صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / بوسنی و هرزگوین /

فهرست مطالب

یكی‌ از اقدامات‌ مهم‌ عثمانیان برای توسعۀ كشاورزی و كسب‌ درآمد از راه‌ اخذ مالیات‌، كوچاندن‌ برخی‌ اقوام‌ و عشایر ترك‌، صرب‌ و ولاسی‌ به‌ بخشهای‌ خالی‌ از جمعیت‌ بوسنی‌ و اعطای‌ زمین‌ برای‌ كشاورزی‌ و دام‌پروری‌ توسط آنان‌ بود. از سوی‌ دیگر، به‌ سبب‌ رواج‌ نظام‌ اقطاع‌داری در قلمرو عثمانی‌، بخشهایی‌ از زمینهای‌ بوسنی‌ به‌ اشراف‌ و فرماندهان‌ عثمانی‌ و بوسنیایی‌ واگذار شد. این‌ تغییرات‌ و نیز موقعیت طبیعی بوسنی‌، آن‌ را عملاً به‌ مهم‌ ترین‌ پایگاه‌ عثمانیان در اروپای‌ شرقی‌ و جبهۀ مقدم‌ پیشروی‌ عثمانیان‌ به‌ سوی‌ اروپا تبدیل‌ كرد. حتى پس‌ از شكست‌ عثمانیان‌ در نبرد وین‌ در 1111ق‌ / 1699م‌، بوسنی‌ سپر اصلی‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ شد و همان‌ ایام‌، آن‌ را به‌ سبب‌ آنكه‌ نخستین‌ مانع‌ دفاعی‌ در برابر تهاجم‌ اروپا، به‌ ویژه‌ دولت‌ اتریش‌ به‌ قلمرو عثمانی‌ به‌ شمار می‌رفت‌، «سد اسلام‌» می‌خواندند. 
نظام‌ اجتماعی‌ بوسنی‌ نیز به‌ پیروی‌ از عثمانی‌ مشتمل‌ بر دو طبقۀ اشراف‌ و سپاهیان‌، و رعایا بود. امپراتوری‌ عثمانی‌ از آنان‌ صرفاً اطاعت‌ می‌خواست‌ و دین‌ اعضای‌ این‌ دو طبقه‌، چندان‌ اهمیت‌ نداشت‌. در حقیقت‌ بسیاری‌ از تیول‌داران‌ امپراتوری‌، غیرمسلمان‌ بودند، اگر چه‌ مسلمان‌ بودن‌ آنان‌ بیش‌ از پیش‌ راه‌ ترقی‌ را به‌ رویشان‌ می‌گشود. مسیحیان‌ و مسلمانان‌ كشاورز و پیشه‌ور مالیات می‌پرداختند و از مسیحیان‌ جزیه‌ نیز گرفته‌ می‌شد. مهم‌ترین‌ وجه‌ تمایز مسلمانان‌ از مسیحیان‌، گرفتن «دوشیرمه‌» از مسیحیان‌ بود؛ یعنی‌ بچه‌های‌ رعایای‌ مسیحی‌ را می‌گرفتند و برای‌ خدمت‌ در دربار یا سپاه‌ پرورش‌ می‌دادند. در طول‌ دو سده‌ كه‌ رسم‌ اخذ دوشیرمه‌ وجود داشت‌، شمار قابل‌ توجهی‌ از اینان‌ وارد نظام‌ لشكری‌ و كشوری‌ عثمانی‌ شدند. این‌ نكته‌ جالب‌ توجه‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ از سلطان‌ محمد فاتح‌ تقاضا كردند دوشیرمه‌ از آنان‌ بنا به‌ تمایل‌ خودشان‌ گرفته‌ شود و از این‌ راه‌ گروههای بزرگی از نوجوانان بوسنی و هرزگوین‌ در دستگاههای نظامی‌ و اداری‌ پرورش‌ یافتند و به‌ كار پرداختند. برخی‌ از اینان‌ به‌ مقامات‌ عالی‌ رسیدند؛ چنان‌ كه‌ از 951 تا 1021ق‌ /1544 تا 1612م‌، 9تن از وزیران اعظم امپراتوری‌ بوسنیایی‌ بودند و این غیر از وزرا و بیگلربیگیان‌ و امرای‌ بزرگ‌ بوسنیایی‌ است‌. 
در نخستین دوران تسلط عثمانیان، شهرهای بوسنی و هرزگوین‌ به‌ سبب‌ جنگهای‌ پی‌ در پی‌ روی‌ به‌ ویرانی‌ نهاد، اما پس‌ از استقرار آرامش‌، دولت‌ عثمانی‌ به‌ ایجاد آبادیهای‌ وسیع‌ دست‌ زد. بناها، پلها، شهرها و جاهای‌ بسیاری‌ در این‌ دوره‌ ساخته‌ شد؛ چنان‌ كه‌ جهانگردانی‌ كه‌ از اینجا دیدار می‌كردند، به‌ این‌ معنی‌ اشاره‌ كرده‌اند. راه‌سازی‌ به‌ خصوص‌ عامل‌ مهم‌ رونق‌ بازرگانی‌ در منطقه‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و به‌ هنگام‌ جنگ‌ نیز موجب‌ جابه‌ جایی‌ سریع‌ سپاه‌ و نقل‌ و انتقالات‌ نظامی‌ می‌بود. به‌ سبب‌ ایجاد راههای‌ بزرگ‌ ارتباطی‌، جمعیت‌ شهرنشین‌ روی‌ به‌ ازدیاد نهاد و شهرها توسعه‌ یافت‌. این‌ معنی‌ به‌ خصوص‌ در دورۀ بایزید دوم‌ مشهود است‌ كه‌ عصر آرامش‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌ به‌ شمار می‌رود. در این‌ روزگار، تنی‌ چند از دولتمردان‌ بوسنیایی‌ مانند محمد پاشا سوكولُویچ‌ و غازی خسرو بیك‌ از استانبول‌ به‌ بوسنی‌ بازگشتند و در ایجاد آبادانی‌ و پیشرفت‌ و ترقی‌ منطقه‌ نقش‌ مهمی‌ برعهده‌ گرفتند. 
توسعه‌ و آبادی‌ شهر سارایوو به‌ ویژه‌ مرهون كوششهای‌ خسروبیك‌ است‌ كه‌ حمامها، بازارها، خانقاهها و مدارس‌ بسیار در آنجا برآورد. جامع‌ این‌ شهر كه‌ بزرگ‌ترین‌ مسجد بوسنی‌ و هرزگوین‌ به‌ شمار می‌رود، به‌ دستور همو و توسط معماری‌ ایرانی‌ ساخته‌ شد. آبادی‌ بوسنی و پیشرفت‌ اقتصادی‌ و سطح‌ زندگی‌ مردم‌ در سدۀ 16م‌ به‌ مرحله‌ای‌ عالی‌ رسید كه‌ در تاریخ‌ این‌ سرزمین‌ سابقه‌ نداشت‌. در نیمۀ اول‌ همین‌ سده‌، پس‌ از تسخیر مجارستان‌ توسط امپراتوری عثمانی، بسیاری‌ از بوسنیاییها به‌ این‌ سرزمین‌ وارد شدند و در نظام‌ كشوری‌ و لشكری‌ عثمانی‌ مشاغل‌ مهمی‌ به‌ دست‌ آوردند، چنان‌ كه‌ به‌ گزارش‌ اولیا چلبی‌ یك‌ سده‌ بعد، بخش‌ مهمی‌ از ساكنان‌ شهرهای‌ مهم‌ مجارستان‌ را همین‌ مهاجران‌ بوسنیایی‌ تشكیل‌ می‌دادند. 
از نیمۀ دوم‌ سدۀ 17 تا نیمۀ اول‌ سدۀ 18م‌ عقب‌ نشینیهای‌ عثمانیان از اروپا، و معاهدات سالهای 1669، 1714 و 1718م‌، سبب‌ شد تا عثمانیان‌ سرزمینهای‌ وسیعی‌ چون‌ مجارستان‌ و كرواسی‌ امروز و برخی‌ شهرهای‌ شمال‌ بوسنی‌ و صربستان‌ را از دست‌ بدهند. این‌ عقب‌نشینیها موجب‌ شد كه‌ دولت‌ اتریش‌ (هابسبورگ‌) باز به‌ ولایت‌ بوسنی‌ طمع‌ كند. در 1149ق‌ /1736م‌ كه‌ عثمانیها گرفتار جنگ‌ با روسیه‌ شدند و هزاران‌ جوان‌ بوسنیایی‌ به‌ خدمت‌ در ارتش‌ عثمانی‌ و شركت‌ در جنگ‌ فرا خوانده‌ شدند، اتریشیان‌ فرصت‌ را مناسب‌ یافته‌، در تابستان‌ 1737م‌ دست‌ به‌ حمله‌ زدند. شارل‌ ششم‌، شاه‌ اتریش‌ اعلام‌ كرد كه‌ مسلمانان‌ می‌توانند بوسنی‌ و هرزگوین‌ را ترك‌ كنند، ولی‌ اگر مایلند بمانند، باید مسیحی‌ كاتولیك‌ شوند. همین‌ اعلام‌ و فشار سبب‌ شد تا مسلمانان‌ به‌ دفاع‌ سرسختانه‌ در برابر هجوم‌ اتریشیان‌ برخیزند. مهاجمان‌ به‌ رغم‌ تكیه‌ بر مردم‌ مسیحی‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌، كاری‌ از پیش‌ نبردند و در 1150ق‌ /1737م‌ در شهر بانیالوكا شكست‌ سختی‌ متحمل‌ شدند. مورخان‌ بوسنیایی‌ این‌ پیروزی‌ را مهم‌ترین‌ واقعۀ سرزمین‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ در عصر اسلامی‌ می‌دانند كه‌ باعث‌ ماندگاری‌ مسلمانان‌ و نیز دوام‌ حضور امپراتوری‌ عثمانی‌ در این‌ منطقه‌ شد. 
در نخستین‌ سالهای‌ سدۀ 19م‌، پس‌ از آنكه‌ فرانسه‌ بخشهایی‌ از سواحل‌ دریای‌ آدریاتیك را از عثمانیان‌ گرفت‌، صربها و مردم‌ مونتنگرو بر ضد حكومت‌ عثمانی‌ دست‌ به‌ شورش‌ زدند. گفته‌اند كه‌ به‌ خصوص‌ قیام‌ صربها در 1219ق‌ /1804م‌ به‌ تحریك‌ روسیه‌ پدید آمد. در 1228ق‌ / 1813م نیروهای‌ بوسنیایی‌ پس‌ از چند نبرد موفق‌ شدند قیام‌ صربها را سركوب‌ كنند؛ چه‌، صربها مسلمانان‌ صربستان‌ را مورد هجوم‌ و آزار بسیار قرار می‌دادند و مساجد آنان‌ را ویران‌ می‌كردند. در 1815م‌ صربها باز قیام‌ كردند و مسلمانان‌ صربستان‌ به‌ مهاجرت‌ به‌ بوسنی‌ و مقدونیه‌ و كوزوو دست‌ زدند. این‌ حوادث‌ سبب‌ بیمناكی‌ مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ شد. 
در سالهای‌ میان‌ 1230-1232ق‌ /1815-1817م‌ به‌ دستور سلطان‌ محمد دوم‌ اصلاحات‌ و «تنظیمات‌» در بوسنی‌ و هرزگوین‌ نیز آغاز شد. اصلاحات‌ سلطان‌ با مخالفتهای‌ بسیار رو به‌ رو گردید؛ از جمله‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌، اعیان‌ و سپاه‌ ینی‌چری‌ كه‌ نقش‌ مهمی‌ در سیاست‌ و اقتصاد داشتند، به‌ اصلاحات‌ سلطان‌ كه‌ متضمن انقراض‌ ینی‌چری و سلب‌ امتیازات‌ بزرگ‌ اشراف‌ و زمین‌داران‌ بود، سر فرود نیاوردند و آن‌ را اصلاحات‌ ضد اسلامی‌ خواندند. در پی این حادثه‌، منطقه دستخوش ناآرامیها و كشمكشهای‌ داخلی شد. این شورش به‌ویژه از طرف «كاپودانها» ــ یعنی‌ سپاهیان‌ زمین‌دار در مرزهای‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ با سرزمینهای‌ مسیحی‌ اروپا ــ حمایت‌ می‌شد كه‌ نمی‌خواستند امتیازات‌ فراوان‌ خود را از دست‌ بدهند. به‌ دستور سلطان، مخالفان سركوب‌ شدند و عده‌ای‌ از سران‌ اعیان‌ و فرماندهان‌ ینی‌چری‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌ به‌ قتل‌ رسیدند. 
در 1247ق‌ /1831م‌ علی‌ نامق‌ پاشا مُرالیا، كوشید تا اعیان‌ و فرماندهان‌ شورشی‌ بوسنی‌ را به‌ پذیرش‌ اصلاحات‌ و تنظیمات‌ سلطان‌ وادار كند، ولی‌ اینان‌ نپذیرفتند و به‌ خصوص‌ با واگذاری‌ بخش‌ شرقی‌ بوسنی‌ به‌ صربستان‌ توسط سلطان‌ مخالفت‌ كردند. شورای‌ اعیان‌ و فرماندهان كه‌ در شهر توزلا برگذار شد، از سلطان‌ خواست‌، تشكیل‌ سپاه‌ جدید را متوقف‌ كند، به‌ بوسنی‌ خودمختاری‌ داده‌ شود تا دولتی‌ جمهوری‌ با شركت‌ دولتمردان‌ بوسنیایی‌ تأسیس‌ كنند و دولت‌ خود مختار بوسنی‌ سالانه‌ به‌ باب‌ عالی‌ مالیات‌ بپردازد. این‌ درخواستها با مخالفت‌ سلطان‌ محمد دوم‌ روبه‌رو شد و سران بوسنی‌ به‌ رهبری‌ حسین‌ كاپودان‌ گراداشچویچ‌ به‌ صف‌‌آرایی در برابر باب‌ عالی‌ برخاستند و لشكری‌ 25 هزار نفری‌ تشكیل‌ دادند. این‌ سپاه‌ خواستار اتحاد با شورشیان‌ آلبانیایی‌ بود، ولی‌ كار به‌ انجام‌ نرسید. 
در صفر 1247 / ژوئیۀ 1831 میان‌ سپاه‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ با سپاه‌ عثمانی‌ جنگ‌ شد و عثمانیان‌ شكست‌ خوردند. بوسنیاییها به‌ سرزمین‌ خود بازگشتند و دیوانی جدید برای‌ سنجاق‌ بوسنی‌ تشكیل‌ دادند و حسین‌ كاپودان‌ وزیر بوسنی‌ شد. باب‌ عالی‌ این‌ تحولات‌ را به‌ رسمیت‌ نمی‌شناخت‌ و به‌ كوششهایی‌ برای‌ از میان‌ بردن‌ نظام‌ جدید دست‌ زد. در 1832م‌ سلطان‌ عثمانی‌ سپاهی‌ به‌ نبرد بوسنیاییها فرستاد. نزدیك‌ سارایوو جنگ‌ شد و بوسنیاییها شكست‌ خوردند و دولت‌ خود مختار بوسنی‌ منقرض‌ گردید و حسین‌ كاپودان‌ به‌ اتریش‌ پناهنده شد، اما از سوی‌ سلطان‌ بخشوده‌ شد و به‌ استانبول‌ رفت‌ و اندكی‌ بعد در 33 سالگی‌ درگذشت‌ (1833م‌). وی‌ به‌ دیدۀ مردم‌ بوسنی‌ از قهرمانان‌ دلیر ملی‌ به‌ شمار می‌رود. 
كوششهای‌ بوسنیاییها برای‌ دست‌ یابی‌ به‌ خودمختاری‌ پس‌ از شكست‌ از باب‌ عالی‌ به‌ نتیجه‌ نرسید. از 1247 تا 1266ق‌ /1831 تا 1850م‌ بیش‌ از 12 قیام‌ بزرگ‌ و كوچك‌ دیگر در این‌ منطقه‌ رخ‌ داد. علت‌ بیشتر این‌ قیامها، وضعیت‌ اسفناك‌ رعایا به‌ سبب‌ افزایش‌ مالیاتها و رفتار ستمگرانه و خودسرانۀ كارگزاران‌ مالیاتی‌ بود. در 1850م‌ باب‌ عالی‌ عمر پاشا لاتاس‌، از امرای‌ مسلمان‌ صرب‌ را به‌ عنوان‌ والی‌ به‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ فرستاد و گویا دستور داده‌ بود كه‌ با مخالفان‌ و شورشیان‌ به‌ سختی‌ مقابله‌ كند. عمر پاشا در بوسنی‌ به‌ ایجاد اصلاحات‌ مورد نظر سلطان‌ دست‌ زد و به‌ طور وسیع‌ به‌ دستگیری‌ و تبعید یا قتل‌ اشراف‌ مخالف‌ پرداخت‌. وی‌ دست‌ بوسنیاییها را از امور اداری‌ كوتاه‌ ساخت‌ و بوسنی‌ و هرزگوین‌ را به‌ 7 استان‌ تقسیم‌ كرد و كارگزارانی‌ غیر بوسنیایی‌ برگزید؛ نیز بخش‌ شرقی‌ بوسنی‌ را جدا كرد و آن‌ را سنجاق‌ مستقلی به نام «نوی پازار» نامید كه‌ اكنون‌ در یوگسلاوی‌ واقع‌ است‌. این‌ كارها نارضایی‌ عمومی‌ را بیش‌ از پیش‌ دامن‌ زد و نیز بذر دشمنیهای‌ قومی‌ و مذهبی‌ از همین‌ زمان‌ كاشته‌ شد. 
صربها و كرواتها در خلال‌ شورشهای‌ بوسنی‌ و نارضایی‌ مردم‌، منافع‌ خاص‌ قومی‌ خود را دنبال‌ می‌كردند كه‌ البته‌ رنگ‌ دینی‌ و مخالفت‌ با مسلمانان‌ نیز داشت‌. در پی‌ همین‌ تلاشها، گروههای‌ مخفی‌ مسیحی‌ برای‌ مبارزه‌ با استیلای‌ عثمانیان‌ به‌ پاخاستند و به‌ ویژه‌ رهبران‌ عامۀ مسیحیان‌ منطقه‌ كه‌ مانند دیگر رعایای‌ امپراتوری‌ از شرایط بد زندگی‌ می‌نالیدند، در این‌ زمینه‌ فعالیت‌بسیار نشان‌می‌دادند. اینان‌ می‌خواستند بوسنی‌ و هرزگوین‌ را از تسلط عثمانی‌ بیرون‌ كشند و به‌ صربستان‌ یا كرواسی‌ ملحق‌ كنند. 
بی‌توجهی‌ دولت‌ عثمانی‌ به‌ این‌ وضعیت‌ بحرانی‌ و خودداری‌ از بسیج‌ مردم‌ بوسنی‌، راه‌ را برای‌ بروز شورشهایی‌ میان‌ سالهای‌ 1267 تا 1280ق‌ /1851 تا 1863م‌ توسط مسیحیان‌ ارتدكس‌ در شرق‌، و مسیحیان‌ كاتولیك‌ در شمال‌ بوسنی‌ هموار كرد. در 1292ق‌ /1875م‌ قیامی‌ دهقانی‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌ آغاز شد كه‌ دامنه‌اش‌ به‌ سرعت‌ گسترش‌ یافت‌ و مقدونیه‌، بلغارستان‌ و سنجاق‌ نوی‌پازار را نیز در برگرفت‌ كه‌ مداخلۀ نظامی‌ صربستان‌ و مونتنگرو و روسیه‌ را در پی‌ داشت‌. مسیحیان‌ رسماً خواستار الحاق‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ به‌ صربستان‌ و مونتنگرو شدند. در این‌ درگیری‌ بیش‌ از 100 هزار تن‌ از مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ كشته‌ شدند، و عدۀ بیشتری‌ به‌ اتریش‌ مهاجرت‌ كردند. 
در كنگرۀ برلین‌ در 1295ق‌ /1878م‌، اروپاییان‌ به‌ رغم‌ خواست‌ مردم‌ بوسنی‌، این‌ سرزمین‌ را به‌ امپراتوری‌ اتریش‌ - مجارستان‌ واگذار كردند تا امور آنجا را سامان‌ بخشد. دولت‌ عثمانی‌ به‌ ناچار این‌ واگذاری‌ موقت‌ را پذیرفت‌. در ژوئیۀ 1878 نیروهای‌ اتریش‌ وارد منطقه‌ شدند؛ مسلمانان‌ به‌ مقابله‌ برخاستند و شماری‌ از ساكنان‌ ارتدكس‌ نیز به‌ مسلمانان‌ پیوستند. مقاومت‌ 3ماه‌ به‌ درازا كشید و چندین‌ جنگ‌ رخ‌ داد، اما سرانجام‌، اتریشیها چیره‌ شدند و عده‌ای‌ از رهبران‌ مقاومت‌ را اعدام‌ یا زندانی‌ كردند. 
دورۀ امپراتوری‌ اتریش‌ ـ مجارستان‌: مطابق‌ قرارداد برلین‌، حفظ جان‌ و مال‌ مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌، و آزادی‌ دینی‌ آنها تضمین‌ شده‌ بود، و همچنان‌ حاكمیت‌ اصلی‌ در دست‌ باب‌ عالی‌ باقی‌ مانده بود. ریاست‌ عالی‌ مسلمانان‌ و مسیحیان‌ ارتدكس‌ نیز در دست‌ مراكز اسلامی و مسیحی استانبول باقی ماند. حكومت‌ اتریش‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌ از همان‌ آغاز روشی‌ را اتخاذ كرد كه‌ نشان‌ می‌داد قصد ترك‌ آنجا را ندارد و در پی‌ تثبیت‌ حضور خود است‌؛ چنان‌ كه‌ ارتباط نهادهای‌ دینی‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ را با استانبول‌ قطع‌ كرد و نهادی‌ مستقل‌ برای‌ نظارت‌ و مدیریت‌ بر جامعۀ اسلامی‌ پدید آورد و كلیسای‌ ارتدكس‌ را نیز به‌ خود وابسته‌ گردانید و تعیین‌ رهبران‌ جوامع‌ دینی‌ را در انحصار خود درآورد. با این همه، از تلاشهای نهضتهای ارتدكس‌ كه‌ از پشتیبانی‌ صربها برخوردار بود و می‌كوشید بوسنی و هرزگوین را به صربستان‌ و مونتنگرو ملحق‌ سازد، هراس‌ داشت‌. 
اهداف‌ ارتدكسهای‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ كه‌ بعدها صربهای‌ بوسنی‌ خوانده‌ شدند، سرانجام‌ تا حدی‌ برآورده‌ شد؛ چه‌، در 1326ق‌ /1908م‌ كه‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ رسماً به‌ دولت‌ اتریش‌ ملحق گردید، صربها خودمختاری محدودی در اموردینی و فرهنگی‌ به‌ دست‌ آوردند. این‌ معنی‌ سبب‌ شد كه‌ رهبری‌ جامعۀ اسلامی‌ نیز تا حدی‌ استقلال‌ یابد. دولت‌ ضعیف‌ عثمانی‌ نمی‌توانست‌ در برابر این‌ اقدامات‌ واكنشی‌ نشان‌ دهد؛ چنان‌ كه‌ در 1909م‌ رسماً الحاق‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ را به‌ اتریش‌ پذیرفت‌. این‌ تحولات‌، امید كاتولیكهای‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ را برای‌ پیوستن‌ به‌ كرواسی‌ و تأسیس‌ یك كشور مستقل تحت این‌ عنوان‌ تشدید كرد. بسیاری‌ از مسلمانان‌ كه‌ امیدی‌ برای‌ پیوستن‌ مجدد بوسنی‌ به‌ عثمانی‌ نداشتند، ناچار به‌ قلمرو عثمانی‌ مهاجرت‌ كردند و گروههایی‌ نیز حاكمیت‌ دولت‌ جدید را پذیرفتند و به‌ تلاش‌ برای‌ دست‌ یابی‌ به‌ حقوق‌ دینی‌ و فرهنگی‌ و مدنی‌ دست‌ زدند. 
در 1908م‌ پادشاه اتریش این درخواستها را پذیرفت و به پیروان‌ ادیان‌ موجود در بوسنی‌ و هرزگوین‌ استقلال‌ فرهنگی‌ و دینی‌ داد، اما ارتدكسها به‌ این‌ قانع‌ نشدند و باز به‌ كوشش‌ برای‌ ادغام‌ در صربستان‌ برخاستند. در این‌ دوره‌ در بوسنی‌ و هرزگوین‌ احزابی‌ كه‌ اساساً ماهیت‌ دینی‌ و قومی‌ داشتند، تأسیس‌ شد. نخستین‌ حزب مسلمانان در 1324ق‌ /1906م‌، به‌ نام «سازمان‌ خلق‌ مسلمان‌» پا گرفت‌ و صربهای‌ ارتدكس‌ و كاتولیكهای‌ كروات‌ نیز احزابی‌ پدید آوردند. اولین‌ مجلس‌ قانون‌گذاری‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ نیز در 1328ق‌ /1910م‌ به‌ وجود آمد. از جمله‌ فعالیتهای‌ قابل‌ توجه‌ دولت‌ در این‌ دوره‌ كه‌ اولین‌ گامها به‌ سوی‌ صنعتی‌ شدن‌ بود، تأسیس‌ چند كارخانه‌ و ایجاد خط آهن‌ را می‌توان‌ یاد كرد. 
دولت عثمانی در جنگهای 1330 و 1331ق‌ /1912 و 1913م، مناطق‌ وسیعی‌ از بالكان‌ را از دست‌ داد. از جمله‌ سنجاق‌ نوی‌ پازار كه‌ مسلمان نشین بود، میان صربستان و مونتنگرو تقسیم‌ شد. دولتمردان‌ و نظامیان‌ مونتنگرو، رفتاری‌ خشن‌ با مسلمانان‌ پیش‌ گرفتند و سیاست‌ سركوب‌گرانه‌ای‌ برای‌ مسیحی‌ كردن‌ یا تبعید و قتل‌ آنها اتخاذ كردند، اما وضع‌ مسلمانان‌ در صربستان‌ بهتر بود. این‌ احوال‌ به‌ ویژه‌ بروز جنگ‌ جهانی‌ اول‌ سبب‌ شد تا موج‌ دیگری‌ از مهاجرت‌ مسلمانان‌ به‌ عثمانی‌ اتفاق‌ افتد. 
قتل‌ فرانتس‌ فردیناند، ولیعهد اتریش‌ در سارایوو در 28 ژوئن‌ 1914 به‌ دست‌ گروه‌ زیرزمینی‌ نژادگرایان‌ صرب‌، موسوم‌ به «بوسنی‌ جوان‌»، جنگ جهانی‌ را شعله‌ور ساخت‌. بسیاری‌ از مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ در سپاه‌ امپراتوری‌ در جبهه‌ای‌ از صربستان‌ تا روسیه‌ می‌جنگیدند و دهها هزار نفر از آنها كشته‌ شدند. همچنین‌ سپاهیان‌ صربستان‌ و مونتنگرو ، هزاران‌ غیر نظامی‌ بوسنیایی‌ را در شرق‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ به‌ قتل‌ رساندند. 

اتحادیۀ یوگسلاوی‌

در همین‌ روزگار، اندیشۀ تشكیل‌ اتحادیه‌ای‌ از اسلاوهای‌ جنوبی‌ صربها، كرواتها، مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین، اسلونی، مونتنگرو و بلغارستان رواج یافت‌ و به‌ خصوص‌ صربها و كرواتها طرفدار تشكیل‌ چنین‌ اتحادیه‌ای‌ بودند، اما در بوسنی‌ و هرزگوین‌، در حالی‌ كه‌ نسلهای‌ جوان‌تر از این‌ اندیشه‌ طرفداری‌ می‌كردند، نسل متقدم‌تر خواهان ماندگاری در امپراتوری‌ اتریش‌ بودند. آن‌گاه‌ كه‌ شكست‌ قوای‌ محور در جنگ‌ جهانی‌ محرز شد، فكر تشكیل اتحادیۀ مذكور قوت گرفت‌ و سیاستمداران‌ مسلمان‌ و صرب‌ و كروات‌ به‌ گفت‌ و گو پرداختند. سرانجام‌ در اكتبر 1918، شورایی ملی مركب از رهبران مردم‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ و صربها و كرواتها و اسلونیاییها در زاگرب‌ شكل‌ گرفت‌. چند روز بعد دولت ملی بوسنی و هرزگوین در سارایوو اعلام‌ موجودیت‌ كرد و به‌ رغم‌ كوشش‌ برای‌ ایجاد آرامش‌ و نظم‌ در استانهای‌ كشور جدید، كاری‌ از پیش‌ نبرد و روند مهاجرت‌ مسلمانان‌ به‌ تركیه‌ به‌ اوج‌ خود رسید. 
در نوامبر 1918، این‌ دولت‌ اجازه‌ داد ارتش‌ صربستان‌ برای‌ برقراری‌ نظم‌ و آرامش‌ وارد بوسنی‌ و هرزگوین‌ شود. در آغاز دسامبر همان‌ سال‌ كشور جدیدی‌ مركب‌ از همۀ مناطق‌ صرب‌ و كروات‌ و اسلونیایی‌نشین‌ و بوسنی‌ و هرزگوین‌ تشكیل‌ شد و حكومت‌ این‌ اتحادیه‌ كه‌ یوگسلاوی‌ نام‌ گرفت‌، به‌ پادشاه‌ صربستان‌ واگذار گردید و پایتخت‌ آن‌ بلگراد شد. اما در نظام‌ جدید رشتۀ كارها در دست‌ صربها و كرواتها بود و مسلمانان‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌ نقش‌ چندانی‌ نداشتند. از این‌رو، برای‌ نیل‌ به‌ حقوق‌ سیاسی‌ مساوی‌ با اقوام‌ دیگر به‌ تأسیس‌ چند حزب‌ دست‌ زدند كه‌ مهم‌ترین‌ آنها «سازمان‌ مسلمانان‌ یوگسلاوی‌» بود كه‌ در فوریۀ 1919 در سارایوو تأسیس‌ شد و رهبر آن‌، محمد سپاهو در اولین‌ انتخابات‌ كشور جدید كه‌ در نوامبر 1920 برگذار شد، آراء بسیار كسب‌ كرد. اما جامعۀ جدید در واقع‌ مبتنی‌ بر دو محور دین‌ و قوم‌ حركت‌ می‌كرد. صربهای‌ بوسنی‌ و هرزگوین‌، از حكومتی‌ متمركز و رهبری‌ بلگراد طرفداری‌ می‌كردند، در حالی‌ كه‌ كرواتها خواهان‌ خودمختاری‌ ایالات‌ كشور، و تابع‌ زاگرب‌ به‌ عنوان‌ مركز سیاسی‌ بودند. اما جامعۀ مسلمانان‌ از استقلالی‌ برخوردار نبود و هر یك‌ از دو گروه‌ می‌كوشیدند اینان‌ را به‌ سوی‌ خود جلب‌ كنند. این‌ كشاكش‌ تا پایان‌ عمر اتحادیۀ پادشاهی‌ یوگسلاوی‌ در 1320ش‌ /1941م‌ دوام‌ داشت‌. 

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: