1394/12/10 ۰۹:۱۹
از گرایشهای مسلط در فلسفه اخلاق، «فضیلتگرایی اخلاقی» است که ردپای آن را میتوان در یونان باستان و در اندیشه متفکرانی همچون افلاطون، ارسطو و توماس آکویناس جستوجو کرد. آنچه در فضیلتگرایی اخلاقی مورد تأکید قرار میگیرد، عمل کردن بر مبنای فضیلت است و معتقدند که اخلاق محض مبتنی بر «فضیلتمندی» است، نه باید و نبایدها.
سپیده رحیمزاده: از گرایشهای مسلط در فلسفه اخلاق، «فضیلتگرایی اخلاقی» است که ردپای آن را میتوان در یونان باستان و در اندیشه متفکرانی همچون افلاطون، ارسطو و توماس آکویناس جستوجو کرد. آنچه در فضیلتگرایی اخلاقی مورد تأکید قرار میگیرد، عمل کردن بر مبنای فضیلت است و معتقدند که اخلاق محض مبتنی بر «فضیلتمندی» است، نه باید و نبایدها.
شارحان این گرایش از اخلاق میکوشند تفسیری از اخلاق ارائه کنند که در برابر «نظریههای هنجاری» در اخلاق باشد. این گرایش از فلسفه اخلاق بتدریج پس از رنسانس با روی کار آمدن رویکردهای وظیفهگرایانه و پیامدگرایانه بتدریج رو به افول نهاد اما مجدداً پس از جنگ جهانی دوم در آثار متفکرانی چون الیزابت آنسکم از شاگردان ویتگنشتاین و فیلیپافوت، مارتا نونس باون، کارا دایاموند، مایکل استاک و .... مطرح شد.
اما این رویکرد در ایران نیز در آرا و اندیشههای برخی از صاحبنظران فلسفه اخلاق از جمله استاد مصطفی ملکیان ظهور و بروز قابل تأملی داشته است. ملکیان در مصاحبه با «شهروند امروز» بیان میکند « بعد از انقلاب در کشور ما، بیشتر کتابهای فلسفه اخلاق یا «وظیفهگرایانه» است یا «نتیجهگرایانه» و چندان به اخلاق فضیلت پرداخته نشده این در حالی است که اخلاق فضیلت در فرهنگ ما یعنی فرهنگ اسلامی که با نوعی از انس فرهنگی ملازم است ولو اینکه مباحث نظری آن مفقوده باشد». از این رو به زعم او «وقتی از اخلاق فضیلت حرف میزنیم، گویی به سنت رایج خودمان برمیگردیم».
او بر اخلاق فضیلتگرایانه تأکید میگذارد و در همین مصاحبه تصریح میکند این نگاه به اخلاق، رجحان انکارناپذیری به رقبای خود دارد و از موضع قابل دفاعتری سخن میگوید.
واقعیت این است که «فضیلت» و «منش» از مفاهیم کلیدی در فضیلتگرایی اخلاقی است از آنجا که کارکرد و برداشت امروزی از اخلاق، صحبت از درست و نادرست بودن رفتارها است، اخلاق فضیلت، پرسش اصلی اخلاق را «زندگی خوب» و «چگونه بودن» عنوان میکند. به تعبیری، اخلاق فضیلتگرا میتواند مفاهیم «وظیفه» و «الزام» را در حمایت از مفاهیم غنی فضیلتی کنار گذارد و به باور فیلسوفانی که از نظرگاه فضیلتگرایانه به اخلاق نگاه میکنند، احکام فضیلتی، احکامی از یک «زندگی کامل انسانی» است.
اینجا است که تمایز میان «اخلاق» و «قانون» بیش از پیش محل سؤال قرار میگیرد، ملکیان با اشاره به اینکه «وظیفه اجتماعی، کار قانون است و سعی در انسانتر شدن، کار اخلاق است» بر این امر تأکید میگذارد که «اگر جامعه بهتر میخواهید به حقوق توجه کنید و اگر فرد بهتر میخواهید اخلاق را ترویج دهید».
او بر اهمیت اخلاق فضیلتگرا در زمینههای سیاسی نیز چنین اشاره میکند که «در تبیین مسائل اخلاقی، قانون حجم عمدهای از مشکلات ما را حل میکند و نکته این است که چون اخلاق فضیلتگرا در سطح بالاتری از سایر رویکردها به اخلاق است، مادامی که افراد جامعه را با «اخلاق فضیلت» آشنا کنیم، لااقل به اخلاق «نتیجه» و «وظیفه» تن خواهند داد».
به باور این دسته از فلاسفه که به اخلاق فضیلتگرا معتقدند، برای برخورداری از حداقلهای اجتماعی باید به قانون رجوع کرد اما برای ارتقای این حداقلها و به کمال رسانیدن آنها در سطح اجتماعی و سیاسی، اخلاق فضیلتگرایانه راهگشا خواهد بود.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید