پزشکی اسلامی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 24 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229429/پزشکی-اسلامی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
در حوزۀ دانشهای دینی مجموعهای از آموزشها و دستورهای طبی متمایز از طب عامه و طب سنتی، اما همراه و آمیخته با بینش و شیوههای درمانی این دو شاخۀ پزشكی وجود دارد كه در جامعههای اسلامی و ایران به طب نبوی یا طب نبی و طب ائمه شهرت یافته است. طب نبی و ائمه مجموعۀ حدیثها و روایتهای منقول از پیامبر(ص) و امامان (ع) است كه زمینۀ طبی ـ درمانی دارند و راه و روش وسیرۀ پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در زندگی روزانه و نظر و عقیده و آموزشها و توصیههای ایشان را در بهداشت تن و روان و حفظ الصحه و دوری گزینی از بلاهای آسمانی و بیماریها و راههای درمان آنها با انواع خوراكیها و پرهیزانهها نشان میدهند. این حدیثها و روایتهای طبی را شماری از دانشمندان اسلامی و عالمان علم حدیث كه به دانش پزشكی متداول در زمان خود نیز آشنا بودند، گردآوری كرده، و در مجموعههایی برحسب موضوع، تنظیم و تدوین نمودهاند (بلوكباشی، «نگاهی ...»، 56). نصر الطب النبوی ابن قیم را كه یكی از این مجموعههای طبی است، مكمل ابعاد معنوی، عقلانی و شرعی میراثی میانگارد كه پیامبر(ص) برای جماعت مسلمان در زمرۀ عادتها و سنتهای خود گذاشته است. او فهم و درك اصول و دستورهای طب نبوی را در پرتو نقش و كاركرد نبوت در اسلام میداند و مینویسد كه طب نبی را نمیتوان از طریق «تاریخگرایی ظاهری» درك كرد، زیرا كه اساس این نگرش بر فرضیۀ عدم ارتباط وحی و تأثیر آن بر جهانی كه آن را دریافت میكند، نهاده شده است (ص 17؛ نک : بلوكباشی، همان، 58). به گفتۀ نصر اعتقاد مسلمانان به اصول اسلام و عشق آنها به پیامبر (ص)، موجب شده است كه اصول طب نبوی، بهویژه دستورهای غذایی آن با زندگی روزانۀ مردم آمیخته، و یكی شود؛ چنانكه بسیاری از احادیث پیامبر(ص) كه راجع به مراقبت از بدن است، مانند ضرورت دست كشیدن از غذا پیش از احساس سیری و خوردن غذا در فضایی آرام و بیتشنج و هیجان، به صورتهای گوناگون در ضربالمثلها، اشعار و مانند آنها در زبانهای بیشمار مردم سراسر جهان اسلام تكرار میشدهاند و طب نبوی كه جزء لاینفك زندگی جماعت اسلامی شده است، نه تنها سنت طبی علمی (طب سنتی اسلامی) را تكمیل میكند، بلكه به معنای دیگر، چارچوبی برای این سنت طبی فراهم میكند كه بر خود عنصر انسانی نیز تأثیر میگذارد (ص 18). به عبارت دیگر میتوان گفت كه رفتارهای طبی و بهداشتی مسلمانان در زندگی خود آمیزهای از صورتهای آموزشی طب عامه، طب نبوی و طب سنتی بوده است (یادداشتهای مؤلف؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ طب نبوی و طب سنتی و ارتباط این دو با یكدیگر، نک : نصر، 18-32).
نحوۀ درمان در طب عامه را به لحاظ جنس و سن بیماران میتوان در یك حیطۀ سهگانه ملاحظه كرد: یكی طب عامۀ عمومی در بر گیرندۀ همه بیماریها و دردهای شناخته شدۀ مشترك میان مردان و زنان؛ دیگر طب عامۀ زنان كه بر نازایی، آبستنی، بچه افكنی، آلزدگی، زایمان و دردهای زایمان و كمر و پستان، ویار و ... اشتمال دارد؛ و سوم طب عامۀ كودكان كه مجموعهای از بیماریها، و دردهای نوزادان و كودكان مانند گوشدرد، بیوقتی شدن، گریه و نحسی كردن، ختنه كردن، مخملك، سرخك، آبله مرغان، از شیر گرفتن و جز آنها را شامل میشود. طب عامه از لحاظ شناخت عمومی و تجربی مردم از بیماری برخی اعضای داخلی و بیرونی بدن انسان و ارائۀ راههای درمانی آنها به چند شاخه تقسیم میشود: 1. بیماریهای داخلی، مانند سرماخوردگی و چایمان، نوبه دزده، سرفه، سیاه سرفه، سینه پهلو، سینه درد، سردرد، گلو درد و...؛ 2. بیماریهای پوستی، مانند زگیل، سالك، كچلی، پیسی، تب خال، سوختگی، سیاهزخم، بریدگی و ... ؛ 3. بیماریهای چشم و گوش و دهان، مانند تورك آوردن چشم (نک : ادامۀ مقاله)، چشم درد، گوش درد، دندان درد و...؛ 4. بیماریهای استخوانی، مانند شكستگی استخوان دست و پا، دررفتگی مفاصل، استخوان درد و...؛ 5.بیماریهای روانی،مانند هولكردگی، جنزدگی (از سوی موجودات وهمی چون جنبادها، بختك، امصبیان و آل و جز آن) و...؛ 6.جراحی، مانند ختنه كردن، دندانكشی، حجامت كردن، نیشتر زدن، بادكش انداختن و...؛ 7. بیماریهای دامی، شامل بیماریهای محلی شناخته شدۀ گاو، گوسفند، اسب، استر، خر و سگ در جامعههای دامدار و كشاورز ایلی و روستایی (یادداشتهای مؤلف). حفظ الصحه، از راه مراعات پارهای روشهای سنتی و عامیانه و كاربرد دستورهای طب نبوی و دادن پرهیزانههای غذایی؛ دوری از محرمات و ناشایستها؛ بهداشت و نظافت زن زائو و نوزاد و كودك، پاكیزه نگهداشتن موی و خانه و پوشاك و دواسازی عامیانه از آمیزۀ انواع گیاهان دارویی و ساختن شربتهای گیاهی و انواع مرهمها و زِفت و هَفت تُرشی و جز آنها، از دیگر موارد طب عامه بوده است (برای زفت و هفت ترشی و كاربرد آنها، نک : بلوكباشی، «درمان ... »، شم 103، ص 134-135). شیوههای درمانی در طب عامه به صورتهای گوناگون به كار گرفته میشده است. درمان از راه تجربی عملی، مانند شكستهبندی، دندانكشی، ختنه كردن، نیشتر زدن و داغ كردن؛ گیاه درمانی، از راه خوراندن، بخور و دوددادن گیاهان داروییِ محلی؛ افسون درمانی، از راه كاربرد انواع طلسمها، افسونها، باطل سحرها و اعمال جادویی؛ دعا درمانی، درمان با خواندن و همراه كردن آیهها و كلمات مقدس و ادعیه و اوراد، آویختن و بستن انواع تعویذ و حِرز؛ درمان از راه توسلجویی به امامان و امامزادگان، از راه سفره انداختن و نذر و نیاز كردن، دخیل بستن به ضریح پیران و قدیسان و سقاخانهها و درختان مقدس؛ نذری پزی و پخش آن؛ موسیقی درمانی، بیرون كردن و پراكندن ارواح و بادهای بیماریزا از تن بیمار با نواختن طبل و دهل همراه با حركتها و رقصهای آیینی و آواز و وردخوانی، مانند مراسم پریخوانی یا زارزدایی (یادداشتهای مؤلف؛ نیز نک : ه د، پریخوانی).
در طب عامه برای هر بیماری و دردی علت یا علتهایی خاص بیان میشود كه بر مجموعه باورهای قومی ـ دینی بنیاد نهاده شده، و با برخی نشانهها و رمزها آمیختهاند. این مجموعه باورها از گذشتههای دور و بهطور شفاهی نسل اندر نسل در میان مردم جامعهها انتقال یافته، و به امروز رسیده است. مثلاً اغلب بیماریهایی كه زمینۀ ذهنی و روانی دارند، علت آنها را گزند و آسیب از سوی دیو و جن و ارواح خبیث و باد - جن میپندارند. در ایران علت كابوس و ناآرامیهای شب هنگام را مادینه دیوی به نام «بختك»، و علت صرع كودكان را مادینه دیوی به نام «امصبیان» میپندارند (نک : ه د، بختك، نیز ام صبیان). برخی از سواحلنشینان جنوب ایران گروهی از بادها را عامل بیماریهای روانی میدانند و نوع باد بیماریزای هر بیمار را با نشانهای خاص در بیماری بادزده تشخیص میدهند. مثلاً «بادمَتوری» را با حملۀ قلبی؛ «دینگ مارو» را با سردرد و چشمدرد؛ «بو مریم» را با كمر درد و خونریزی رحم و جز آن میشناسند (ساعدی، اهل هوا، 42، 92؛ نیز نک : ه د، اهل هوا). تهرانیها تورك افتادن (تورك = طَرْفه: لكۀ سرخ یا كبود برآمده بر سپیدی چشم) را در اثر «بیوقتی شدن» (جنزدگی) یا «ناگهان از خواب پریدن» (بلوكباشی، «درمان»، شم 101، ص 137)، زگیل درآوردن (زگیل = آژَخ در فارسی و ثؤلول در عربی) را در اثر آب پاشیدن به گربه (همان، 140)، تب خال را در اثر «از خواب پریدگی» (همان، شم 103، ص 133)، كچلی را به علت انگشت در بینی كردن (همان، 134)، كرم كدو را در اثر خوردن گوشت ماهی یا گوشت مرغ با شیر (همان، 138) و برخی بیماریها را در اثر نقض و شكستن برخی محرّمات (تابوها) و دست یازیدن به اعمال ناشایست و ناروا و گناه و نتیجۀ كثرت در ارتكاب معصیت میدانند. ابتلای زائو به «سیبَك» (پیش آمدن مَثانه و رَحِم و نمایان شدن بخشی از رحم همچون سیب در دهانۀ خارجی مَهبِل) را به سبب خوردن سیب (قس: سیب و سیبك) و خونریزی و «پیش گوزگ» (خروج گاز و باد از دهانۀ مهبل) را در اثر خوردن ماست و تخمه و آجیل میپندارند (شكورزاده، 142).
از رایجترین شیوههای اولیۀ درمان بیماریها در میان اجتماعات كهن انسانی درمان با گیاه بوده است. مردم بسیاری از سرزمینهای جهان برخی از گیاهان و نباتات روییده در بوم زیست خود را مقدس و دارای خاصیت و ارزش جادو ـ درمانی و طب ـ درمانی میدانستند و به تجربه خاصیت آنها را در پاكسازی محیط زیست و بهبودبخشی بیماریهای خود دریافته بودند. تقدس گیاهان و خواص جادویی و درمانی این گیاهان را الیاده (ص 296) برآمده از این باور میداند كه نخستینبار ایزدی آنها را كاشته یا رویانده است و یا این گیاهان با نمونههای مثالی پیوند داشتهاند و یا در اثر تكرار مجموعهای از اعمال و كلمات از عرصۀ دنیوی جدا شده، و جنبۀ قداست و ارزش عُلوی یافتهاند. مسیحیان خاصیت طبی گیاهان را به این سبب كه نخستینبار در تَلّ جُلْجُتا (تل تصلیب عیسی مسیح) پیدا شدند، میدانند. همچنین در سنت مسیحی خواص طبی این گیاهان را مرهون این واقعه میدانند كه خداوند به آنها نیروی استثنایی بخشیده است (همو، 298). در ایران گیاه اسفند را میتوان نمونهای از این گروه گیاهان مقدس و با ارزش جادویی و درمانی بهشمار آورد. مردم عامه در اورادی آن را به چند تن از پیشوایان مقدس مذهب تشیع، مانند حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) و به مریم مقدس (ع) وابسته میدانند (نک : ه د، اسفند). پلینی، طبیعیدان رومی در كتاب «تاریخ طبیعی» (VI / 77-85) و دیوسكوریدس، پزشك یونانی در كتاب «مواد طبی» (نک : لوی، 281) كاربرد اسفند را در درمان بسیاری از دردها، بیماریها، گزیدگیها و پیشگیری از ناخوشیها در میان مردم اشاره كردهاند. پزشكان ایرانی و اسلامی نیز به خاصیت درمانی اسفند پی برده، از آن در مداوای بیماریها استفاده میكردند. عامۀ مردم هم اسفند را همچون رمانندهای در پالودن و گندزدایی فضای زیست و درمان برخی دردها و بیماریها و دفع چشمزخم بهكار میبردند (برای آگاهی بیشتر در مورد خواص طبی و رمانندگی گیاه اسفند، نک : ه د، اسفند). بر روی الواح گلی بابلی دستور درمان بیماریها با گیاهان و نباتات و داروهای طبی آمده است. هر یك از نسخههای پزشكی الواح با یادآوری و وصف علائم مرض شروع میشود پس از دستور درمان و نسخۀ دوا، با نوعی مناجات و اوراد پایان میپذیرد (شییرا، 226). در دین مزدیسنا، ایزد بزرگ اهورهمزدا گیاهان دارویی را كه صحت بخش تن مردم است، میستاید و تمام دردها و انواع بیماری را نفرین میكند. همو دهها هزار گیاه دارویی در اطراف گوكرن آفرید تا با آنها تمام دردها و تبها و گزیدگیها، بیماریهای پوستی و همۀ امراضی را كه اهرمن در تن مردم آورد، درمان كنند (وندیداد، 171-172). درمان بیماریها با گیاه به 3 روش خوراندن، بخوردادن و مالیدن صورت میگرفت. گیاهان را به صورت عصاره، پخته و یا جوشانده و گاهی نیز خام میخوراندند. گیاهانی كه كاربرد مالیدنی داشت، افشره یا عصارۀ آنها را با گیاهان دیگر میآمیختند و به صورت مایع درمان بخش بر موضع میمالیدند یا موضع را با آن میشستند. گیاهانی مانند كندر، صَندل، اوروَستا، هذانپته (یا هذا نئپاتا: درخت یا چوب انار) و جز آن را برای بخور دادن به كار میبردند (نجمآبادی، 1 / 201). از قدیم برگ و شاخه و میوۀ درخت انار را دارای نیروی جادویی میانگاشتهاند و از آنها همچون نفرات (رمانندهها) در دور كردن بلاو آسیب و ارواح بیماریزا از تن و خانه و محیط زیست بهره میجستند. مثلاً، ایرانیان باستان با سوزاندن شاخههای درخت انار و پراكندن دود چوبهای سوختۀ این گیاه در فضا، دیوهای پنهانی را از خانه و كاشانه میراندند و فضای زیست را پاكسازی میكردند (پورداود، تفسیر ... ، 139، 146-147). مسلمانان دود شاخههای انار را رمانندۀ حشرات و گزندگان (كلینی، 6 / 355؛ قزوینی، 187؛ دنیسری، 133)، نگه داشتن شاخۀ انار را گریزانندۀ مار و كژدم از خانه (همو، 248) و خوردن انار را رمانندۀ شیطان از دل مؤمن و دور كردن وسوسۀ شیطانی از او میدانند (كلینی، 6 / 353-354؛ مجلسی، 51؛ شكورزاده، 309؛ نیز نک : ه د، انار). شهمردان بن ابیالخیر در نزهتنامۀ علایی مینویسد: «شاخ انار مار و كژدم و جنبندۀ زمین را زیانكند و بدینسبب، بعضی از مرغان آن را در آشیانه برند و اگر در انبار غله بنهند، نگاه دارد و دیوچه در نیفتد» (ص 218). خوردن انار یاسین (اناری كه 40 یا 100 بار سورۀ یس را در روز عید نوروز بر آن خوانده، و دمیده باشند) را تداوم بخش تندرستی در طول سال میانگاشتند ( غیاثاللغات، نیز آنندراج، ذیل انار یاسین). شیرازیها با خوراندن انار یاسین به كودكانشان آنان را از شیر میگرفتند (فقیری، 69؛ نیز نک : ه د، انار؛ برای گیاهان و نباتات دارویی در پزشكی قدیم (طب عامه و طب سنتی) و كیفیت و خواص درمانی هر یك، نک : نجمآبادی، 1 / 203-210؛ برای گیاهان دارویی جنوب خراسان و خواص دارویی و درمانی آنها، نک : پویان، سراسر كتاب؛ برای گیاهان دارویی در روستای دوان و خواص درمانی آنها برای مزاجهای گوناگون، نک : لهسایی زاده، 283-324؛ نیز برای گیاهان دارویی و داروهای گیاهی و طبابت عامیانه، نک : سلامی، 53 بب ).
از كهنترین دوران در فرهنگ مردم جامعههای گوناگون جهان برای درمان بیماران ذهنی ـ روانی كه در اثر گزند نیروهای زیانرسان، رفتار و كرداری غیرطبیعی و نابهنجار در جامعه داشتند، روشهایی بر مبنای ویژگیهای فرهنگ شایع در آن جامعهها به كار برده میشده است. روشهای درمانی معمولاً به صورت جادو ـ درمانی، موسیقی ـ درمانی، دعا ـ درمانی و آب ـ درمانی بوده است:
در آغاز، مداوای زخمها و جراحتهایی كه با دست صورت میگرفت (عمل الید: دستكاری، جراحی)، از درمان بیماریها با اعمال جادویی جدا بود، زیرا كه مردم زخمها را با چشم میدیدند و ارواح خبیث و شیاطین را پدید آورندۀ آنها نمیدانستند. نخستین كسانی كه هم به دستكاری و هم جادو ـ درمانی پرداختند، زنان بودند. زنان در خانهها و چادرها و حتى غارها، زخمهای مجروحانِ بازگشته از شكار یا جنگ را میشستند و مرهم مینهادند و میبستند. همچنین زنان، و بعدها جادو ـ پزشكان، برای درمان بیماران طلسم بر آنها میآویختند تا ارواح شریری را كه به درون جسم بیماران رفته بودند، خرسند و از بیماران دور كنند (دورانت، 1 / 82، 97- 98؛ نیز نک : فضایی، 462-463). در جامعههای آریایی و سامی و در میان مردم هند، افریقا و استرالیا و برخی سرزمینهای دیگر جهان از چیزهایی كه باور داشتند دارای نیروی فراطبیعی و جادویی هستند، برای باطل و بیاثر كردن سحر و جادو و رماندن دیوان و ارواح زیانكار استفاده میكردند. مثلاً عربها پارهای سنگ یشم را برای دور كردن چشم بد از كودك و زایمان بیدرد زنان آبستن و مصون ماندن مردان از زخم و جراحت جنگ به مچ دست راست كودكان، ران زنان و یا بر سر مردان میبستند. همچنین ایرانیان و اعراب برای دفع چشم زخم و بلای آسمانی از انواع مهرهها و گوهرها استفاده میكردند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ باطل سحرها، نک : ه د، باطل سحر). در خیاو سنگهای خاصی را شفابخش برخی امراض و دردها میدانستند و هر سنگ را به نام آن مرض یا درد میخواندند. مثلاً «سانجی داشی» (سنگ دل درد) سنگی بود كه بیماران به شكمشان میمالیدند تا دلدردشان آرام گیرد؛ یا «سنگ سرفه» كه برای آرام كردن دردسینه و سرفه به كار میرفت (ساعدی، خیاو ... ، 135). جادو ـ پزشكان برای درمان بیماریها با خوراندن گیاهان تلخ و بدبو و یا گیاهان شیرین و خوشبو به بیماران، ارواح خبیث و شریر را ناراحت یا خرسند میكردند و به این طریق آنها را از بدن بیماران بیرون میراندند. از گل و برگ گیاهان مقدس نیز برای غلبه یافتن بر شیطان لانه كرده در درون جسم بیمار استفاده میكردند (فضایی، همانجا). به گمان درمانگران مصری و بینالنهرینی هر چه دارو مهوعتر و بدمزهتر باشد، روح خبیث بیماری زا زودتر میگریزد. گاهی برای این كار حتى مدفوع انسان یا حیوانات را به كار میبردند. گوردن چایلد این سنت كاربرد داروی بدطعم و بدبوی را بازماندۀ پنداری میداند كه طبق آن ارواح شیاطین و دیوان ریشۀ بیماریها تصور میشدند. چایلد مینویسد از همین روست كه مسهلها و قیآورهای قوی وسیلهای برای بیرون راندن عوامل شیطانی به كار میرفتند (ص 302).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید