، یعنی همان امر واقعی كه بدون حساب و كتاب، عین رخداد بدیویی، در سیاست، در عشق و در علم و هنر بر اساس تصادف رخ می‌دهد كل وضعیت را مخدوش می‌كند و نشان می‌دهد كه چقدر توخالی است و هیچ حقیقت و عینیتی ندارد. یعنی با انگشت گذاشتن بر خلأ وضعیت نشان می‌دهد كه تا چه اندازه وضعیت مصنوعی است. این امر واقعی همان حقیقت است و شكافی است كه از دل همه‌چیز رد می‌شود. بنابراین حقیقتی كه زوپانچیچ با تكیه بر نیچه از آن دفاع می‌كند، منطق دوتایی دارد و از دو شروع می‌شود، زیرا هر چیزی را با خودش در تضاد می‌اندازد. استعاره كوتاه‌ترین سایه و آفتاب نیمروز حقیقت به همین اشاره دارد. آفتاب نیمروز زمانی است كه ما با كوچك‌ترین سایه مواجه می‌شویم، یعنی هر شی‌ای خودش را تكرار می‌كند و این تكرار یعنی سایه‌اش، كوتاه و كوتاه‌تر شده است و به حداقلی ازتفاوت بین خودش و سایه‌اش رسیده است. این استعاره می‌گوید كه حقیقت همان شكافی است كه می‌تواند من را از خودم جدا كند. ستایشی را كه دلوز و بدیو از تفاوت می‌كنند و آن را به درون هم سرایت می‌دهند (تفاوت من با خودم)، تحت عنوان منطق دوتا و تفاوت مینی مال نشان می‌دهد و به عوض پرسپكتیویسمی كه به نیچه نسبت داده می‌شود، می‌گوید با تغییر زاویه دید می‌توان یك چیزی را دید. یعنی یك ابژه نیست كه از وجوه مختلف دیده می‌شود، بلكه اتفاقا یك تغییر مینی‌مالی در زاویه دید هست كه به یكباره، چیزی را آشكار می‌كند و این رمز نظریه حقیقت نیچه است و زوپانچیچ با تكیه بر هگل و فروید یعنی دستگاه فلسفی كه خودش و ژیژك ساخته‌اند، ارائه می‌دهد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: