ژاپن، هايدگر‌ و سنت- بخش پاياني

1394/12/18 ۰۸:۰۴

ژاپن، هايدگر‌ و سنت- بخش پاياني

در شماره پيشين بحث به اينجا رسيد كه هايدگر به طور کلي مخالف اين بود که تفکرش با شيوه‌هاي ديگر تفکر سنجيده شود. اينك بخش پاياني اين گفتگو به نقل از ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت».



گفتگو با احسان شريعتي و بهمن ذکي‌پور - منوچهر دين پرست -

اشاره: در شماره پيشين بحث به اينجا رسيد كه هايدگر به طور کلي مخالف اين بود که تفکرش با شيوه‌هاي ديگر تفکر سنجيده شود. اينك بخش پاياني اين گفتگو به نقل از ماهنامه «اطلاعات حكمت و معرفت».

هايدگر ژاپني‌شده تا چه اندازه بر تفکر ژاپني‌ها تأثيرگذار بوده و جلوه و ظهورش را بايد در کجا ديد؟

ذکي‌پور: استاد من در دانشگاه توکيو پروفسور تاکه شيتا، البته ايشان متخصص فلسفه اسلامي بودند، قبل از اينکه من پايم را به ژاپن بگذارم، نکته‌اي را گفتند که من بعدها و به‌تدريج آن را به صورت تجربي دريافتم. ايشان به بنده گفتند که «فلسفه در ژاپن کلاً بازده اجتماعي ندارد.» برخلاف ما که در ايران فکر مي‌کنيم فلسفه بايد بازدهي اجتماعي داشته باشد و همه چيز را فلسفه بايد حل و فصل کند، فلسفه در ژاپن در حوزه‌ آکادميک باقي مي‌ماند، و خيلي هم تخصصي با آن برخورد مي شود. البته به روش خود ژاپني‌ها. حتي از اين هم مي‌توانم فراتر بگويم، رشته‌ فلسفه از بسياري از دانشگاه‌هاي ژاپن هم رخت بربسته. با اين حال فلسفه در ژاپن کم يا بيش توانست خلأ فکري ژاپن مدرن را پر کند که در اين امر نقش فلسفه‌ هايدگر غير قابل انکار است. علاوه بر کساني که از آنان نام بردم که ارتباط مستقيمي با هايدگر داشتند، در آثار توشيهيکو ايزوتسو هم که پلي فرهنگي است ميان ايران و ژاپن، رگه‌هايي از تأثير هايدگر را به‌خوبي مي‌توانيد ببينيد. ايزوتسو در مقاله‌ «اگزيستانسياليسم در شرق و غرب» مقايسه‌ جالبي دارد ميان انديشه‌ حاج ملاهادي سبزواري با هايدگر و سارتر. او حتي تلاقي ميان اگزيستانسياليسم ايراني با اگزيستانسياليسم غربي را بسيار مفيد مي‌داند.

هايدگر نقدهايي به تکنولوژي وارد کرده و برخي از آثارش درباره‌ تکنولوژي هم در ايران ترجمه شده و ما ايراني‌ها هم چندان با اين نقدها بيگانه نيستيم. از يک سو ژاپني‌ها هم به تکنولوژي خيلي جدي توجه کردند و کشور را بعد از جنگ جهاني دوم به سمت مدرن شدن سوق دادند. آيا تفکر هايدگر در بحث تکنولوژي هم در ژاپن تأثيرگذار بوده است؟

شريعتي: پديده‌ ژاپن در ظاهر خلاف تز هايدگر است. در نقد تکنولوژي نگاه هايدگر يک جنبه‌ سلبي و يک جنبه‌ ايجابي دارد. در جنبه‌ ايجابي که «رخداد از آنِ خودکننده» Ereignis، رابطه‌ انسان و هستي است، هايدگر نگاه سلبي دارد. از نظر او تکنيک در واقع همان متافيزيک است که تغيير نگاه آدم به عالم به شکل علمي و فني بود. تکنولوژي را نبايد تحليل تکنيکي کرد، بلکه جوهرة متافيزيکي آن را بايد مد نظر داشت. در عصر مدرن انسان به طبيعت و هستي نگاه رياضي‌وار دارد و طبيعت را مخزن انرژي مي‌گيرد و رابطه‌ انسان با طبيعت، معارضه‌جويانه و حساب‌گرانه است.

در حالي که در تفکر ژاپني‌ها نگاه به طبيعت بسيار پررنگ است.

شريعتي: معماي اصلي اين است. آيا براي اينکه وارد تکنولوژي شويم، بايد جوهره‌ فکر و متافيزيک را مانند غرب تغيير دهيم؟ خيلي‌ها هم‌اکنون اين عقيده را دارند که ما بايد از بيرون وارد مدرنيته شويم و يا برخي به ‌عکس بر اين باورند ‌که مدرنيته را بايد از درون به دست آورد؛ لذا چون نگاه و تغيير فلسفي نداشته‌ايم، مدرنيته هم براي ما درون‌زا نبوده و تا اين گسست معرفتي تغيير نکند، نمي‌توانيم پيشرفت‌هاي مدرن را به دست بياوريم؛ بنا بر اين بايد يک انقلاب فلسفي رخ دهد. همان‌طور که گفته شد، فلسفه باعث تحول تکنولوژي در ژاپن نشده است.

پس ژاپن اين تکنولوژي را از کجا به دست آورده است؟ الان ژاپن جزو پيشرفته‌ترين کشورهاي صنعتي است. تصور اول اين است که يک نگاه فلسفي پشت اين تکنولوژي قرار دارد؛ اما وقتي وارد اين جريان مي‌شويم، مي‌بينيم که هيچ انقلابي در سنت و تفکر ژاپني رخ نداده است. به عبارتي فلسفه در ژاپن هيچ ربطي به تکنولوژي و نقدهاي هايدگر به تکنولوژي ندارد؛ اما مي‌توان سؤالات جديدي طرح کرد که با بينش هايدگري به آن نگاه کنيم. هايدگر نمي‌گويد ما ماشين را متوقف كنيم يا از بين ببريم، بلکه بايد نسبت جديدي ميان آن و انسان برقرار کنيم؛ نسبتي مثلا الهام‌گرفته از هنر (يا «حکمت انسي» به تعبير فرديد) برقرار سازيم.

جامعه‌ ژاپن از يک سو بسيار مدرن و از سوي ديگر بسيار سنتي است. اين يک تناقض دارد. آن قسمت سنتي باعث مي‌شود که ژاپني مسئوليت‌پذير باشد و به تعبير دکتر شايگان که صحبت از کژتابي مي‌کند، گويي در اين سنت هم نوعي کژتابي ديده مي‌شود. به هر حال اگر از منظر هايدگري نگاه کنيم، ژاپن توانسته بين «سنت» و «تکنيک» رابطه‌اي برقرار کند و اين به نوعي تجربه‌ جديدي است. برخلاف آنکه عده‌اي فکر مي‌کنند ما بايد اول تغيير فلسفي داشته باشيم و يا حتي سکولار شويم و بعد مدرن شويم، مي‌بينيم در ژاپن عکس آن رخ داده است.

مواجهه‌ ژاپني‌ها با هايدگر در وضعيت فعلي چگونه است و او را چگونه مي‌بينند؟ آيا نسل جديدي از هايدگرشناسان ظهور کرده‌اند؟

ذکي‌پور: همان سنت اعزام دانشجو به آلمان به‌خصوص به دانشگاه فرايبورگ ادامه دارد. با اين حال علاوه بر هايدگر، توجه خوبي نيز به تفکر فيلسوفاني چون دريدا، لويناس، ميشل هانري و ژان لوک ماريون شده است.

شريعتي: به‌نظر من، به‌تدريج در خود غرب و اروپا و آلمان (که پژوهش‌هاي اساسي در آنجا صورت مي‌گيرد)، به ‌سمت تعادلي در رويکرد هايدگرشناسي انتقادي در حال شکل‌گيري است که از طرد واکنشي و شيفتگي مخلّ تفکر مي‌پرهيزد. براي نمونه اخيراً توماس شيان ـ استاد مطالعات اديان دانشگاه استنفورد ـ که بيش از نيم قرن به مطالعه هايدگر اشتغال داشته و آثار بسياري را درباره او منتشر کرده، در آخرين اثرش بسياري از برداشت‌هاي پيشين خود را زير سؤال برده و مي‌کوشد از اين پس بر قرائتي نقادانه‌تر و رضايت‌بخش‌تر از هايدگر کار ‌کند.

به نظر او، محور فلسفه هايدگر مفهوم «وجود» نيست، بلکه اين بصيرت اوليه وي است که ميرا بودن و تناهيت سرچشمه تمامي معاني است. مي‌گويد هايدگر قصد نداشت فلسفه‌اي شبه‌عرفاني يا رمزي ايجاد کند، با اين حال چنين فلسفه‌اي حول محور تفکر او شکل گرفته است. به طورکلي تحقيقات دانشگاهي اخير شناخت جامعتري از کليت انديشه‌ هايدگر عرضه مي‌کنند (مثلا مجموعه‌هايي چون «هايدگر هاندبوخ» زيرنظر ديتر توما، به آلماني)، در عين‌ حال نقد مواضع سياسي او، به‌ويژه در دهه‌ 30ميلادي، نيز از پي انتشار آثار تاکنون ناشناخته اين دوره (مانند دفاتر سياه از 2014 بدين سو)، به صورت تند‌تري عليه وي مطرح مي‌شوند.

منبع: اطلاعات

قسمت اول

قسمت دوم

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: