افشار، دانشمندی از تبار و سنخی دیگر/ علـی بلوکـباشـی

1392/12/17 ۱۲:۱۵

افشار، دانشمندی از تبار و سنخی دیگر/ علـی بلوکـباشـی

افشار دانشمند و ایران شناسی متفاوت با دانشمندان و ایران شناسان دیگر و از تبار و سنخی دیگر بود. او پیوسته با مردم و درمیان تودۀ مردم بود. او با شهری و روستایی، کوهی و بیابانی، دشتی وکویری، باسواد و کم سواد و بی سواد، ادیب و وزیر، و وضیع و شریف می زیست. با مردم روستایی درهر بیغوله و سرپناهِ ویرانه ای می نشست و گپ می زد و هر نان و غذای روستایی را می خورد و در هرجا می خوابید. آنچه معارف اصیل و خودی و وطنی بود از کوچک و بزرگ می آموخت. دانش و آگاهی و جهان بینی و نسخه شناسی و ایران شناسی او چنان گسترده و ژرف بود که او را قادر می کرد چیزهایی را ببیند و دریابد که از دیدگاه دیگران پنهان و پوشیده مانده اند.

 

 پرواز را به خاطر بسپار         پرنده مردنی است!     (فروغ)

 

افشار دانشمند و ایران شناسی متفاوت با دانشمندان و ایران شناسان دیگر و از تبار و سنخی دیگر بود. او پیوسته با مردم و درمیان تودۀ مردم بود. او با شهری و روستایی، کوهی و بیابانی، دشتی وکویری، باسواد و کم سواد و بی سواد، ادیب و وزیر، و وضیع و شریف می زیست. با مردم روستایی درهر بیغوله  و سرپناهِ  ویرانه ای می نشست و گپ می زد و هر نان و غذای روستایی را می خورد و در هرجا می خوابید. آنچه معارف اصیل و خودی  و وطنی بود از کوچک و بزرگ می آموخت. دانش و آگاهی و جهان بینی و نسخه شناسی و ایران شناسی او چنان گسترده و ژرف بود که او را  قادر می کرد چیزهایی را ببیند و دریابد که از دیدگاه دیگران پنهان و پوشیده مانده اند.

او نگاهی نو و پیشرو به جامعه و تاریخ و فرهنگ ایران داشت. با گرایشی مردمی و نگرشی مردم شناسانه به میراث فرهنگ شفاهی و فرهنگ مکتوب ایرانیان و تاریخ و هنر و معماری ایرانِ اسلامی می نگریست. همۀ کوشش و اندیشۀ او برقرار کردن پل ارتباطی میان ایران گذشته و ایران زمان حال و خطی رابط میان فرهنگ کهن و فرهنگ امروزی مردم سرزمین ایران بود. فرهنگ و تمدن ایران امروز را ساخته و برآمده بر روی سازه های استوار و ریشه مندِ فرهنگ گذشتۀ ایرانیان می دید. بازتاب ذهنیت ایرانگرا و نگرش ایران محور افشار جملگی درنوشته های کوتاه او، یادداشت های سفرهای مردم نگارانه اش به گسترۀ چهار سوی ایران و آثار مکتوبی که از گذشتگان چاپ و منتشرکرده است، به روشنی بازتاب یافته اند.

استاد افشار هر سال چند بار به قصد شناختن و آموختن و اندوختن از طبیعت و مردم و دستاوردهای فرهنگی و میراث مادی و معنوی مردم این سرزمین، بارِ سفر می بست و به تنهایی یا با جمعی از یارِغارهایش زندگی کوچگردی کوتاه و بلند خود را به اینجا و آنجا و هرجایِ ایران زمین آغاز می کرد. با این شکل زندگی خوی و انس گرفته بود. کمابیش نیمی از عمرش را این چنین در سفر گذراند. روزی مرحوم انجوی شیرازی از همسر  زنده یاد افشار می پرسد: چند سال است که زندگی با ایرج را تحمل کرده اید؟ ! همسر ایشان جواب می دهد: 50 سال! انجوی با نگاهی معنا دار به خانم می نگرد و می گوید، اما نصف این سال ها را که ایرج درسفر بوده است!

افشار دربارۀ سفرهای ایران پژوهانه، یا به عبارتی دیگر سفرهای مردم نگارنه اش می نویسد: « از سفرها همان طور آموخته ام که از کتاب ها». سفر برای او نوعی جستجو و تحقیق و مطالعه برای یافتن ناشناخته ها بود و همۀ سفرهایش مانند سفرهای پژوهشی یک مردم شناس با تحقیقات میدانی و یادداشت برداشتن از دیده ها و شنیده ها همراه بود. « در سفر هر چیز و هر نگاه و هر پرسش برای او همچون صفحۀ  کتاب ها، پر مطلب و با معنا» می نمود. او تأثرات خود را از« گوشه های سِحر انگیز» و مجموعۀ « رنگ هایِ ریگ بوم ها و ستیغِ کوه ها» و گسترۀ دشت ها و پهنۀ ذهن و سینۀ مردم و زندگی روزانه و دستاوردهای فرهنگی، هنری و معماری آنها در سفرنامچه هایش وهرجای دیگر که عرصه ای برای پیام رسانی می پنداشت، بازگو کرده است. به قول استاد باستانی پاریزی، که عمرشان دراز باد و همچنان پربار، نوشته ها و یادداشت های افشار که « هیچ وقت قلم خودنویس یا مداد یا خودکار همراه نداشت، بیش ازهر صاحب قلمی است که در این مملکت قلم زده است».

کمتر نوشته و کتابی درزمینۀ فرهنگ ایران بود که افشار آنها را نبیند و به گفتۀ خودش« لا به لای متون آن ها» را نگردد. هر دست نویس، نوشته و رسالۀ گَرد و غبار گرفتۀ پنهان مانده از دیدۀ دیگران را که گوشه ای از عرصۀ فعالیت های زندگی معنوی و مادی مردم را باز می نمود، بی توجه به با نام یا بی نام و نشان بودن نویسندگان و گردآورندگانشان، فقط برحسب ارزش محتوای فرهنگی آن تصحیح و چاپ می کرد و در دسترس مشتاقان وعلاقه مندان این گونه آثار می گذاشت. همت کاونده و جستجوگر و نگاه شیفته و مردم نگارانۀ ایرج افشار در یافتن و شناساندن و نشر آثار و مجموعه های ثبت و ضبط شدۀ فرهنگ و دانش و فناوری های عامّۀ مردم بی مثال است. او چه بسیار نسخه هایی را که از دیدگان نسخه شناسان پوشیده مانده بودند، یا که آن ها را دیده بودند، ولیکن پرداختن به آن ها را کاری حقیر و دون شأن بر می شمردند، چاپ و منتشر کرد و در دسترس همگان نهاد. او هم مشوق کسانی بود که در راه تخلید زندگی و فرهنگ عامۀ مردم ایران گام می نهادند و هم  خود در این راه به جدّ و عاشقانه می کوشید.

 دانشمندان و ادیبانی بودند که سر مشغولی و پرداختن افشار به این گونه نوشته ها و رسالات، و چاپ و نشر نوشته هایی در زمینۀ حِرَف و صنایع، آشپزی، باز و شکار، کشاورزی، کمان گیری و تیراندازی، افسانۀ اسکندر، قصۀ حسین کرد شبستری، سیاق و سیاق نویسی و مانند آن ها را کاری پست و حقیر می شمردند و بر او خرده می گرفتند و دلبستگی و شیفتگی اورا به این نوع کارها سرزنش می کردند. بارها اورا به چشم پوشی از این کارها نصیحت و از پرداختن به این مکتوبات بی ارزشِ « گم نامان یا کم نامان» منع می کردند. این ادیبان و علما که نزدشان فقط « متون عرفانی، شعری و کلامی» ارزش و اعتبار داشتند، او را نصیحت می کردند و می گفتند وقتی بسیاری از این دست متون هنوز چاپ نشده، « نشر چنان رساله هایی کم مایه» و اکثراً با « نثری شلخته و بی طراوت ادبی»، « حیف وقت و کاغذ و پول » است.

این گروه خرده گیران از تبار همان کوته بینانی بودند که فرهنگ و دانش و هنر را  منحصر و از آنِ طبقۀ خواص و نخبگان می پنداشتند و طبقۀ عوام و گروه صنعتگر و پیشه ور و به طور کلی تودۀ مردم کوچه و بازار و دهاتی و عشیره ای را مردمی بی فرهنگ و بی بهره از دانش و هنر می انگاشتند. بسیاری از دستاوردها و آموزه های فرهنگی و هنری و تجربه های علمی- فنی و رسم های آئینی ما ایرانیان در جامعه های شفاهی و سنتی گذشته نیز به سبب تکبّر و تفرعن و کج سلیقگی همین گروه دانشمندان ایرانی و بی توجهی همین اشخاص به گنجینه های ارزشمند فرهنگ مردم و بی اعتبار شمردن این گونه تولیدات فرهنگی برای مضبوط و مکتوب کردن، از میان رفته یا به فراموشی سپرده شده اند. بی راه و بی جا نیست که ژوزه اورتگای گاست، متفکر برجستۀ اسپانیولی، این دسته از دانشمندان و ادیبان و محققان را که تعدادشان اندک هم نیست، « دانشمندان یک بُعدی» توصیف می کند و می گوید این ها اگرچه در حوزۀ دانش تخصصی خود عالم اند، ولیکن دربارۀ آنچه به معارف، فرهنگ و تفکر و آرمان های بشریت و عامّۀ مردم مربوط می شود، افرادی « میان مایه» می نمایند. او این دانشمندان را از گروه انسان های توده ای بی ریشه و طبقه می انگارد.

شادروان افشار سخن این دوستانِ هم قطار خود را هیچگاه برنمی تابید و پذیرا نمی شد. او نگاه خرده گیران این راه و رسم را خطا و اشتباه می دانست و خطاب به آنها می گفت:« از راه بازیابی و بازشناسی همین گونه رساله ها» و نوشته ها که به نظرشما منتقدان سخیف و نازل می نماید، می توان به « گذشتۀ زندگی فردی» و ساختار فرهنگی، اجتماعی مردم جامعه های قدیم سرزمین ایران پی برد و تاریخ اجتماعی و فرهنگی گذشتگان را باز سازی کرد. او معتقد بود اطلاعاتی که در این گونه نوشته ها و رساله ها نهفته است، حتی در متون تاریخی هم نمی توان  یافت. به نظر او فرهنگ و زندگی روزانۀ مردم کوچه و بازار را « به یک کلام» از میان این گونه نوشته ها وآثار بیشتر و بهتر می توان شناخت تا در« میان کتب ادبی و منظومه ها» !

شادرون افشار به این باور بود که برای« دست یافتن به جریان های مدنی » و واقعیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه های قدیم ایران و آشنا شدن به کیفیت زندگی روزانۀ  مردم، راهی جز یافتن و خواندن چنین رساله هایی نیست. او می گفت جز از راه خواندن مثلاً مثنوی «گُل کُشتی» میر نجات قمی یا بررسی« مجمع الصنایع» نمی توان به چگونگی و آداب ورزش زورخانه یا بسیاری از حرفه ها و صنایع فراموش شده در این سرزمین آگاهی یافت.

افشار مشاهدات و برداشت هایی خود در گشت و گذارها را با زبان وقلمی ساده و روان و دلسوزانه یادداشت می کرد و در سفرنامه هایش می آورد. در یادداشت های سفرهای خود در ایران و سرزمین های دیگر جهان که می توان آنها را کم و بیش متنی در «مردم نگاری سفر» نامید، از همه چیز: از مردم، از زیست بوم و کشتزار و دامداریشان، از اخلاق و رفتار و سیر وسلوکشان، از باورها و آداب و جشن ها و آئین ها ومراسمشان و بسیار رفتارها و کارهای دیگر آنها سخن می گوید. هیچ  چیز از چشم تیز و ژرف بین او پوشیده نمی ماند.  همه آثار معماری و هنری انسانی از زیارتگاه ها، مساجد، آسیاها، آب انبارها، کاروانسراهای کهنِ پابرجا یا ویران شده ، بادگیرهای برپا و فرو افتاده، حلقه ها و کوبه های مشبک وقلمزنی شدۀ درها ، اماکن و درختان و چنارهای کهن سال مقدس و سنگ قبرها و قدمگاه های پراکنده و صدها آثار تاریخی و فرهنگی و چیزهای کوچک و بزرگ دیگر با قلم او به روی کاغذ می آیند.

درمیان مجموعۀ متونی که استاد افشار از آثار مکتوب قدیم و جدید چاپ و منتشر کرده است، رسالاتی وجود دارند که حاوی اطلاعات تاریخی، اجتماعی، باستان شناختی، قومی، روستایی، ایلی- عشیره ای، فرهنگی، سیاسی و هنری بسیار ارزشمندی هستند که پژوهشگران حوزه های علوم اجتماعی و انسانی، به ویژه انسان شناسان اجتماعی و فرهنگی می توانند از آن ها همچون منابع و اسناد تاریخی معتبر و مستند در پژوهش های خود استفاده کنند. رسالاتی را که ایرج افشار چاپ کرده و در دسترس گذاشته است، می توان در 8 موضوع کلی طبقه بندی کرد: 1. دانش ها وفنون: پزشکی، گوهرشناسی، صنعتگری،  کشاورزی و... 2. هنرها: آشپزی، صحافی، جلدسازی، کتاب آرایی، کمان گیری و تیراندازی، بازنامه و... 3. تاریخ و جغرافیای محلی و آثارتاریخی و باستانی 4. سفرنامه ها 5. روزنامه های خاطرات 6. وقف نامه ها 7. فتوت نامه ها و... 8. داستان های عامیانه وباورها.

ما چه دانیـم که از ما چه سعادت بگذشت

وان تصـور نه به اندازۀ این سـینۀ ماست؟!

  (انوری)

                                                                            

                                                                                               

لندن، باغچۀ خوابگاه استادان دانشگاه

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: