تفکر استعاری بدین معنی است که مجموعه ای از روابط ساختاری که معمولاً در یک حوزه شناخته شده و کاربرد دارد؛ در حوزه ای دیگر نیز اعتبار شود و به کار رود. استفاده از استعاره یکی از روش های آفرینش و خلاقیت در اندیشه سیاسی است و اندیشمندان مسلمان نیز از کاربست های استعاره در فقه و فلسفه سیاسی به طور مصرح یا ضمنی، استفاده کرده اند.
در نوشتار حاضر برخی نسبتها و رابطه میان موسیقی، عرفان و ادبیات عرفانی از منظر آنتولوژیك، اپیستمولوژیك و كاربرد تبیین سپس به جایگاه استاد شجریان در موسیقی مینوی اشارت میشود. اندیشهها و احوالات عرفای ما در ادبیات عرفانی و آثار بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا تجلی یافته است. از جنبه آنتولوژیك «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمهای الهی است كه در عالم ناسوت بنا به مرتبه نفس و یقین موسیقیدان و نوازندگان ظهور مییابد.
بیشتر جامعه و دنیای نوشتاری جهان را باید ادبیات محسوب کرد؛ از آن روی که در خود از کلام و سخن و واژه و مفاهیم، و طرح یک موضوع به انحای مختلف زبانی بهره میجوید؛ سبکهای گوناگون برای طرح دغدغه و گفتمان خویش دارد و مهمتر اینکه مخاطب و شنونده خاص دارد. اما این ادبیات را میتوان به دو سنخ داستانی و غیر داستانی تقسیم کرد و از حوزه ادبیات داستانی به عنوان جهانی سخن گفت که در بر دارندة روایت کلام، به صوَر مختلف خطی، غیرخطی، واقعی (رئال) تا فراواقعی (سورئال) اما با بنمایه خیالین و گاه فاصلهگیر از صورت واقع است.
دولت رفاهي به معني وجود سياستهاي سنجيده و هوشمندانه در زمينه تامين دستكم حداقل استاندارد زندگي براي همه و ارتقاي برابري فرصتهاي زندگي است و در آن هيچ ترديدي در زمينه ضرورت تمركز توجه همه نهادهاي رسمي بر تامين خدمات همگاني وجود ندارد.
هَزارهها یکی از اقوام عمدهی افغانستاناند که در بخشهای مرکزی افغانستان شامل ولایتهای مرکزی بامیان، دایکندی، غور و بخشهای بزرگی از غزنی، اروزگان، پروان، وردک، سرپل و… سکونت دارند.
ستيز و جدال نور و روشنايي، روز و شب، خوبي و بدي، خير و شر و آنگاه اهورامزدا و اهريمن، ريشه در تاريخ و جغرافياي كهنسال ايرانيان دارد. مردماني كشاورز و وابسته به آب و باد و خاك و هوا، همواره چشم به آسمان دارند و دل نگران نور و باران هستند. زندگي آنها به گردش خورشيد و زمين و كوتاه و بلند شدن روز و شب پيوسته است.
شکلگیری و توسعه علم و تکنولوژی در معنای مدرن آن فرآیندی است که از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به این سو در جهان غرب به وقوع پیوست و با ضرب آهنگی شتابان در عصر روشنگری منجر به انقلاب صنعتی شد و هم چنان در زمانه ما با پویایی به حیات خود ادامه می دهد.
در ادامه بحث نیچه ، و نیز در تقابل با لحظه ی اَشراف منشانه ی فلسفه ی وی که همانا اکراه از غیر خود باشد ، لازم است به این مسئله مهم اشاره کنیم که آنچه، باعث رهایی فلسفه ی نیچه از ورطه «نژاد پرستی» میگردد، حفظ ارتباطش با «بازار» ، به منزله «قلمرو عمومی» یا «ارتباط ـ با ـ دیگریِ متفاوت» و «چالش و رابطه ی همواره در حال نزاع » ی است که ظاهراً در فلسفه ی انتقادی اش ، نقشی اساسی دارد؛ در اتوپیای نیچه، وی در مقام منتقد قلمرو عمومی، علارغم درشت گویی های فراوانش به گروههای صاحب قدرت (اعم از مذهبی یا غیر مذهبی) ، و اتفاقاً به دلیل همین انتقادات است که در قلمرو عمومی باقی میماند !
کهنترین سند مکتوبِ موجودی که در آن از ایرانشهر به عنوان یک واحد جغرافیایی ـ سیاسی نام آمده، سنگنبشتۀ شاپور یکم ساسانی از نیمۀ دوم سدۀ سوم میلادی است. شاپور دومین شاهنشاه ساسانی و یکی از مقتدرترین شهریاران ایران باستان بود که در فاصلۀ سالهای 241 تا 272 میلادی حکومت کرد. در این مدت، نبردهای سنگینی با همسایگان غربی و شرقی ایران داشت.
در مدخل این مقاله آمده است: «با ظهور اسلام و ایجاد اتحاد در خاورمیانۀ تحت امپراتوری اسلامی، نقش علم به دست مسلمانان افتاد. زبان عربی اندکی پس از پیدایش اسلام به قامت زبانی علمی در میان ملل در آمد. اگر سدههای میانه، سدههای پنجم میلادی تا حدود سال ۱۴۵۰م / ۸۵۰ق لحاظ شود میتوان گفت مسلمانان تا پایان این گسترۀ زمانی و فراتر از آن همچنان متولی علم بودند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید