صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / تسمیه /

فهرست مطالب

IV. تسمیه در فقه و علوم قرآنی

تسمیه در اصطلاح فقه و علوم قرآنی به معنای «ذکر نام خدا» است. به آیۀ «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نیز به دلیل محوریت واژۀ «اسم» در آن و مفهوم ذکر نام خدا، تسمیه اطلاق می‌شود. این آیه را «بَسمَلة» یا «بسمل» نیز می‌نامند که مصدری قیاسی و منحوت (برساخته) است.
از پیشینۀ «بسم‌الله» قبل از اسلام گزارش دقیقی در دست نیست؛ اولین کاربرد آن در تاریخ ادبیات عرب در شعر عمر بن ابی ربیعه گزارش شده است (نک‍ : ابن فارس، 1/ 328-329؛ لین، I/ 206). اما عبارت «باسمک اللهم» هنگام بعثت پیامبر(ص) رواج داشته است (ابن سعد، 6/ 246؛ یاقوت، 2/ 17) و گفته‌اند نخستین کسی که در قریش «باسمک اللهم» را نوشت، امیة بن ابی الصلت بود (قلقشندی، 1/ 480، 6/ 208-211). روایات، استفادۀ پیامبر(ص) از این عبارت را در ماجرای صلح حدیبیه در مقابل پیشنهاد سهیل بن عمرو تأیید می‌کند (احمد، 1/ 373؛ ابن سعد، 1/ 263؛ مسعودی، 225). در ادامۀ این روایات آمده است که با نزول آیۀ 41 سورۀ هود، عبارت «باسمک اللهم» به «بسم‌الله»، و با نزول آیۀ 110 سورۀ اسراء به «بسم‌الله الرحمن»، و با نزول آیۀ 30 سورۀ نمل به «بسم‌الله الرحمن الرحیم» تبدیل شد (جصاص، 1/ 7؛ صولی، 31-32؛ حلبی، 2/ 707؛ کتانی، 1/ 140). این در صورتی است که اولین نزول کامل عبارت را در سورۀ نمل بدانیم، که چنین نیست.
اما اصطلاح «تسمیه» بیشتر در کاربرد فقهی مانند تذکیه، نماز، وضو و جز آنها استفاده می‌شود (حر عاملی، 16/ 276؛ جزیری، 1/ 257- 258)، و البته همیشه با «بسم‌الله» مساوی نیست و مطلق ذکر خدا ست. همچنین «تسمیه» تکبیر، تحمید، تحلیل، تسبیح و جز آنها را نیز در برمی‌گیرد که هر کدام از اینها برای حلیت ذبیحه کافی است (حر عاملی، 16/ 268). حنبلیان تسمیه در وضو را که در نزد شیعه مستحب است، واجب دانسته، و آن‌ را به ذکر «بسم‌الله» مقید می‌سازند، ذکری که چیزی دیگر نمی‌تواند به جای آن مجزى باشد (ابن قدامه، 1/ 76). بعضی نیز ذکر هر یک از نامهای خدا را به شرطی که از پس عبارت «باسم» بیاید، روا می‌دانند، مانند «باسم العظیم» و «باسم الکریم» و جز آنها (مرداوی، 1/ 129). همچنین از شروط صید آن است که با نام خدا تیر به سمت شکار پرتاب شود. اینجا ذکر «بسمله» یا تکبیر به عنوان سنت ضروری است، هرچند ترک آن سهواً مانع حلیت صید نیست (هیثمی، 4/ 29). همچنین ذکر «بسمله» در وضو، دعا، هنگام خوردن، خوابیدن، از پس بیدار شدن، سوار و پیاده شدن بر مرکب، دفن میت و تمام اعمال روزانه، چه شخصی و چه عبادی در فرقه‌های مختلف اسلامی سنت است (ابن حبان، 7/ 376؛ ابوالشیخ، العظمة، 4/ 1538؛ جصاص، 5/ 264؛ ابن قیم، 1/ 155).
«بسمله» به صورت کامل آن 114 بار در قرآن کریم به کار رفته است، در افتتاح 113 سوره و در آیۀ 27 سورۀ نمل که عبارت آغازین نامۀ سلیمان پیامبر(ع) به ملکۀ سبا ست. سورۀ توبه تنها سوره‌ای است که با بسمله آغاز نشده است. مفسران علل گوناگونی برای آن ذکر کرده‌اند، مثل اینکه چون خطاب به اعراب بود و رسم اعراب برآوردن نام خدا نبوده است، مطابق رسم خودشان با ایشان صحبت شده است، یا اینکه در نزول به همراه جبرائیل آورده نشده بود، یا اجتهاد عثمان باعث حذف این آیه از ابتدای سوره شد و... تا آنجا که عده‌ای این سوره را با انفال یکی دانسته، و هفتمینِ سورۀ طِوال خوانده‌اند. معتبرترین قول عدم تناسب مفهومی آیات ابتدای سورۀ توبه با بسمله است که در حدیثی از امام علی(ع) بیان شده است: بسمله امان است و برائت، با شمشیر نازل شده است و با امان جمع نمی‌شود (کلینی، 2/ 601؛ حاکم، 2/ 330؛ قرطبی، 8/ 63؛ ابن کثیر، 2/ 322). دو کلمۀ اول این ذکر، یعنی «بسم‌الله» به تنهایی در سورۀ هود (41/ 11) در وحی به نوح (ع) برای سوار شدن به کشتی ذکر شده است. 
از دیدگاه شیعه همۀ بسمله‌ها جزو سوره‌اند، بالاخص در «بسم‌الله» سورۀ فاتحه به عنوان اولین آیۀ مصحف و سورۀ علق به عنوان اولین آیۀ نازل شده بر پیامبر(ص) تأکید شده، و یکی از مهم‌ترین آیات سبع المثانی دانسته شده است. در این دیدگاه هر بسمله نشانی برای آغاز سوره‌ای نو در جریان نزول قرآن و طبعاً جزو سوره بوده است، و مخالفان این نظر را سارقان 113 آیه از کتاب خدا نامیده‌اند. ثمرۀ فقهی آن نیز به حدی است که نمازگزار باید برای قرائت بسمله نیز نیت انتخاب سوره را داشته باشد. همچنین درصورت اعادۀ سوره، بسملۀ سورۀ جدید نیز اعاده می‌شود و برای صاحبان عذر قرائت بسملۀ سور عزائم نیز ممنوع است. روایات شیعی آغاز همۀ کتابهای آسمانی را با بسمله می‌داند، هرچند هم‌اکنون در کتب آسمانی موجود چنین عبارتی وجود ندارد که یا به سبب تحریف کتب آسمانی است یا باید روایات وارد را به گونه‌ای دیگر خواند (برقی، 1/ 111؛ طبری، 14/ 60؛ کلینی، همانجا؛ عیاشی، 1/ 19؛ طوسی، تهذیب...، 2/ 288- 289، التبیان، 1/ 24؛ مجلسی، 89/ 227؛ حر عاملی، 2/ 746؛ برای بحث مبسوط، نک‍ : خویی، 468- 478).
آراء اهل سنت در این زمینه متنوع است. در یکی دو سوره مثل حمد و کوثر «بسم‌الله» را جزو آیات سوره می‌دانند (مسلم، 1/ 381؛ قرطبی، 1/ 93، 113؛ نووی، شرح...، 4/ 112؛ سیوطی، الدر...، 1/ 19-20؛ شوکانی، 1/ 14). اما شافعی همۀ بسمله‌ها را جزو سوره می‌داند (ابن خالویه، 15)، حال آنکه مالک هیچ‌یک از بسمله‌ها را آیه نمی‌داند و دیگران بسمله‌ها را فقط فاصلی برای سوره‌ها می‌دانند (ابن تیمیه، 22/ 406). اختلاف در این دیدگاه زمینه‌ای برای چالش در فتاوی متنوعی دربارۀ وجوب خواندن و اعاده در صورت ترک عمدی و استحباب جهر یا وجوب جهر حتى در نمازهای اخفاتیه شده است (عیاشی، 1/ 20؛ طوسی، تهذیب، 2/ 285-289، الاستبصار، 1/ 311؛ ابن طاووس، 537؛ حر عاملی، 2/ 747 بب‍ ؛ نیز برای همۀ موارد، نک‍ : ابوالفتوح، 1/ 46-50).
هرچند روایاتی نیز بر جواز آن در نماز وجود دارد (کلینی، 3/ 313). از میان اهل سنت فقط شافعیها آن را فرض می‌دانند، تا آنجا که اقتدا به ولی امر یا نایب او که بسمله را ترک می‌کند، محل اشکال دانسته‌اند (نووی، روضة...، 1/ 452). حنفیه و حنابله آن را مستحب و البته با اخفاء و مالکیه قرائت آن را در نماز مگر در نوافل روا نمی‌دانند (ابن جوزی، 1/ 7؛ قرطبی، 1/ 10؛ ذهبی، 7/ 273؛ نووی، المجموع، 3/ 333؛ جزیری، 1/ 257؛ برای روایاتی از اهل سنت، نک‍ : مسلم، 1/ 380؛ ابوداوود، 1/ 267- 269). ریشۀ این نظر به روایات تاریخی برمی‌گردد که رسول خدا(ص) و خلفای ثلاثه نماز را یا بدون بسمله، یا بدون جهر آن می‌خوانده‌اند (نسایی، 1/ 315)، هرچند سیوطی این روایات را مضطرب می‌داند (تنویر...، 102).
در میان قاریان نیز مکیان و کوفیان مانند ابن کثیر، عاصم، کسایی و از فقها شافعی، ابن مبارک، ثوری و احمد بن حنبل آن را از قرآن دانسته، و قرائت می‌کرده‌اند. همین وضع از صحابیانی چون ابن عباس، عبدالله بن عمرو و ابوهریره، و تابعیانی چون سعید بن جبیر، عطاء و زهری نیز نقل شده است. اما مدنیان، بصریان و شامیان و حمزه، قاری کوفه و از مذاهب فقهی حنفیها، مالکیها و برخی دیگر آن را فصل میان سوره‌ها، یا تبرکی در قرائت دانسته‌اند (جصاص، 1/ 7؛ ابن عبدالبر، 19/ 208، 20/ 220-221؛ ابن جزری، 1/ 263؛ بسیونی، 14-15؛ خمینی، 1/ 41).
نزد قراء، هرچند خواندن بسمله در ابتدای تلاوت به عنوان یک امر لازم و مد «الرحمن» و «الرحیم» و خواندن یا ترک آن در هنگام اتصال دو سوره از آداب قرائت دانسته‌ شده است، بعضی مانند ابن کثیر، عاصم، کسایی و قالون به لزوم جدا کردن سوره‌ای از سوره‌ای دیگر با بسمله قائل‌اند. در این میان، ابوعمرو و حمزه استثنا هستند که هیچ سوره‌ای را با بسمله جدا نمی‌کنند (ابن خالویه، همانجا؛ قرطبی، 1/ 10- 27؛ ابن جزری، 1/ 259-263).
تعلیمات پیشوایان دین به ویژه پیامبراسلام (ص) مشحون از تأکید بر اتصال دادن هر کار با هر درجه از اهمیت با ذکر بسم‌الله است. در حدیثی از پیامبر(ص) هر کار با ارزشی که بی «بسم‌الله» آغاز شود، ابتر و بی‌نتیجه دانسته شده است و هرچند در ظاهر به نتیجه برسد، در اصل و باطن ناتمام است و به کمال نمی‌رسد (احمد، 2/ 359؛ سیوطی، الدرر، 1/ 10؛ حر عاملی، 4/ 1194). ذکر بسمله نه‌تنها جلب رحمت و برکت و اعانت خدا را به همراه دارد، بلکه نشان ادب بندگی و خشوع در مقابل خدا ست (ابوالشیخ، اخلاق...، 3/ 181).
این تربیت و تمرین به حدی است که امام صادق(ع) می‌فرمایند: چه بسا شیعه‌ای از دوستان ما بسمله را ترک کند، آن‌گاه خداوند او را به سختی دراندازد و او را متذکر شکر نعمت و ثنای خویش گرداند تا دیگر «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را فراموش نکند (ابن بابویه، التوحید، 231؛ حر عاملی، 4/ 1193).
روایاتی نیز نزدیکی بسمله را به اسم اعظم خدا به نزدیکی سیاهی چشم به سفیدی آن تشبیه می‌کرده‌اند (عیاشی، 1/ 21؛ طوسی، تهذیب، 2/ 289؛ سیوطی، همان، 1/ 8-10). از این‌رو، از دیدگاه روایات، تعلیم آن باعث جریان یافتن غفران الاهی برای معلم و متعلم می‌شود (بحرانی، 1/ 43). این آیۀ کریمه در طول تاریخ جایگاه ویژه‌ای در میان مسلمانان داشته است و همواره از همان زمان رسول خدا(ص) در ابتدای نامه‌ها (به ویژه نامه‌هایی که برای دعوت به اسلام به پادشاهان و ملوک منطقه فرستاده‌اند)، خطبه‌ها، کتب و افتتاح کارها مرسوم بوده است (ابن هشام، 3/ 31؛ قلقشندی، 2/ 263، 265). هرچند روایاتی ذکر آن را در آغاز شعر (به معنای جاهلی آن) قدح کرده‌اند (سیوطی، همانجا). در تاریخ سلاطین نیز بسیاری از اوقات در نامه‌ها و فرامین، القاب سلطان پیش از بسمله می‌آمد، چنان‌که طغراها نیز قبل از بسمله ‌آورده می‌شد (قلقشندی، 36/ 318-336؛ عمری، 49).
تأکید بر نگارش بسمله هم با خطی خوش و زیبا در یک سطر بی‌آنکه چیزی در کنار یا بالای آن نوشته شود، در روایات به چشم می‌خورد. همچنین تأکید بر بلند گفتن آن که نشانۀ ایمان است و متذکر شدن آن در ابتدای انجام کارها و نیز سیرۀ عملی پیشوایان و مؤمنان آن را به صورت سنتی پایدار در فرهنگ جوامع اسلامی درآورده است (کلینی، 2/ 672- 673؛ شهید ثانی، 296؛ انصاری، 1/ 7؛ قلقشندی، 6/ 212-216؛ سیوطی، الاتقان، 4/ 183؛ مجلسی، 89/ 34؛ حویزی، 3/ 173؛ صفوت، 1/ 193، 2/ 189-190، 514، 3/ 134؛ هراتی، 18-24).
علاوه بر این، آثار هنری فراوانی در خط و تهذیب، نقاشی و نقش ـ خط، معماری و به ویژه در محرابها، سر در اماکن مقدس و حتى خانه‌ها براساس این آیۀ کریمه خلق شده‌اند (برای نمونه‌هایی از 14 سده هنر اسلامی، نک‍ : هراتی، سراسر اثر ). همچنین عبارت بسمله را همراه با «لله الحمد» در زمان بنی امیه بر سکه‌ها ضرب می‌کردند (مقریزی، 15؛ دیانت، 2/ 73-74). گزارش دیگر به زمان حجاج برمی‌گردد که سکۀ بَغْلیه را در 75ق/ 694م ضرب کرد و بر روی آن «بسم‌الله» و در سطر بعد نام خودش را نگاشت؛ هرچند سال بعد، آن را به «الله احد» و «الله الصمد» تغییر داد. این رسم به سبب اعتراض فقها به خاطر تماس افراد غیرمطهر با اسماء الاهی آرام آرام کم‌رنگ شد (کرملی، 19-20).
براساس روایات بسمله همواره با برکت، محافظت، شفا و جز آن همراه است. گویندۀ آن جایگاهی بلند در آخرت دارد و 19 حرف آن 19 زبانۀ آتش را از او دور می‌کند (برقی، 1/ 112، قرطبی، 1/ 113؛ ابن قیم، 4/ 359؛ مجلسی، 89/ 232، 258؛ بحرانی، همانجا). در فرهنگ عامۀ مسلمانان نیز تلقی چنین است و از ذکر بسم‌الله برای رواج بازار، صلح با اهل خانه، ابطال سحر، علاج بیماریها، قضای حوایج شرعی، دفع آفات، استخاره و جز آن استفاده می‌شود. همچنین برداشتن کاغذهایی که در آن نام خدا به ویژه بسمله است از زمین، جزو آداب اسلامی است (ابن بسطام، 116، 117؛ ابشیهی، 2/ 76؛ همایونی، 178؛ شکورزاده، 300؛ سقازاده، 94، جم‍ ‌).
همچنین در فرهنگ عامه بسمله در حفاظت از جن و پری به‌ویژه هنگام ریختن آب جوش و پریدن از آب کارساز است (اسدیان، 166؛ پاینده، 268؛ کرباسی، 148). در علوم غریبه، اعم از علم حروف، اعداد و طلسمات نیز برای آن خواصی قائل‌اند (نک‍ : لغت‌نامه...؛ خمینی، 1/ 119-144، 201-203).
در ادبیات فارسی آیۀ «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در اشعار جـای خود را به عنـوان یک مصراع باز کـرده است (نظامی، بیت ‌1)، مرغ بسمل یا نیم بسمل نیز به معنای مرغ سر بریده یا نیم‌جان که در حال تپیدن است، حکایت از بی‌قراری عاشق دارد (عطار، 663). واژۀ «بسمل‌گاه» نیز به معنای قربانگاه و واژۀ «بسم‌الله» به عنوان شروع کارها برای تعارفات و دعوت به کاری یا سفره‌ای در ادبیات رایج شده است (فرهنگ...، 2/ 976).
در تاریخ ترجمه شهرت دارد که نخستین‌بار سلمان فارسی به درخواست ایرانیان بسمله را به «به نام یزدان بخشاونده» ترجمه کرد (سرخسی، 1/ 37؛ اسحاق، 2/ 12). مترجمی ناشناس در ترجمۀ تفسیر طبری آن را به «به نام خدای مهربان بخشاینده» برگرداند (1/ 3) که از همان‌جا با جابه‌جایی اندک «به نام خداوند بخشندۀ مهربان» در فارسی متداول شده است (نک‍ : قیصری، 17- 18). میبدی در کشف الاسرار با توجه به تفاوت معنای رحمان و رحیم، آن را به «به نام خداوند جهاندار دشمن‌پرور به بخشایندگی، دوست‌بخشای به مهربانی» ترجمه کرده است (1/ 2؛ قیصری، 14-49).
در سخن از تک نگاشتها باید گفت آیۀ بسمله همواره موضوع تفاسیر و نگارشهای فراوان قرار گرفته است. اولین تک‌نگاشتی که ابن ندیم معرفی می‌کند، از یکی از دعات ابویعقوب خلیفه، ساکن جزیره است به نام کتاب بسم‌الله الرحمن الرحیم (ص 241) و بعد از آن کتاب فی بسم‌الله الرحمن الرحیم از علی بن عبدالعزیز بن محمد دولابی (همو، 292) است که این نگارشها مسلماً قبل از سدۀ 4ق بوده است. نگارشهای بسمله بسیاری از اوقات با شرح استعاذه همراه است (سیوطی، تنویر، 6-7؛ نووی، روضة، 1/ 68، 92؛ حاجی خلیفه، 2/ 1525؛ برای فهرست تفصیلی، نک‍ : بکایی، 16/ 7171-7176؛ الاهی خراسانی، 21/ 48-49؛ غروی، 8-10) این نگارشها هنوز نیز ادامه دارد.
در ارزیابی نحوی «بسم‌الله الرحمن الرحیم» یک شبه جمله است و قسمتی محذوف دارد که نظریات مختلفی درمورد قسمت محذوف آن داده‌اند. فهم این قسمت محذوف به معنای «ب» مربوط می‌شود. در مجموع معنای معیت معنای جامعی است که اقوال مختلف را در برمی‌گیرد. روایاتی مفهوم قرآن را خلاصه شده در سورۀ حمد، مفهوم سورۀ حمد را خلاصه شده در بسمله، و مفهوم بسمله را خلاصه شده در «ب» آن می‌دانند (شروانی، 1/ 10؛ حجاوی، 1/ 5).
 

صفحه 1 از8

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: